< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

89/07/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : تمسک برای برائت به حدیث رفع

  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

  روایت به نام روایت رفع آورده شده برای این که اگر چیزی نصی روی آن نباشد تعیین وظیفه در ظرف شک رفع ما لایعلمون.

  الا این که روایت یک چیزهایی هم دارد که رفع عن امتی تسعه الخطاء و النسیان و ما اکرهوا علیه و ما لایعلمون و ما لایطیقون و ما اضطروا الیه و الحسد و الطیره و التفکر فی الوسوسه فی الخلق ما لم ینطق بشفتیه خب این 9 چیز، این 9 چیز در اسلام مرفوع است یعنی حکم ندارد، حالا اگر مثلا در باب خطا روی دیه حکمی بار کردند تخصیص می‌زند این روایت را، اگر مثلاً روی نسیان در نماز اگر کسی تشهد را فراموش کرد باید تشهد فراموش شده را بخواند دو سجده سهو بخواند تخصیص می‌زند این روایت را، اگر مخصص نداشتیم خطا و نسیان و اکراه وجهل و ما لا یطاق و اضطرار و حسد و طیره و تفکر فی الوسوسه فی الخلق این‌ها گناه است اما مرفوع است ، رفع عن امتی.

  خب اشکال این بود که مگر می‌شود خدا حالا چه در امت حضرت موسی چه در امت حضرت عیسی بگوید که اگر خطا کردید مثل آن جاست که عمداً ترک کرده باشید، اگر اکراه برایتان آمد این اکراه حکم ندارد مثل آن جاست که عمداً به جا آورده باشید اگر اکراه کردند شراب وا داشتند به زور شراب خوردید یا اضطرار شراب را ریختند توی دهانت این حکم دارد مثل آن جاست که شراب خورده باشید خب نمی‌شود گفت وقتی نمی‌شود گفت بنابراین این امت و آن امت که ندارد که قال رسول الله ص رفع عن امتی ، باید بگوید که عن امتی هم نه باید بگوید دفع تسعه اشیاء الخطاء و النسیان و ما اکرهوا علیه و ما لا یعلمون تا آخر.

  گفتم که بعضی گفته‌اند این همان رفع است دفع نیست برای این که در امم سابقه به مقدماتش می‌گرفتند گفتند چرا تحفظ نکردی تا خطا نکنی؟ می‌شود گفت؟ چرا تحفظ نکردی تا اکراه برایت جلو آمد؟ چرا تحفظ نکردی تا این که برایت جهل جلو آمده ؟چرا تحفظ نکردی تا این که ما لایطاق نشود؟ این را بزرگان که امم سابقه این‌ها باید تحفظ کنند اگر تحفظ نمی‌کردند خطایشان و نسیانشان و اکراهشان این‌ها عقاب داشت.

  در اسلام در فقه ما یک حرف داریم و آن این است که اگر کسی خودش را به اکراه انداخت یا خودش را به اضطرار انداخت این حکم اکراه را ندارد مثلاً مثال می‌زنند می‌گویند که می‌دانست اگر برود توی این جلسه و ا می‌دارند او را بر قصد وا می‌دارند او را موسیقی بنشیند گوش بدهد وا می‌دارند العیاذ بالله زنا بکند فقهاء گفته‌اند این رفع ما استکرهوا علیه نمی‌آید این جا، برای این که به او می‌گویند چرا زنا کردی؟ می‌گوید مکروه بودم می‌گویند چرا خودت را به کراهت انداختی؟ حرف خوبی است راجع به ما لایعلمون همین را گفته‌اند که روایت هم داریم گفته‌اند در روز قیامت به او می‌گویند چرا نماز باطل خواندی؟ می‌گوید نمی‌دانستم می‌گویند چرا نرفتی یاد بگیری ؟هلا عملت؟ پشت سرش هلا تعلمت؟

  یا مثلاً یک آدم لاابالی در خطا و نسیان و توی مقدماتش کوتاه می‌آید خب همه فقهاء گفته‌اند اگر در مقدمات کوتاه می‌آید به مقدمه گرفته می‌شود لذا این که بعضی از بزرگان ، خیلی گفته‌اند در امم سابقه به مقدمات می‌گرفتند می‌گوییم خب در این دین سمحه سهله آن هم به مقدمات می‌گیرند فرق که نمی‌کند لذا نمی‌شود در زمان حضرت موسی در زمان حضرت عیسی خطا نسیان اکراه اضطرار جهل من حیث هو هو حکم داشته باشد بنابراین فرقی نیست بین آن دین و این دین عقلا نمی‌شود به او بگوییم چرا خطا کردی؟ مگر در مقدمات کوتاهی باشد این هم آن دین و این دین ندارد اگر در مقدمات کوتاهی باشد می‌گیرند هم راجع به علمش و هم راجع به اضطرارش و هم راجع به اکراهش و هم راجع به خطا و نسیانش راجع به این 9 چیز همین جور که شما می‌گویید در آن ادیان به مقدمات می‌گرفتند ما می‌گوییم که در این دین مقدس هم به مقدمات می‌گیرند.

  تجری حرام است یا نه؟ ما می‌گفتیم حرام است، مرحوم آخوند می‌گفتند که اگر به نوبت عمل برسد حرام است اگر نه نه، ما می‌گفتیم که این برگشتش به این است که اخلاق یوخذور، خودسازی لازم نیست، ما می‌گفتیم انسان باید حال تجری نداشته باشد.

  حالا چیزی که الان توی آن گیریم این است که اشکال را کرده‌اند جوابش را داده‌اند به این که مراد این است که در امم سابقه به مقدمات می‌گرفتند.

  عرض می‌کنیم در دین مقدس اسلام هم به مقدمات می‌گیرند چه تفاوت می‌کند؟ در دین مقدس اسلام هم اگر توی مقدمات کوتاهی کرده باشد به او می‌گویند چرا ذی المقدمه رانیاوردی؟ می‌گوید نمی‌توانستم می‌گویند چرا خودت را به نتوانستن انداختی؟ چرا خودت را به اکراه انداختی؟ چرا خودت را به جهل انداختی ؟ مرحوم آقای داماد رضوان الله تعالی علیه تبعا لاستادشان در درر توی کلمات شیخ هم دیده می‌شود گفته‌اند که وجوب احتیاط ، امم سابقه احتیاط در این 9 چیز برایشان واجب بود اما در دین مقدس اسلام ،نه واجب نیست، وجوب احتیاط.

  خب این را هم می‌شود گفت یعنی امم سابقه به او می‌گفتند که اگر خطا کردی این باید احتیاط بکنی اگر احتیاط نکردی کتک می‌خوری، به عبارت دیگر روی این 9 چیز امم سابقه وجوب احتیاط داشتند و این امم لاحقه اسلام وجوب احتیاط ندارد.

  این را هم گفتنش مشکل است یعنی نمی‌توانیم هم پیدا بکنیم که در امم سابقه می‌گفتند که هر وقت شک کردی احتیاط کن که بگوییم اصلاً قاعده قبح عقاب بلا بیان مختص به اسلام است نه در امم سابقه، می‌شود گفت؟ که امم سابقه قبح عقاب بلا بیان نداشتند یعنی شارع مقدس خلاف عقل بر ایشان تکلیف داشت، نمی‌شود گفت دیگر، قاعده قبح عقاب بلا بیان یک امر عقلی است و نمی‌شود گفت لذا دیروز می‌گفتم آدم توی آن گیر است که این رفع عن امتی تسعه را چه جوری معنا کند که در امم سابقه بوده الان نیست؟ بنا شد از شماها استفاده بکنیم، خود لایکلف الله نفسا الا وسعها می‌گوید که در امم سابقه و امم لاحقه ندارد لایکلف الله نفسا الا وسعها، بگوییم لایکلف الله نفسا الا وسعها مختص به اسلام است، عقل قبول نمی‌کند عقل می‌گوید که تکلیف به اندازه وسع، ما لایطاق نه، بله بعضی از روایات هست که حتما شماها قبول ندارید و این روایت‌ها هم باید اصلاً روی آن فکر نکرد و حرفش را هم باید نزد در امم سابقه اگر بدنش خونی می‌شد هم لباسش را می‌برید هم بدنش را می‌برید حالا در دین اسلام لباسش را نبرد آب بکشد، بدنش را هم نبرد آب بکشد خب شما که از این حرف‌ها نمی‌زنید این جور روایت ها حتما دشمن آورده در اسلام برای این که اسلام را خراب بکند، خب اگر خون می‌آمد لباسش را می‌برید، حالا اگر بول به لباسش است این لباسش را باید بیندازد دور یا بول می‌کند سر آلتش را ببرد، نمی‌شود که ، این حرف‌ها چیست؟ لذا یک مرد می‌خواهیم این روایت را راستی معنا کند از او استفاده کنیم آقا این رفع عن امتی یعنی چه؟ دیروز می‌گفتم مفردات راغب توی آن مانده لذا می‌برد مثلاً ربنا لاتؤاخذنا ان نسینا او اخطأنا ربنا و لا تحمل علینا اصراً می‌گوید خذلان یعنی خدایا من را این جور نباشد توفیق به من ندهی تا کارهایم خراب بشود، ما لاطاقه لنا را مرحوم راغب در مفردات معنا می‌کند یعنی تکلیف سخت نه ما لایطاق و الا معلوم است کراهت و اضطرار و ما لایطاق که یک چیز است سه مرتبه است این‌ها در هیچ دینی باید نباشد در خدا باید نباشد، اگر یک موارد عرفی این را اکراه روی آن حساب بکنند می‌گویند ظالم است اگر اضطرار را روی آن حساب بکنند می‌گویند ظالم است، داشت راه می‌رفت خورد زمین به قول بعضی اصفهانی‌ها می‌گویند چشمت را خود کن، چشمش را خود نکرد و خورد زمین حالا کتکش بزند چرا خوردی زمین؟ خب نمی‌شود که این‌ها را گفت.

  بالاخره اشکال ما این است که توی دین حضرت موسی خطا و نسیان و اکراه حکم داشته؟ نه پس این جا هم حکم ندارد پس این رفع عن امتی دیگر یعنی چه؟ باید بگوید که دفع، دفع عن الدین این 9 تا چیز امارفع عن امتی یعنی یک چیزهایی بوده و منتا علی الامه برداشته شده، می‌گوییم نمی‌شود، رفع را به معنا دفع معنا کنیم آن طوری نیست، زیاد هست، این کلمه عن امتی بگوییم که این مفهوم ندارد، می‌شود گفت؟ رفع عن امتی این مفهوم ندارد که در غیر اسلام این 9 چیز حکم داشته و چون مفهوم ندارد این جور می‌شود رفع عن امه موسی این 9 چیز، رفع به معنا دفع، دفع عن امه عیسی این 9 چیز، رفع از زمان حضرت آدم آن تا حالا این 9 چیز پس این عن امتی مفهوم لقب است مفهوم لقب حجت نیست ، اگر بتوانیم این حرف را بزنیم خیلی خوب می‌شود آن وقت راجع به قرآن هم یک نکته دیگر هست اگر بتوانیم آن نکته را بگوییم آن هم حرف خوبی است مثلاً ببینید شما العیاذ بالله بستری شده‌اید خوابیده‌اید و حق بلند شدن ندارید سکته کرده‌اید حق بلند شدن ندارید حالا یک بزرگی می‌آید دیدن شما، شما نمی‌توانید پا بشوید اما هی از این عذر خواهی می‌کنید آقا ببخشید من خوابیده ام شما نشسته‌اید، دو سه مرتبه از او عذرخواهی می‌کنید، قرآن آمن الرسول را این جور معنا کنیم تشریفات است خدایا سهو و نسیان را از من نگیر که من در مقابل تو خطا می‌کنم نسیان می‌کنم اکراه می‌کنم ما لاطاقت می‌کنم، این نگیر مثل همان که هی از آن تشریفات می‌گوید که آقا من را ببخش که من خوابیده‌ام تونشسته‌ای خب معلوم است خطاءً نسیاناً ، مثلاً یک کسی مکره بشود زنا بکند خب خیلی بد است اما گناه ندارد اما حد ندارد و این می‌تواند هی توی سرش بزند بگوید که وامصیبتا واداشتند زنا کردم چه کنم وامصیبتا ، هر چه به او می‌گویند گناه ندارد می‌گوید این‌ها را نگو وامصیبتا چه کنم زنا کردم، چه کنم زنا دادم، اگر این حرف من را بشنوید قبول بکنید درست می‌شود و الا یک جواب قانع کننده‌ای باید بیاورید برای این رفع عن امتی تسعه الخطا و النسیان.

  لذا نمی‌شود ما بگوییم خطا و نسیان این‌ها در مقدماتش هم کوتاهی نشود باز هم در امم سابقه عقاب داشته مثل همین که در باب خطا و نسیان راجع به دیات همین را می‌گوییم دیگر اگر یک کسی هیچ تقصیر ندارد اما یک کسی را زیر گرفت خب تقصیر نیست اصلا ابداً ، حکم دارد دیگر، گفتیم تخصیص است به مقدماتش هم نگیر آن هم هست در اسلام یک کسی جواز ندارد پشت ماشین می‌نشیند تصادف می‌کند خب دیگر قتل عمدی است یک کسی اصلاً بلد نیست خوب بلد نیست و رانندگی هنوز نکرده پشت ماشین می‌نشیند تصادف می‌کند قتل عمد است خب این‌ها همه توی اسلام هست لذا بخواهیم بگوییم در امم سابقه روی مقدمات می‌گرفتند می‌گویم توی اسلام هم روی مقدمات می‌گیرند اگر بخواهیم بگوییم که در امم سابقه باید احتیاط بکنند در این دین نباید احتیاط بکنند می‌گویم این برگشتش به این است که قاعده قبح عقاب بلا بیان باید عقاب داشته باشد هیچ کس نمی‌گوید عقاب دارد، در امم سابقه هم نمی‌شود بگوییم عقاب دارد. پس این الخطا و النسیان ارشاد است ارشاد به قاعده قبح عقاب بلا بیان حالا قاعده قبح عقاب بلا بیان را بگویید توی اسلام هست توی دین موسی و عیسی نیست، می‌شود گفت؟ حرف این است.

  آقایان می‌گویند رفع عن امتی این امتنان است و لقد من الله علی المؤمنین این امتنان است توی امم سابق بوده در این امم مرفوع شده، دفع هم نیست رفع است، روی این داریم بحث می‌کنیم و الا اگر بگوییم که آقا این رفع عن امتی رفع به معنای دفع است عن امتی هم مفهوم ندارد برمی‌گردد به این که امتنانی است همه امم همین جورند خب هیچ، اگر این را بتوانیم بگوییم، اما نمی‌شود گفت، خب مسلم است که مشهور در میان اصحاب است این امتنان است.

  بنا شد امروز فکر کنید جواب بدهید حالا اگر کسی چیزی پیدا کرد و راستی بشود جواب من را بدهید خیلی عالی درمی‌آید دیگر که این رفع عن امتی معنایش این است در امم سابقه خطا و نسیان و اکراه و ما لایعلم و ما لم یطیق و اضطرار و حسد و طیره حکم داشته.

  در این امم حکمش برداشته شده لذا حالا فکر کنید حکم داشته یعنی چه؟ مگر می‌شود امر عقلی آن جا باشد این جا نباشد خب در هر دینی نمی‌شود که زور باشد، امر عقلی .

 و صلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo