< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/09/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : نواهی، متعلق نهی
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 در مسئله دیروز یک مشکلی هست که این مشکل به عقیده من یک عویصه شده است ببینیم آیا از شماها می شود استفاده کرد برای رفع این مشکل یا نه؟
 گفته اند که متعلق امر صرف الوجود است اگر گفت بیا، یک مرتبه که رفتی کفایت می کند اما متعلق نهی صرف الوجود نیست بلکه اگر گفت نیا امروز نیا فردا نیا پس فردا نیا تا آخر نیا در حالی که هر دو را گفته اند یکی طلب ترک است که ما گفتیم ترک نگو زجر از فعل است یکی هم طلب امر است و باید تفاوتی با هم نداشته باشد اگر تکرار دارد هر دو، اگر تکرار ندارد هیچ کدام، این مسئله نتیجه فقهی هم از آن گرفته اند گفته اند مثلا نذر می کند سیگار نکشد حالا اگر دفعه اول سیگار کشید حنث نذر است باید کفاره بدهد اما دفعه دوم چه؟ مشهور گفته اند نه دیگر نذر شکسته شد و دیگر اگر سیگار دفعه دوم کشید هیچ اما بعضی ها گفته اند نه دیگر دفعه دوم هم نه دفعه سوم هم نه دیگر مده العمر باید سیگار نکشد نتیجه فقهی هم از آن گرفته اند.
 این عویصه را که چرا متعلق امر صرف الوجود است اما متعلق نهی استغراق است گفته اند مگر نخواندی الطبیعی یوجد بفرد ما و ینعدم بجمیع الافراد یعنی اصول را خلطش کرده اند با فلسفه دلیل فلسفی برایش آورده اند دلیل منطقی البیطعی یوجود بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد اگر بگویی انسان توی خانه هست خب یک انسان زید که توی خانه باشد طبیعی یوجد بفرد ما انسان در خانه اما اگر بگویی انسان توی خانه نیست دیگر باید احدی نباشد آن کلی طبیعی یعنی انسان به یک فرد موجود می شود اما اگر بخواهیم آن کلی طبیعی را معدوم کنیم باید بجمیع الافراد باشد گفته اند خب دلیل ما هم این جا همین است که متعلق امر یوجد بفرد ما متعلق نهی ینعدم بجمیع الافراد.
 خب تا این جاها یک شهرت به سزا و آن هم کفایه آن هم مرحوم آخوند و دیگران اما یک ایراد بزرگی وارد است این را چکار کنیم؟ و آن این است که الطبیعی یوجود بفرد ما ینعدم بجیمع الافراد این از اغلاط دنیاست فلسفه این چنین چیزی ندارد یک چیز مشهور غلطی شده باید بگوییم غلط مشهور برای این که الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بفرد ما تا آخر اما وقتی زید مرد ینعدم کلی طبیعی بفرد ما اگر زید موجود شد کلی طبیعی موجود می شود اگر زید مرد کلی طبیعی معدوم می شود برای این که به اندازه انسانها کلی طبیعی در خارج داریم دیگر، زید حیوان ناطق عمرو حیوان ناطق این حیوان ناطق که یک کلی طبیعی است به تمام معنا هم راجع به زید است هم راجع به عمرو، مشترک که نیست به قول شیخ الرئیس می گوید که می خواست مسخره کند می گوید دیدم که یک کسی که ریش بزرگ و شال نمی دانم چه و هی می شمارد مسخره می کند دیدم که می گفت کلی طبیعی یوجود در خارج به نحو اشتراک خب همه گفته اند که قضیه اشتراک نیست کلی طبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بفرد ما زید به تمام معنا حیوان ناطق است موجود است احدی هم نباشد موجود است اگر هم 5 میلیارد باشد 5 میلیارد کلی طبیعی موجود در خارج است الطبیعی یوجد بفرد ما چیست؟ الطبیعی یوجد بجمیع الافراد علی نحو استغراق ینعدم بفرد ما برای این که زید که مرد حیوان ناطق مرده آن حیوان ناطق در ضمن عمرو متباین است با حیوان ناطق در ضمن زید اصلا دو تا عوارض مشخصه دو امر متباین می شود لذا مثلا اگر در دنیا الان 6 میلیارد جمعیت داشته باشیم 6 میلیارد کلی طبیعی توی خارج داریم همه اش هم با هم متباین هستند از نظر جنسی از نظر فصلی اشتراک دارند اما عوارض مشخصه می آید صورت و ماده خارج درست می کند صورت و ماده که خارج درست کرد دیگر همه می شوند با هم متباین، زید غیر عمرو است عمرو غیر بکر است بکر غیر نادر است نادر غیر مسعود است همچنین تا آخر اصلا متبایند دیگر
 لذا الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد این اصلا یک غلط مشهوری است وقتی یک غلط مشهوری شد حرف آقایان می شود غلط مشهور که گفته اند فرق بین امر و نهی این است که متعلق امر صرف الوجود است یوجد بفرد ما اما متعلق نهی صرف الوجود نیست استغراق است و اگر گفت نیا دیگر باید نروی هیچ وقت مگر قرینه در کار باشد که بیا قرینه در کار باشد امروز نیا لذا در باب نذرش هم بسیاری از فقهاء فتوی داده اند گفته اند اگر نذر بکند سیگار نکشد دیگر باید نکشد حالا دفعه اول شکست حنث نذر دارد دفعه دوم هم باز آن نذر کار خودش را می کند باید سیگار نکشد روز سوم هم باید سیگار نکشد تا آخر و این که حنث نذر شد بفرد ما به قاعده این که الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد نه این درست نیست هر کجا قرینه داری بگو هر کجا قرینه نداری متعلق امر و نهی با هم هیچ تفاوت ندارد.
 بله تفاوتش را دیروز گفتم گفتم متعلق امر طلب است طلب فعل متعلق نهی اصلا طلب نیست این که مشهور شده مرحوم آخوند در کفایه می گوید طلب ترک است اصلا طلب نیست زجر عن الفعل است وقتی زجر عن الفعل باشد هر دو متعلق ها امر وجودی است حالا که هر دو امر وجودی شد اگر قرینه توی کار نباشد همین جور که یوجد بفرد ما ینعدم بفرد ما اگر قرینه در کار باشد آن قرینه حالیه قرینه مقالیه برای ما کار می کند آن یک حرف دیگر است آن دیگر ربطی به بحث ما ندارد آن قرینه است که برای ما کار می کند.
 استاد بزرگوار ما حضرت امام رضوان الله تعالی علیه نه این جا، این جا هم همین جور که صاحب کفایه مشی کرده اند ایشان هم مشی می کردند توی درس الان هم تقریراتی که از ایشان چاپ شده همین جورهاست یعنی متابعت از قول مشهور کرده اند هر چه مرحوم آخوند گفته اند پذیرفته اند اما در استصحاب قسم سوم، در استصحاب قسم سوم که آیا جاری است یا نه؟ مشهور می گویند نه برای این که افراد متباین توی خارج است زید در خانه بود می دانم رفت انسان حتما رفته نمی دانم مقارنا با رفتن زید عمرو آمده توی خانه که هنوز انسان در خانه باشد یا نه؟ گفتند استصحاب نمی توانم بکنم چرا؟ برای این که قضیه متیقنه غیر مشکوکه است مشکوکه غیر متیقنه آن انسان در ضمن زید بوده این انسان در ضمن عمرو است زید و عمرو انسانیتشان با هم متباین است لذا مشهور شده که استصحاب قسم سوم کلی جاری نیست.
 حضرت امام یک دو روزی خدا رحمتشان کند درجاتشان عالیست عالیتر کند توی مسجد سلماسی به این حرفها ور می رفتند اما یک روز باران می آمد و ایشان وقتی که آمده بودند توی باران ها خب دیگر پیاده می آمدند دیگر از خانه تا مسجد مثل این که همان که باران می آمده ملهم شدند دیدند که مردم نمی گویند باران ها می آید می گویند باران می آید حالا که می گویند باران می آید پس کلی طبیعی به نحو اشتراک موجود در خارج است لذا ایشان آمدند درس و توی درس گفتند که استصحاب قسم سوم گاهی جاری است مثلا مثال می زدند که یک قطار شتر می گویند شتر، نمی گویند شتر ها، شتر دیدم در حالی که هر کدامش با هم است اما مثال خیلی شیرینش همان که باران ایشان را تر کرده بود گفتند که عرف نمی گوید باران ها می آید، باران می آید وقتی چنین باشد استصحاب هم موضوعش را از عرف باید بگیریم نه از دقت فلسفی و عقلی هر کجا که عرف وحدت ببیند قسم سوم کلی جاری است در حالی که اگر راستی با دقت بخواهیم بگوییم الطبیعی یوجد بفرد ما یک قطره باران ینعدم بجمیع الافراد وقتی که اصلا باران نباشد و اما وقتی که دارد باران می آید هر قطره یک کلی طبیعی باران است اما این را عرف نمی پسندد بلکه همه این ها را به نحو اشتراک می گوید باران می آید چنانچه وقتی باران بند بیاید می گوید که باران بند آمد باران ایستاد آن وقت ایشان در استصحاب قسم سوم می گفتند که ما تابع عرفیم ولو غلط برای این که عرف خیلی چیزهایش غلط است غلط است به این معنا که با دقت فلسفی جور نمی آید اما هر کجا عرف وحدت می بیند ما استصحاب قسم سوم را جاری می دانیم هر کجا نه نه این قاعده الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد با دقت فلسفی حساب نمی کنیم با دقت عرفی حساب می کنیم و دقی عرفی همین است الطبیعی یوجد بفرد ما و ینعدم بجمیع الافراد، نگفته اند حضرت امام این جا اما لازمه حرفشان همین است اگر حرف حضرت امام را توی استصحاب بپسندیم که باید بپسندیم حرف شیرینی است مثل خودشان لطافت دارد این جا را هم می شود درستش کرد که بگوییم این که مرحوم آخوند می گوید الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد عرفا نه با دقت عقلی فلسفی نه با منطق و عرف الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد پس بنابراین متعلق امر صرف الوجود است متعلق نهی استغراق است جمیع الافراد است ندیدیم کسی بگوید حتی حضرت امام هم این جاها نفرموده اند حالا باز فکر بکنید توی قضیه ببینید که آیا این حرف من درست است یا نه؟ اگر حرف من درست باشد می توانیم قول مشهور را درست بکنیم البته ما درست می کنیم مشهور که نگفته اما اگر قول من را نتوانید تطبیق بدهید نتوانید درست کنید ایراد به مشهور هست و آن این است که متعلق نهی با متعلق امر هیچ تفاوت با هم ندارد برای این که کلی طبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بفرد ما.
 اتفاقا عرف در همین نذر که من مثال زدم عرف می گوید که اگر نذر را شکست دیگر شکست نذر کرده بود سیگار نکشد حالا کشید خب دیگر تمام شد عرف این را می گوید اما فقهاء چه؟ فقهاء با الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد می گویند نه اگر نذر کرده سیگار نکشد یک دفعه قید می کند که اگر شکستم دیگر شکستم آن هیچ، آن که قرینه است اما اگر قید نکرده باشد اگر دفعه اول شکست باز باید نذرش را ادامه بدهد این مشهور در میان اصحاب است دیگر و این بر می گردد اگر حرف من را قبول کنید بگویید الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد عرفا آن وقت این فتوای فقهاء درست می شود و الا اگر حرف من را قبول نکنید حرف من را نتوانید بزنید دیگر ایراد به فقهاء هست که آقا چرا الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد؟ اگر نذر را شکست دیگر شکست تمام شد مگر این که گفته باشد لله علی این که مدت عمرم یا هر روز، استغراق، خب این یک مطلب دیگر است و اما اگر کلی طبیعی را آورده باشد زیر نذر دیگر الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بفرد ما، این خلاصه این آخر باب نواهی یعنی معنای نهی را کرده اند این را هم گفته اند.
 دیروز عرض کردم باب نواهی مثل باب اوامر است هیچ تفاوت ندارد هر چه در باب اوامر گفتیم فصولی که در باب اوامر آمده در باب نواهی هم می آید مگر دو تا مسئله لذا مرحوم آخوند همان یک صفحه صحبت می کنند بعد وارد دوتا مسئله می شوند
 مسئله اول باب اجتماع امر و نهی خیلی مسئله هم به درد بخور است در فقه خیلی مسئله مبتلا به است این باب اجتماع امر و نهی اول یک هفت هشت تا مقدمه عرض بکنیم تا برسیم به ذی المقدمه.
 معنای اجتماع امر و نهی این است اگر یک موجودی در خارج معنون باشد به دو عنوان یک عنوان امر روی آن باشد یک عنوان نهی روی آن باشد این آن وجود را در خارج موجود می کند هم متعلق امر را آورده هم متعلق نهی را آورده آیا این که متعلق امر را آورده این امر می ماسد یا نه؟ بعضی ها گفته اند بله بعضی ها گفته اند نه.
 مرحوم آخوند از امتناعی هاست می گوید نه مثال مشهورش گفته اند نماز در خانه غصبی است یکی عنوان صلاه امر روی آن است یکی عنوان غصب لا تغصب دارد لذا این حرکات و سکنات این هم لا تغصب برایش صادق است هم صل، می شود بگوییم صحیح است اما کتک می خورد؟ می گویند اجتماع امر و نهی، یا این که نه نمی شود آن لا تغصب کار می کند و این صل اصلا کار نمی کند بنابراین حرکات و سکنات فقط کتک دارد نماز باطل است؟ اختلافی است در مسئله مرحوم آخوند از کسانی است که می فرمایند اجتماع امر و نهی نه و اگر نماز را در غصب خواند نماز باطل است علاوه بر این که گناه کرده برای این که غصب کرده نماز هم باطل است.
 و ما مدعی هستیم که نماز صحیح است اجتماع امر و نهی این عنوان سرایت به آن عنوان نمی کند آن عنوان سرایت به این عنوان نمی کند لذا اگر کسی در خانه غصبی نماز خواند هم نمازش درست است هم کتک میخورد، نمازش درست است چون نماز را آورده کتک می خورد برای این که لا تغصب را مخالفت کرده، زجر عن الفعل بوده گوش نداده آن را می گویند امتناعی این را می گویند مجوزی.
 در فقه ما مشهور در میان اصحاب امتناعی هستند البته مجوزی هم خیلی داریم اما مشهور مخصوصا رساله نویس ها مشهور معمولا امتناعی هستند.
 اما بعضی هم مجوزی هستند می گویند هم نماز درست است هم کتک می خورد شیئ واحد معنون به عنوانین به یک عنوان امر دارد به یک عنوان نهی دارد نه نهی آن سرایت به امر آن می کند نه امر آن سرایت به نهی آن اما امتناعی ها می گویند نه، اصلا نمی تواند امر داشته باشد محال است امر داشته باشد وقتی محال است امر داشته باشد بنابراین نهی فقط است نماز هم که خوانده باطل است این یک مقدمه
 مقدمه دوم برای فردا این که این بحث اصلا بحث اصولی است یا فقهی؟ انشاء الله فردا درباره اش حرف می زنیم.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo