< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : تخصیص لبی
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث امروز ما راجع به تخصیص لبی است این مثال مشهور گفته است اکرم جیرانی عقل ما می گوید الا عدوی آیا این الا عدوی تخصیص می زند یا نه؟آیا فرق بین متصل و منفصلش هست یا نه؟
 اختلاف است مثل مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه در کفایه در حالی که در بحث دیروز خب ایشان فرمودند که اراده استعمال غیر اراده جد است و ممکن است تخصیص به حسب ظاهر خورده باشد اما به اراده جد نخورده باشد همین مرحوم آخوند در همین بحث یعنی هفت هشت ده سطر بعد می فرماید تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص می شود کرد اگر مخصص ما لبی باشد لذا بحث بحث ارزنده ای است بحث مورد اختلاف است.
 تخصیص لبی دو قسم است یک قسمت به منزله مخصص متصل است یعنی وقتی که عام را می گوید بدون فکر تخصیص خودش می آید مثل اکرم العلماء الا الفساق منهم که الا الفساق منهم خودش آمده متصل به اکرم العلماء شده مثال زده اند به لعن الله بنی امیه قاطبه گفته اند تا می گوییم لعن الله بنی امیه قاطبه عقل ما می گوید الا المؤمنین منهم معلوم است که مومن ولو پسر بدعت گذار باشد ولو پسر یک کس نانجیب باشد معاویه بن یزید خب پسر یزید است دیگر اما مؤمن است خب تا می گوییم لعن الله بنی امیه قاطبه عقل ما می گوید الا معاویه بن یزید، الا المؤمنین منهم به این گفته اند مخصص متصل لبی است توی کلام نیست اما عقل ما تا ملقا می شود عام مخصص را می آورد.
 اما گاهی این مخصص لبی منفصل است احتیاج دارد به فکر تصور موضوع باید بکند تصور محمول بکند تصور بین بین بکند بعد لازم به ذهنش بیاید مثل همین مثالی که من زدم گفتم که می گوید اکرم جیرانی آن وقت عقل می گوید الا عدوی اما بعد از فکر کردن، می گوید آخر این که دارد علیه مولای من کار می کند این که دارد این همه دشمنی ها را می کند مولای من هم می داند، چه جوری من این را اکرامش بکنم؟ خب می گویند این مخصص لبی منفصل، منفصلش می گویند یعنی بعد از فکر کردن به ذهن می آید اسمش را می گذارند لازم به معنی الاعم، لازم به معنی الاخص داریم لازم به معنی الاعم داریم، لازم به معنی الاخص را توی منطق به ما گفته اند آن جا که بدون فکر وقتی ملزوم را می گوییم لازم بیاید، لازم به معنی الاعم گفته اند آن جا که لازمِ ملزوم است لازمِ کلام است اما احتیاج به فکر دارد موضوع و محمول و تصور لازم و تصور ملزوم و بعد از فکر این تخصیص می آید گفته اند تخصیص منفصل.
 اگر یادتان باشد برای ما تفاوت نکرد مخصص متصل باشد یا منفصل باشد الا جایی که مجمل باشد و الا ما گفتیم که تمام احکام مخصص متصل را منفصل دارد تمام احکام منفصل را مخصص متصل دارد الا در جایی که مجمل باشد این جا مجمل هم که نیست برای این که عقل ما دارد روی آن کار می کند عقل ما می گوید بکن نکن عقل ما می گوید تخصیص بده تخصیص نده لذا اصلا اجمال هم توی کار نمی آید بر می گردد به این که خیلی طول و تفصیل روی قواعدی که ما آمدیم جلو دیگر طول و تفصیل ندارد و می گوییم که مخصص متصل باشد یا منفصل باشد اگر توی لفظ نباشد عقل ما روی آن حکمفرما باشد عام را می تواند تخصیص بدهد حالا مثل لعن الله بنی امیه قاطبه باشد یا اکرم جیرانی باشد تفاوت در قضیه ندارد بالاخره آن بدون فکر مخصص لبی تخصیص می دهد آن با فکر مخصص لبی تخصیص می دهد تفاوت در قضیه ندارد.
 آن که تفاوت ندارد و مرحوم آخوند تفاوت گذاشته در شبهه مصداقیش است گفته است لعن الله بنی امیه قاطبه عقل ما می گوید الا المؤمنین منهم حالا یک کسی از بنی امیه است اما نمی دانیم مؤمن است یا نه؟ لعنش می شود کرد یا نه؟
 خب روی قاعده بحثی که دیروز کردیم تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص گفتیم جایز نیست.
 بله آن کسانی که می گویند تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص جایز است مثل استاد بزرگوار ما آقای بروجردی خب در این جاها هم حرف ندارند آن کسانی هم که می گویند اراده جد و اراده استعمال تفاوت می کند باز در این جا همان حرف را می زنند می گویند مخصص متصل با منفصل تفاوت ندارد وقتی می گوید لعن الله بنی امیه عقل ما می گوید الا المؤمنین خب الا المؤمنین آن اراده جد را تخصیص می دهد حالا من زید را نمی دانم از بنی امیه است یا نه؟ واقعا نمی دانم این عام ما شامل این می شود یا نه؟ خب می گوییم تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص تمسک به عام در شبهه مصداقی خود عام است جایز نیست.
 خب تا این جاها هم مثل این که حرف واضح است اگر مباحثه دیروز درست شده باشد که درست شده در نزد شما دیگر نباید فرق بگذاریم بین مخصص لبی یا مخصص لفظی هر چه در مخصص لفظی گفتیم در مخصص لبی می گوییم آن لبی هم می خواهد لازم به معنی الاعم باشد یا لازم به معنی الاخص باشد.
 حالا فرض این است که عقل حکم می کند جدا عقل حکم می کند که لعن الله بنی امیه الا المؤمنین منهم لذا زیارت عاشورا می خوانیم از اول زیارت عاشورا تا آخر زیارت عاشورا مؤمنینش را بگذار کنا تائبینش را بگذار کنار. مرحوم آخوند یک جمله ای دارد این جمله مرحوم آخوند را می خواهیم معنا کنیم خود بحث بحث واضحی است که ما مخصص لفظی داریم مخصص لبی داریم همین طور که مخصص لفظی حجت است مخصص لبی هم حجت است، در مخصص لفظی گاهی متصل است گاهی منفصل است در مخصص لبی هم گاهی متصل است گاهی منفصل است اگر لازم به معنی الاخص باشد این متصل است اگر لازم به معنی الاعم باشد این مخصص منفصل است این حرفها زده شد و در این جا هم مسلم است و هیچ حرف نداریم
 تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص آن مخصص لبی باشد یا لفظی باشد اگر آن تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص را گفتید جایز است این جا هم بگویید جایز است مثل مرحوم سید و آقای بروجردی اگر گفتید جایز نیست این جا هم جایز نیست یعنی مرحوم آخوند گفته اند جایز نیست جایز نبودنش را هم گفتند عام ما و لو آن را می گیرد اما ظاهرا می گیرد اما عام ما عام واقعی آن مخصص به آن می خورد پس ما عام نداریم جدا وقتی عام نداشتیم عام متخصص داریم عام متخصص در شبهات خودش نمی تواند حجت باشد این ها هیچ کدام حرف ندارد حرفها همه زده شده.
 حرفی که هست این جا این که مرحوم آخوند در ما نحن فیه می گوید فرق است بین مخصص لبی و مخصص لفظی دیگر آن عام به معنی الاخص و لازم به معنی الاعم وامثال این ها را هم ایشان نمی آورد تفاوت نمی گذارد آن وقت مثال می زند می فرماید که گفته لعن الله بنی امیه یک دفعه می گوید الا المؤمنین منهم حرفهایش زده شد اما یک دفعه الا المؤمنین منهم را عقل شما می گوید مرحوم آخوند می گوید تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص می شود کرد و یک صغری و کبری هم ایشان درست می کند از عجایب کفایه همین جاست می فرماید یک صغری و کبری هم درست می کنیم می گوییم که هذا من بنی امیه نمی دانیم مؤمن است یا نه؟ اما می دانیم از بنی امیه است شبهه مصداقی است لذا می گوییم هذا من بنی امیه و کل فرد من بنی امیه یجب لعنه یا یجوز لعنه فهذا یجوز لعنه می گویند تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص تمسک به عام کردیم و شد اما اگر این لعن الله بنی امیه مخصصش مخصص لفظی بود تمسک نمی توانیم بکنیم برای این که فرق است بین اراده جد و اراده استعمال و آن اراده جد و استعمال را ایشان فراموش می کند و حسابی جدی می فرماید که اگر مخصص ما لبی شد ما می توانیم تمسک به عام بکنیم و صغری و کبری را هم مرحوم آخوند توی کفایه تشکیل می دهد می گوید هذا من بنی امیه و کل من بنی امیه یجب او یجوز لعنه فهذا یجوز یا یجب لعنه، این حرف مرحوم آخوند است
 خب به مرحوم آخوند می گوییم آقا صغر و کبرایتان مغالطه است چرا؟ برای این که هذا من بنی امیه مسلم است و کل من کان من بنی امیه یجب لعنه این درست نیست تخصیص می خورد دیگر، باید بگوییم کل من کان من بنی امیه و لا یکون مؤمنا یجب لعنه و این را مرحوم آخوند می اندازد وقتی مرحوم آخوند انداخت نتیجه می گیرد می فرمایند که پس بنابراین این که مشکوک مؤمن است یا نه؟ یجب او یجوز لعنه.
 عام ما بعد از فحص و بعد از یأس و بعد از فکر اصاله العموم اصاله العموم را همین جوری که نمی توانم جاری کنم لذا مسلم است اصاله الاطلاق اصاله العموم بعد از فکر است، نه، بعد از فحص است بعد از یأس عن المخصص آن وقت اصاله العموم حجت است و الا اصاله العموم همین جوری بگوید اکرم العلماء ما بگوییم اصاله العموم حجت است، نه، اگر توی محاورات نباشد توی ضربا للقانون باشد عمومات مطلقا این ها هیچ کدام حجت نیست الا بعد از فکر همه اش می شود نظیر لوازم به معنی الاعم چه عام را بخواهیم بگیریم چه مخصص را بخواهیم بگیریم هیچ تفاوت نمی کند خب وقتی چنین باشد یک کسی می دانم از بنی امیه است اما نمی دانم مؤمن است یا نه؟ خب اگر مؤمن باشد لا یجوز لعنه با تخصیص لبی اگر مؤمن نباشد یجوز لعنه با عموم عام حالا وقتی چنین باشد ما تخصیص لبی را که می آوریم این جور می شود لعن الله بنی امیه قاطبه به حسب ظهور و اراده استعمالی این فرد مشکوک را می گیرد اما به حسب جد عمل من این فرد مشکوک را می گیرد یا نه؟ نه، چرا نه؟ برای این که ما عام نداریم ما عام متخصص برای عمل داریم و عام متخصص ما فردش مجهول است خودش مجهول است اگر ما بخواهیم صغری و کبری درست کنیم این است می گوییم هذا من بنی امیه و کل من یکون من بنی امیه یجب لعنه فهذا یجب لعنه خیلی خوب است اما این اراده استعمالی، اراده جد ما کبرایش یک چیز دیگر می شود می شود هذا من بنی امیه و کل من بنی امیه و لا یکون مؤمنا یجب لعنه بخواهیم بگوییم فهذا یجب لعنه غلط است برای این که این هذا مصداق آن عام نیست من نمی دانم مؤمن است یا نه؟ اگر بدانم مؤمن است کبرای ما درست است و اما اگر شک داشته باشم که مؤمن است یا نه؟ آن کبری که می گوید کل من یکون من بنی امیه و لا یکون مؤمنا این مشکوک مصداقش نیست اگر بخواهم تمسک به عام بکنم تمسک به عام در شبهه مصداقی خود عام کردم جایز نیست.
 اجمال نیست، مشتبه است یعنی نمی دانم مؤمن است یا نه وقتی نمیدانم مؤمن است یا نه؟ اگر بخواهم بگویم لعنش واجب است یا نه؟ احراز موضوع باید بکنم تا احراز موضوع نکنم حکم بار بر آن نیست.
 دیروز گفتیم یک نفر را نمی دانم فاسق است یا نه؟ لا تکرم الفساق بخواهد بگیردش نمی تواند بگیردش اما اکرم العلماء به قول آقای بروجردی خوب می گیرد اکرم العلماء می گوید که این زن من، به لا تکرم الفساق منهم هم می گوید که مشکوک است این زن تو باشد یا نه؟ هیچ، لذا تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص می کنم و اشکال ندارد مرحوم آخوند گفتند نمی شود چرا نمی شود؟ گفتند برای این که این تخصیص مااز نظر جد عام ما را متخصص می کند ما عام دیگر نداریم ما عام متخصص داریم عام متخصص ما این است عالمِ غیر فاسق و این که توی خارج است می دانم عالم است نمی دانم غیر فاسق است یا نه؟ مصداق اکرم العلماء غیر فاسق نمی شود این حرف مرحوم آخوند بود دیگر ما هم پسندیدیم و گفتیم حرف مرحوم آخوند خیلی عالی است.
 حالا مخصص لبی هم همین است هذا من بنی امیه می دانم از بنی امیه است پسر مثلا یزید بن معاویه است این معاویه پسر آن یزید است لذا هذا من بنی امیه و کل من بنی امیه یجب لعنه این هم درست است اما به شرطی که مؤمن نباشد حالا آن شرط را آوردی جزء این، معنایش این جور می شود کل من بنی امیه و لم یکن مؤمنا یجب لعنه خب من این معاویه بن یزید را می دانم مؤمن است حتما عموم عام می گوید لعنش نکن حالا برادرش را نمی دانم آیا مؤمن است یا نه؟ باز هم نمی توانم لعن بکنم این دیگر چرا؟ برای این که تمسک به عام در شبهه مصداقی خود عام می شود و ما باید اول عام را احراز بکنیم بعد از احراز عام آن وقت حکم را بار بکنیم.
 لذا همین طور که گفتم اصاله العمومش احتیاج به موونه دارد آن مخصص لبی آن هم احتیاج به مؤونه دارد فکرش را می کنیم، فکرش را می کنیم اصاله العموم درست می کنیم فکرش را می کنیم اصاله الاطلاق درست می کنیم فکرش را می کنیم مخصص مجمل را مفصل می کنیم یا مخصص مشتبه را غیر مشتبه می کنیم.
 حالا همین صغری کبرای من را ببینید یک کسی می دانم از بنی امیه است اما نمی دانم فاسق است یا نه؟ حالا می خواهم صغری کبری درست کنم.
 مرحوم آخوند صغری و کبری را روی اصل قضیه درست می کند می گوید هذا من بنی امیه و کل من بنی امیه یجب لعنه فهذا یجب لعنه می گویم این که کبرای شما نیست که بار بر صغری کردید کبرای شما این است کل من یکون من بنی امیه و لا یکون مؤمنا یجب لعنه و ما این شخص را نمی دانیم مؤمن است یا نه؟ وقتی ندانستیم این مصداق آن کبری واقع نمی شود اگر بدانیم مؤمن است مصداق واقع می شود و اگر بدانیم فاسق است از مصداق بیرون می رود و چون مشتبه است نمی توانم بگویم که کل من بنی امیه و لم یکن مؤمنا یجب لعنه برای این که کبرای ما صغری ندارد لذا اگر عام ما این بود خیلی عالی بود این طور که مرحوم آخوند عام درست کرده خیلی عالی است هذا یجب لعنه چرا؟ لانه من بنی امیه و کل من بنی امیه یجب لعنه خب اگر این عام را هم داشتیم خوب بود فهذا یجب لعنه و ما این چنین کبرایی نداریم، نداریم که کل من کان من بنی امیه یجب لعنه، آن که داریم این است با تخصیص لبی کل من کان من بنی امیه و لم یکن مؤمنا یجب لعنه وقتی چنین شد نمی توانی کبری را تطبیق بر صغری بکنی می شود تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص مخصص لفظی باشد یا مخصص لبی باشد.
 خب دیگر این جا چیزی ندارد یک چهار پنج تا مسئله دیگر نمی دانم چه بگوییم؟ چه بکنیم؟ تعطیلی آن هم خیلی، بنابراین فردا درس اخلاق است اصول مان تمام شد دیگر مباحثه اصول ما لفظش را هم گفتن خیلی مشکل است شنبه 17 فروردین.
 انصافا خیلی بد است من یادم نمی رود روز عید نه، روز سال نو توی مدرسه حجتیه من بودم صبح قبل از درس آقای بروجردی جارچی جار زد درس حضرت آیت الله العظمی آقای بروجردی شروع است و روز سال نو ما رفتیم درس آقای بروجردی جمعیت هم همان بود که بود اما حالا 17 فروردین مباحثه ها شروع است با یک صلوات.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo