< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/09/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : واجب تخییری
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث امروز ما راجع به واجب تخییری است، در اسلام زیاد هم هست در میان مردم هم زیاد است اکرم زیدا او عمروا من افطر شهر رمضان برای او یکی از سه چیز یا بنده ای آزاد کند یا 60 مسکین طعام بدهدو یا این که 60 روزه بگیرد زیاد است
 واجب تخییری از نظر اثباتی خب اشکالی در آن نیست که ما در اسلام واجباتی داریم به نام واجبات تخییری در مقابل واجبات تعیینی، در میان عقلاء هم چنین است عقلاء هم واجباتی دارند تعیینی واجباتی دارند تخییری.
 اشکالی که هست این است که کیفیت ثبوت یعنی شارع مقدس توی جعلش چه در نظر گرفته است؟ اکرم زیدا او عمروا این واجب تخییری چه جوری شارع مقدس آن را جعل کرده است؟ لذا یک قدری بالاتر بگوییم اشکال در ثبوت هم نیست در کیفیت ثبوت است و اگر اصلا این بحث نیامده بود در اصول خیلی عالی بود برای این که بحث طلبگی است بحثی که نتیجه عملی داشته باشد بحثی که گره ای را باز کند و بالاخره یک بحث ریشه داری یک بحث مفیدی باشد نیست.
 اما بالاخره این مسئله آمده در اصول و انصافا یک دردسر عجیبی هم شده برای بزرگان حتی مثل مرحوم آخوند در کفایه از نظر اثباتی بحث ندارد از نظر ثبوتی بحث ندارد از نظر کیفیت ثبوت بحث دارد که واجب تخییری کیفیت جعلش چه جوری است؟
 قریب 10 تا قول در مسئله گفته شده من امروز و فردا مجبورا اگر این بحث در کفایه نیامده بود اصلا بحث را متعرض نمی شدیم اما چون در کفایه آمده باید متعرض بشویم اما بالاخره برای تشیید ذهن و برای بحث طلبگی و ان قلت قلت بحثی است خدا رحمت کند مرحوم آقای ادیب را من مطول پیش ایشان خواندم عالم بزرگواری بود هم ملا بود هم متدین بود هم خیلی متواضع و مطول را در همین هوای سرد توی همین ایوان مدرسه صدر توی آن سرما می نشستند و می گفتند و طلبه ها هم خیلی بودند و هیچ کدام هم حرفی نقلی چرایی نداشتند مطولشان را می خواندند مرادم این جاست که مرحوم آقای ادیب می گفتند که این مطول ذهن را گالوار می کند همان اصطلاح دهاتی خودشان و راستی بعضی از بحثها این طور است که تشیید ذهن می کند بحث طلبگی است ذهن را تقویت می کند استعداد را تقویت می کند ولو این که نتیجه عملی ندارد نتیجه علمی هم ندارد اما برای تقویت استعداد برای تقویت ذهن خیلی خوب است از همین جهت هم اشتباه بزرگ کردیم ما مطول را رها کردیم مغنی را رها کردیم این ها از اشتباهات ما بوده آمدیم سرمه چشمش کنیم کورش کردیم لذا این مغنی خیلی مغنی است انصافا خیلی بالاست همه ابوابش مخصوصا باب اول و باب چهارم، این مطول از نظر فصاحت و بلاغت انصافا خیلی بالاست یک دوره ادبیت عالی آن هم با یک زبان شیرین هر دو هم مطول هم مغنی از نظر زبان خیلی شیرین است خیلی ساده است خیلی عالی است و ما از دستش دادیم، قوانین انصافا کتاب خوبی بود عالی یک دوره آن هم با زبان شیرین با زبان ساده اما پر از معنا پر محتوی.
 حالا علی کل حال این ها که دارم می گویم همه عذر خواهی برای بحث امروز و فرداست که این بحث امروز و فردا نتیجه علمی نتیجه عملی ندارد اما بحث طلبگی ان قلت قلت است لذا ما یک تقاضا از شما داریم شما در مقابل این تقریبا هفت هشت تا قول یک دوتا قول هم شما درست بکنید بشود 10 تا قول راجع به کیفیت واجب تخییری.
 حالا چون که من نتوانستم همه اش را به ذهن بسپارم هفت هشت تا قول نقل کرده ام تا آن چه خودم هم می فهمم به شما عرض بکنم یک) فرموده اند ان الواجب ما یختاره المکلف می گوید اکرم زیدا او عمروا واجب آن است که مکلف اختیار بکند اگر اکرام زید را انتخاب کرد این می شود واجب، می شود واجب تعیینی اگر آن را انتخاب کرد آن می شود واجب در حقیقت معنای واجب تخییری را گفته ما یختاره المکلف.
 خب این اشکال مهمش تصویب است برای این که معنایش این است که واقعا ما حکم نداریم دائر مدار اراده و اختیار مکلف است و تصویب محال که سنی ها قائلند همین را می گوییم در مقابل سنی، ما می گوییم که احکام تابع مصالح و مفاسد نفس الامری است و برای هر جزئی حکمی داریم روایتش را در فقه خواندم ما من شیئ یقربکم الی الجنه و یباعدکم عن النار الا و قد امرتکم به و ما من شیئ یقربکم الی النار و یباعدکم عن الجنه الا و قد نهیتکم عنه بعد هم سنی می گوید چه جور می شود این جور چیزی پیامبر اکرم در عرض 23 سال حکم حکم دنیا را گفته باشد؟ من الابد الی الازل؟ می گوییم بله گفته است اما به وصیش گفته است لذا درجاتشان عالی عالی تر استاد بزرگوار ما آقای بروجردی بعضی اوقات این روایت را روی منبر می خواندند که ما هر چه داریم از خداست بعد می فرمودند که روایت صحیح السند ظاهر الدلاله داریم امام باقر علیه السلام می فرماید هر چه بگویم از پدرم است پدرم از پدرش است و پدرش یعنی امیر المؤمنین از پیامبر اکرم است و پیامبر اکرم از جبرئیل و جبرئیل از خداست لذا عترت یعنی تلو قرآن، قرآن یعنی تلو عترت لذا این ما یختاره المکلف این منافات دارد با این حرف ما معنای ما یختاره المکلف یعنی حکم واقعی و نفس الامری نیست حکم واقعی و نفس الامری بعد از عمل مکلف پیدا می شود به آن می گویند تصویب محال.
 سابقا اگر یادتان باشد دوتا تصویب درست می کردیم می گفتیم یک تصویب محال، یک تصویب محال نه اما باطل، آن تصویب محال همین است که اراده حق تبارک و تعالی تابع اراده ما باشد خب این محال است.
 واجب بعد پیدا می شود واجب متوقف بر اختیار شماست یعنی واجب وقتی متوقف بر اختیار شما شد معنایش این است که ما حکم واقعی نداریم پروردگار عالم صبر می کند ببیند چه چیزی شما اختیار می کنید بعد حکم را منجز می کند خب معلوم است محال است دیگر، لذا این تصویب محال است.
 یک تصویب دیگر داریم که به قول آقای بروجردی محال نیست اما باطل است و آن این است که پروردگار عالم به اندازه فتاوای مجتهدین قول داشته باشد که بعضی از سنی ها هم همین را می گویند، می گویند که خدا عالم است عالم به غیب است به اندازه مجتهدینی که تا روز قیامت پیدا می شود خدا حکم دارد این ما یختاره المکلف از قسم دوم نیست از قسم اول است ولی آن تصویب هم باطل است برای این که مسلم پیش شیعه است که احکام تابع مصالح و مفاسد نفس الامری است یک حکم واقعی بیشتر نداریم فتاوای ما اگر مطابق با آن شد تکلیف منجز می شود اگر فتاوای ما مخالف با آن شد تکلیف از تنجیز می افتد دیگر مقام فعلیت مقام تنجیز ندارد حالا این قول اول که گفته اند واجب تخییری کیفیتش ما یختاره المکلف است باید بگوییم اضعف اقوال است.
 قول دوم گفته اند که واجب تخییری این است الواجب کل واحد الا انه یسقط کل بالاخر، قول دوم در مسئله گفته شده است این که همه واجبات تعیینی است الا این که واجبات دو قسم است یک قسمت می شود که به واسطه چیز دیگری آن ساقط بشود اما بعضی از واجبات این است که خودش را بیاوریم به واسطه چیز دیگر نمی شود ساقط بشود حالا گفته در واجب تخییری ما این جور فرض می کنیم می گوییم که واجب کل واحد است هم آن واجب است هم آن واجب است اما اگر یک کدامش را آورد دیگری ساقط می شود گفته کیفیت ثبوت این جوری است که کل واحد.
 حالا عمده اشکال این جاست که این که واجب هر دو است باید هر دو مصلحت تامه ملزمه داشته باشد در حالی که ندارد و این که مصلحت روی احدهماست نه روی کل واحد، وقتی مصلحت روی احدهما باشد یک واجب است نه هر دو واجب است و این گفته هر دو واجب، هر دو واجب یسقط احدهما بالاخر این هم قول دوم.
 قول دوم هم لازمه اش این است که ما بگوییم که هر دو مصلحت تامه ملزمه دارد در حالی که مصلحت تامه ملزمه احدهما دارد نه هر دو.
 قول سوم که نمی دانیم چه می خواهد بگوید می گوید که واجب جامع حقیقی این جامع حقیقی یعنی ماهیت برای این که اگر گفت اکرم زیدا او عمروا این اکرم زیدا او عمروا یک جامع حقیقی دارد و آن ماهیت است و آن ماهیت انسان که هر دو هم در خارج موجود است زید و عمرو دو تا مصداق از برای آن ماهیت هم زید موجود است ماهیت موجود است هم عمرو موجود است ماهیت موجود است و اگر هم توی خارج نیاید اسمش را می گذاریم کلی منطقی کلی منطقی دیگر عوارض مشخصه ندارد حالا این جا اگر جامع حقیقی بخواهیم درست بکنیم بگوییم امر آمده روی ماهیت من حیث هی هی خیلی خوب اگر امر آمده روی ماهیت من حیث هی هی گفته اکرام را بیاور زید را اکرام می کند تمام شد دیگر واجب تخییری نیست و واجب تخییری آن است که اکرم هذا او هذا و آن جامع حقیقی که آن ماهیت باشد بر می گردد به واجب تعیینی نه واجب تخییری لذا باز هم بر می گردد به این که مصلحت روی آن اکرام من حیث هی اکرام است و آن اکرام من حیث هی اکرام افرادی دارد وقتی بیاید توی خارج به عدد مصادیق آن جامع حقیقی موجود در خارج است لذا به قول ملاحاشیه چه خوش گفته است الحق ان الطبیعی بمعنا وجود افراده ما یک کلی عقلی داریم آن چه در ذهنمان است آن اصلا بحث ان قلت قلت ندارد یک کلی منطقی داریم آن که غفلت از وجود ذهنی و وجود خارجیش است نمی شود که بدون وجود ذهنی بدون وجود خارجی متحقق بشود که لذا متحقق است یعنی غافلیم، کلی منطقی همین معنایش است توی منطق که گفتیم معنایش همین است که غافلیم از وجود ذهنی آن یا از وجود خارجی آن، احکام را می بریم روی ماهیت من حیث هی هی لا موجوده و لا معدومه این لا موجوده و لا معدومه معنایش این نیست که نه موجود است نه معدوم معنایش این است که وجود و عدم جزء ذاتش نیست ماهیت من حیث هی هی موجود جزء ذاتش نیست عدم هم جزء ذاتش نیست خب حالا این کلی منطقی می آید توی خارج اسمش را می گذاریم کلی طبیعی، کلی طبیعی کدام است؟ همان کلی منطقی است که به عدد مصادیق موجود در خارج است وقتی موجود در خارج شد اگر زید و عمرو را احدهما اکرام کردیم یک واجب تعیینی آمده یعنی کلی طبیعی آمده در خارج و اکرام کرده ایم این دیگر او عمروا ندارد چنانچه اگر عمروا را اکرام کردیم آن کلی طبیعی آمده در خارج دیگر زید ندارد اگر زید است عمرو نیست اگر عمرو است زید نیست و واجب تخییری معنایش این است که مخیر در وجوب لذا جامع حقیقی بر می گردد به واجب تعیینی، این هم قول سوم.
 قول چهارم گفته است که ان الواجب هو ما عند الله گفته خدا که می دانست تو چکار می کنی زید را اکرام می کنی یا عمرو را آن هو ما عند الله آن واجب است.
 خب این حرف حرف مقدسی است حرف خوبی است اما حرف در این است که ما داریم در کیفیت جعل صحبت می کنیم آن هو ما عند الله را شارع مقدس چه جوری جعل کرده؟ توی این مانده ایم و ما بگوییم که واجب تخییری هو ما عند الله خدا می داند چه چیزی من به جا می آورم همان ما عند الله واجب است می گویم بله ما عند الله درست است کیفیت جعل شارع چه جوری است؟ امر را روی چه آورده؟ چه جوری این واجب تخییری را در مقابل واجب تعیینی چه جوری جعل کرده است؟ واجب تعیینی را خوب می توانیم بگوییم چه جور جعل کرده اما واجب تخییری را نمی دانیم چه جور جعل کرده؟ به عبارت دیگر این قول چهارم اشکالش این است که این رفته در عالم ما عند الله در حالی که بحث ما هو ما عند الله نیست هو ما عند الجعل است چه جوری جعل شده؟ نمی دانیم، این هم قول چهارم
 حالا در حالی که خیلی نتیجه نداشت اما یک چیزهایی هم در ضمن صحبت فهمیدیم که برایمان مفید بود دیگر.
 حالا سه چهار تا قول دیگر هم دارد دیگر باید فردا صحبت بکنیم شما هم فکر بکنید ببینید یک چیز عالی می توانید درست بکنید در کیفیت جعل واجب تخییری.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo