< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

90/03/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : استصحاب زمان و زمانیات
  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
  تنبیه چهارم راجع به استصحاب در زمان و استصحاب در زمانیات مثل این که نمی‌داند غروب شده یا نه؟ نمی‌داند طلوع فجر شده یا نه؟ نمی‌داند اول ماه است یا نه؟ و امثال این‌ها، آن کسانی که گفته‌اند استصحاب در زمان نیست گفته‌اند که زمان یک امر متصرم است لذا همه جا قضیه متیقنه غیر مشکوکه است قضیه مشکوکه غیر متیقنه می‌شود پس استصحاب ندارد.
  اما مشهور در میان اصحاب در اصول ویک اتفاق در فقه این است که زمان ولو یک امر متصرم است اما یک وحدتی هم عرفا دارد برای این که روز، شب، ماه، سال این‌ها همه عرفا یک وحدتی دارد من الطلوع الی الغروب و این وحدت موجود شده روز موجود شده نمی‌دانیم آیا این روز از بین رفته یا نه؟ کان الان یکون کذلک .
  قضیه متیقنه ما یوم، قضیه مشکوکه ما یوم لاتنقض الیقین بالشک اگر نمی‌دانی غروب شده یا نه ؟ بگوکان الان یکون کذلک، که در فلسفه هم این یک امر مسلمی شده که امر متصرم نحوه وجودش تصرمی است که اسمش را می‌گذارند غیر قار الذات و فرقی بین قار الذات و غیر قار الذات نیست، نحوه وجود یوجد ینصرم، یوجد ینعدم، یوجد ینصرم ینصرم تا مثلا بین المبدء و المنتهی همان من الطلوع الی الغروب گفته‌اند همان جورکه آن قار الذات یک وحدتی دارد این تصرمی هم یک وحدتی دارد، آنها کم کم یک قضیه‌ای جلو آوردند که مربوط به فلسفه است اما مرحوم آخوند در کفایه آورده‌اند و آن حرکت قطعیه و حرکت توسطیه، گفته‌اند که حرکت منقسم می‌شود به دو قسم حرکت قطعیه و حرکت توسطیه حرکت قطعیه را گفته‌اند آن سیال که اصلاً حرکت را معنا کرده‌اند حرکت آن است که یوجد من القوه الی الفعل دائما یوجد من القوه الی الفعل یعنی مثلا طلوع فجر تامی‌آید آفتاب بزند دائما این جوری است که آن آنِ سیال موجود نبود موجود شد معدوم می‌شود به جای آن دو دفعه موجود می‌شود تا آخر، که اسمش را می‌گذارند آنِ سیال که حرکت قطعیه معنایش این است که آن آنِ سیال قطع مسافت می‌کند معمولاً گفته‌اند این موجود در خارج است حرکت قطعیه موجود در خارج است.
  یک حرف دیگر هم گفته‌اند گفته‌اند این یک جور دیگر هم می‌توانیم اعتبار بکنیم که این متحرک بین المبدء و المنتهاست یعنی آن آنِ سیال موجود می‌شود اول طلوع فجر این مبدئش است منتهایش اول طلوع آفتاب و این کونه بین المبدء و المنتهی به آن می‌گویند حرکت توسطیه، این را هم مرحوم آخوند در کفایه می‌فرماید موجود در خارج است .
  استاد بزرگوار ما علامه طباطبایی هم در همین بدایه در همین نهایه الحکمه همین جور که من معنا کردم معنا می‌کنند و می‌فرمایند حرکت قطعیه حرکت توسطیه هر دو موجود در خارج است یعنی آن من القوه الی الفعل، الحرکه من القوه الی الفعل یعنی آن آنِ سیال موجود در خارج است کل آن فی زمان او فی مکان خب آنِ سیال موجود در خارج است این آن سیالِ ما بین المبدء و المنتهی این هم موجود در خارج است .
  لذا در نهایه الحکمه در کفایه هر دو گفته‌اند که این زمان هم حرکت قطعیه‌اش هم حرکت توسطیه‌اش هر دو موجود در خارج است و ما همیشه ایراد داشته‌ایم به استاد بزرگوارمان علامه طباطبایی هم می‌گفتیم ، می‌گفتیم آن که اصاله دارد آن که خارجیت دارد آن آنِ سیال است اما دیگر کونه بین المبدء و المنتهی این وجود خارجی ندارد یک وجود اعتباری است آن که موجود است آن آنِ سیال است آن که موجود است آن حرکت من القوه الی الفعل است که دائما بالفعل نبوده بالفعل می‌شود دو دفعه آن بالقوه بالفعل می‌شود دو دفعه بالقوه تا آخر، می‌گفتیم خب این مترتب من القوه الی الفعل نمی‌گوییم هم که بعضی‌ها گفته‌اند معدوم می‌شود ثم موجود می‌شود، معدوم می‌شود ثم موجود می‌شود، نه بگویید که دائما رو به استکمال است مثل حرکت استکمالیه این جور نیست که معدوم بشود موجود بشود نه یک حرکت دائما رو به فعل رو به استکمال، خب این موجود در خارج است و اما این موجود در خارج یک وصفی هم دارد چیست؟ کونه بین المبدء و المنتهی، یعنی مثلا در همین زمان من طلوع الفجر الی غروب الفجر این دیگر موجود در خارج نیست ، این یک امر اعتباری است ما اعتبار می‌کنیم برای این موجود خارجی اسمش را می‌گذاریم حرکت توسطیه، اما یادم نمی‌رود استاد بزرگوار ما علامه طبا طبایی هر چه به او می‌گفتیم می‌گفتند وصف است وضو موجود در خارج است این شییء خارجی در حالی که ذاتش رو به حرکت است رو به استکمال است وصفش هم موجود در خارج است یک امر ذاتی یک امر عرضی امر ذاتیش این که من القوه الی الفعل و وصفش عرضیش کونه بین المبدء و المنتهی که مرحوم آخوند در کفایه هم همین را می‌فرمایند مرحوم آخوند هم می‌فرمایند که چه حرکت قطعیه را حساب کنیم چه حرکت توسطیه هر دو موجود در خارج است و استصحاب دارد هم عرفا هم عقلا هم قضیه متیقنه داریم هم قضیه مشکوکه.
  اما حالا خیلی نتیجه علمی در اصول برای ما ندارد برای این که ما می‌خواهیم استصحاب یوم بکنیم استصحاب لیل بکنیم استصحاب شهر بکنیم استصحاب سنه بکنیم واین یک امر وحدانی موجود در خارج است هم عقلا هم عرفا، حالا حرکت توسطیه‌اش را ما موجود در خارج بدانیم یا موجود در خارج ندانیم ضرر به استصحاب نمی‌زند چنانچه در فلسفه هم ضرر به اصل موجود بودن حرکت در خارج آن ضرر نمی‌زند.
  بنابراین ما قائلیم به این که حرکت قطعیه موجود در خارج است اما حرکت توسطیه دیگر یک اعتبار است و این وابسته به اعتبار معتبر است اگر این معتبر اعتبار بکند کونه بین المبدء و المنتهی این یک امر اعتباری موجود است اما امر اعتباری نه واقعی نه نفس الامری اگر هم اصلا اعتبار نکند هیچ موجود نیست دائر مدار اعتبار معتبر است اما اعتبار معتبر هم نمی‌تواند موجود خارجی‌اش بکند، بله موجود اعتباری اعتبار بکند طوری نیست.
  من یادم نمی رود اما نمی‌توانم هم نسبت بدهم مثل این که علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه حرف من را قبول می‌کردند اما نمی‌توانم نسبت بدهم آن چه در نهایه الحکمه هست همین است که در کفایه است همین که در کفایه هست در نهایه الحکمه است این که حرکت قطعیه حرکت توسطیه هر دو موجود در خارج.
  بله یک کسی بگوید که هر دو موجود است یکی به وجود فلسفی یکی به وجود فقهی و وجود اصولی به عبارت دیگر یکی به وجود حقه حقیقیه یکی به وجود اعتباری ، خوب است این جور بگوییم که موجود است اما به اعتبار ، به اعتبار معتبر مثل همه تشریعیات شارع مقدس که امر می‌کند نهی‌می‌کند خب این‌ها که وجود حقه حقیقیه در خارج پیدا نمی‌شود در عالم اعتبار در عالم تشریع ما واجب داریم مستحب داریم و اما آن احکام موجود در خارج خب نه، موجود در خارج نیست اما موجود در عالم اعتبار .
  یک حرف دیگر هست که بخواهیم تشبیه اش هم بکنیم خوب است این که شیعه می‌گوید احکام اسلام احکام هر شریعتی این‌ها تابع مصالح و مفاسد نفس الامری، مثلا نماز یک مصلحت نفس الامری دارد این موجود به وجود حقه حقیقیه موجود دقی فلسفی آن مصلحت، که اسمش را می‌گذاریم مقام اقتضا آن وقت شارع مقدس روی آن مقام اقتضا انشاء می‌کند می‌گوید که اقم الصلوه لدلوک الشمس الی غسق اللیل که استاد بزرگوار ما حالا نمی‌دانم با یک تبسمی آقای بروجردی می‌گفتند اصلا اقم الصلوه لدلوک الشمس یک اخبار از واقعیات است، حالا بالاخره انشاء است این انشاء دیگر یک امر اعتباری است ما به ازاء در خارج ندارد ما به ازاء در عالم اعتبار دارد همچنین مقام فعلیتش هم چنین مقام تنجزش لذا همه احکام شرعیه موجود است اما به وجود اعتباری نه این که ما به ازاء در خارج داشته باشد ما به ازاء درعالم اعتبار دارد اما علی کل حال معدوم هم نیست ، مثل ماهیت است ماهیت حد الوجود است بخواهیم بگوییم هیچ چیز نیست نمی‌شود و بخواهیم بگوییم چیزی ماورای وجود توی خارج است آن هم نمی‌شود پس چیست؟ در عالم ماهیت موجود است در عالم خارج حد الوجود است .
  لذا این حرکت قطعیه حرکت توسطیه ما عقیده داریم هر دو موجود است اما یکی وجود است که ما به ازاء در خارج دارد، یکی وجود اعتباری که ما به ازاء در خارج ندارد بلکه ما به ازاء در عالم اعتبار دارد اعتبار می‌کند شییء را بین مبدء و منتهی ما به آن می‌گوییم حرکت توسطیه.
  من گفتم نسبت نمی‌دهم اما خیال می‌کنم علامه طباطبایی هم گفتارهای ما را می‌پذیرفتند این حرف را ولی علی کل حال در نهایه الحکمه می‌فرمایند حرکت توسطیه حرکت قطعیه هر دو موجود در خارج است ، مرحوم آخوند هم با سه چهار سطر می‌فرمایند که چه بگوییم زمان حرکت توسطیه‌اش چه حرکت قطعیه هر دو موجود در خارج است پس استصحاب آن اشکال ندارد.
  بله یک چیز دیگر هم هست که این هم توی فلسفه آمده اما خب همه می‌گویند یک امر تخیلی بیش نیست مثلامثال می زنند ان وقت‌ها آتش گردان بود یک قدری زغال می ریختند توی چیزی بود آهنی هم بود یک قدری آتش می‌گذاشتند روی سرش این را دور سرشان می‌چرخاندند یک مقدار که می‌چرخاندند آن زغال‌ها آتش می‌شد و چون حرکت بود می‌دیدیم یک دایره آتش موجود است حرکت تخیلی اما این ما به ازاء که در خارج نداشت این نه اعتبار معتبر بود نه واقعیت بلکه تخیل ما آن که نگاه می‌کرد تخیلش یک حالت جمع الجمعی یک دایر مانند آتش دور سر پیدا می‌شد، الان هم هست دیگر، و از همین جا هم پی ببرید که تخیل خیلی کار می‌کند همین دیوانه‌ها که یک چیزهایی می بینند یا حتی احضار ارواح که تازه پیدا شده خیلی یا این خواب مغناطیسی‌ها این‌ها غالبا تخیل است احضار ارواح نیست تخیل است تخیل این را استخدام می‌کند وقتی تخیل طرف را استخدام کرد خیلی چیزها گردنش می‌گذارد یک مثال عوامانه بزنم ببینید که همین جور هست یا نه؟ یک آدم ترسو می رود قبرستان یک وقت می بیند مرده از قبر آمد بیرون، راستی می‌بیند این فرار می‌کند یک دفعه می‌شنود مرده می‌گوید آی بایست ببینم، راستی می‌شنود ناگهان مرده این را می‌گیرد و لمس می‌کند مرده گرفته است او را، غش می‌کند در حالی که نه مرده از قبر بیرون آمد نه مرده داد زد نه مرده این را گرفت اما عالم تخیل این هم مرده دید و هم صدای مرده شنید و هم لمس مرده را درک کرد ، این احضار ارواحی‌ها حالا که این قدر مشهور شده خواب مغناطیسی‌ها یا این دیوانه‌ها یا این عرفان کاذبی که تازه پیدا شده این ها همه همه این زرنگی طرف، نه، ضعف نفس آن طرف دیگر این جوری می‌کند ناگهان همه چیز را به صورت یک واقعیت ، آن جواله را هم گفتم توی فلسفه آمده، مثال به همین جواله هم زده‌اند آتش گردان، وقتی دور سر می‌گرداند یک دایره آتش، این نه آن حرکت توسطیه است نه آن حرکت قطعیه ، یک امر تخیلی و غیر موجود در خارج یعنی تخیل، تخیل کار کرده یک دایره آتش دور سر طرف یا خودش می بیند یک دایره آتش خب آن هیچ، آن تخیل است اما این را هم بدانید که این عرفانهای کاذبی که تازه پیدا شده آن خواب مغناطیسی‌ها لذا مثلا این کسانی که خواب می‌کنند یک ضعیف النفسی را باید پیدا بکنند یک بچه‌ای یک زنی، در یک مجلسی یکی از علماء به او گفته بود من را خواب کن، گفته بود نه تو را نمی‌توانم خواب کنم اما این بچه را می‌توانم خواب کنم از او هم چیز در بیاورم، بچه را خواب کرد و از او چیز در آورد دیگر این‌ها همه تخیل و بی ربط است ، این ها همه تخیل است این‌ها همه بی ربط است این‌ها همه استخدام از نفوس ضعیفه است .
  خب حالا مباحثه امروز ما چه شد؟ این که ما استصحاب زمان بخواهیم بکنیم هیچ اشکال ندارد از نظر فلسفه زمان یک امر موهوم نیست یک امر واقعیت است حالا ولو آن حرکت قطعیه، و آن وجود تصرمی غیر قار الدات به قول ملا مطول مثل قارالذات است بدون تفاوت و اگر یقین به وجودش داشتیم بعد شک در وجودش بکنیم حسابی همین جور که استصحاب در قار الذات می‌کنیم استصحاب در غیر قار الذات می‌کنیم ، کسی هم اشکال نکرده لذا اگر مرحوم آخوند این دو سه سطر را هم نیاورده بود بهتر بود که حرکت قطعیه و حرکت توسطیه ما را به درد سر می‌اندازد و نباید اصلا فلسفه را در اصول آورد، اصول را در فلسفه هم نمی شود آورد به عکسش هم هست نه فقه را می‌شود توی فلسفه آورد نه فلسفه را می‌شود در فقه آورد هر دو خوب است اما هر کدام به جای خود.
  بحث فردا اگر اشکال نداشتید راجع به زمانیات که آن خیلی بحث خوبی است مثل این که حائض بوده، جریان دم بوده الان نمی‌داند حیض هست یا نه؟ جریان دم هست یا نه؟ آیا استصحاب دارد یا نه؟ برای فردا انشاء الله.
  و صلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo