< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/02/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : صحیح و اعم
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 بحث صحیح و اعم یک بحث مفصلی در اصول ما شده است و حتی مرحوم آخوند که بنایشان بر ایجاز است بحث صحیح و اعم را مفصل صحبت کرده اند و ما هم مجبوریم به طور فشرده فرمایشات مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه را یاد آور بشویم لذا در بحث صحیح و اعم مسائلی را باید متعرض بشویم .
 یک مسئله که در جلسه قبل صحبت کردم عنوان بحث این است الفاظ آیا وضع شده برای صحیح ؟ یا برای اعم از صحیح و فاسد؟ و همین طور که مطالعه کرده اید بحث معرکه آرا شده به اندازه ای که آخر بحث که می خواهند موضوع له را تعیین بکنند نمی توانند، مطالعه کرده اید دیگر ، مرحوم آخوند اخصی هستند می گویند الفاظ وضع شده برای صحیح ، می گویند خب این قدر جامع، موضوع له ، چیست ؟ برای این که نماز ها خیلی متفاوت است نماز صبح داریم نماز مسافر داریم نماز واجب داریم نماز سه رکعتی داریم ، چهار رکعتی داریم این قدر جامع چیست ؟ توی آن مانده اند و بالاخره مرحوم آخوند نتوانستند قدر جامع درست کنند فرموده اند که آثار همان که قرآن می گوید ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر آن موضوع له است تنهی عن الفحشاء و المنکر ، اعمی هم توی آن مانده یعنی مرحوم آخوند با آن تبحری که در اصول دارد قدر جامع نتوانسته درست بکند اعمی هم قدر جامع نتوانسته درست بکند قدر جامع یعنی موضوع له ، لذا مثلا در نماز برای این که اطلاق صحیح و فاسد هر دو برایش می شود گفته قدر جامعش ارکان است شارع مقدس لفظ را وضع کرده برای ارکان یعنی نیت و تکبیر و رکوع و سجود و این علی قسمین صحیح داریم تام الاجزاء و الشرایط ، فاسد داریم آن که مثلا نماز بدون حمد ، نماز غلط و اگر مطالعه کرده باشید می بینید که چه قدماء مثل صاحب قوانین و صاحب فصول چه متأخرین مثل مرحوم آخوند و امثال مرحوم آخوند توی این قدر جامع حسابی مانده اند بعضی اخصی شده اند توی قدر جامعش مانده اند بعضی هم اعمی شده اند توی قدر جامعش مانده اند لذا یک بحث بغرنجی شده .
 در جلسه قبل من می گفتم این بغرنج را با یک توجه می شود حلش کرد و آن این است که اصلا الفاظ وضع برای خارج که نشده ، مفهوم است ، وضع برای ماهیت لا بشرط شده ، ماهیت لا بشرط نه صحیح است نه اعم ، نه فاسد است نه اعم از صحیح و فاسد ، مثال می زدم مثل زن و مرد ، زن و مرد مربوط به جسم است روح نه زن است نه مرد ، لذا آن تقدسی که روح دارد هم روح زن هم روح مرد مثل هم می بیند اگر یک نواقصی برای زن گفته شده مربوط به جسمش است نه مربوط به روحش ، ماهیت لا بشرط هم همین طور است ، ماهیت لا بشرط نه صحیح است نه اعم است نه فاسد است ماهیت لا بشرط لیس الا همان ماهیت ، ماهیت من حیث هی هی لیس الا هی لا صحیحه و لا فاسده و لا خارجه و لا داخله، هیچ ، همان ماهیت است ، ما حقیقت متشرعه داشته باشیم یا نداشته باشیم تفاوتی نمی کند ، الفاظ در هر لغتی چه لغت فارسی چه لغت عربی چه لغت انگلیسی در هر ملل و نحلل الفاظ را وضع می کنند برای مفاهیم برای ماهیت لا بشرط ، آن ماهیت لا بشرط یجتمع مع الف شرط آن هم به نحو حقیقت نه به نحو مجاز ، ماهیت لا بشرط مثلا انسان وضع شده برای حیوان ناطق این حیوان ناطق را که اسمش را می گذاریم کلی منطقی حالا زید توی خارج این انسان است لذا می گویید زید انسان به تمام معنا هم انسان است آن انسان آن ماهیت لا بشرط با عوارض مشخصه شده زید ، آن انسان که به آن می گویید کلی طبیعی ، توی منطق اگر یادتان باشد کلی عقلی داشتیم کلی ذهنی ، کلی منطقی داشتیم ماهیت لا بشرط ، کلی خارجی داشتیم کلی طبیعی ، لذا آن زید موضوع له نیست برای این که عوارض مشخصه که موضوع له نیست ، موضوع له ماهیت لا بشرط است لذا تا می گویید زید انسان انسان تطبیق می شود بر این زید صددرصد ، توی خارج ، عمرو انسان ، دو دفعه آن کلی طبیعی می آید توی خارج عمرو می شود انسان صددرصد ، یعنی آن موضوع له توی خارج آمده ، این زید گاهی دیوانه است خب زید انسان همان انسان می آید روی همین دیوانه ، گاهی ناقص است فلج است همان انسان می آید روی این زید فلج ، گاهی هم تام الاجزاست عالم است متخصص است این ها همه عوارض مشخصه است این ها هیچ کدام مربوط به انسان نیست لذا انسان هم صادق بر آن متخصص است بر آن عالم متدین است هم صادق بر آن فاسق و فاجر است هم صادق بر آن تام الاجزاست هم صادق بر ناقص الاجزاست ، لذا مسئله اصلا می شود سالبه به انتفاء موضوع، از شما بپرسند که الفاظ وضع شده برای صحیح ؟ نه ، صحیح مربوط به خارج است ، وضع شده برای فاسد ؟ نه ، این ها از عوارض مشخصه است ، وضع شده برای اعم از صحیح و فاسد ؟ نه ، برای این که این اعم از صحیح و فاسد باز قید خارجیت است ، عوارض مشخصه می شود پس وضع شده برای چه ؟ برای ماهیت لا بشرطی که هم با اخص می سازد هم با اعم می سازد هم با فاسد می سازد هم با صحیح ، دیگر این قدر جامع درست کردن که مرحوم آخوند نتوانسته و آن اعمی نتوانسته و برده روی ارکان ، همه این ها دیگر سالبه به انتفاء موضوع است بله شارع مقدس وقتی که نماز را می خواهد ، امر به آن می کند ، نه امر به صحیح بکند ، امر به آن ماهیت لا بشرط می کند آن وقت وقتی که من نماز را آوردم توی خارج یک دفعه تطابق مأتی به با مأمور به است مأمور به ساقط است یک دفعه تطابق نیست مأمور به ساقط نمی شود آن ربطی به بحث لغت ندارد که ایشان می گوید ، بعد هم درباره اش حرف می زنیم.
 بحث ما الان بحث لغوی است بحث صحیح و اعم همین طور که در همه کلمات من جلمه کلمات مرحوم آخوند آمده بحث لغوی است نه بحث مأمور به خب معلوم است شارع مقدس نماز صحیح تام الاجزاء می خواهد خب شکی نیست اقیموا الصلوه یعنی صحیح تام الاجزاء اما نه صحیح تام الاجزاء به معنا این که شارع مقدس لفظ صلاه را وضع کرده باشد برای تام الاجزاء ، نه ، صلاه را وضع کرده برای آن ماهیت لا بشرط هم لغت هم اگر شارع مقدس حقیقت شرعیه درست بکنیم ،
 بله یک حرف دیگر هست و آن این است که مربوط به بحث ما دیگر نمی شود مربوط به بحث های آینده می شود که مأتی به گاهی مطابق با مأمور به است مأمور به ساقط می شود گاهی مطابق نیست مأمور به ساقط نمی شود و اما الفاظ وضع برای چه شده ؟ غیر از این است که ما بگوییم که وضع برای اعم شده شارع مقدس اعم از صحیح و فاسد می خواهد خب مسلم شارع مقدس اعم از صحیح و فاسد نمی خواهد حتی شارع مقدس نماز به قید صحت آن را هم نمی خواهد این قید صحت از عوارض مشخصه است ربطی به بحث ما ندارد نماز می خواهد آن نماز گاهی توی خارج باطل است دع الصلاه ایام اقرائک ، بخواند ، نیاور که باطل است ، گاهی هم نماز صحیح است مثل این که کسی که نماز بخواند چقدر ثواب دارد اقیموا الصلوه آتوا الزکاه اما این بحث ها بحث های بعد است که اوامر و نواهی یک بحث خیلی مفصلی است در جلسه قبل می گفتم می آییم هم بعد صحبت می کنیم یک بحث مفصلی هست این که اوامر و نواهی متعلق به طبیعت است ؟ یا متعلق به خارج است ؟ یا متعلق به چیز دیگر ؟ که مرحوم آخوند آن جا گفته متعلق به طبیعت خارج دیده به قول شاگردشان مرحوم حاج شیخ ، یعنی خارج را آیینه قرار داده و نماز را متعلق کرده به آن طبیعتی که خارج را نشان می دهد آنها یک بحث های دیگر است و بعد هم می آییم می گوییم و همین طبیعت من حیث هی لیس الا هی لا محبوبه و لا مبغوضه به قول حضرت امام می گفت این آقایان را گول زده گفتند خب طبیعت نه محبوب است نه مبغوض پس بنابراین افعال متعلق نواهی نمی تواند باشد از این جهت افتاده اند توی قضیه چه جور درستش بکنند؟ اوامر متعلق به چیست ؟ باید محبوب باشد ، نواهی متعلق به چیست ؟ باید مبغوض باشد ، این بحث ها ربطی به بحث الان ما ندارد لذا نه برای صحیح وضع شده چون از عوارض مشخصه است نه برای اعم وضع شده برای این که از عوارض مشخصه است نه برای فاسد وضع شده از عوارض مشخصه است بلکه نماز ، صلاه ، صوم ، زکات ، همه همه یک قدری برو بالاتر هر لغوی ، لغوی هم نه ، هر کسی که می خواهد موضوع له درست بکند می خواهد لفظی تطابق بدهد به موضوع له وضع می کند برای ماهیت لا بشرط ، توی جلسه قبل می گفتم اعلام شخصیه هم همین طور است ، اعلام شخصیه در حالی که وضع می کند برای این شخص خاص اما از نظر حالات چه ؟ از نظر حالات لا بشرط است ، لذا وقتی می گوید که اسم بچه ام را گذاشته ام حسین ، محمد ، احمد همان بچه یک ساله را به او می گویند احمد آقا ، این 90 سالش هم بشود احمد آقاست در حالی که این کجا و آن کجا ؟ این احمد آقا یک دفعه العیاذ بالله فلج بشود یک تکه گوشت بشود احمد آقاست یک دفعه هم یک جوان مبرزی در علم و عمل بشود احمد آقاست این ها همه عوارض مشخصه است عوارض مشخصه را اصلا در نظر نمی گیرد لذا در اعلام هم باز ماهیت لا بشرط است راجع به حالش دیگر چه رسد در اجناس و اگر این حرف من درست باشد که درست است دیگر یک دو سه تا فصل آقایان من جمله کفایه می شود سالبه به انتفاء موضوع .
 مسئله بعدی ما باز همین است اما چون که ذکر کرده اند به خصوصه آن را هم بگوییم راجع به معاملات هم همین است دیگر این ها که اول راجع به عبادات صحبت می کنند ثم راجع به معاملات صحبت می کنند معاملات آیا وضع شده برای اسباب یا برای مسببات ؟ صحبت می کنند و من جلمه کفایه هم بحث را مشکل کرده هم مفصل.
 به مرحوم آخوند می گوییم آقای آخوند عبادت و معامله ندارد یک کلی بگویید لغت برای چه وضع شده ؟ الفاظ لغوی ، الفاظی که مربوط به لغت است برای چه وضع شده ؟ عبادات باشد معاملات باشد عرفیات باشد اعلام شخصیه باشد اجناس باشد برای چه وضع شده ؟ می گوییم لفظ بیع وضع شده برای تبدیل اضافتین، خانه را بدهد پول بگیرد پول که مربوط به آن است مربوط به آن شود ، خانه که مربوط به آن است مربوط به این شود این تبدیل اضافتین یک ماهیت لا بشرط است ، این ماهیت لا بشرط توی خارج که بیاید با عوارض شخصیه می آید توی خارج لذا بیع خانه بیع مغازه بیع لباس هر بیعی را می گیرد من جمله بیع صحیح و فاسد من جمله بیع بالصیغه و بیع معاطاتی ، این ها همه تبدیل اضافتین است آن وضع کرده برای ماهیت لا بشرط آن ماهیت لا بشرط می آید توی خارج راجع به هر بیعی می شود تبدیل اضافتین با عوارض شخصیه وجود خارجی پیدا می کند این کلی طبیعی وجود خارجی پیدا می کند ، اگر شما گفتید معاملات وضع شده برای مسببات ، اگر هم گفتید معاملات وضع شده برای اسباب آن هم همین است لغت بیع را وضع کرده برای بعت و قبلت برای آن صیغه آن صیغه ماهیت لا بشرط است آن صیغه گاهی صحیح می آید توی خارج گاهی فاسد می آید توی خارج گاهی زن می گوید گاهی مرد می گوید گاهی زن و مرد با هم می گویند و این اسباب ، این سبب ها یک طبیعی است یک ماهیت لا بشرط است آن ماهیت لا بشرط می آید توی خارج و به عدد افراد معاملات فرد پیدا می کند مثل کلی طبیعی راجع به انسان به عدد افراد انسانها انسان یعنی کلی طبیعی موجود در خارج است
  راجع به بیع همین است راجع به اجاره همین است راجع به مضاربه همین است راجع به نکاح همین است راجع به طلاق همین است ، کلیه معاملات چه قائل بشویم که معاملات وضع برای اسباب است چه قائل بشویم معاملات برای مسببات است وضع غیر از این حرفهاست که سبب توی خارج توانست کار بکند یا نه ؟ این مسبب در خارج صحیح است یا فاسد ؟
 بله گاهی این جوری است که اصلا آن ماهیت توی خارج نمی آید خب آن دیگر بحث ما نمی شود مثل این که شوخی ، می داند هم شوخی است ، گفت که خانه ام را فروختم به تو به 100 میلیون تومان آن هم گفت قبول کردم اما می دانند با هم شوخی می کنند انشایی در کار نیست خب اصلا مصداق توی خارج نیامده برای این که آن مصداق متوقف بر این است که انشایی باشد جدی باشد بیع تبدیل اضافتین است ، نکاح یعنی علقه زناشویی ، حالا این کار زشتی که توی تلویزیون بعضی اوقات بین یک دختر و یک پسر می شود و با هم عقد می کنند و با هم زن و شوهر می شوند با هم این کارهای زشت را می کنند به عنوان سریال خب خیلی زشت است انصافا ، بچه هایمان را خراب می کند تلویزیون جمهوری اسلام کار زشتی می کند اما حالا این ها زن شوهر شدند با هم یا نه؟ خب نه ، چرا نه ؟ برای این که لفظ فقط بوده و برای هزیان ها که نه ، برای شوخی ها نه ، برای این که راستی ماهیت توی خارج ، آن ماهیت اگر آمد توی خارج اعم از صحیح و فاسد است یعنی اعم از صحیح ، نه این که یک چیزی توی خارج داشته باشیم اعم از صحیح و فاسد، نه، به معنا این که اگر آن خارج فاسد باشد صادق بر آن است ، اگر آن خارج صحیح باشد تام الاجزاء باشد صادق بر آن است اگر مثل بیع بالصیغه باشد صادق بر آن است معاطاتی باشد صادق بر آن است ، لذا این مسئله دوم هم که این قدر مشکل شده روی عرضی که من کردم باز هم می شود سالبه به انتفاء موضوع ، اصلا نوبت نمی رسد به این بحث ها که این قدر بحث را مشکلش کنند و من جمله مرحوم آخوند انصافا از جاهای خیلی مشکل کفایه همین بحث صحیح و اعم شده است و همین بحث که فرق بین معاملات و عبادات شده است همین بحث که معاملات وضع برای اسباب است وضع برای مسببات است اگر وضع برای مسببات باشد چیزی است ، برای اسباب باشد چیز دیگر است این قدر به ما اذیت کردند یعنی بحث را مشکل کردند و روی عرض من مسئله سالبه به انتفاء موضوع است اما خب این ها یک ابتکار از من است این ها فکر می خواهد فکر بکنید ممکن است درست نگویم اشکال بگیرید به من ، شاید بتوانید آن چه من می گویم رد بکنید اگر نه باز هم مطالعه کنید آن چه من می گویم یک می گویم شما این یک را 10 بکنید چقدر مزه دارد اگر چنین بکنید .
 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo