< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : واجب نفسی و واجب غیری
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 واجب را تقسیم کرده اند به واجب نفسی و واجب غیری به حسب عرف به حسب ظاهر معنایش معلوم است همین معنا را که عرف می فهمد مرحوم شیخ انصاری در مطالع الانظار مرحوم صاحب هدایه المسترشدین آشیخ محمدتقی مسجد شاهی همین معنای عرفی را معنا می کنند می گویند واجب نفسی این است ما امر به لنفسه خود مطلوب است لذا مأمور به واقع شده یا در نهیش ما نهی عنه لنفسه خود مبغوض است لذا چون خود مبغوض است نهی از آن می کنند و واجب غیری این است که خود مطلوب نیست ما امر به لغیره مثلا مثل وقت مثل اجزاء نماز این ها خود مطلوب نیست این ها امر از برای این که نماز بخوانیم یک مقدماتی برایش درست کرده اند یک اجزایی هم برایش درست کرده اند در نهیش هم همین است گاهی نهی کرده برای این که خود مبغوض است گاهی نهی کرده خود مبغوض نیست منجر به بغض می شود این راه را نرو توی چاه می افتی.
 بعد از مرحوم شیخ انصاری و هدایه المسترشدین واین ها هم دیگر یک قول مشهوری الان شده که این مطابق با فهم عرفی هم هست ظاهراً ان قلت قلت خیلی ندارد اما خب اصول است و می خواهیم یک بحثی راجع به واجب نفسی و واجب غیری داشته باشیم باید بریزیم توی یک اصطلاحات و توی یک الفاظ علمی و الا عرفا به او بگویند واجب نفسی چیست؟ واجب غیری چیست؟ خوب می تواند معنا کند همان معنای عرفی را در مطالع الانظار در هدایه المسترشدین آورده اند بعد هم دیگران متابعت از آنها کرده اند.
 الا این که یک ایراد شده این ایراد را باید جواب بدهیم که در کفایه هم آمده و آن این است که از نظر سنی ها خب اوامر و نواهی این ها تابع مصالح و مفاسد نفس الامری نیستند همین جوری گتره ای حتی ظلما خدا می تواند امر کند یا نهی بکند اما خب شیعه که این را قبول ندارد می گوید که تمام اوامر و نواهی تمام مستحبات تمام مکروهات حتی اباحات این ها مصالح و مفاسد نفس الامری دارد از آن جا سرچشمه می گیرد نماز یک مصلحت تامه ملزمه دارد لذا گفته اقم الصلاه غیبت کردن یک مفسده تامه ملزمه دارد از این جهت گفته لا یغتب بعضکم بعضا خب وقتی چنین باشد تمام اوامر و نواهی چه واجب چه مستحب این امر لغیره برای این که نماز تابع مصلحت تامه ملزمه است آن مصلحت تامه ملزمه را می خواهند به دست بیاورند لذا گفته اند اقیموا الصلاه غیبت مفسده تامه ملزمه دارد می خواهند آن نیاید لذا گفته اند لا یغتب بعضکم بعضا حتی در مستحبات نماز شب خب یک مصلحت تامه غیر ملزمه دارد خوشا به حال آن کسانی که دارند بدا به حال آن کسانی که ندارند لذا شارع مقدس فرموده که نماز شب بخوان چنانچه مکروهات هم این جوری است یک مفسده تامه اما غیر ملزمه دارد لذا نهی از آن شده خب وقتی چنین باشد تعریف هدایه المسترشدین تعریف مطالع الانظار یعنی تعریفی که شیخ انصاری کرده اند تعریفی که مرحوم آشیخ محمدتقی کرده اند درست نیست و این ها گفته اند که واجب غیری ما اُمر لغیره، واجب نفسی ما امر لنفسه و ما هیچ واجبی نداریم که ما امر لنفسه همه اُمر لغیره، این ایرادی که مرحوم آخوند و دیگران به این تعریف کرده اند.
 اما اشکالی که وارد است این است که مصالح و مفاسد نفس الامری راجع به اوامر و نواهی نیست ما داریم راجع به امر و نهی مقام انشاء و مقام فعلیت صحبت می کنیم و مقام انشاء مقام فعلیت این ها غیر آن مقام اقتضای تکوینی است که اصلا امر به آن نشده نهی از آن نشده آنها زمینه هستند یک مصلحت تامه ملزمه هست شارع مقدس می گوید اقیموا الصلاه یک مصلحت تامه غیر ملزمه هست می فرماید که نماز شب بخوان لذا این تعریفی که ما داریم می کنیم راجع به واجب است واجب اما نفسی او غیری راجع به مصالح که نیست تا بگوییم مصالح نفس الامری آن یک بحث کلامی است مصالح نفس الامری اما لازم الاستیفاست اما غیر لازم الاستیفاء یعنی یا اقتضای تام دارد یا اقتضای ناقص لذا حرف مرحوم شیخ انصاری مرحوم آشیخ محمدتقی و مشهوری که الان هست حرف بسیار عالی است و اصلا مقسم ما واجب است نه مقسم ما مقتضیات باشد واجب اما نفسی او غیری گاهی می گوید این را بیاور برای این که مثل اقیموا الصلاه ما امر به لنفسه در مقابلش هم گاهی می گوید این چیز را مثلا وضو بگیر اذا قمتم الصلاه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق برای نماز هر کجا بگوییم برای آن واجب می شود واجب غیری هر کجا بگوییم برای خودش یا هیچ چیزی نگوییم می شود واجب واجب نفسی بنابراین این ایراد اصلا وارد نیست و آن که الان داریم بحثش را می کنیم می گوییم که واجبات اما نفسی او غیری و این تعریف هم جامع افراد است هم مانع اغیار است عرفا البته جامع افراد و مانع اغیار منطقی و فصلی و این ها نه، عرفی، تعریف عرفی اسمش را می گذارند شرح لفظ همین طور که مرحوم آخوند همه جا قبول کرده این جا ها هم نباید ان قلت قلتش را بکند همه جا قبول کرده اند این که تعریف ها همه همه تعریف عرفی است تعریف لفظی است تعریف برای این است که طلبه یک آشنایی پیدا بکند تقریب به ذهن است لذا از باب جنس و فصل نیست تا بگوییم تعریف حقیقی به قول ملا کبری بعدش هم مثل صدر المتألهین ها همه همه می گویند اصلا محال است کسی بتواند یک تعریف حقیقی برای یک چیزی بکند برای این که خداست که آن را می شناسد آن چیز را می داند و تمام این ها فصل های مشهوری جنس مشهوری فصل مشهوری نوع مشهوری است لذا این مسئله را مرحوم آخوند خوب حل کرده اند برای این که قبل از مرحوم آخوند همه آنها حتی همین مطالع الانظار شیخ انصاری و هدایه المسترشدین مرحوم آشیخ محمدتقی مسجدشاهی به اول کلام که می رسند دردسر عجیبی برای طلبه درست می کنند هر کدامتان قوانین خوانده اید می دانید که مرحوم میرزای قمی انصافا ملا بوده خیلی عالی بوده من عقیده دارم حیف بود قوانین از میان طلبه ها برود و این قوانین بسیار کتاب خوبی است چنانچه من عقیده ندارم که مغنی، مغنی اصل از میان طلبه ها برود از همین جهت هم دیگر می خواستند سرمه چشمش بکنند کورش کردند طلبه ادیب ما دیگر نداریم آن وقت ها یک طلبه های ادیب حسابی اساتید مؤدب یعنی ادب دار و در اصول دیگر همین قوانین خوان ها هستند که مرحوم آخوند در میان آنها درست شد اما خب بله معلوم است بعضی اوقات یک افراط گری است وقتی به اول بحث می رسند یک بحث فوق العاده مفصلی اول تعریف را می کنند بعد می گویند این تعریفها جامع افراد است یا نه؟ مانع اغیار است یا نه؟ و امثال این ها، این ها را مرحوم آخوند ملغی کرد دست او درد نکند رضوان الله تعالی علیه گفت بابا این ان قلت قلت های راجع به تعریف را بگذارید کنار این ها که تعریف حقیقی نیست این ها تقریب به ذهن است شرح اسم است و یک تعریفهای عرفی است می خواهد مانع اغیار باشد باشد می خواهد جامع افراد باشد باشد هر چه می خواهد باشد ما می خواهیم یک برداشتی از آن بکنیم لفظ را مبدل به لفظ دیگر می کنیم برای این که آشنایی به آن پیدا کنیم خب بحث ما هم همین طور هاست اگر ما از اول گفته بودیم چنانچه مرحوم آخوند همه جا این جا نمی گویند، همه جا گفته بودند بابا این ها شرح اسم است واجب نفسی واجب غیری دو تا واجب عرفی است همه سرشان می شود دیگر این حرفها نباید زده بشود.
 یک حرف دیگری در مسئله هست و آن این است که گفته اند این مصالح و مفاسد نفس الامری در حقیقت واجب آنها هستند در مفاسد نفس الامری حرام آنها هستند و همه این اوامر و نواهی اخبار از آن واجب نفس الامری است که استاد بزرگوار ما آقای بروجردی توی درس حتی توی درس فقه شان خیلی روی این پافشاری داشتند که این که گفته اقیموا الصلاه این یک اخبار است اخبار از چه؟ از این که الصلاه واجبه یعنی للصلاه مصلحه تامه ملزمه لذا اصلا همه اوامر همه نواهی صورتا امر است اما سیرتا اخبار است اگر یک مقدار بخواهیم بیشتر بگوییم بگوییم همه این ها واجب غیری است برای این که مصلحت تامه ملزمه آن واقع و نفس الامر است که مأمور به است واین ها برای این است که آن مصلحت تامه ملزمه بیاید پس همه غیری است.
 مرحوم آخوند در کفایه یک حرف دیگر دارند آقای بروجردی استاد عزیز ما هم متابعت از استادشان مرحوم آخوند می کردند می گفتند که این مصالح و مفاسد نفس الامری عنوان می دهد به این اوامر ظاهری به این نواهی ظاهری و اوامر می شود معنون به عنوان حسن ذاتا لذا امری که به آن می کنند این امر لنفسه است در آن جا هم که غیری باشد این طور است آن مصالح و مفاسد نفس الامری عنوان می دهد این عنوان را می کند حسن مستحب، در نواهی هم می گفتند آن نواهی معنون به عنوان این نهی که گفته لا یغتب بعضکم این عنوان از کجا پیدا شده؟ از آن مصلحت و مفسده نفس الامری در حقیقت می خواهند مرحوم آخوند حرف مرحوم شیخ انصاری و هدایه المسترشدین را درست کنند این جوری درستش می کردند که آن مصالح و مفاسد نفس الامری موجب می شود این ها معنون بشود به عنوان حسن یا به عنوان سیئ به عنوان حسن واجب یا حسن مستحب، سیئ منهی عنه حسابی، سیئ مکروهی اما اگر تا این جا بخواهیم بیاییم لازمه فرمایش این بزرگوار ها این است که ما همه واجبات همه محرمات را بگوییم واجب غیری برای این که بالاخره آن اشکال اول بر می گردد حالا ولو این عنوان معنون بشود به عنوان حسن اما این برای چیست؟ دیگر برای آن مفاسد نفس الامری یا مصالح نفس الامری آن مصالح نفس الامری است که وا داشته مولا را گفته صل گفته که صل صلاه اللیل آن مفاسد نفس الامری واقع موجب شده که مولا بگوید که مثلا غیبت نکن در مجالس لهو ننشین واقع و نفس الامر آن است و این معنون به عنوان حسن غیریت دارد اصلیت پیدا نمی کند که یعنی عرض است نمی شود که هم آن اصل باشد هم آن اصل باشد آن مفاسد نفس الامری مصالح نفس الامری آن اصل است صل معنون می شود به قول این ها به عنوان حسن اما چه؟ عرضا، خودش که این ندارد دیگر یعنی خودش هیچ در حالی که حسن است برای همسایه خوب است سیئ است برای این که همسایه بد است این کاشف است می نمایاند واقع را. لذا آن چه من عرض کردم در مقابل مرحوم آخوند و امثال این ها گفتم آقا آن مصالح و مفاسد نفس الامری اصلا واجب نیست آنها زمینه واجب درست می کنند آنها اصلا تقسیم نمی شود یک مصلحت نفس الامری داریم آن مربوط به علم کلام و مربوط به فلسفه و امثال این هاست یک حرف در احکام خمسه داریم این احکام خمسه ربطی به آن مصالح و مفاسد نفس الامری ندارد نه آن ربطی به این دارد نه آن ربطی به آن دارد بله ما می گوییم که این اُمر لنفسه بنفسه چرا؟ گتره ای نیست یک مصلحت تامه ملزمه در کار است خب ما جواب این جور دادیم دیگر که گفتیم تقسیمی که ما داریم می کنیم راجع به واجب است و آن مصلحت نفس الامری را واجب اسمش را نمی گذارند بلکه زمینه ساز برای این که مولا تکلیف بکند بگوید صل پس روی این صل می خواهیم حساب بکنیم این صل علی قسمین یک نمازی داریم که واجب است یک نمازی داریم که مستحب است پس می شود گفت ما امر لنفسه ما امر لغیره این حرف ماست
 آن که مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه مصالح و مفاسد نفس الامری را جلو آوردند بعد آقای بروجردی هم اصرار روی آن داشتند می فرمودند این اوامر و نواهی معنون می شود به عنوان حسن معنون می شود به عنوان سیئ لذا می شود بگوییم ما امر لنفسه ما امر لغیره. جوابش هم همین که آقا این ما امر لنفسه ما امر لغیره مربوط به اصل واجب است نه عرضی که معنون به عنوان بلکه برای این است که زیر تکلیف رفته یعنی احکام خمسه پیدا شده احکام خمسه از قرآن از روایات که پیدا می شود ظاهرش این است که بعضی از واجبات لنفسه است بعضی از واجبات لغیره است و آن معنون به عنوان حسن را اصلا لازم نداریم.
 ولی اصلا یک ایراد دیگر هم به مرحوم آخوند و آقای بروجردی هست واین است که دیگر روی فرمایش شما همه اش را باید بگوییم واجب غیری برای این که می رویم روی مصالح و مفاسد نفس الامری این ها را معنون به عنوان می کنیم همه این ها می شود لغیره اما این طور نیست آن که هست در میان عموم آن که هست در فقه ما این است که ما احکام خمسه داریم در مقابل سنی که اصلا مصالح و مفاسد نفس الامری قبول ندارد آن هم همین طور است احکام خمسه دارد ما احکام خمسه داریم آنها هم احکام خمسه دارند خب این یک بحث.
 این احکام خمسه ای که سنی ها دارند شیعه هم دارد منقسم می شود به واجبات نفسی و واجبات غیری منهیات نفسی منهیات غیری این یک مسئله.
 یک مسئله که مربوط به فقه نیست مربوط به کلام است مربوط به فلسفه است این است که این اوامر و نواهی تابع مصالح است یا نه؟ سنی می گوید نه ما می گوییم آری و الا خلاف عدالت است لازم می آید اصلا خدا توی کار نباشد بنابراین حتما باید مصالح و مفاسد نفس الامری باشد آن مسئله ربطی به این مسئله ندارد آن مسئله کلامی است این مسئله فقهی است مسئله فقهی ربطی به کلامی ندارد کلامی ربطی به فقهی ندارد. این خلاصه بحث.
 بحث فردا واجب را تقسیم کرده اند به واجب اصلی و واجب تبعی فرقش با بحث امروز چیست؟ مطالعه بکنید تا فردا انشاء الله.
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo