< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

89/09/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : اصل موضوعی مقدم بر اصل حکمی

  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

  بحث ما درباره قانون اصاله عدم تذکیه بود که مصداق استصحاب عدم ازلی، آیا این استصحاب جاری است یا نه؟

  مشهور در میان اصحاب این است که این استصحاب جاری است و به قول مرحوم آخوند در کفایه مثال می‌زند که زنی نمی‌داند از قریش است یا نه؟ استصحاب عدم ازلی جاری می‌کند و می‌گوید از قریش نیستم و مثلاً وقتی50 سال تمام شد دیگر باید نمازهایم را بخوانم حیض نمی‌شوم یا خمس نمی‌توانم بگیرم، زکات می‌توانم بگیرم و امثال این‌ها، اما مشهور در میان اصحاب آن مثال آخوند را نزده‌اند مثال زده‌اند به عدم تذکیه یک گوسفندی الان گوشتش را می بینیم مثلاً توی بیابان این گوشت را پیدا کردیم نمی‌دانیم که این از مذکی است یا نه؟

  می‌گوییم از ازل تذکیه ‌ای نبود الان هم یکون کذلک و مشهور شده به اصاله عدم تذکیه و توی فقه ما هم آمده اصاله عدم تذکیه و می‌گویند اگر اثبات نشود که ت تذکیه شد یک دفعه اثبات است ، خودش تذکیه کرده، دیگری را دید تذکیه کرد اگر این‌ها نباشد اصاله عدم تذکیه می‌گوید این گوسفند میته است هم پوستش و هم گوشتش و همه همه.

  غیر مشهور باید بگوییم در متأخرین این‌ها می‌گویند اصاله عدم تذکیه جاری نیست نه خصوص اصاله عدم تذکیه که مرحوم آخوند در عام و خاص نمی‌دانم چرا حساسیت روی این پیدا کرده‌اند، نه، مطلقاً می‌گویند این مصداق عدم ازلی است و استصحاب عدم ازلی جاری نیست، مشهور می‌گویند جاری است و این اواخر متأخرین، بزرگان از متأخرین می‌گویند استصحاب عدم ازلی جاری نیست ما دیروز می‌گفتیم استصحاب عدم ازلی جاری نیست، یکی از فضلای درس دیروز می‌گفت که استصحاب عدم ازلی نکنید، بلکه این گوسفندی که الان مثلاً سرش بریده شده نمی‌دانیم فری او داج اربعه شده یا نه؟ بسم الله گفته شده یانه؟ بگویید که اصل این است که تذکیه نشده، و تذکیه نشده نه استصحاب عدم ازلی، کلی، تذکیه یک ساعت قبل نبود الان نمی‌دانم تذکیه هست یا نه؟ تذکیه نشده است، نبرید توی استصحاب عدم ازلی.

  اما این حرف درست نیست برای خاطر این که اگر کلی بخواهیم استصحاب بکنیم آن فایده‌ای ندارد اگر استصحاب کلی بکنیم اثبات فرد بکنیم خب این هم که نمی‌شود ، استصحاب کلی بگوییم که تذکیه ‌ای نبوده است الان هم نیست و اما اگر بیایید روی خصوصیت که اعلام بزرگان همه روی استصحاب شخصی، بگویند هذا اللحم یا هذا البقر یا هذا الغنم، هذه لم یکن مذکی الان یکون کذلک این همان حرف مرحوم حاج شیخ است که می‌گویند که در وقتی که راه می رفت تذکیه نبود الان هم که مرده تذکیه نیست خب این برمی‌گردد به همان که گفتم قضیه متیقنه غیر مشکوکه است قضیه مشکوکه غیر متیقنه این ‌هاذویت را اگر محفوظ بکنید می‌گویید این گوسفند که زنده بود این گوسفند مرده است خب این گوسفند مرده با گوسفند زنده از نظر عقل از نظر عقلاء دو تا موضوع است دیگر، اگر بتوانیم بگوییم که این گوسفند در حالی که داشت راه می‌رفت مذکی نیست این هم مشکل است انسان بگوید بر ای این که این گوسفند در حال حیات حی است نه میت، اگر بخواهید بگویید این مذکی نبوده برای چه ؟ برای این که زنده بوده خب بر می‌گردد به همان قضیه متقینه غیر مشکوکه، قضیه مشکوکه غیر متیقنه، کلی را بخواهی استصحاب کنی آن وقت بخواهی هاذویت درست کنی، هذا الغنم لم یکن بمذکی، کی لم یکن بمذکی؟ وقتی راه می‌رفت، الان لم یکن بمذکی ، چیست؟ مرده است ، معلوم است عرفا این ها دو تا موضوع است دیگر، اگر هاذویت را حفظ بکنیم استصحاب شخصی بکنیم قضیه متیقنه غیر مشکوکه ،مشکوکه غیر متیقنه، اگر کاری به هاذویت نداشته باشیم می‌شود کلی، یعنی نبود الان هم نیست خب این استصحاب کلی را ممکن است کسی بگویید جاری است اما با این استصحاب کلی می‌خواهی چکار کنی؟ می‌خواهی یک پس و پیش درست کنی، بگویی تذکیه نبود الان نیست پس این گوسفند تذکیه نشده ، لذا این یک تکه گوشت را که پیدا کردیم اگر بخواهیم بگوییم این گوشت مذکی نبوده، کی مذکی نبوده؟ وقتی که گوسفند توی بیابانها داشته می‌چریده این تکه گوشت هم در آن بوده خب این است دیگر، هاذویت بخواهیم محفوظ باشد این قضیه متیقنه غیر مشکوکه مشکوکه غیر متیقنه، اگر هم کلی بخواهیم بگوییم بر می‌گردد به این که کلی استصحاب جاری است می‌خواهی اثبات فرد بکنی نمی‌شود، قسم سوم می‌شود.

  حالا اصاله عدم حدوث و امثال این‌ها اگر ما بخواهیم استصحاب عدم ازلی نکنیم باید هاذویت را محفوظ بکنیم یک استصحاب شخصی بکنیم به قول ایشان این تکه گوشت، این پوست‌هایی که از خارج آمده این کمربندها و زین‌ها و این پالتوها که از خارج آمده این هاذویت را محفوظ کنیم بگوییم این‌ها در وقتی که زنده بودند مذکی نبودند الان هم که مرده‌اند پوست شده‌اند، پالتو شده مذکی نیست، خب قضیه متیقنه غیر مشکوکه است مشکوکه غیر متیقنه، ایشان می‌گوید استصحاب را هیچ وقت نمی‌توانیم جاری بکنیم، همین طور است استصحاب را ما عقلا بخواهیم هر کجا جاری بکنیم نمی‌شود برای این که مثلاً این حوض کر بوده الان نمی‌دانیم کر است یا نه؟ یک مقدار آبش رفته باشد یک مقدار به هوا رفته باشد اما هاذویت عرفا محفوظ است می‌گوییم آب حوض کان کرا الان یکون کذلک چنانچه استصحاب عدم هم بخواهیم بکنیم عرفا هاذویت باید محفوظ باشد اگر خیلی رفته باشد استصحاب ندارد برای این که هاذویت ندارد اگر کم رفته باشد و شک بکنیم هاذویت محفوظ است می‌گوییم هذا الماء کر الان یکون کذلک ، هذا الماء لم یکن کراً الان یکون کذلک، این‌ها همه خوب است، همه جا استصحاب موضوعش را از عرف باید بگیریم نه از دقت عقلی و الا اگر دقت عقلی شد هیچ جا استصحاب نیست، حالا ما نحن فیه گوسفندی که می‌چریده توی بیابان به قول آقایان یمشی و یرتع با گوسفندی که الان مرده پوستش را گرفته‌اند پوستش را برده‌اند، حالا آورده‌اند این‌ها یک موضوع است؟ بگوییم هذا، هذا را استصحاب شخصی ، بگوییم هذا الغنم لم یکن بمذکی، کی لم یکن بمذکی ؟ چون که زنده بوده مذکی نبوده الان هم که مرده لم یکن بمذکی خب موضوعش دوتاست دیگر آن موضوع گوسفندی بوده که توی بیابانها می‌چریده این موضوعش گوسفندی است که یک تکه گوشت است به قول ایشان ، یک پوست است، یک گوسفندی است که همین الان مرده ، نمی‌دانم تذکیه شده یا نه؟

  یک مسئله دیگر که دیروز به مرحوم حاج شیخ عرض کردیم، به استاد بزرگوارمان آقای داماد گفتیم این که به آقای داماد هم من می‌گفتم می‌گفتم اصلاً آن گوسفندی که دارد می چرد آن گوسفندی که زنده است این نمی‌شود عرفا استصحاب جاری بکنیم، اصلاً قضیه متیقنه و مشکوکه نه دوتاست برای این که وصفش عوض شده، خودش، خود آن گوسفند با آن پوستی که از خارج آورده‌اند اصلاً عرفا هیچ ربطی با هم ندارد و همین طور که آقای بروجردی هم فرمودند عرف استیحاش می‌کند ما بگوییم گوسفند هاذویت را هم بگوییم وقتی زنده بود و این پوست این در وقتی که پوستش به بدنش بود این مذکی نبود یا حتی حلیتش هم مشکل است حلال بود الان هم یکون کذلک که مرحوم حاج شیخ گفته بودند می‌شود بخورد، ولی این‌ها هیچ کدام عقلا آدم یک چیزهایی ببافد توی مدرسه یک چیزهایی بگوید غیر از این است که عرف استیحاش می‌کند اصلاً ما استصحاب وجودی استصحاب عدمی بکنیم و قضیه متیقنه را آن گوسفندی بدانیم که دارد توی بیابان راه می رود.

  این که زنده است و مرده است اگر بخواهیم احکام برایش بار بکنیم بگوییم پاک بوده الان هم پاک است، نجس بوده حالا هم نجس است این میت آن وقت‌ها شوهرش به این می‌توانسته نگاه بکند حالا هم می‌تواند، نگفته‌اند این‌ها را دیگر، همه این‌ها را نگفته‌اند، گفته‌اند باید هاذویت محفوظ باشد و در حی و میت‌هاذویت محفوظ نیست.

  ولی این‌ها در میان کلمات قوم کم دیده می‌شود شاذ است آنها که در میان کلمات قوم شیخ انصاری روی آن بحث می‌کنند از دیگران نقل می‌کنند استصحاب عدم ازلی است نه استصحاب وجودی، و این استصحاب عدم ازلی معنایش این است که این گوسفند در ازل مذکی نبوده چرا مذکی نبوده؟ برای این که گوسفندی در کار نبوده، الان هم یکون کذلک این که مذکی نبوده الان هم مذکی نیست، بحث این جاست والا آن‌ها را مفروغ عنه گرفته‌اند که استصحاب ندارد استصحاب داشته باشد استصحاب ها با هم تعارض دارد برای این که استصحاب عدم ت تذکیه اگر اصاله الحل بخواهم جاری کنم اصاله الحرمه هم تعارض با آن می‌کند لذا این‌ها را خیلی روی آن پافشاری ندارند آن که پافشاری دارند و مشهور در میان اصحاب است استصحاب عدم ازلی، مشهور گفته‌اند طوری نیست می‌گوییم در ازل واجب نبود الان هم واجب است ، در ازل این حلال نبود الان هم حلال نیست، این کلیات است، جزئیاتش هم این گوسفند در ازل مذکی نبود الان هم مذکی نیست این جاری است یا نه؟ که دیروز می‌گفتم استاد بزرگوار ما آقای بروجردی می‌گویند نه، جاری نیست برای این که اصلاً عرفیت ندارد، عرف استیحاش می‌کند از این جور گفتن‌ها از این جور استصحاب‌ها، آن وقت لم قضیه را بزرگان مثل استاد بزرگوار ما حضرت امام مثل آن محقق راستی محقق مرحوم آقای نایینی و شاگردهایشان این‌ها لم این فرمایش آقای بروجردی را آورده‌اند گفته‌اند که قضیه متیقنه غیر مشکوکه است قضیه مشکوکه غیر متیقنه است برای این که قضیه متیقنه سالبه به انتفاء موضوع است قضیه مشکوکه سالبه به انتفاء محمول است و این‌ها دو چیز هستند دیگر، به عبارت دیگر قضیه متیقنه شما اصلاً گوسفندی در کار نیست ، هیچ ،چون نیست خب مذکی هم نیست، خیلی چیزها را هم ندارد وقتی نباشد دیگر احتیاج به خورد و خوراک هم ندارد، وقتی نباشد نه حلال است نه حرام، وقتی نباشد نه مذکی است نه غیر مذکی ، خب عدم است دیگر وقتی عدم شد ما لیس فهو لیس هیچ چیزی ندارد این قضیه متیقنه شما ، قضیه مشکوکه شما چیست؟ اوصاف دارد و این گوسفند الان در حلیت و حرمتش در تذکیه و عدم تذکیه اش در این که آیا صاحبش همان است یا صاحبش نیست هر شکی بکنیم همه می‌شود اوصاف ، همه می‌شود اوصاف یعنی چه؟ یعنی موضوع موجود است محمول را روی آن شک داریم آیا هست یا نه؟ قضیه متیقنه شما موضوع و محمول هر دو عدم است و اصلاً گوسفندی نیست تا اوصاف داشته باشد قضیه مشکوکه شما گوسفند است اوصافش نمی‌دانیم هست یا نه؟ من جمله نمی‌دانیم تذکیه شده یا نه؟ قضیه متیقنه غیر مشکوکه ، قضیه مشکوکه غیر متیقنه و این باز نمی‌خواهیم برویم روی دقت عقلی و فلسفی و منطق، نه، وقتی بدهیم دست عرف قضیه‌ای که سالبه به انتفاء موضوع باشد با قضیه‌ای که سالبه به انتفاء موضوع باشد با قضیه‌ای که سالبه به انتفاء محمول باشد این‌ها را دو قضیه می‌بیند وقتی دو قضیه بود اتحاد بین مشکوکه و متیقنه در استصحاب باید باشد این جا نیست پس استصحاب عدم ازلی نداریم.

  یک چیز دیگری هم دیروز عرض می‌کردم و می‌گفتم اصلاً باید بگوییم قضیه متیقنه اصلاً نداریم تا این جا مثل حضرت امام توی درس یا مرحوم نایینی الان در تقریرات و دیگران که مشهور شده تقریباً این‌ها همه فرض کرده‌اند قضیه سالبه به انتفاء موضوع یعنی راستی یک قضیه درست کرده‌اند که موضوع ندارد اما یک کسی می‌تواند بگوید اصلاً قضیه نداریم نه موضوع داریم، نه محمول داریم نه نسبت بین بین.

  استصحاب عدم ازلی قضیه متیقنه ندارد بله قضیه مشکوکه خیلی خوب دارد هم موضوع دارد هم محمول دارد هم نسبت بین بین اگر کسی این جور هم بگوید علی الظاهر درست گفته باشد.

  فتلخص مما ذکرناه این که ما استصحاب عدم ازلی نداریم اگر وقتی که استصحاب موضوعی نداشته باشیم نوبت می رسد به استصحاب حکمی، یک کمربندی از خارج آورده‌اند نمی‌دانیم آیا استعمال این جایز است یا نه؟ یک گوشت از خارج آورده‌اند نمی‌دانیم آیا خوردن این جایز است یا نه؟ کل شیی لک حلال حتی تعلم می گوییم که اشکال ندارد، لذا نمی‌دانیم نجس است یانه؟ کل شیی طاهر حتی تعلم می‌گوییم اشکال ندارد اگر کسی جرأت داشته باشد دیگر باید بگوید که استصحاب عدم ازلی یعنی استصحاب موضوعی ، استصحاب موضوعی که نداریم نوبت می رسد به استصحاب حکمی، استصحاب حکمی در این جاحلیت است در این جا طهارت است، دیگر استصحاب هم نمی‌خواهیم بکنیم تا اشکال و امثال این‌ها پیدا بشود، احل لکم ما فی الارض جمیعا نمی‌دانیم آیا این گوشت حلال است یا حرام؟ می‌گوییم حلال است کل شییء حلال حتی تعلم نمی‌دانیم آیا این پوست این زین این پالتو که از خارج آورده‌اند آیا این پاک است یا نجس؟ کل شییء طاهر حتی تعلم، وقتی قاعده حلیت و قاعده حرمت جاری کردیم دیگر با این پالتو می‌شود نماز خواند این زین‌ها که می‌گویند از خارج است اگر باران روی آن بیاید پاک است اگر دست تر روی آن بگذاریم اشکال ندارد، و کاری هم دیگر به اصاله عدم تذکیه و امثال این‌ها هم نمی‌خواهیم داشته باشیم، دیروز می‌گفتم که دیگر مثل این می‌شود که غیر از چیزهایی که مربوط به حیوان است هر چه شک روی آن بکنیم حلال است یا حرام ؟ حلال است ،هر چه شک بکنیم روی آن پاک است یا نجس؟ پاک است و ما روی این فتوی داده‌ایم در فقه ، مرحوم نایینی ظاهراً مرحوم آقای خویی هم متابعت کرده‌اند در تقریراتشان از مرحوم آقای نایینی ایشان هم در اصول و همچنین در فقه گفته‌اند که چیزهایی که مربوط به حیوان است از خارج بیاید می‌گوییم پاک است می‌گوییم حلال است ، فقط اشکالی که در مسئله هست راجع به خوردنش است که الا ما ذکیتم داریم آن الا ما ذکیتم می‌گوید باید احراز بکنی تذکیه را تا بتوانی بخوری و چون این جا روی آن نه اصاله عدم تذکیه داریم نه اصاله ال تذکیه داریم، هیچ، لذا اثبات کنیم احراز کنیم تذکیه را نمی‌توانیم وقتی نتوانستیم خوردنش حرام است اما تصرفات دیگر حلال است اما پاک است لذا ما هم در حاشیه بر عروه هم در توضیح المسائل گفته‌ایم که اشکال ندارد چیزهایی که از خارج می‌آید ولو نمی‌شود خورد اگر مربوط به حیوان‌ها باشد به قاعده الا ماذکیتم و الا هم حلال است تصرفاتش هم پاک است و اشکال ندارد.

  اما مشهور شده این که هر چه از خارج بیاید از ممالک کفر بیاید اگر از حیوانهاست این‌ها را نمی‌شود استعمال کرد، نجس است کل شیی طاهر ندارد کل شیی لک حلال ندارد وآن چه که مربوط به حیوانها نیست این کل شیی طاهر دارد کل شیی لک حلال دارد.

  حالا عجب این جاست که در حالی که توی استصحاب توی اصول اصاله عدم ت تذکیه را اشکال می‌کنند اما در حاشیه بر عروه مثل این که فراموش شده گفته‌اند که اصاله عدم تذکیه که نداریم بنابراین قاعده حلیت داریم قاعده حرمت داریم الا ما ذکیتم می‌گوید نخور اما ما بقی تصرفات اشکال ندارد.

  حالا این چرا در اصول گفته شده در فقه گفته نشده؟ ظاهراً برای خاطر آن شهرت است که آن شهرت جلویش را گرفته نتوانسته‌اند این جوری فتوی بدهند لذا در اصول گفته‌اند استصحاب عدم ازلی نداریم اما در فقه در حقیقت گفته‌اند استصحاب عدم ازلی داریم در اصول گفته‌اند اصاله عدم تذکیه نداریم اما در فقه گفته‌اند اصاله عدم تذکیه داریم، حالا دیگر گفتم که من یادم نمی‌رود حضرت امام یک دوره اصول من پیش ایشان خواندم سه مرتبه هر مرتبه تقریبا یک ماه روی این اصاله عدم تذکیه صحبت می‌کردند و دیگر حالا لب قضیه همین است اگر شما بگردید الحمدلله بزرگان زیاد حرف دارند چه بزرگان در اصفهان چه در قم چه در کتابها که نوشته شده الحمدلله بعد از مرحوم شیخ و مرحوم آخوند کتابهای خوب خوبی از بزرگان در اصول نوشته شده این خلاصه دو روز من که امروز تکرار هم بود این خلاصه حرف من اگر این خلاصه حرف من اگر ایراد بشود دیگر باید روی آن صحبت بکنیم لذا فردا از دیگران یا از خودتان اگر ایرادی پیدا کردید به من بگویید تا تکرار کنم ایراد شما را نقل کنم و اگر نه آن چه گفتم قبول بکنید به امید خدا .

 و صلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo