< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : ادله امتناع اجتماع امر و نهی
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بعضی از فضلای درس به این بحث دیروز من اشکال دارند اما اشکالشان در حقیقت نفهمیدگی حرفهای من است لذا چون که بیش از دو سه نفر هستند بعضی گفته اند و بعضی نامه نوشته اند لذا مجبوریم که بحث را تکرارش کنم و جا هم دارد برای این که قد علم کردن در مقابل کفایه کار مشکلی است و ما دیروز حسابی با یک جرأتی در مقابل کفایه در مقابل مرحوم آخوند قد علم کرده بودیم لذا ایرادها خیلی خوب است البته این ایرادهایی که آقایان لفظا یا کتبا کرده اند این ها نه، شل است بی ریشه است اما معلوم است که ان قلت قلت آن هم درباره یک مسئله مشکلی آن هم در مقابل مرحوم آخوند لذا از افرادی که دلشان نمی خواهد تکرار بکنم عذر خواهی می کنم اما بالاخره یک مباحثه است برای آن کسانی هم که نفیا یا اثباتا ایراد به مسئله ندارند حالا یا حرف من را قبول ندارند و ایراد به گفته من ندارند به مسئله ندارند یا حرف من را قبول دارند. با این ها یک مباحثه می کنیم معنای مباحثه هم همین است که دو تا هم مباحثه درس را خوانده اند مطالعه کرده اند حسابی رو، روان برای این که جا بیفتد آن وقت ها حالا که نیست گفته اند که مباحثه بکنیم حتی گفته اند که درس بی بحث و حکومت بی سیاست و مال بی تجارت نابود است خوب گفته اند ولی متأسفانه پول ما شده بی تجارت می گذارند توی بانک سودش را می گیرند یمحق الله الربا و یربی الصدقات بعضی اوقات هم که حکومت ما شده بی سیاست چه علم شنگه ها درست شده حالا آن دو تا هیچ مربوط به ما نیست آن که مربوط به ماست طلبه ها شده اند درس بی مباحثه حالا برای فضلای جلسه یک مباحثه است فرض کنید من هم مباحثه شمایم و شما هم در مقابل من دارید گوش می دهید برای آن کسانی هم که اشکال دارند تقاضا دارم گوش بدهید به حرفهای من تا ان قلت قلت شما هم به جایی نرسد بدانید که ان قلت قلت هایتان وارد نیست.
 مرحوم آخوند در اجتماع امر و نهی امتناعی هستند چرا؟ برای این که اجتماع امر و نهی را بر می گردانند به نهی در عبادت شاگردهای مرحوم آخوند امتناعی هستند اما نه به روش مرحوم آخوند به گفته مرحوم آخوند در امر دهم مبعد مقرب نمی تواند باشد اما مرحوم آخوند که امتناعی هستند با 4 مقدمه امتناعی شده اند این 4 مقدمه یک ) بین احکام تضاد است دو) احکام متعلق به فعل مکلف است سه ) عناوین اگر متعدد باشد معنون وحدت دارد چهار) برای یک وجود یک ماهیت بیشتر نیست پس امر متعلق شده به همان ماهیت نهی هم متعلق شده به همان ماهیت نهی در عبادت است موجب فساد است اگر کفایه مطالعه کرده باشید خوب معنا کردم دیگر سرتا پای کفایه را معنا کردم.
 و ما این 4 مقدمه مرحوم آخوند را قبول نداریم و این جا نه، جاهای دیگر هم مرحوم آخوند خودشان ملتزم نیستند دیگران هم چه در فلسفه چه در اصول ملتزم به این 4 مقدمه مرحوم آخوند نیستند.
 اما احکام تضاد دارد گفتیم احکام تضاد ندارد متعلقات احکام قبلش و بعدش آن تضاد دارد نمی شود یک چیزی مصلحت تامه ملزمه و مفسده تامه ملزمه داشته باشد این محال است این قبلش، در فعل مکلف هم یک کسی هم بیاورد هم نیاورد این هم معلوم است نمی شود تضاد است اما این جعل شارع مکلِف چه چیزی را جعل می کند؟ حکم را، حکم کجاست؟ در عالم اعتبار در عالم انتزاع ما به ازاء در خارج ندارد وقتی به ازاء در خارج نداشت دیگر ضدین و نقیضین و آن حرفهای توی فلسفه در نقیض 9 تا وحدت شرط دان و در تضاد چه شرایطی دارد و مابقی، ما بقی همه همه چیزهایی که در فلسفه است اصلا در اصول نمی آید لذا بین احکام تضاد نیست پس این که ایشان می گویند بین احکام تضاد است شاید اشتباه مفهوم به مصداق است آن که توی خارج است یعنی مکلَف می خواهد به جا بیاورد و آن که مکلِف تصور و تصدیق و این ها را کرده آن جاها متعلقات احکام اسمش را می گذارند آن جاها تضاد است و اما موجَد در عالم اعتبار که به آن می گوییم احکام خمسه بین احکام خمسه در عالم اعتبار تضاد نیست.
 بالاخره مرحوم آخوند می گویند بین احکام تضاد است گفتم این کار به مرحوم هم ندارد یک چیز مشهور در اصول ما در فقه ما شده و این از آن جاهایی است که الشهره لا اصل له.
 مسئله دوم ایشان فرموده اند که اوامر و نواهی، احکام، اوامر و نواهی متعلق به فعل مکلف است.
 خب خودشان هم گفتم نمی گویند نمی شود که گفت به فعل مکلف، آن که مکلف می آورد این امر دارد واجب یا نهی دارد حرام، مسلم نیست بلکه اوامر و نواهی متعلق به طبیعت است طبیعت من حیث هی هی این لفظ مرحوم آخوند است یک فصل هم برایش درست کرده شاید یک ماه قبل هم خوانده ایم که الحق ان الاوامر و النواهی یتعلق بالطبایع این ها حرفهای کفایه است و ان قلت الطبیعه من حیث هی هی لا موجوده و لا معدومه و لا محبوبه و لا مبغوضه پس چون محبوب نیست نمی تواند متعلق احکام باشد دو تا جواب داده اند مختلف البته، یک جا گفته اند که طبیعت مرآتا للخارج محبوب است یک جا هم گفتند طبیعت خارج دیده آن طبیعت خارج دیده بر می گردد به کلی طبیعی توی خارج آن که تحصیل حاصل است بعد می گوید همین فعل مکلف است ولی آن که شاگردهای مرحوم آخوند نسبت به آخوند می دهند و خود مرحوم آخوند هم در کفایه دارد این که متعلق به طبیعت من حیث هی هی و معنای صل ای اوجد الطبیعه، نه اوجد فعلت را، اوجد فعل که معنا ندارد تحصیل حاصل است که، فعل را که به جا آورده بگوید اوجد نمی شود که اما می تواند بگوید اوجد الطبیعه اوجد الصلاه ای طبیعت من حیث هی هی کلی منطقی را اوجد آن کلی منطقی را کلی طبیعی اش کن این را می تواند بگوید و همین هم هست متعلق به طبیعت من حیث هی هی است معنایش چیست؟ صل ای اوجد آن طبیعت را موجودش بکن در خارج.
 بنابراین این که مرحوم آخوند می خواهند حالا این جا نتیجه بگیرند که امر آمده روی فعل خارجی نهی هم آمده روی فعل خارجی و محال است پس نهی در عبادت است این هم با فرمایش خودشان جور نمی آید ما متعلق احکام را نمی خواهیم بگوییم ما احکام را داریم صحبت می کنیم حالا فعلا این که مرحوم آخوند که نتیجه هم از آن نمی گیرند بعد که می خواهد نتیجه از آن بگیرد امتناعی می شود نهی در عبادتش می کند و الا روی این حرف دوم اصلا نتیجه هم برای مرحوم آخوند ندارد که اوامر و نواهی متعلق به فعل مکلف است باید توجیه کنیم دیگر بگوییم مرادشان به فعل مکلف یعنی به طبیعت که به مکلف می گوید اوجده یعنی آن جای کفایه را با این جا با هم جمع بکنیم مرحوم آخوند که این جا می گوید اوامر و نواهی متعلق به افعال مکلفین است یعنی متعلق به کلی منطقی است که می گوید آن کلی منطقی را کلی طبیعی اش کن ای اوجد الصلاه این خوب است، این خوب است اصلا فتوای مرحوم آخوند است.
 حرف سوم ایشان که فرمودند که تعدد عنوان تعدد معنون نمی آورد می گویم خب یک کسی توی خارج دیروز می گفتم یک کسی توی خارج هم عالم است هم فاسق این معنون به عنوانین نیست؟ دو تا عنوان نیست یکی عنوان حسادت یکی عنوان علم؟ از آن معنون می کشیم بیرون انه حسود از آن علم هم می کشیم بیرون می گوییم انه عالم شخص واحد یعنی حیوان ناطق یعنی یک زید، زید که حیوان ناطق است با عوارض مشخصه توی خارج گفتیم این 100 تا عنوان دارد 100 تا معنون و ایشان می فرمایند معنا ندارد تعدد عنوان تعدد معنون درست بکند به مرحوم آخوند می گوییم همه جا تعدد عنوان در وقتی است که تعدد معنون باشد الا در ذات باری تعالی که آن را هم اصلا نمی فهمیم یعنی چه؟ و این مثال شما که آوردید روی ذات باری تعالی که مورد بحث ما نیست، توی خارج شما دیروز می گفتم اصلا ترکیب اتحادی توی ماهیت و وجود هم نتوانستند درست بکنند که مرحوم حاجی سبزواری می گوید این جور قریب به ذهن می آید که ما قائل به انضمام بشویم بهتر از قائل به وحدت چون که مرحوم صدر المتألهین خیلی پافشاری دارد به وحدت بین فصل و جنس، بین ماده و صورت، خیلی بحث مفصل دارد و ایشان از ملا صدرا می ترسد خب حق هم دارد ترس دارد دیگر و ایشان بعد از این طرف و آن طرف زدن می فرماید به ذهن می آید ترکیب انضمامی، و در آن جا هم ترکیب انضمامی است چه رسد در این که یک شخصی در خارج توی خارج 100 تا عنوان که از 100 تا معنون پیدامی شود حسادت را که از علم انتزاع نمی کنند علم را هم از قدرت انتزاع نمی کنند توی این آقا مبدء قدرت هست مبدء علم هم هست مبدء فسق هم هست مبدء حسادت هم هست مبدء سخاوت هم هست این ها همه معنون است دیگر من از این معنون ها که در این موجود است حالا یا اتحادی یا انضمامی انتزاع می کنم عناوین فراوانی را.
 معنون یعنی صفت، زید که صفت نیست خود مرحوم آخوند می فرمایند صفت دیگر کاسه داغ تر از آش نگویید خود مرحوم می فرمایند معنون یعنی صفت.
 عنوان امر انتزاعی است انتزاع می کنم از آن مبدء قدرت انه قادر، مشتق بسیط است همین که مشتق بسیط است من انتزاع می کنم از این بسیط یکی قدرت و یکی علم و یکی رذایلش حسادت و یکی بخل و یکی سخاوت همه این ها را من انتزاع می کنم مبدئش هم در این موجود است حالا می خواهد متحد باشد می خواهد مثل باری تعالی که ما در انسانها می گوییم متحد است می خواهد متحد باشد می خواهد منضم باشد نه این عنوان کاری به آن عنوان دارد نه آن عنوان کاری به این عنوان، ما این را می خواهیم اگر مرحوم آخوند بخواهد درست کند اجتماع امر و نهی بکند باید عناوین با معنون ها یکی بکند بگوید که مثل باری تعالی این جور است باری تعالی را که ذات این است می توانیم از خود ذات انتزاع بکنیم علم را از خود ذات انتزاع بکنیم قدرت را برای این که قدرت و علم عین ذات خداست اما در ما که این جور نیست از ذات زید که نمی توانم انتزاع بکنم قدرت را باید مبدئش در آن باشد تا انتزاع بکنم تا مبدء نباشد که نمی شود انتزاع کرد اما در خدا چون مستجمع جمیع صفات کمالات است انتزاعی نیست پروردگار عالم عین قدرت است ما که این جور نیستیم پروردگار عالم عین علم است چنانچه ذات پروردگار عالم عین صفات است صفات عین ذات است این فقط راجع به خداست واما راجع به ما ها همه همه عناوین ذاتی نیست معنون ها ذاتی نیستند همه صفاتند ما آن صفات را می گوییم معنون آن جا که از آن انتزاع می کنیم مشتق را می گوییم عالم به این می گوییم که مبدء در این هست لذا وقتی آن بسیط را بخواهیم انتزاع بکنیم می گوییم ذات ثبت له العلم اما در باره خدا که نمی توانم بگویم ذات ثبت له العلم، گفتم مرحوم آخوند گیرند لذا نتوانستند مثال برای ما درست کنند بردند روی باری تعالی.
 اگر تعدد عنوان وحدت معنون بیاورد مثل ذات باری تعالی امروز و فردا و پس فردا که ندارد دیروز و امروز که ندارد خدا موجود است خدا عالم است در ازل وجودش عین علم است علمش هم عین وجود است ما که این جور نیستیم.
 ولی بدتر از همه این حرف چهارم است که می فرمایند که برای یک وجود یک ماهیت است معقول نیست برای یک وجود دو تا ماهیت باشد می گوییم خب بله مسلم است برای این که ماهیت عین وجود است ماهیت عین وجود به این معنا حد الوجود است و این زید در خارج یک ماهیت دارد دوتا ماهیت نمی تواند داشته باشد حتمی، به شما چه؟ ما روی عنوان داریم صحبت می کنیم نه روی ماهیت، ایشان ماهیت را عین عنوان کردند عنوان را عین ماهیت کردند و فرمودند برای وجود که یک ماهیت بیشتر نیست بنابراین یک عنوان است حالا که امر و نهی آمده با هم متحد شده، به مرحوم آخوند عرض می کنیم بله برای وجود یک ماهیت است خوب حرف زدی اما چه ربطی به ما دارد؟ شما اول که وارد بحث شدید این جور بحث کردید فرمودید وجود خارجی که معنون به عنوانین است آیا می شود به یک عنوان امر داشته باشد به یک عنوان نهی؟ ما گفتیم بله شما می گویید نه چکار به وجود و ماهیت دارید؟ لذا اصلا چهارتا مقدمه ایشان مثل آن 10 تا مقدمه هیچ ربطی به بحث ما ندارد همین طور که خود مرحوم آخوند یاد ما داده اند دیگر که آقا شیئ واحد توی خارج شیئ واحد یعنی وجود و ماهیت، شیئ واحد توی خارج که نمی شود بدون ماهیت باشد اگر از اعراض هم باشد باز تشکیک وجودی است اما بالاخره توی خارج، کلی طبیعی است دیگر، این کلی طبیعی با عوارض مشخصه موجود توی خارج می شود می شود زید می شود عمرو معلوم است دو تا ماهیت؟ نه، دو تا وجود نه؟ زید یک وجود دارد لا غیر یک ماهیت دارد لا غیر این ها متحد هم هستند برای زید دو تا وجود نمی شود درست کرد برای زید دو تا ماهیت نمی شود درست کرد، مسلم، اما برای زید که یک ماهیت دارد یک وجود دارد می شود معنون به عنوانین بشود به یک عنوان مأمور به به یک عنوان منهی عنه؟ آری، از جهتی که عالم است می گوید اکرمه از جهتی که فاسق است می گوید لا تکرمه چه اشکال دارد؟ از جهتی که عالم است می گوید دوستش دارم از جهتی که فاسق است نفرینش هم می کند نهی از اکرامش هم می کند این خلاصه حرف این دو سه روز ما بوده و ما می گوییم که اجتماع آن مبعد مقرب را هم جواب دادیم. حالا بحث بعدمان یک حرفی هست که آن هم اشتباه شده از عجایب هم هست.
 حرف مرحوم نایینی است که مرحوم آقای خویی خیلی روی آن پافشاری دارد چون که بنا نداریم که حرفها را نقل بکنیم اما این جا چون که وابسته به حرف مرحوم آخوند است انشاء الله در جلسه بعد صحبت می کنیم.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo