< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : نکره در سیاق نفی
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث در این است که این اعداد مثل عدد عشره ثلاثه اربعه این ها چه عمومی است؟
 ما عقیده داریم این ها عام مجموعی است برای این که عام مجموعی را معنا کردیم استغراق با قید وحدت یک دفعه می گوید اکرم کل عالم یک دفعه می گوید اکرم جمیع العلماء نتیجه هم گرفتیم اگر بگوید اکرم کل عالم قضیه قضیه حقیقیه است اگثر مثلا 10 نفر را اکرام کرد ده نفر را اکرام نکرد مخالفت 10 تا، موافقت 10 تا، نه آن ضرر به آن دارد نه آن ضرر به آن دارد آن 10 تا که موافقت کرده مثوبت دارد آن 10 تا که مخالفت کرده عقاب دارد واما اگر گفت اکرم جمیع العلماء گفتیم نه اگر مثلا علما 100 نفر باشد این 99 تا اکرام بکند هیچ کار نکرده برای این که استغراق است مثل اکرم کل عالم همه علماء را می گیرد اما با یک قید و آن قید وحدت که جمیع دلالت بر آن دارد بنابراین مصلحت آمده روی موضوع علمای نه از نحو قضایای حقیقیه بلکه علماء من حیث المجموع المجموع خب این را در عام مجموعی گفتیم.
 همان حرفی که در عام مجموعی زدیم در عشره هم می زنیم لفظ عشره 11 را نمی گیرد 9 را نمی گیرد بلکه یک لفظ خاصی است مختص به یک عدد خاصی حالا اگر گفت که اکرم عشره عالم حالا این 9 نفر را اکرام کرده آیا تکلیف را آورده یا نه؟ باید بگوییم تکلیف را اصلا نیاورده، کی تکلیف می آید؟ در وقتی که اکرام بکند هر 10 تا را و اما اگر 5 تا اکرام بکند 5 تا نکند بگوییم که خب 5 تا در ضمن 10 تا بنابراین مثوبت روی 5 تا، مخالفت روی 5 تا ظاهراً لفظ عشره حتی لفظ اثنان یعنی اقل جمع در این جاها دوتاست اگر گفت که دو تا مرد بیاید کارشان دارم شما یکی بردی هیچ کار نکردی اگر سه تا بردی می گوید اضافه چرا؟ اگر دو تا بردی می گوید تکلیف را آوردی، می شود عام مجموعی، لذا اعداد همه همه عام مجموعی هستند. لذا همین طور که کل وضع شده برای استغراق، عشره هم وضع شده برای استغراق همین جور که جمیع العلماء وضع شده برای استغراق با قید وحدت عشره هم وضع شده برای استغراق با قید وحدت، استغراق در این جا 10 تاست مثل مثلا فرض کنید که طلبه های یک مدرسه 10 نفر باشند یک دفعه می گوید هر 10 تا یک دفعه می گوید همه آنها خب مثل هم می بیند دیگر، یک دفعه هم می گوید کل آنها الا این که اگر گفت همه آنها یا هر 10 تا تکلیف در وقتی ادا می شود که مجموع من حیث المجموع را اکرام کرده باشیم اما اگر گفته باشد کل آنها را می شود قضیه قضیه حقیقیه حالا کار به قضیه حقیقیه آن جا الان نداریم آن که داریم این است که اکرم جمیع العلماء اگر علماء 10 تا باشند می تواند بگوید اکرم جمیع العلماء می تواند بگوید اکرم عشره، همین جور که آن جمیع العلماء 10 تا را می گیرد 9 تا را نمی گیرد این هم 9 تا را نمی گیرد 11 تا را هم که دیگر نمی گیرد مختص می شود به 10 تا می شود عام استغراق یعنی استغراق در 10 تا با قید وحدت.
 لذا یک قدری بالاتر هم می گوییم می گوییم مثلا جمیع العلماء جمیعش است که قید وحدت درست می کند یا عام درست می کند و اما این جا اصلا وضعش است لفظ عشره را وضع کرده اند به خلاف جمیع العلماء، اکرم ثلاثه اکرم اربعه اکرم عشره این الفاظ وضع شده برای یک افراد خاصی نه کم نه زیاد که در این افراد خاص قید وحدت هم خوابیده است ظاهراً این جورها باید بگوییم.
 چیزی که مسئله امروز ماست و مسئله مشکل است نکره در سیاق نفی یا نکره در سیاق نهی است گفته اند این ها دلالت بر عموم دارد مثل این که گفته ما رایت رجلا لا تدخل هذا البیت گفته اگر یک مرد هم دیده باشد ولو رجیل هم باشد ولو مثلا زن شوهرش هم باشد و بگوید ما رایت رجلا گفته اند غلط است وقتی غلط شد پس بنابراین این نکره که رجلا است در سیاق نفی که ما رایت است این دلالت می کند بر عمو. همچنین اگر نهی بکند لا تدخل هذا البیت حالا ولو این که یک دفعه رفته توی خانه آن هم برای تطهیر خب دیگر مخالفت نهی کرده نکره تلو نهی لا تدخل البیت یا نکره در تلو نفی ما رایت رجلا دلالت بر عموش ظاهرا عالی است اما دلیلش چیست؟
 دلیلی که آورده اند من جمله مرحوم صاحب کفایه یک قاعده فلسفی آرده اند گفته برای این که الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد و این الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد به ما می گوید که ما رایت رجلا در وقتی تکلیف آورده می شود که هیچ مردی را ندیده باشد آن وقت راست گفته یا لا تدخل البیت در وقتی که هیچ وارد نشده باشد ولو مثلا یک دقیقه رفته برای تطهیر، چرا؟ گفته است برای این که کلی طبیعی به یک فرد در خارج موجود می شود و اما اگر بخواهیم معدوم بشود دیگر باید این کلی طبیعی در خارج اصلا نباشد مثلا این آدمها روی کره زمین اگر 6 میلیارد جمعیت الان باشد در وقتی می توانیم بگوییم آدم روی ره زمین نیست که این 6 میلیارد نباشد و اما اگر یکی از آنها باشد می توانیم بگوییم آدم روی کره زمین هست الطبیعی یوجد بفرد ما کلی طبیعی، اما ینعدم بجمیع الافراد این هم دلیلشان است.
 این دلیل با دقت سازگاری ندارد چرا؟ برای این که الطبیعی یوجد بفرد ما این یک قاعده کلی، برای این که 6 میلیارد جمعیت که روی کره زمین است 6 میلیارد کلی طبیعی موجود روی زمین است الحق ان وجود الطبیعی بمعنی وجود افراده که حاشیه ملا عبدالله می گوید خب مشهور هم دیگر همین است توی فلسفه هم همین است که الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بفرد ما، زید موجود می شود کلی طبیعی موجود می شود زید می میرد زیر خاکش می کنند کلی طبیعی معدوم می شود یوجد بفرد ما ینعدم بفرد ما خب وقتی این جور بشود ما رایت رجلا بخواهید بگویید که یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد درست نیست برای این که یوجد بفرد ما ینعدم بفرد ما.
 بله اگر کسی در کلی طبیعی رجل همدانی بشود حرف درست در می آید مرحوم شیخ الرئیس در منطق شفا مسخره می کند می گوید که یک کسی را دیدم با شال و ریش و کفش و چه و یک آخوند به تمام معنا آخوند هیکل دار به تمام معنا اما بی سواد شیخ الرئیس می خواهد بگوید این چنین کسی را توی همدان دیدم (نمی خواست اسم بیاورد) که این قائل بود به این که کلی طبیعی موجود در خارج است به نحو اشتراک خب وقتی به نحو اشتراک باشد یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد خب معلوم است شیخ الرئیس هو می کند قبول ندارد اصلا توی منطق ما آمده قول رجل همدانی و قول رجل همدانی غلط است بی خود است شیخ الرئیس هم مسخره اش کرده. لذا ما بخواهیم بگوییم نکره در سیاق نفی یا نکره در سیاق نهی دلالت می کند بر عموم دلیلش هم الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد جور نمی آید با آن قول رجل همدانی. اما اگر رجل همدانی شدیم دلیلی که آورده شده دلیل خوبی است یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد. یک چیزی استاد بزرگوار ما حضرت امام توی استصحاب داشتند استصحاب قسم سوم کلی ایشان روز قبلش توی مسئله مانده بودند توی همین الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد توی آن مانده بودند و ان قلت قلت و اما فردا که آمدند درس قول رجل همدانی را قبول کردند آن وقت آمده که بودند درس باران یادش داده بود برای این که توی باران آمده بودند و وقتی نشستند گفند که بعضی اوقات می گوییم باران می آید در حالی که هر قطره ای باران است باید بگوییم باران ها می آید و نمی گوییم می گوییم باران می آید بنابراین این قول رجل همدانی عرفیت دارد نه عقلیت و ایشان در استصحاب فتوی هم روی آن داده، ما هم آن جا تبعا لاستاد بزرگوارمان فتوی دادیم و گفتیم این الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد توی اصول ما توی فقه ما درست است برای این که عرف موافق با رجل همدانی است.
 بله عرف اگر یک دقت عقلی یک دقت فلسفی بخواهد آن وقت می گوید باران ها می آید و الا می گوید قطار شتر، آدمها دارند می روند می گوید آدم، خیلی جاها وقتی که برویم توی عرف حالا یا با تسامح یا با معنای عرفی این است که عرف قول رجل همدانی را می گوید الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجیع الافراد.
 اما همین عرف بعضی اوقات با دقتی که دارد اگر رفت توی دقت، نه توی تسامحهایش، می بینیم که می گوید الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بفرد ما مثلا در همین آدم ها که می گوید آدم گاهی می گوید آدمها دیدم در حالی که اگر قول رجل همدانی باشد باید بگوید آدم دیدم نباید بگوید آدمها دیدم و یک جمعیت را می بیند می خواهد بگوید خیلی بودند نمی گوید که خیلی بودند می گوید آدمها دیدم، آدمها دیدم یعنی هر آدمی را یک کلی طبیعی حساب کرد خیلی جاها همان قطار شتر را می گوید شترها بعضی اوقات حکم را می برد روی شتر ها و جاهای دیگر هم همین طور است اگر راستی به این عرف بگویند این باران که تو می گویی باران می آید باران ها می آید یا باران می آید؟ خب به استعمالها می گوید باران می آید اما به او بگویند هر قطره باران مگر باران نیست؟ می گوید بله، می گوید بنابراین باران ها می آید؟ می گوید بله، عرف توی حرفهایش توی محاوره هایش قول رجل همدانی را قبول دارد الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد اما اگر با او حرف بزنی توی ذهنش توی حافظه اش به عبارت دیگر با دقتش دقت عرفی می شود دقت منطقی می شود دقت عقلی الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بفرد ما.
 حضرت امام می گفتند که ما هم بیشتر از محاورات را نمی خواهیم بیش از این نمی خواهیم برای این که اگر بیش از این باشد ما که نمی گوییم عرف دقت عقلی ندارد می گوییم دقت عقلی هایش حجت نیست آن که حجت است محاوراتش است و عرف عقلاء توی محاوراتشان رجل همدانی هستند راجع به کلی طبیعی، خیلی جاها هم توی اصول ما توی فقه ما خیلی جاها نتیجه دارد و اما با دقت عرفی اسمش را می گذاریم دقت عقلاء، نه دقت فلسفی، با دقت عقلاء خوب سرش می شود که الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بفرد ما کلی رجل همدانی نیست و آن که ما می خواهیم محاوراتش است لذا حصرت امام دراستصحاب قسم سوم کلی ایشان استصحاب را جاری می دانستند در مقابل مرحوم آخوند که مرحوم آخوند هم مثال به رنگ می زنند بعضی اوقات را جاری می دانند بالاخره در مقابل آن کسانی که می گفتند قسم سوم از اقسام کلی استصحاب جاری نیست اصلا خب ایشان می گفتند نه، استصحاب قسم سوم از باب همین رجل همدانی است و ما می گوییم جاری است الا ما اخرجه الدلیل.
 اگر این حرف را بپسندید این که در این جا گفته شده ما رایت رجلا دلالت بر عموم می کند به قاعده کلی طبیعی الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد درست در می آید دلیل خوبی است.
 شاید یک حرف دیگر بزنیم اصلا رفع نزاع بشود و این که این ما رایت رجلا الفاظش هیچ کدام دلالت بر عموم ندارد بلکه جمله دال بر عموم است و این جمله دال بر عموم است محاوره عرفی است آن اصلا نه از باب این که دیگر وارد نمی شویم کلی طبیعی چه می خواهد بگوید هر چه می خواهد بگوید می گوییم ما رایت رجلا عرفا دال بر عموم است و ما توی مفاهیم و توی دلالات دیگر بیش از این اصلا نمی خواهیم و همین که الان دلیل آوردند مرحوم آخوند در کفایه دلیل آوردند که نکره در سیاق نفی یا در سیاق نهی دلالت می کند بر عموم به قاعده الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد اگر این جور گفته بودند که نکره در سیاق نفی مثل ما رایت رجلا، نکره در سیاق نهی مثل لا تدخل البیت این دلالت بر عموم می کند عرفا آن وقت یک قدری بروید بالاتر بگوییم دلالت عرفی دال بر وضع است برای این که همین جور که شما برای افراد وضع درست می کنید برای هیئات وضع درست می کنید دیگر و این هیئات را همه اش را می گویید هیئت انشائیه و هیئت اخباریه و نکره در سیاق نفی و نکره در سیاق نهی و همه این هیئات، به چه دلیل شما آن هیئت افعل و ما بمعناها را می گویید دال بر وجوب است؟ می گویید عرفا، تبادر خب همان عرف و تبادر به چه دلیل؟ بر می گردد به وضع، تبادر علامت وضع است در این جا هم همین را بگوییم بگوییم که نکره در سیاق نفی نکره در سیاق نهی دلالت بر عموم می کند للتبادر تبادر یعنی چه؟ دال بر وضع است یعنی واضع وضع کرده است این نکره خود به خود که دال بر عموم نیست اما اگر واقع شد در سیاق نفی واقع شد در سیاق نهی این دال بر عموم است.
 ظاهرا اگر حرف من را بزنید بپسندید دیگر مسئله می شود سالبه به انتفاء موضوع به آن دقت های منطقی هم دیگر خیلی احتیاج نداریم این جور که عرض می کنیم استعمال، یعنی نکره در سیاق نفی دلالت می کند بر عموم این دلالت از کجاست؟ تبادر، این تبادر از کجاست؟ از وضع بنابراین جمله نکره در سیاق نفی وضعا دلالت می کند بر عموم، حالا می خواهی در منطق رجل همدانی شو می خواهی در منطق آن دقت کامل بگو که الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بفرد ما دیگر تفاوتی نمی کند.
 ظاهراً حرف من بهتر باشد اگر بپسندید.
 ولی علی کل حال آن که هست این است در ضمن دعوی ها نرخ را طی بکنیم و آن این است که نکره در سیاق نفی نکره در سیاق نهی دال بر عموم است حالا دلیلتان چیست؟ یا الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد با آن حرف رجل همدانی، یا این که کاری به این چیزها نداشته باشیم بگوییم دلالت عرفی، یک قدری دقت بیشتر بکنیم بگوییم که دلالت عرفی یعنی وضع برای این که این دلالت عرفی یعنی تبادر، تبادر یعنی وضع.
 خود نکره که نه، دلالت، جمله، یعنی نکره در سیاق نفی یعنی یک جمله یک جمله فاعل و مفعوم یک جمله فعل داریم فاعل داریم مفعول داریم این جمله این هیئت این دلالت می کند بر عموم، رجلش را که نمی گوییم دلالت بر عموم می کند آن که یک امر مهملی است یک لفظ مهمله است بعد توی اطلاق درباره اش صحبت می کنیم، لفظ را که نمی توانیم بگوییم دال بر عموم است، جمله دلالت می کند بر عموم همین طور که مرحوم آخوند هم در کفایه همین جور فرمودند دیگران هم همین طور که نکره در سیاق نفی، نه آن نکره این جمله یدل علی العموم می گوییم این دلالت به چه دلیل؟ گفته اند به قاعده الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد اشکال کردید که این نه، گفتیم خب حالا که اشکال می کنید رجل همدانی بشوید بگویید که الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد درست در می آید عرف هم قبول دارد اما این یک مقدار طلبگی است عرفی بکنیم بگوییم که این جمله یدل علی العموم به چه دلیل؟ عرفا، عرف به چه دلیل می گوید؟ تبادر، تبادر این هیئت این جمله تبادر دارد به عموم، آن برای چه؟ بگوییم به وضع، واضع وضع کرده است نکره در سیاق نفی را یعنی این جمله را وضع کرده برای عموم ظاهراً این حرف آخر دیگر فصل الخطاب می شود همه حرفها هم درست می شود
 حالا بحث فردا راجع به الفاظ عموم است این را تقاضا دارم یک قدری روی آن دقت بکنید و این که مرحوم آخوند یک اختلاف عجیبی دارد توی الف و لام گاهی می گوید برای جنس است گاهی می گوید برای زائد است گاهی می گوید که برای تزیین است و ببینیم این آیا چه معنا دارد؟ مرحوم آخوند چه می خواهند بگویند؟ ببینیم تناقض در کلام آخوند را می توانید رفع بکنید یا نه؟
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo