< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : واجب تخییری
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث ما درباره واجب تخییری بود که گفتم معلوم است در اسلام واجب تخییری زیاد داریم چنانچه در میان عقلاء واجب تخییری زیاد داریم پس از نظر قضیه اثباتا هیچ اشکالی نیست کسی هم اشکال نکرده که واجب تخییری نداریم تا بخواهیم در صدد باشیم واجب تخییری درست بکنیم لذا خواه ناخواه اثباتش که درست شد ثبوتش هم درست است این که در اسلام واجب تخییری بوده جعل واجب تخییری شده است.
 اما چیزی که آقایان را گیر انداخته و موجب شده هفت هشت تا قول در مسئله آمده کیفیت جعل است واجب تخییری را شارع مقدس چه جور جعل کرده است، این را هم عرض بکنم اگر هم نتوانیم جواب بدهیم خب می گوییم نمی دانیم این ضرر نمی زند تا این که ما واجب تخییری نداشته باشیم ما خیلی چیزها را تعبدیات را نمی دانیم حالا یکی هم همین کیفیت جعل را ندانیم لذا دیروز می گفتم بحث نتیجه عملی ندارد و یک ان قلت قلت طلبگی است.
 چند تا قول در این باره دیروز عرض کردم و نتوانستیم بپذیریم درست نبود.
 یکی از اقوالی که فرموده اند، فرموده اند که نحوه جعل نظیر فرد مردد است و حکم آمده است روی فرد مردد و معنای فرد مردد یعنی اما هذا او ذاک بنابراین ما فهمیدیم که شارع مقدس واجب تخییری را چه جور جعل کرده است جعل کرده است اکرام را آورده روی اما هذا او ذاک این عنوان اما هذا او ذاک.
 معنای فرد مردد در فلسفه آمده در منطق آمده متأسفانه از فلسفه و منطق هم آمده توی فقه ما توی اصول ما و گاهی از این فرد مردد استفاده شده و گفته اند معنای فرد مردد همین است اما هذا او ذاک خب اکرم زیدا او عمروا هم معنایش همین است اکرم اما زید اما عمرو یعنی اما هذا او ذاک لذا حکم آمده روی فرد مردد.
 حرف خوبی است اما متأسفانه این فرد مردد اصلا وجود خارجی ندارد و این یک چیزی شده است که در فلسفه برایش وجود درست کرده اند بعد هم آمده توی اصول ما توی فقه ما از جمله موجودات گفته اند فرد مردد اما هذا او ذاک در حالی که در خارج یا زید هست یا عمرو هست یا هر دو اما این که یک چیز دیگر ما سوای این به نام فرد مردد باشد در خارج نمی توانیم پیدا بکنیم لذا باید بگوییم از اغلاط مشهوره توی منطق ما توی فلسفه ما توی اصول ما توی فقه ما این قضیه فرد مردد است که فرد مردد وجود خارجی ندارد وقتی فرد مردد وجود خارجی نداشت لذا معنا ندارد این که امر آمده باشد روی یک امر مبهمی که اصلا وجود خارجی ندارد به معنا این که من نمی توانم ایجادش بکنم آن که من می توانم ایجادش بکنم اکرام زید است اکرام عمرو است اکرام زید اکرام عمرو هر دو است اما من اکرام اما هذا او ذاک را بکنم ممکن نیست ممکن نبودنش هم برای خاطر این است که وجود خارجی ندارد، مشهور شده من جمله در بحث ما که گفته اند حکم آمده روی فرد مردد و فرد مردد را یک موجود خارجی درست کرده اند بنابراین این قول فرد مردد هم ظاهراً معنا ندارد.
 یک مسئله دیگری هست ببینیم این فرد مردد را می شود بر گرداند به آن یا نه؟ و آن این است که ما یک جامع حقیقی داریم یک جامع مفهومی این هست هم در فلسفه هست به آن می گویند اعتباری در منطق هست در اصول ما هست و در فقه ما و معنای جامع مفهومی این است در خارج نیست اما شارع می تواند متوسل به این بشود برای مطلوب خودش که فرد مردد را این جور معنا بکنیم بگوییم جامع انتزاعی.
 گاهی جامع جامع حقیقی است مثل ماهیت خب بنابر اصاله الوجودی ها حتی ماهیت ما به ازاء دارد در خارج یعنی کلی طبیعی اگر گفت اکرم انسانا من می توانم انسان را اکرام بکنم به چه اکرام بکنم؟ به وجود زید زید را که اکرام کردم انسان را اکرام کرده ام به این می گویند جامع حقیقی که اگر بخواهیم توی منطق یا توی فلسفه حرفش را بزنیم می گوییم ماهیت من حیث هی هی اما گاهی نظیر همین ماهیت است اما ما به ازاء در خارج ندارد مثل فرد مردد شارع مقدس متوسل می شود به جامع انتزاعی برای چه؟ برای این که به مطلوبش برسد اما مطلوبش مصداق آن جامع انتزاعی نیست مثل این که می گوید اکرم زیدا او عمروا این زیدا او عمروا ما می توانیم از آن انتزاع بکنیم یک مفهوم جامعی را که آن مفهوم جامع را اسمش را بگذاریم فرد مردد، فرد مردد در خارج نیست اگر در حاشیه ملا عبدالله یادتان باشد بعضی اوقات می گفت شیئ مصداق است بعضی اوقات می گفت مصداق نیست مصدوق علیه است حرف خوبی بود.
 ماهیت افرادی که در خارجند این افراد مصادیق آن هستند مصادیق هم هستند به این معنا که آن ماهیت من حیث هی هی آن کلی منطقی آمده توی خارج شده کلی طبیعی راستی هم موجود در خارج است برای این که زید تمام انسان است توی خارج با عوارض مشخصه و عوارض مشخصه جزء آن انسان هم نیست جزء موجود است به عبارت دیگر اصلا شیئ موجود می شود به عوارض مشخصه یعنی آن چیزهایی که آن ماهیت را موجود در خارج می کند از همین جهت هم بین زید و عمرو این ها با هم متباینین هستند از چه نظر متباینین هستند؟ از نظر عوارض مشخصه، زید متباین با عمرو است عمرو متباین با زید است اما در ماهیت چه؟ نه، مصداق است زید عین انسان است عمرو هم عین انسان است انسان صادق بر زید است به تمام معنا صادق بر عمرو است به تمام معنا لذا در حالی که مصداق برای ماهیت اند برای آن جامع حقیقی اما با هم متباین هستند.
 سابقا اگر یادتان باشد یک صحبتی داشتیم که مرحوم آخوند در کفایه می فرمود لا فرق بین الجنس و الماده و بین الفصل و الصوره الا به امر انتزاعی به لا بشرط و به بشرط لا که این را از مرحوم حاجی سبزواری هم گرفته بود و آن جا ما به مرحوم آخوند گفتیم نه بابا خیلی تفاوت هست بین جنس و ماده بین فصل و صورت، فصل ماهیت من حیث هی هی است جنس ماهیت من حیث هی هی است اما اگر این جنس آمد توی خارج آمد توی خارج یعنی چه؟ زید ما هو؟ می گویید که حیوان ناطق خب این حیوان آمد توی خارج این حیوان که آمد توی خارج دیگر امر اعتباری نیست اصلا دیگر نمی تواند این ماده برود در ماده دیگر راجع به جنس می تواند جنس زید و عمرو و بکر همه یک باشد یک جامع حقیقی اما بیاوریدش توی خارج یعنی آن جنس آن حیوان بیاید توی خارج آن فصل آن انسان بیاید توی خارج بگوییم هذا حیوان ناطق این حیوان ناطق با حیوان ناطق عمرو با هم متباین هستند نه آن آن است نه آن آن است نه آن می تواند دیگر برود آن طرف نه آن می تواند بیاید این طرف لذا فرق بین جنس و ماده باید بگوییم متباینین هستند این که گفتند به شرط لا و لا بشرط و مرحوم حاجی سبزواری گفتند امر اعتباری است نه، یک امر حقیقی یک امر واقعی است اگر عوارض مشخصه نباشد ماهیت است جنس است اما اگر عوارض مشخصه آمد آن جنس را آن فصل را می آورد در خارج اسمش را می گذاریم صورت و ماده لذا می گوییم این زید توی خارج سه چیز دارد یکی جنس دارد حیوان است اسمش را می گذاریم ماده جنس هم اسمش را نمی توانیم بگذاریم یکی هم فصل دارد ناطق اسمش را فصل هم نمی توانیم بگذاریم باید بگوییم صورت، یکی هم عوارض مشخصه دارد یعنی آن عوارضی که زید را از عمرو عمرو را از زید تمیز می دهد در حقیقت یک مرکب است حالا نحوه ترکیبش را نمی دانیم چیست؟ آیا ترکیب انضمامی است؟ ترکیب اتحادی است؟ مرحوم حاجی سبزواری هم نتوانستند بفهمند این ترکیب چه ترکیبی است؟ باید بگوییم خدا می داند اما بالاخره الان با تحلیل عقلی با منقاش عقلی این زید در خارج مرکب از سه چیز است یکی ماده که اسمش را می گذاریم جنس یکی صورت که اسمش را می گذاریم فصل یکی هم عوارض مشخصه، عوارض مشخصه ای که آن جنس و فصل را موجود کرده در خارج خب وقتی چنین باشد آن جامع حقیقی موجود در خارج است یعنی ماهیت کلی طبیعی موجود در خارج است و اما این زید در خارج یک عوارضی دارد که این عوارض ما به ازاء در خارج ندارد حاشیه ملاعبدالله همه اش را اسمش را گذاشت مصدوق علیه خیلی چیز خوبی است آن عوارض مشخصه را اسمش را گذاشت مصدوق علیه مثلا زید پسر عمرو است زید اصفهانی است زید جوان است زید زیباست زید زشت است زید یک خصوصیات طبیعی دارد خب همه این ها به آن می گوییم عوارض مشخصه و می آید این زید در خارج موجودش می کند به عبارت دیگر آن جنس و فصل را توی خارج مشخصش می کند خب این عوارض مشخصه همه همه در حالی که می سازد صورت و ماده را اما جامع حقیقی نیست بلکه جامع انتزاعی است اسمش را می گذاریم جامع مفهومی اگر ما این طور بگوییم بگوییم که جعل واجب تخییری آمده روی جامع مفهومی نه جامع حقیقی که مرحوم آخوند در کفایه می گویند آن را دیروز گفتیم نمی شود، می آید روی جامع مفهومی جامع مفهومی چیست؟ توی خارج هست اما انتزاعی، از عوارض مشخصه لذا این جور می گوید اکرم زیدا او عمروا از این زیدا او عمروا یک مفهومی درست می کنیم به نام مفهوم انتزاعی جامع مفهومی حکم را می آورد روی این جامع مفهومی و این جامع مفهومی واقعیت ندارد اما شارع مقدس می تواند متوسل بشود برای رسیدن به مطلوبش.
 اگر این حرف من درست باشد ندیدم کسی بگوید اگر این حرف من درست باشد آن فرد مردد هم این جور که من می گویم معنا بکنیم ظاهرا مطلب خوبی باشد و آن ایرادهایی که به آن هفت قول وارد است ظاهراً به این قول دیگر وارد نیست.
 یک حرف دیگر هم من دارم ببینید این حرف چیست؟ و نسبت غلط دادن به قوم هم کار مشکلی است انصافا اما اصلا ما بگوییم قوم در این جا اشتباه مفهوم به مصداق کرده یعنی چه؟ یعنی اکرم زیدا او عمروا آن اکرم آن صیغه افعل و ما بمعناها، هیئت، امر به چه کرده؟ به اکرام، اکرام چه؟ من حیث هی هی، این که تردید در آن نیست آن وقت هم تخییر در آن نیست تا همه این حرفها بیاید جلو همه این حرفها می شود سالبه به انتفاء موضوع، اکرم زیدا با اکرم زیدا او عمروا از نظر حکم هیچ تفاوت ندارد صیغه افعل و ما بمعناها داریم یعنی هیئت آن هیئت آمده روی ماده اکرام در واجب تعیینی اش همین است در واجب تخییری اش هم همین است.
 پس این تعیین و تخییر از کجا پیدا شده؟ از متعلقات اصلا بحث می شود سالبه به انتفاء موضوع، متعلقات تکلیف است که برای ما واجب تعیینی درست می کند متعلقات تکلیف است که برای ما واجب تخییری درست می کند متعلقات تکلیف است که برای ما واجب کفایی درست می کند تا آخر.
 لذا اکرم زیدا او عمروا واجب چیست؟ اکرام شارع مقدس ماهیت من حیث هی هی یعنی اکرام را در نظر گرفته امر را آورده روی آن به صورت اکرم عرضه داشته به ما این اکرم هم حکم است و هم موضوع حکم، موضوع حکم اکرام جامع حقیقی ماهیت من حیث هی هی اکرام من حیث هی هی حکم چیست؟ وجوب، وجوب چیست؟ صیغه افعل و ما بمعناها آن هیئت توی هیئت و توی ماده هیچ کدام تخییر نخوابیده تعیین هم نخوابیده، هیچ کدام، کفائیت نخوابیده تخییریت عینیت نفسیت نخوابیده، هیچ کدام همه این حرفها از متعلقات پیدا می شود و متعلقات نه مربوط به حکم است نه مربوط به ماده حکم تا ما بگوییم که کیفیت جعل چه جوری است و شارع مقدس آن هیئت را چه جوری آورده است و بگوییم هیئت را روی فرد مردد آورده است و آن حرفهای دیروز و امروز.
 می گوییم نه، در همه واجبات این هفت هشت ده قسم واجبی که بعضی را گفتیم بعضی را هم فردا می گوییم مثل واجب کفایی در همه این واجبات ما یک جور واجب داریم صیغه افعل و ما بمعناها این هیئت است این وجوب است این وجوب روی چه آمده؟ روی ماده مثل اضرب اکرم جئ آتینی و امثال این ها همه نه تعیینیت است و نه تخییریت، نه کفائیت است و نه عینیت و امثال این ها.
 اگر ما واجب تخییری درست می کنیم از متعلق تکلیف است نگاه می کنیم اگر شارع مقدس گفته اکرم زیدا او عمروا می گوییم واجب تخییری اگر شارع گفته اکرم زیدا می گوییم واجب تعیینی.
 ظاهراً این حرف من بهتر از آن حرف جامع انتزاعی است که گفته اند و این دو تا حرف را من ندیدم کسی بگوید ولی ظاهراً حرف خوبی است مخصوصا این حرف آخری که این بابی است که ابوابی را برای ما آسان می کند و من جمله این که اصلا بحث را سالبه به انتفاء موضوع می کند.
 آقا هم می گوید نظر من این است دیگر مرحبا بناصرنا.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo