< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

92/02/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 درس‌خارج‌اصول‌حضرت‌آیت‌الله‌العظمی‌مظاهری«مدظله‌العالی»
 موضوع : تمسک به عام قبل از فحص از مخصص
 تاریخ 1 / 2 /92
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث دیروز یک بحث مشکلی است و یک مقداری درباره اش صحبت کردم بحث این بود که عمل به عام قبل از تفحص از تخصیص جایز نیست گفتم معلوم است یک امر ضروری است برای این که وقتی می توانیم به اصاله العموم عمل بکنیم که فحص از مخصص بکنیم چون در معرض تخصیص است اصاله العموم ندارد، گفتم اما این آن جاهایی است که عام ما در معرض تخصیص باشد یعنی صادر شده باشد ضربا للقانون مثل قرآن، روایات اهل بیت و اما اگر در محاورات عرفی باشد نه، این در معرض تخصیص نیست پس اصاله العموم دارد حتی قابل تخصیص هم نیست لذا در میان مردم اگر عام بگوید بعد خاص بگوید این را یا می گویند اشتباه کرده یا می گویند دروغ گفته و اصلا اصاله العموم و عام و خاص و این ها همه همه مربوط به قوانین است نه مربوط به محاورات عرفیه خب مسئله تا این جا هم مثل این که واضح است و ندیدم کسی اشکال در آن بکند گر چه مرحوم آخوند و دیگران متعرض نشده اند مرحوم آخوند یک اشاره ای دارند شاید از آن اشاره شما عزیزان استفاده بکنید که ایشان عام در محاورات عرفی را اصلا جایز نمی داند تخصیص اما علی کل حال مسئله مسئله واضحی است.
 مسئله ای که واضح نیست این است که در قواعد فقهیه یا در اصول عملیه خب این ها همه ضربا للقانون است این ها آیا قابل تخصیص است؟ قابل تخصیص نیست؟ وضعش چه جوری است؟ گفتم راجع به اصول عملیه مثل اصاله العموم مثل اصاله الاطلاق گفته اند که تفحص می خواهد و دلیلشان هم یک دلیل عرفی آورده اند گفته اند اصلا رفع ما لا یعلمون این انصراف دارد از قبل از تخصیص، همین طوری رفع ما لا یعلمون جاری بکند، لا تنقض الیقین بالشک جاری بکند و بخواهد حکم درست بکند خب معلوم است نمی شود باید تفحص بکند وقتی که مأیوس از امارات شد مأیوس از اصول فقهیه شد آن وقت نوبت می رسد به رفع ما لا یعلمون یا نوبت می رسد به لا تنقض الیقین بالشک.
 حالا این هم مسلم است این امر سوم هم مسلم است که اصول عملیه همه همه تفحص می خواهد تا بشود جاری بکنیم گفتم اسمش را می گذاریم شک مستقر و حتی آوردندش در موضوعات گفتند مثلا یک کسی شک دو و سه بکند بلا فاصله بخواهد بنا را بر سه بگذارد نه، باید تروی بکند شک مستقر بشود، در اصول عملیه هم یک کسی بخواهد فتوی بدهد هی مرتب با رفع ما لا یعلمون یا با لا تنقض الیقین بالشک فتوی بدهد معلوم است نمی شود باید تفحص بکند بعد از آن که مأیوس بشود از اصل از اماره از قواعد فقهیه نوبت می رسد به اصل رفع ما لا یعلمون یا به لا تنقض الیقین بالشک خب این هم مثل این که واضح است.
 و آن که دیروز گیر کردیم توی آن و راستی هم گیر است قواعد فقهیه است مثل قاعده ید مثل اصاله الصحه فی فعل الغیر اصاله الصحه فی فعل النفس قاعده فراغ این قواعد خیلی است این قواعد بدون این که فحصی بشود جاری است حجت هم هست و این را چه بکنیم؟
 دیروز مثال می زدم می رود در مغازه و پارچه می خرد یا مثلا جنس می خرد و اگر هم شک بکند که آیا این خمس می دهد یا نه؟ از او بپرسد تو خمس می دهی؟ این مالت حلال است؟ حلال نیست؟ یا این که برود از همسایه بپرسد این آدم متدینی است؟ متدین نیست؟ بعد از او پارچه بخرد به قاعده ید خب نیست این جور، نه این جور هست نه باید باشد، قاعده ید را جاری می کند بدون تفحص، اصاله التزکیه را جاری می کند بدون تفحص اگر مسلمان باشد، اصاله الصحه فی فعل الغیر را جاری می کند بدون تفحص، یک کاری انجام داده نمی دانیم این کار را درست انجام داده یا نه؟ بدون این که از او بپرسد بدون تفحص اصاله الصحه جاری می کنداگرپرسید می گویند این غیر متعارف است این وسواسی است حرفهایش بی خودی است خب در حالی که شما در رفع ما لا یعلمون می گویید تفحص می خواهد در اماره یعنی اصاله العموم می گویید تفحص می خواهد اما وقتی می رسید به قواعد فقهیه که بین اصول عملیه و بین امارات است می گویید تفحص لازم نیست.
 دیروز گفتم که من خیال می کنم برای اصاله السهوله باشد تسامح و تساهل در میان عرف برای این که اختلال نظام لازم نیاید شارع مقدس هم همان را امضا کرده، بنا شد از شما استفاده کنیم شماها فکر بکنید ببینید این حرف من درست است یا نه؟ اگر حرف من درست نیست حرفی دارید؟ ندارید؟ کسی گفته؟ نگفته؟ و نمی دانم چرا این جاها خیلی با تسامح و تساهل از قضیه گذشته اند و توی فقه هم که برویم می بینیم قضیه مفروغ عنه است یعنی مفروغ عنه گرفته اند قاعده ید تفحص نمی خواهد در حالی که باید هم در فقه مخصوصا در اصول خیلی روی آن حرف زده باشند از اصاله العموم خیلی مهمتر است از جریان اصول عملیه بعد از فحص که خب خیلی صحبت کرده اند هم شیخ انصاری هم مرحوم آخوند هم دیگران این حرف خیلی مهمتر است مثل این که مفروغ عنه گرفته اند که نه حرف ندارد و این اصول فقهیه این ها جاری می شود بدون این که لازم باشد تفحصی بکنیم.
 توی همین مانده ایم که این تفحص نه چرا؟ حالا راجع به همین موضوعات هم الان صحبت می کنم خیلی مسئله مشکل شده لذا اگر بخواهیم درستش بکنیم به نظر من این است که بگوییم که عقلاء قانون تسامح و تساهل دارند بعضی جاها برای خاطر این که اگر قانون تساهل و تسامح نباشد لازم می آید اختلال نظام، اختلال نظام که جایز نیست پس تن می دهند به این که تفحص نکن و لو توی چاه می افتی.
 در باب امارات همین را گفته اند دیگر اگر یادتان باشد در جواب ابن قبه ابن قبه می گوید اگر امارات حجت باشد لازم می آید تحلیل حرام تحریم حلال یک چهار پنج تا دیگر هم مرحوم آخوند اضافه می کند و بالاخره جواب این جور می دهند که خب بله کسی که عمل به امارات بکند بعضی اوقات توی چاه می افتد بعضی اوقات این اماره مخالف با واقع در می آید اما دوران امر بین اهم و مهم است، امارات حجت نباشد لازم می آید اختلال نظام، امارات حجت باشد و این بعضی اوقات توی چاه بیفتد کدام مهمتر است؟ اسلام باقی باشد یا در میان عقلا زندگی بچرخد؟ لذا می گویند که قانون اهم ومهم اقتضا می کند بگوییم امارات حجت است.
 هیچ جا شبهه غیر محصوره نیست همه جا شبهه محصوره است رفته در این مغازه می خواهد ماست بخرد نمی داند وضع این آقا چه جوری است؟ اگر بپرسد که این ماست تو پاک است یا نه؟ به بزاز بگوید این پارچه مال تو است یا نه؟ به آهنگر بگوید تو خمس می دهی یا نه؟ خب مسخره اش می کنند دیگر، بدون تفحص می خرد با قاعده ید، روایت هم روی آن است قاعده ید حجت است عقلاء هم که اصلا دیروز می گفتم من قاعده ید را اماره می دانم حتی قاعده فراغ و اصاله الصحه و خیلی این ها را من اماره می دانم حالا آقایان اصل می دانند اما اصلی می دانند که مقدم بر اصول عملیه، در اصول عملیه می گویند تفحص می خواهد در اصول فقهیه می گویند تفحص لازم نیست، شبهه غیر محصوره آن جاست که بدانم یکی از آنها نجس است نمی دانم کجاست توی بازار، اما این جا توی هر مغازه ای که بروم این قاعده ید را باید جاری بکنم، قاعده ید را جاری نکنم نمی توانم چیز بخرم عقلاء می گویند قاعده ید را جاری کن ولو بعضی اوقات توی چاه می افتی طوری نیست چرا؟ به قانون تسامح و تساهل در معاشرتها، شارع مقدس هم این قانون تسامح و تساهل را امضا کرده برای این که اگر این قانون تسامح و تساهل امضا نشود لازم می آید اختلال نظام به قول امام صادق علیه السلام یا امام باقر علیه السلام نمی دانم الان یادم نیست از کدامشان است که آقا می فرمایند که تفحص نکن بازار مسلمانهاست و الا لما کان للمسلمین سوق اگر تو بخواهی تفحص بکنی اختلال نظام لازم می آید بنابراین اصلا تفحص نکن قاعده سوق را جاری بکن بدون این که تفحص بکنی اگر ما قاعده ید را نداشتیم اختلال نظام لازم می آمد اگر قاعده ید آمد و تفحص لازم باشد اختلال نظام لازم می آید بنابراین عقلاء قاعده ید را وضع کردند برای عدم اختلال نظام، تفحصش را هم انداختند برای خاطر عدم ا ختلال نظام، گفتند قاعده ید حجت است بدون این که تفحص از این طرف و آن طرف بکنی ظاهرا همین طور باید بگوییم.
 حالا اصل مسئله مسلم است در این باره هیچ اشکالی نیست که یک کسی بگوید در قواعد فقهیه تفحص می خواهد در امارات گفته اند تفحص می خواهد در اصول عملیه گفته اند تفحص می خواهد، در قواعد فقهیه گفته اند تفحص لازم نیست خب این تا این‌جا.
 یک مسئله که این دیگر بغرنج می شود این است که همین آقایانی که در موضوعات در قاعده ید قاعده فراغ قاعده اصاله الصحه می گویند تفحص لازم نیست همین ها می گویند که اگر موضوعی از موضوعات را تو بخواهی قبول بکنی اماره نمی شود باید دو شاهد عادل شهادت بدهد و این یک قول مشهوری شده است در فقه ما حتی مثلا مرحوم سید در عروه ایشان گاهی می فرماید که خبر واحد در موضوعات حجت است گاهی می فرماید خبر واحد در موضوعات حجت نیست توی همین عروه، گاهی می فرماید و فی عدل واحد اشکال، توی آن مانده اند نمی توانند بگویند که تفحص می خواهد؟ تفحص نمی خواهد؟ حجت است؟ حجت نیست؟ و گفته اند در موضوعات و همین آقایان راجع به احکام گفته اند حتما ثقه بودن کفایت می کند یعنی اگر ما بخواهیم قول امام صادق علیه السلام را از زراره بگیریم ثقه بودن زراره کفایت می کند و این حجت است واما اگر زراره بگوید ابن ابی عمیر ثقه است، ابن ابی عمیر مثلا زندان رفت می گویند این قول حجت نیست باید زراره و محمد بن مسلم دو تا دو شاهد عادل بگویند تا این موضوع اثبات بشود، راجع به احکام ظاهراً ندیدم کسی بگوید الا مرحوم شهید در مسالک در بحث اصولیش اما وقتی بیاید توی فقه ملتزم نمی شود، که ایشان در احکام هم فرموده اند که عدل می خواهیم عدل واحد هم نه، عدلین می خواهیم یعنی همین طور که در موضوعات عدلین می خواهیم در احکام هم می خواهیم مرحوم شهید گفته اند اما ملتزم به حرف نشده اند و توی فقه توی مسالک خیلی جاها حتی خبر ثقه را حجت می دانند یعنی آن کسی که فاسق و فاجر است اما از نظر گفتار اطمینان به قولش داریم یا حتی مسلمان نیست اما اطمینان به قولش داریم این را می گویند ثقه، گفتند این خبر حجت است، اما همین ثقه نه، عدل واحد که پشت سرش نماز می خوانیم اگر بگوید این جا نجس است می گویند فایده ای ندارد دو تا عدل باید بگوید تا نجاست درست بشود اگر بگوید این جا پاک است درست نیست باید دو تا عدل بگوید تا درست بشود، یک قضیه ای هم نقل می کنند نمی دانم چه اندازه درست باشد بین سید مرتضی و شیخ مفید، شیخ مفید استاد سید مرتضی بود و بنا شد یک مسافرتی بکنند شیخ مفید نشسته بود مرحوم سید مرتضی رفتند توی اندرون کارش را بکنند و برگردند وقتی برگشتند شیخ مفید گفت این زین اسب شما نجس است، گفتند چرا؟ گفت که گربه آمد بول کرد سید مرتضی گفت تر نیست گفت خب خشکید گفت خب شما یک نفرید یک نفر دیگر هم شهادت بدهد تا من بگویم نجس است مثل این که یک نزاعی با هم داشتند در خبر واحد ظاهرا این جور بوده و سید مرتضی می خواست که شیخ مفید را بکوبد این جوری کوبید گفت که شما یک نفرید یک نفر دیگر هم باید بگوید تا این که این زین بشود نجس.
 و این راستی یک بغرنجی است اما از آن طرف دلیل بر این که خبر واحد چه در احکام چه در موضوعات تفاوت ندارد دلیلش خیلی واضح است برای این که عرف، ما خبر واحد را حجت می دانیم به واسطه عرف یعنی مثلا مرحوم آخوند در کفایه اول تدل علیه آیات رد می کند، تدل علیه روایات رد می کند، تدل علیه اجماع رد می کند، بالاخره می رسد به این جا عقلاء به خبر واحد عمل می کنند ردع نکرده شارع مقدس پس خبر واحد حجت است شما امارات را با سیره عقلاء درست می کنید در حالی که سیره عقلاء احکام ندارد همه اش مربوط به موضوعات است اصلا عرف که حکم ندارد حکم مختص به خداست مختص به شارع مقدس است عقلاء همه که خبر واحد را حجت می دانند راجع به موضوعات است شما می گویید خبر واحد حجت است در احکام چرا؟ عقلاء گفته اند خب می گویم عقلاء که راجع به احکام نگفته اند راجع به موضوعات گفته اند و شما که راجع به احکام می گویید از عقلاء می خواهید بگیرید عقلاء راجع به موضوعات است فرقش برایشان نیست موضوعات باشد یا احکام و خبر واحد در موضوعات دیگر تفحص و این ها هم نیست حجت است، بله باید ثقه باشد در احکام هم حجت است بله باید ثقه باشد تعدد نه در احکام می خواهیم نه در موضوعات، هیچ کدام و این که مشهور شده در احکام حجت است در موضوعات شهادت عدلین می خواهد هیچ دلیل ندارد فقط یک روایت مسعده بن صدقه است که روایت مسعده بن صدقه که اصلا نمی تواند وارد این حرفها بشود روایت اگر بخواهد وارد این حرفها بشود و روایت مسعده بن صدقه بگوید در موضوعات دو تا عدل می خواهیم لازم می آید خودش خودش را از بین ببرد روایت مسعده بن صدقه همین است که حضرت فرمودند که کل شیئ علی ذلک الا ان یتبین او یقوم به البینه و این او یقوم به البینه را این ها معنا کرده اند بینه اصطلاحی در حالی که بینه یعنی اماره یعنی ما یتبین به حضرت فرمودند کل شیئ طاهر حتی تعلم روایت مسعده بن صدقه هم همین را می گوید کل شیئ که شک داری آیا نجس است یا پاک؟ حلال است یا حرام؟ بگو حلال الا یقین کنی که حرام است الا اماره بگوید حرام است، ما یتبین به و اما الا این که دو شاهد عادل بگوید روایت مسعده دلالت ندارد لا اقل شک توی آن داریم مطلب را نمی تواند درست بکند بنابراین ما اصلا دلیل بر این قول مشهور نداریم.
 اگر شما عزیزان بتوانید یک دلیل درست بکنید امتیاز می خواهد و من در میان رفقا یک امتیاز یک جایزه حسابی به شما می دهم اگر این قول مشهور را مدرکش را بتوانید درست بکنید.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo