< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/02/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : آیا با خبر واحد می شود قرآن را تخصیص داد
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث این بود آیا به واسطه خبر واحد عام قرآن را می شود تخصیص داد یا نه؟ مشهور در میان اصحاب فرموده بودند می شود و باید بگوییم که بحث ها هم ان قلت قلت طلبگی است و همه می گویند می شود برای این که مقتضی موجود است مانع هم مفقود است، خبر واحد حجت است وقتی حجت شد ظهور عام هم حجت است و ما به واسطه یک خاص دست از عموم عام بر می داریم.
 اما حرف بالاتر از این هاست به قول مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه یک سیره ای هست از زمان ما تا زمان معصوم که این ها همه همه به واسطه خبر واحد تصرف در قرآن می کردند عموم عام را تخصیص می زدند مطلقات را تقیید می کردند مجملات را مبین می کردند و بالاخره به واسطه خبر واحد تصرف در قرآن کریم.
 که من عرض می کردم این فرمایش مرحوم آخوند را یک مقدار بالاتر بفرمایید آقا اصلا اگر حجت نباشد لازم می اید لغویت برای این که اقلا سه چهار هزار روایت از ما بیش از این ها از عامه این ها صادر شده برای تصرف در قرآن کریم حالا یا عمومات و مطلقات را تخصیص و تقیید می کند یا روایات را تفسیر می کند معنای تفسیر یعنی کشف القناع یعنی بالاخره از قرآن به واسطه روایت استفاده می کنیم اگر بگوییم که خبر واحد نمی تواند تقیید و تخصیص، لازم می آید این چندین هزار روایت حجت نباشد شاید عرض من همان فرمایش مرحوم آخوند باشد اما شاید عرض من رساتر بهتر از فرمایش مرحوم آخوند باشد ولی علی کل حال ظاهرا باید بگوییم که به واسطه خبر واحد می شود تصرف در قرآن کرد.
 بله فرق ما و اخباری ها و فرق ما و عامه همین جاست که ما می گوییم به واسطه روایت صحیح السند ظاهر الدلاله به عبارت دیگر حجت اما سنی ها می گویند نه، به واسطه مطلق روایت ولو روایت ها صحابی باشد تابعی باشد، حالا ما کاری به آنها نداریم آنها به قول استاد بزرگوار ما آقای بروجردی مجبورند این کار را بکنند و الا کمیته لنگ است ایشان می فرمودند عامه 600 تا روایت بیشتر توی فقه ندارند یک ثلثش از عایشه، ایشان با یک تبسم می گفتند عایشه خانم، یک ثلثش هم مال کعب الاخبارها و ابی هریره ها، یک ثلثش هم مال صحابی ها تابعی ها لذا روایت صحیح از پیامبر اکرم ایشان می فرمودند این ها ندارند آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه خیلی وارد در فقه عامه بودند خیلی هم وارد در روایات اهل بیت بودند خیلی وارد بودند آقای بروجردی هم روایات عامه هم روایات خاصه، خب این ها معلوم است اما آن که آدم تعجب می کند خیلی این است که این روایاتی که برای تفسیر قرآن نوشته شده این روایت ها معمولا ضعیف السند است مثلا برهان و نور الثقلین عمده روایات توی نور الثقلین، توی برهان هم هست توی این دو تا کتاب شما ببینید این دو تا کتاب 90 درصدش روایت ها، مرسل است یا ضعیف السند و توقع از ما روحانیت همین است که ما قرآن را به واسطه روایات صحیح السند ظاهر الدلاله هم تفسیر کنیم هم تبیین کنیم هم تخصیص کنیم یک اشکال بزرگتر هم به استاد بزرگوار ماست من به ایشان هم گفته ام نمی دانم چرا عقیده ایشان این بود و شاید عقیده برای این بود که می خواستند المیزان میان عامه پخش بشود ایشان معمولا روایاتشان از در المنثور است و مثل المیزان نباید روایت از در المنثور داشته باشد لااقل روایت از نور الثقلین باید داشته باشد و این یک تأسف است من همیشه دارم، یک گله از روحانیت از حوزه ها من جمله خودم چرا در قرآن کار نکرده ایم؟ چرا نباید تفسیر سال به سال هفت هشت دوره تفسیر داشته باشیم؟ چه در اصفهان الحمدلله، چه در قم چه در مشهد در سال بیش از یک میلیون کتاب از شما عزیزان پخش می شود خب خیلی خوب است خیلی باید تشکر کرد اما در تفسیر و تبیین و این گونه مطالبی که الان داریم بحث می کنیم چند تا؟ هیچ، در حالی که سال به سال حوزه اصفهان یک دوره تفسیر باید تحویل بدهد، قم به جای این یک میلیون کتاب، به جا هم نه، آن کتابها هم خوب است کتابها بالاخره دینی است کتابها بالاخره تحقیقی است بعضی از آنها اما این نقص هست در این 34 سال نظام ما اقلا 34 دوره تفسیر هم تحقیقی مثل المیزان هم روایی مثل برهان هم اجتماعی مثل بعضی تفسیرهای عامه هم سیاسی مثل بعضی تفسیرهای عامه قبلا مثل المنار وامثال این ها خب انصافا تفسیرهای خوبی است در این 34 سال ما باید داشته باشیم، نداریم که نداریم که نداریم، نقص است و نقص است و نقص اما اگر قرآن شکایت بکند چه بکنیم؟ لذا می بینیم که اخباری ها حالا مثل در المنثور سنی یا برهان و نور الثقلین شیعه روایت هایش ضعیف السند است یا مرسل است یا ضعیف السند است البته روایت صحیح السند هم توی آن هست اما کم است لذا این ها بحث ما نیست خب معلوم است با روایت ضعیف السند مگر تواتر اجمالی تواتر لفظی پیدا کند تواتر معنوی پیدا کند و الا حجت نیست دیگر.
 آن که الان بحث ماست این است که با حجت می شود تصرف در قرآن کرد؟ آری و الا لازم می آید لغویت.
 گفتم تقریبا باید بگوییم یک اجماع توی مسئله هست اما یک بحث های طلبگی هم شده چهارتا ایراد شده دو تا را گفتم دو تا باقی مانده آن چهارتا ایراد یکی این بود که گفته بودند آخر قرآن قطعی السند است روایت ظنی السند است با ظنی السند که نمی شود قطعی السند را از بین برد یا تصرف در آن کرد.
 جوابش این بود که ما نمی خواهیم که نسخ کنیم قرآن را تا این حرفها را بزنی، ما می خواهیم با ظنی السند ظنی الدلاله را از بین ببریم، عموم عام ظنی الدلاله است حالا توی قرآن باشد یا توی روایت ها فرقی که نمی کند و روایت هم ظنی الدلاله و ظنی السند هر دو است و با ظنی اما حجت می شود با ظنی و لو قرآن را ما تخصیص بدهیم تقیید بکنیم.
 این فرمایش ایشان را من توی جلسه قبل حسابی صحبت کردم دیگر، گفتم که همه می گویند روایت ظنی السند است همه همه چه قدماء چه متأخرین اما من تبعا لمرحوم آقا ضیاء رضوان الله تعالی علیه می گویم روایت صحیح السند این ظنی السند نیست قطعی السند است اما قطع عرفی، قطع متعارف، و ما توی فقهمان قطع دقی فلسفی نمی خواهیم و اصلا به کار بردنش هم درست نیست آن چه می خواهیم قطع علمی، قطع عرفی اسمش را می گذاریم اطمینان اسمش را می گذاریم ظن متآخم با علم این ها را می خواهیم و خبر صحیح السند اطمینان آور است عرفا و اگر این حرف من درست باشد کسی نگفه اگر این حرف من درست باشد دیگر با قطعی السند ظنی الدلاله را از بین می بریم دیگر اصلا بحث می شود سالبه به انتفاء موضوع این یک حرف بود.
 یک حرف دیگر هم گفته بودند که آقا ما روایات متواتر داریم اگر یک روایت مخالف با قرآن است فاضربوه علی الجدار و انا لم نقله بنابراین هر چه مخالف با قرآن است باید گذاشت کنار لذا عمومات قرآن را نمی شود تخصیص داد.
 این را هم جوابش را دادیم نه بابا این روایات آن جا را می گوید که تباین باشد یعنی می خواستند ائمه طاهرین علیهم السلام را خراب کنند بعضی اوقات با کشت و کشتار می آمدند جلو بعضی اوقات با هوچی بازی به قول امروزی ها با جنگ نرم، یک روایاتی جعل می کردند خلاف قرآن پخش می کردند توی مردم می گفتند ببینید این امام رافضی ها دارد مخالف با قرآن حرف می زند، اما صادق علیه السلام هم حسابی جدی می فرمودند ما خالف قول ربنا لم نقله، انه زخرف انه باطل انا لم نقله اما حمل عام بر خاص این که تخالفی نیست رسم همه همه از زمان حضرت آدم تا به حال این جور بوده کلیات را می گفتند بعد هم جزئیات را می گفتند.
 حرف سومی که در مسئله زده شده گفته اند که این قرآن شریف با روایات اهل بیت، روایات دلیل بر حجیتش بنای عقلاست شما دلیل برای حجیت ظواهر ندارید جز بنای عقلاء.
 خب تا این جا درست است همین که مرحوم شیخ انصاری مرحوم آخوند وارد خبر واحد که شدند اول آیات را گفتند، گفتند ناتمام است دوم روایات را گفتند گفتند ناتمام است بعد اجماع را گفتند گفتند مدرکی است بعد سیره عقلاء را گفتند قبول کردند، سیره عقلاء بر حجیت خبر واحد و ردعی نشده پس حجت است گفتند خب این دلیل بر حجیت خبر واحد و چون دلیل عقلی است هر کجا شک بکنیم قدر متیقن باید بگیریم و ما نمی دانیم با این خبر واحد می شود عام قرآن را تخصیص داد یا نه؟ می گوییم نه، برای این که دلیل نداریم دلیل ما بنای عقلاست قدر متیقنش راجع به غیر قرآن است.
 انصافا این دلیل بهتر از اول و دوم است اما باز هم جواب این حرف این است که آقا این که بنای عقلاء بر حجیت خبر واحد بنای عقلاء بر ظواهر این ها مسلم است قطعی است اما ما شک نداریم تا اخذ قدر متیقن بکنیم شما اول اثبات بکن شک را، ما شک نداریم ما یقین داریم که خبر واحد می تواند قرآن را تخصیص بدهد و الا یلزم لغویت بنابراین قرآن را با دلیل تخصیص می دهیم این یک حرف.
 یک حرف هم بالاتر از این که مرحوم آخوند نفرموده اند این است که خب آقا این که می گویید بنای عقلاء است و دلیل عقلی است راجع به ظهور هم همین است دیگر حالا راجع به خبر واحد می شد تمسک بکنیم به قرآن، روایات و اجماع و بنای عقلاء آنها را رها کنی بنای عقلاء را بگیری اما در ظهور دیگر این حرفها نیست نه روایت داریم بر حجیت ظهوار نه قرآن داریم بر حجیت ظواهر بلکه بنای عقلاست بر حجیت ظواهر خب آن هم قدر متیقن گیری کن قدر متیقنش آنجاست که تخالف باشد با روایات و الا اگر عام باشد و الا اگر مجمل و مبهم باشد دیگر آن جا نه، می شود دست از آن ظهور برداریم.
 بنابراین این حرفها دیگر تقریبا مباحثه اش را هم نکنیم خوب است اما بالاخره خب معلوم است توی این فصل یک چیز باید بگوییم دیگر این رسم مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه است که باید یک چیز بفرمایند توی هر فصلی اگر مسئله حسابی درست است لفظ را مشکل کنند مثل خیلی جاها که الفاظ را مشکل کرده اند خیلی.
 بالاخره این ظهورات قطعی که نیست مثل سند قرآن که نیست مثل سند قرآن که نشد می شود ظاهر الدلاله نص در قرآن شریف خیلی کم است چنانچه اصلا نص در روایات اهل بیت هم خیلی کم است در بنای عقلاء و حرفهای عقلاء هم خیلی کم است آن چه خیلی فراوان است 98 درصد غیر نصوص است ظواهر است خب این ظواهر دلیلش چیست؟ دلیل نداریم نه قرآن گفته ظواهر حجت است، نه، راجع به خبر واحد قرآن آیه نباء خب حسابی می گوید خبر واحد حسابی حجت است دیگر حالا ما ان قلت قلت طلبگی کنیم بالاخره ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا می گوید که خبر واحد حجت است روایات هم به اندازه ای است که مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه می فرمایند که تواتر اجمالی دارد قدر متیقنش را می گیریم می شود خبر صحیح السند، اجماع هم که به اندازه ای مهم است که نسبت می دهند به مرحوم سید مرتضی که گفته خبر واحد حجت نیست ایشان استیحاش کرده در این کتاب جمل گفته کی می گوید که خبر واحد حجت نیست؟ ما که می گوییم حجت نیست یعنی خبر ضعیف السند خبر عامی، لذا راجع به خبر واحد ما خیلی دلیل داریم یکی هم سیره عقلاست، بله شما فضلاء می گویید سیره عقلاء وقتی باشد دیگر این ها ارشاد است اما راجع به ظواهر نه قرآن داریم نه روایت داریم نه اجماع داریم فقط بنای عقلاء داریم بر حجیت ظواهر، خب اگر ایراد آن آقا وارد باشد روی ظواهر هم هست لذا قدر متیقن آن و قدر متیقن آن بالاخره بر می گردد به این که ما به واسطه روایت می توانیم عام کتابی را تخصیص بدهیم.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo