< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/06/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : اجزاء در احکام ظاهریه (ادله قائلین به عدم اجزاء)
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 راجع به اجزاء مؤدای امارات مؤدای اصول جای واقع بنشیند مشهور در میان اصحاب گفته اند نمی شود فرق هم نگذاشته اند بین امارات و اصول، گفته اند حکم ظاهری حکم ظاهری است تا ثابت نشود خلافش اما اگر بفهمیم این اماره مخالف با واقع شده است دیگر باید مأمور به واقعی بیاید اگر در وقت است اداء، اگر در خارج است قضا مگر یک دلیل دیگر بیاید بگوید اجزاء.
 این ها چندتا دلیل دارند دلیل اولشان که روی آن پافشاری هم دارند گفته اند که اگر ما قائل به اجزاء بشویم لازم می آید تصویب لازم می آید به عدد آرای مجتهدین خدا حکم داشته باشد و این تصویب است این محال است، تصویب محال است پس اجزاء معنا ندارد.
 این تصویب یک بحث کلامی است بحث کلامی آمده در اصول و آن این است یک اختلافی بین سنی و شیعه است، شیعه می گوید تمام احکام دارای مصالح و مفاسد نفس الامری است اگر گفتند نماز بخوان یک مصلحت تامه ملزمه دارد که برای آن مصلحت تامه ملزمه شارع مقدس نماز را واجب کرده است اگر گفته است نماز شب بخوان این یک مصلحت تامه غیر ملزمه دارد لذا شارع مقدس فرموده نماز شب بخوان اما مستحب است اگر شارع مقدس فرموده است غیبت نکن این یک مفسده تامه ملزمه دارد آن مفسده واقعی نفس الامری وا داشته است که شارع مقدس غیبت را حرام بکند و اگر این مفسده تامه باشد اما ملزمه نباشد آن را هم شارع مقدس آن شیئ را مکروه کرده است بنابراین همه احکام تابع مصالح و مفاسد نفس الامری است حتی مباحات هم فرموده اند چنین است گفته اند واقع و نفس الامری نمی شود حکم نداشته باشد گاهی حکمش لااقتضاست شارع مقدس آن را مباحش کرده است اسمش را هم گذاشته اند مقام اقتضای تکلیف.
 که حتی استاد بزرگوار ما آقای بروجردی بارها می فرمودند که تکالیف همان مصالح و مفاسد نفس الامری است دیگر آن انشاء و آن فعلیت و تنجز کاشف از آن است اما حالا بهتر این است که اسمش را بگذاریم مقام اقتضا.
 آن وقت این مقام اقتضا را شارع مقدس انشاء می کند می فرماید اقیموا الصلوه می فرماید که علیک بصلوه اللیل می فرماید لا یغتب بعضکم بعضا می فرماید مثلا لا تتکلم فی المسجد بعضی اوقات هم می فرماید این کار می خواهی به جا بیاور می خواهی به جا نیاور مخیری، به این هم می گویند مقام انشاء.
 مقام انشاء شارع مقدس این را باید بدهد دست مردم ابلاغ تکالیف که انزال کتب و ارسال رسل همان مقام فعلیت تکلیف است لذا مثلا قرآن شریف روایات اهل بیت یا گفته های پیامبرها این ها آن مقام اقتضا و مقام انشاء را به مقام فعلیت می آورند یعنی می دهند دست مردم، مردم می فهمند نماز واجب است نماز شب مستحب است.
 یک مقام تنجز هم داریم و آن این است که گاهی اقتضا تمام است انشاء تمام است فعلیت تمام است اما این عاجز است از این که نماز بخواند مثلا فاقد الطهورین است مثلا در کماست نمی تواند نماز بخواند خب این مقام تنجز نیست یعنی عقل می گوید که این تکلیف بالفعل برای این واجب نیست گاهی مثلا جوری است که این مریضش را برده دکتر باید خصوصیات این مریض را برای دکتر بگوید اما این مریض بدش می آید حاضر نیست این مجبور است خصوصیات را برای دکتر بگوید خب غیبت حرام است اما برای این مقام تنجز ندارد می شود جایز لذا مرحوم آخوند در کفایه چندین جا می فرمایند که تکلیف چهار مرتبه دارد مقام اقتضا مقام انشاء مقام فعلیت مقام تنجیز.
 استاد بزرگوار ما مرحوم آقای داماد می فرمودند نه دو تا مرتبه بیشتر ندارد یکی مرتبه انشاء یکی مرتبه فعلیت آن مرتبه اقتضا تکلیف نیست تکلیف آور است آن مقام تنجز هم تکلیف نیست مربوط به عقل است مربوط به شارع نیست آن که مربوط به شارع است مقام انشاست و مقام فعلیت.
 خب این حرف آقای داماد هم بسیار حرف خوبی است حالا این ها خیلی اهمیت ندارد.
 آن که اهمیت دارد این است که شیعه این را می گوید می گوید تمام احکام تابع مصالح و مفاسد نفس الامری.
 سنی در مقابل شیعه دوتا قول دارد یک قول می گوید اصلا ما مصالح و مفاسد نفس الامری نداریم دیگر مقام انشاست و مقام فعلیت لایسئل عما یفعل و هم یسئلون شارع می تواند واجب را حرام بکند حرام را واجب بکند هرچه می گوید ما باید بگوییم چشم واقع و نفس الامری هم می خواهد توی کار باشد می خواهد نباشد، احکام تابع مصالح و مفاسد نفس الامری معمولا سنی ها می گویند نه.
 یک قول دیگر در مقابل این قول می گویند که نه مصالح و مفاسد نفس الامری داریم اما به عدد آراء مجتهدین خدا فتوی دارد این مجتهد که می گوید واجب است خدا هم می گوید واجب است آن مجتهد هم که گفته حرام است خدا می گوید حرام است دوتا حکم شارع مقدس دارد یکی تابع این مجتهد یکی تابع آن مجتهد هر دو هم مصلحت دار است مصالح و مفاسد تکالیف این جوری است تابع آراء مجتهدین است.
 اهل کلام خب این سنی ها را رد می کنند ردش هم خیلی ساده اسمش را می گذارند تصویب، می گویند تصویب محال است خدا گتره ای کار بکند این دیگر خدا نیست، خدا اگر کاری بکند اگر تکلیفی بیاورد باید یک مصلحتی یک مفسده ای در کار باشد و الا عقلاء هم کار گتره ای بکند می گویند سفیه است می گویند عاقل نیست لذا گفته اند که اصلا مصالح و مفاسدی در کار نباشد این کار عاقلانه هم نیست چه رسد بخواهیم بگوییم که کار خداست.
 اما راجع به این که به عدد آراء مجتهدین خدا حکم داشته باشد این را هم علم کلام گفته محال است برای این که لازم می آید جمع ضدین جمع نقیضین برای این که یک مجتهد می گوید واجب است یک مجتهد می گوید حرام است هر دو را حکم الله بگیرید این ضدین است جمع بین نقیضین است.
 اگر کلام خوانده باشید مسئله را این جوری رد می کنند معتزلی اشعری را رد می کنند و می گویند که احکام باید تابع مصالح و مفاسد نفس الامری باشد و الا لازم می آید تصویب و تصویب محال است.
 بعضی اوقات هم یک حرف دیگر دارند می گویند آقا اگر ما واقع و نفس الامری نداشته باشیم خدا تابع مجتهد است صبر بکند ببیند مجتهد چه می گوید وقتی مجتهد بگوید واجب است خدا هم بگوید واجب است وقتی مجتهد بگوید حرام است این هم بگوید حرام است این حرفهایی که در کلام زده شده
 استاد بزرگوار ما آقای بروجردی می فرمودند تصویب محال نیست اما اجمع الامامیه علی بطلانه ولی خدا به عدد آراء مجتهدین حکم واقعی نفس الامری داشته باشد طوری نیست نه جمع بین ضدین است نه جمع بین نقیضین است برای این که خدا می گوید حکم این درست است حکم آن هم درست است جمع بین ضدین هم که نیست واقع و نفس الامر که نیست و ضدین و نقیضین آن جاست که یک امر واحدی باشد امران واحدان یطردان کل دیگری را به این می گویند ضدین به این می گویند نقیضین و اما اگر همدیگر را رد نکنند شارع مقدس بگوید این درست گفته آن هم درست گفته آقای بروجردی می گفتند که خب این تصویب نه ضدینی لازم می آید نه نقیضینی لازم می آید و پروردگار عالم تابع مجتهد نه، از اول گفته مجتهد هر چه بگوید حق است حالا 10 تا مجتهد پیدا شده 10 تا قول دارد شارع مقدس هم می گوید هر 10 تا مجتهد درست گفته اند لذا ایشان می فرمودند که تصویب این که گفته اند محال است نه، تصویب محال نیست این که گفته اند مجتهد دنبال چه می گردد ؟ دنبال فتوایش می گردد اما این که یک واقع و نفس الامری توی کار باید باشد آقای بروجردی می گفتند نه، مجتهد تابع این است اماره چه می گوید بر طبق آن اماره عمل بکند حالا می خواهد واقع و نفس الامر باشد می خواهد نباشد و وقتی هم که طبق آن عمل کرد همان حرف علامه هذا ما ادی الیه ظنی و کل ما ادی الیه ظنی فهو حکم الله فهذا حکم الله گفته اند این حرف مرحوم علامه بسیار حرف خوبی است هرچه که رأیش رفت حکم الله است تناقضی هم نیست برای این که یک نفر نمی گوید واجب است حلال است دو نفرند یک کدام می گوید واجب یک کدام می گوید حلال است حکم او منسوب به آن است حکم آن هم منسوب به آن است هر دو درست است.
 حکم است دیگر یعنی به عدد آراء مجتهدین حکم الله است، باید یک دلیل بیاورید باطلش کنید دلیل ندارید.
 فقط آقای بروجردی می فرمودند بله شیعه فرقه ناجیه می گوید که تصویب مطلقا باطل است حالا یا بگویید که اصلا خدا حکم ندارد باطل است خدا تابع مجتهد است هر چه بگویید آن چه که شیعه می گوید می گوید تصویب باطل است و اما تصویب محال است آقای بروجردی می گفتند نه برای این که آنها که می گویند تصویب محال است می خواهند جمع بین ضدین درست بکنند و ضدینی توی کار نیست خدا به اندازه آراء مجتهدین حکم دارد اسمش را می گذاریم احکام ظاهریه، یک کسی بگوید اصلا ما احکام واقعیه نداریم هر چه داریم احکام ظاهریه است احکام ظاهریه هم یعنی این که مجتهد هر چه گفت خدا امضا می کند.
 لذا شیعه می گوید تصویب محال است اجمع الاصحاب علی ذلک به معنا این که اصلا شارع مقدس حکم نداشته باشد باطل است شارع مقدس دو تا حکم واقعی و نفس الامری به عدد آراء مجتهدین حکم داشته باشد این محال نیست اما باطل است عند الشیعه، صحیح است عند العامه لذا آقای بروجردی می فرمودند که این که گفته شده اگر قائل به اجزاء باشیم تصویب لازم می آید گفتند خب تصویب لازم بیاید چه اشکال دارد ؟ هم حکم واقعی حکم باشد هم حکم ظاهری حکم باشد اگر حکم واقعی را به جا آورد مأتی به مطابق با مأمور به مأمور به ساقط است اگر حکم ظاهری را به جا آورد حکم واقعی به واسطه حکم ظاهری ساقط می شود اسمش را می گذاریم رفع ید از تکلیف.
 خب بگویند یا نگویند حکم ظاهری است دیگر از همین مجتهد که فتوی داده به او می گویند که راستی این حکم واقعی است ؟ می گوید نمی دانم ما ادی الیه ظنی اما کل ما ادی الیه ظنی حکم الله است اما حکم الله واقعی هیچ مجتهدی نه می تواند بگوید نه باید بگوید.
 آن که هست این است مؤدیات امارات است مؤدیات اصول است شارع مقدس هم فرموده مؤدیات امارات مؤدیات اصول حجت است ما آن که می خواهیم حجت می خواهیم و اما این که ما یقین داشته باشیم این حکم واقعی و نفس الامری است نه می توانیم این چنین یقینی پیدا کنیم نه این جور یقینی را از ما می خواهند آن چه از ما می خواهند همین است هذا ما ادی الیه ظنی و کل ما ادی الیه ظنی فهو حکم الله فهذا حکم الله یعنی احکام ظاهریه همین رساله ای که نوشته به ما داده شده، حالا از مجتهد بپرسند این رساله تو همه اش مطابق با واقع است ؟ می گوید من نمی دانم اما آن چه می دانم با حجت گفته ام مؤدیات امارات است مؤدیات اصول است شارع مقدس هم فرموده مؤدیات امارات حجت است مؤدیات اصول حجت است شارع مقدس فرموده این روایت ما یؤدی عنی فعنی یودی این روایت حجت است شارع مقدس فرموده رفع ما لا یعلمون طبق آن هم عمل بکن ما یقین به حجت داریم نه یقین به حکم واقعی و نفس الامری.
 لذا آقای بروجردی می فرمودند اگر کسی بگوید اصلا حکم واقعی نداریم خب آن نه، نمی شود گفت و اما اگر بگوید به اندازه آراء مجتهدین احکام داریم یکی حکم واقعی هزار تا هم حکم ظاهری می گفتند تصویب است اما آن تصویب محالی که سنی می گوید نیست. لذا ایشان در درس نه فقط همین در مسئله اصول و اجزاء خیلی جاها می فرمودند این تصویبی که مشهور شده محال است نه، تصویب دو سه قسم است و آن قسمی که شیعه دارد این است که یک حکم واقعی و نفس الامری داریم یک احکام ظاهریه داریم یعنی آراء مجتهدین و این احکام ظاهریه مجزی است همان که مرحوم آخوند در کفایه می گوید عالی است ان طابق الواقع فتنجز ان خالف الواقع فمعذور آقای بروجردی می فرمودند این فمعذور را بگویید فانه حکم الله، چه اشکال دارد؟
 حالا اگرهم نه بالاخره ما این جور می گوییم می گوییم که اجزاء چرا اجزاء ؟ این حکم ظاهری را که به جا آورد جای حکم واقعی است شارع مقدس تقبل می کند ناقص را به جای کامل، یک قدری بیشتر شارع مقدس رفع ید می کند از واقع وقتی رفع ید کرد از واقع چه می شود ؟ مؤدیات امارات می شود تکالیف حسابی برای همه مردم، تصویب است طوری هم نیست
 بنابراین دلیل اول برای عدم اجزاء گفته اند تصویب جوابش یک) تصویب به معنا این که رأی مجتهد حکم الله باشد می گوییم طوری هم نیست، حالا این رأی مجتهد حکم الله است حکم واقعی چه می شود ؟ حکم واقعی را از ما نمی خواهند رفع ید از تکلیف می کنند تقبل ناقص به جای کامل می کنند به قول آقای بروجردی مثل شرط ذکری است شرط ذکری را چه می گویید؟ می گوید این حمد و سوره واجب است برای کسی که بداند اما برای کسی که نداند حمد و سوره واجب نیست این حمد و سوره واجب است برای کسی که متوجه باشد اما اگر رفت به رکوع حمد و سوره دیگر بر این واجب نیست خب هر چه آن جا می گویید ما هم این جا می گوییم اسمش را می گذارند شرط ذکری، آقای بروجردی می فرمودند همه احکام شرط ذکری الا ما اخرجه الدلیل و آن هم خیلی کم است همه احکام احکام ظاهریه، همه احکام شرایط و اجزاء شرایط و اجزاء ذکری، اگر بدانیم یعنی طابق الواقع یعنی رأی مجتهد راستی طابق الواقع خیلی خب تنجز تکلیف است آن واقع منجز می شود و اما اگر ندانیم واقع به حال انشاء باقی است به حال فعلیت هم بگویید باقی است حال تنجز ندارد وقتی که حال تنجز نداشت دیگر تکلیف عقاب ندارد، تکلیف را نیاوره اما عقاب ندارد بلکه بنابر آن روایت بنابر آن حرف معمول که للمخطی ثواب واحد و للمصیب اجران ثواب هم دارد در حالی که آن تکلیف واقعی نیامده تکلیف ظاهری آمده همین تکلیف ظاهری کار تکلیف واقعی را می کند گاهی به آن می گویند تقبل ناقص به جای کامل، گاهی به آن می گویند رفع ید از تکلیف، گاهی به آن می گویند که این ها توی کفایه هم آمده حالا نه این جا ولی همه اش توی کفایه آمده گاهی هم اسمش را می گذارند که این آن حکم واقعی تنجز ندارد. حالا بگویید هیچ هم نیاورد یعنی حکم ظاهری یوخدور هیچ، حکم ظاهری هیچ نیست اما حکم واقعی هم که برای این منجز نبوده وقتی منجز نبوده شما بعد بخواهید وقتی که می داند تنجزش بکنید دیگر از کجا ؟ باید یک دلیل دیگر بیاید بگوید اگر نمی دانستی بعد دانستی آن وقت باید اگر در وقت است اعاده در خارج وقت قضا مثل حدیث لا تعاد می گوید که همه شرط ها ذکری الا طهارت، می شود واقعی، این الا که آمده یعنی شرط ها ذکری اگر نیامده هیچ اما طهارت باید بیاید و آن حرفهایی که در فقه گفتیم، اما قبله باید بیاید آن 5 تا که حدیث لا تعاد خارج کرده شرط واقعی است و این شرط واقعی در فقه ما بسیار کم است خیلی کم است شاید در حق الناس ها بیشتر باشد تا حق الله ها، در عبادات بسیار کم است وقتی برویم توی فقه می بینیم که همه اجزاء و شرایط شرط ذکری هستند نه شرط واقعی.
 این دلیل اول که عمده دلیل برای قدماء مثل صاحب قوانین و مرحوم صاحب فصول و بزرگان این قضیه تصویب را جلو کشیده اند و گفته اند احکام ظاهریه هیچ، این اگر واقع را نیاورد تا نیاورده هیچ، وقتی فهمید اگر در وقت است اداء در خارج وقت قضا، این هم جوابی که بزرگان من جمله استاد بزرگوار ما آقای بروجردی فرمودند.
 حالا سه چهار تا دلیل دیگر هم دارد برای فردا انشاء الله.
 و صلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo