< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/02/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : اگر عامهای متعدد داشته باشیم و یک خاص
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 فرموده اند اگر عامهای متعدد داشته باشیم و یک خاص آیا این خاص به همه می خورد یا به آخری؟ مثال خوبی هم زده اند اکرم العلماء اکرم الطلاب اکرم الخدام الا الفساق منهم حالا این اکرم العلماء و الطلاب و الخدام الا الفساق منهم به این خادم می خورد؟ یا به هر سه؟ به هر سه معنایش این جور می شود که اکرم العلماء مدرسین الا الفساق منهم،اکرم الطلاب الا الفساق منهم اکرم الخدام الا الفساق منهم و اگر گفتید به آخری می خورد اکرم العلماء عمومش باقی است دیگر حالا مدرس و لو بنشیند هم توی جلسه تهمت بزند غیبت بکند شایعه پراکنی بکند اکرمه و اکرم الطلاب هر چه می خواهد باشد درس بخواند اکرمه اما خدام بیچاره باید عادل باشد اگر به آخری بخورد این جور می شود اگر به همه بخورد آن طور می شود
 دلیلی در مسئله نیست الا ظهور بعضی ادعای ظهور کرده اند گفته اند عرف به همه می زند و این سه تا عام ما به واسطه آن خاص همه آنها متخصص می شوند بعضی هم فرموده اند نه ظهور نیست حالا که ظهور نیست قدر متیقن توی مسئله هست قدر متیقن به آخری می خورد دیگر شک می کنیم آیا به اولی و دومی می خورد یا نه؟ اصاله العموم کار می کند.
 دو تا مسئله این جا هست یک مسئله سابقا درباره اش صحبت کردیم دو سه مرتبه که گفتم مرحوم آخوند بیش از 20 جا این مطلب را دارند این جا هم باز این مطلب را دارند.
 مرحوم آخوند می فرمایند به آخری می خورد به اولی و دومی نمی خورد اما اصاله العموم هم نداریم دیگر نوبت می رسد به اصل تقریبا نتیجه التخصیص می شود یعنی به همه می خورد اکرم العلماء و الطلاب و الخدام الا الفساق منهم به اکرم الخدام که حتما می خورد و اما نمی دانیم به اکرم العلماء اکرم الطلاب می خورد یا نه؟ خب دلیلی نداریم ظهوری ندارد قدر متیقن می گوید به آخری اما مرحوم آخوند می گوید اصاله العموم هم نداریم چرا اصاله العموم نداریم؟ همان حرفی که تکرار می کنند این اصول وضع شده برای تشخیص اراده نه تشخیص مراد و ما این جا شکمان در این است که کیفیت این تخصیص چه جوری است؟ آیا به همه می خورد یا به آخری؟ و حیث این که شک ما در کیفیت است نه در اصل مراد بنابراین اصاله العموم هم نداریم حالا اصاله العموم نداریم چه می شود؟ دیگر خواه ناخواه می شود قدر متیقن گیری، از اکرم العلماء قدر متیقن می گیریم از اکرم الطلاب قدر متیقن می گیریم از اکرم الخدام هم قدر متیقن می گیریم آن که خودش تخصیص خورد از آن دوتا هم قدر متیقن می گیریم.
 ظاهرا از نظر نتیجه فرمایش آن کسانی که می گویند به همه می خورد با حرف مرحوم آخوند تفاوتی ندارد آنها می گویند که به همه می خورد، همه می شوند متخصص، مرحوم آخوند می گویند به همه نمی خورد به آخری می خورد آن می شود متخصص آن دو تا هم باز می شوند متخصص برای این که اصاله العموم نداریم، نفرموده اند مرحوم آخوند اما لازمه فرمایششان همین است این که مرحوم می گویند این است می گویند تمسک به عموم نمی توانی بکنی تمسک به عموم عام این سه تا اکرم العلماء اکرم الطلاب اکرم الخدام می گوید به این سه تا عام نمی توانی تمسک بکنی به هیچ کدام، به آخری نمی توانی برای این که حتما تخصیص خورده الا الفساق منهم دیگر اگر به همه بخورد به آخری خورده اگر به همه نخورد به آخری خورده لذا به آخری خورده شکی نیست، به اول و دومی نخورده، نمی دانیم خورده یا نه؟ همین مقدار که نمی دانیم دیگر نمی توانیم بگوییم خورده، اما از آن طرف هم اصاله العموم نه علماءنه طلاب هیچ کدام ندارد آن چرا؟ به آن قاعده ای که مرحوم آخوند برای خودشان درست کرده اند 10، 20 جا کفایه می فرمایند این اصول عقلایی همه همه مربوط به بیان مراد است نه کیفیت اراده نه کیفیت مراد و ما نحن فیه چون که بحث ما همین است کیفیت را نمی دانیم چیست آیا این تخصیص به همه می خورد یا به بعض؟ دیگر اصاله العموم نمی توانیم جاری بکنیم، مرحوم آخوند دیگر تا همین اندازه می فرمایند تمام می شود لازمه حرف مرحوم آخوند چه می شود؟ این است که ما اصاله العموم راجع به این سه تا عام نداریم راجع به آخری نداریم تخصیص خورده راجع به اول و دوم نداریم اصاله العموم نداریم دیگر مرحوم نایینی رضوان الله تعالی علیه این جاها می گویند نتیجه الاطلاق نتیجه العام نتیجه العموم حالا این جا می شود نتیجه التخصیص مثل این است که همان ظهوری که در میان همه است به همه خورده لذا از نظر عمل آن قولی که مشهور است که می گویند این تخصیص این مخصص به همه می خورد مرحوم آخوند هم فرموده اند به همه می خورد اما نحوه به همه می خورد این است که به آخری می خورد تخصیص است به اول و دومی می خورد اصاله العموم نداریم وقتی اصاله العموم نداشتیم دیگر نتیجه التخصیص است.
 نوبت به اصل می رسد نمی دانم واجب است اکرام کنیم یا نه؟ رفع ما لا یعلمون می گوید نه بعضی اوقات هم استصحاب هست استصحاب می گوید آری، حالا این را که مرحوم آخوند می گویند اما مرادم این جاست که مرحوم آخوند می فرمایند که به آخری تخصیص می خورد به اول دوم نمی خورد برای این که اصاله العموم این جاها جاری نیست چرا؟ همان که همیشه فرموده اند در این مطالب هم دو سه مرتبه در این فصول گذشته مرحوم آخوند تصریح کرده اند حالا هم تصریح می فرمایند.
 ما هم حرف مرحوم آخوند را عند العقلاء قبول نکردیم و گفتیم این اصول عقلائیه وضع شده مثبتاتش هم حجت است اگر مثبتات اصول عملیه حجت نباشد مثبتات قاعده ید و قاعده فراغ و اصاله العموم و اصاله الاطلاق و این ها دیگر کسی نگفته مثبتاتش حجت نیست مثبتاتش حجت است و این اصول دیگر فرق نمی کند می خواهد رفع شک بکند عند العقلاء و رفع شک گاهی در راده است گاهی در مراد گاهی در مراد است و کیفیت اراده گاهی راجع به کیفیت اراده است در حالی که مراد معلوم است.
 ما که نگفتیم تخصیص می خورد گفتیم نتیجه التخصیص است یعنی اگر بگوییم که نه چه می شود؟ می گوید نوبت می رسد به اصول عملیه خب مرحوم آخوند هم این جا می گویند که نه چه می شود؟ نوبت می رسد به اصول عملیه مثل الا الخدام منهم که حتما تخصیص خورد حالا که تخصیص خورد اگر شک در فردی بکنیم یک خادمی که اهل نماز است حسابی خدوم است مراعات طلبه ها را خیلی می کند شک می کنیم آیا این هم مستثنی شده یا نه؟ این رفع ما لا یعلمون می گوید نه اگر هم استصحاب داشته باشید می گوید سابقا وجوب اکرام داشت الان هم دارد، تخصیص خورد حتما اما حالا که تخصیص خورد گاهی شک می شود که آیا عموم عام این را می گیرد یا نه؟ عموم عام به این معنا آیا این وجوب اکرام دارد یا نه؟ نوبت می رسد به اصل می بینیم اصل در قضیه چیست؟ گاهی برائت است گاهی استصحاب، در آن جا هم که حرف مرحوم آخوند است که می فرماید به اول و دومی نمی خورد اصاله العموم نداریم می گوییم خب اصاله العموم نداریم حالا چکار می کنی؟ می گوید اگر در موردش استصحاب داریم استصحاب جاری کن اگر استصحاب نداریم برائت جاری کن می گوییم خب مثل آن است که حتما اصاله التخصیص داشته باشیم چه تفاوت کرد؟ از نظر نتیجه تفاوتی ندارد بله از نظر علمی و ان قلت قلت طلبگی و این ها این است که آیا اصاله العموم مختص آن جاست که برای اراده باشد برای اصل مراد باشد، یا برای کیفیت اراده و کیفیت مراد هم جاری است؟ ما می گوییم جاری است مرحوم آخوند می گویند نه، این جاها چیزی ندارد.
 استاد بزرگوار ما آقای بروجردی خیال هم نمی کنم قبول داشتند اما دلشان می خواست که یک مزاح علمی این جا کرده باشند لذا آقای بروجردی می فرمودند که این حتما باید به آخری بخورد نه به اول و دومی چرا؟ می گفتند برای این که مستثنی و مستثنی منه مندک درهمند و مستثنی مندک در مستثنی منه است وقتی مندک شد معنا ندارد شیئین مندک در شیئ واحد باشد همچنین عکسش معنا ندارد که یک چیز مندک در دو چیز باشد می شود یک تناقض، یک چیز می شود دو چیز یا دو چیز مندک در امر واحد بشود لذا باید به اخری بخورد نه به اول و دومی البته با آن تبسم ملیحشان درجاتشان عالی عالی تر می فرمودند همه هم تبسم می کردند از قضیه رد می شدند، قضیه رد شدن هم برای خاطر همین است که اگر شک بکنیم قدر متیقنش آن آخر است نه اول و دوم لذا ایشان روی آن قاعده که در ذهن مبارکشان بود این دلیل فلسفی را هم آوردند این جا.
 اما معلوم است فرمایش ایشان اولا این اندکاک به چه دلیل؟ شیئ واحد نمی تواند مندک در دو چیز بشود به چه دلیل؟ یک دفعه می روید روی قاعده الواحد آن اگر درست باشد مختص به ذات باری تعالی است الواحد لا یصدر عنه الا الواحد خب یک قاعده ای است بعضی ها روی آن ادعای ضرورت کرده اند بعضی هم روی آن ادعای کفر کرده اند حالا معمولا فلاسفه مخصوصا مثلا مرحوم میرداماد در قبسات می فرماید از بدیهیات است قاعده الواحد، حالا همان که می گوید از بدیهیات است آن هم که فلسفه ندارد می گوید که اصلا کفر است فسق است و این حرفها نباید زده بشود لذا قاعده اندکاک اگر درست باشد مربوط به ذات باری تعالی است هیچ کس را ندیدیم توی فلسفه قاعده اندکاک و قاعده الواحد و امثال این ها را در غیر باری تعالی آورده باشد این اولا که اصلا این قاعده مربوط به فلسفه است و راجع به غیر فلسفه راجع به امور اعتباری این حرفها چیست؟ خب مسلم است شیئ واحد مندک در اشیاء یا اشیاء مندک در شیئ واحد فراوان هم در فقه و اصول و امثال این ها هم داریم و هیچ اشکالی توی مسئله نیست نه این جا جاهای دیگر هم این عرضی که من کردم فرمایش حضرت امام است آن که متخصص در فلسفه است انصافا فلسفه حضرت امام خیلی بالا بود خیلی عالی بود و راستی باید بگوییم اسفار متحرک خیلی بالا بود و ایشان خیلی جاها تصریح می کردند آقا این قواعد را نیاورید در اصول نیاورید در فقه برای این که آن مربوط به تکوین است و مربوط به عالم وجود است آن هم وجود حقه حقیقیه و مربوط به اعتبارات، اعتبارات این حرفها اصلا نباید این حرفها در آن آورده بشود و خود همین مرد بزرگ آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه بارها و بارها با یک تبسم خاصی با یک تبسم ملیح آوری اما جدی می فرمودند فلسفه را وارد اصول کردند برای این که چاقش کنیم آماسش کردیم و نباید فلسفه بیاید توی اصول همین جا هم به آقای بروجردی عرض می کنیم آقا قاعده اندکاک و وحدت اندکاکی و اینها مربوط به فلسفه است نباید بیاوریمش توی اصول که آیا این الا الفساق منهم به همه می خورد یا به یکی؟ حالا بگویید به همه می خورد نه زمین به آسمان می آید نه اسمان به زمین، نه قاعده الواحد این جا هست نه این که اصلا امر واحد و این ها یعنی چه؟
 لذا اولا اندکاکی نیست ثانیا اگر اندکاک باشد مانعی ندارد برای این که آن وحدت اندکاک محالیت اندکاک اشیاء در شیئ واحد مربوط به وجود است مربوط به فلسفه است مربوط به تکوین است بحث ما بحث اعتباری است.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo