< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

89/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : آیه لیهلک من هلک عن بینه و یحیی من حی عن بینه

  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

  از آیاتی که تمسک شده است برای برائت آیه شریفه لیهلک من هلک عن بینه و بحیی من حی عن بینه آدم جهنمی آدمی که هلاک می‌شود از نظر دین آن کسی است که با بینه خودش را هلاک بکند و اما اگر بینه نباشد دلیل نباشد این هلاک نمی‌شود لذا حیات و ممات دینی دائر مدار معرفت است دائر مدار این است که برایش حکم ظاهر شده باشد و اما اگر حکم برای مجهول است ما بگوییم که این هلاک شد اگر حکم را نیاورد یا اگر حرمت باشد حکم را آورد قرآن می‌فرماید نه، هلاکت آن جاست که بینه داشته باشد و اما اگر بینه نباشد نه هلاکت نیست ، رفع مالایعلمون هم همین را می‌گوید اگر نمی‌دانی جلسه استراحت، واجب است یا نه؟ واجب نیست چرا؟ چون نمی‌دانی، اگر جلسه استراحت را به جا نیاوردی هلاکت در آن نیست بطلان نماز نیت، اگر نمی‌دانی چیزی حرام است یا نه؟ خوردنش هلاکت ندارد اما اگر می‌دانی حرام است خوردنش هلاکت دارد، دلالت خیلی خوب است دیگر.

  مرحوم شیخ رضوان الله تعالی علیه می‌فرماید این مربوط به عذاب دنیوی است مرحوم آخوند در حاشیه بر فرائد تأیید می‌کنند حرف مرحوم شیخ را و می‌فرماید این آیه شریفه در جنگ احد نازل شده و آن جا یک عده‌ای مخالفت کردند یک عده‌ای موافقت کردند آیه شریفه آمد لیهلک من هلک عن بینه و یحیی من حی عن بینه، شما که اسلام عزیز برایتان معلوم بود دستورات پیامبر هم برایتان معلوم بود چرا خود را به هلاکت انداختید؟ و این مربوط به بحث ما نیست همان که در آیات دیگر هم می‌فرماید مربوط به جنگ است و مربوط به عذاب‌های دنیوی و این که این‌ها در جنگ احد حسابی کتک خوردند این کتکشان داشته بود یعنی می‌دانستند و مخالفت پیامبر اکرم کردند.

  مرحوم آخوند هم در حاشیه بر فرائد می‌فرماید که یک معجزات حسابی برایشان آمده بود باید عمل به آن معجزات بکنند نکردند، بینه بر ایشان واضح بود شکست حسابی خورند قرآن می‌گوید لیهلک من هلک عن بینه و یحیی من حی عن بینه.

  در حقیقت این دو بزرگوار چه کردند؟ به واسطه شأن نزول تخصیص دادند عام را، و می‌شود تخصیص داد عام را با شأن نزول؟ این آیه یک قاعده کلی ، یک کبری، تطبیق شده با صغری حالا آن صغری بخواهد تخصیص بدهد کبری را می‌شود؟ گفته‌اند می‌شود همچنین چیزی؟ کبری صغری را تخصیص بدهد، نه صغری گفته می‌شود کبری بار بر آن می‌شود معنایش این است که در منطق هم هست دیگر، معنایش این است که آن صغری مصداق این کبری، این‌ها در جنگ احد شکست خوردند بد شکست خوردند اما مخالفت امر پیامبر اکرم کردند دیگر، پیامبر اکرم فرمودند این دره را رها نکنید این‌ها آن حس پول پرستی بروی آنها اثر گذاشت تبلیغ هم روی آن بود آن دره را رها کردند دشمن هم از آن دره آمد و بلا نفر این‌ها را کشت همه هم بدتر از کشتن فرار کردند و در جنگ در صحنه فقط پیامبر اکرم ماند امیرالمؤمنین و یک خانم که آن خانم مهار شتر پیامبر را داشت و هی امر و نهی، امر ونهی به این معنا می‌گفت یا علی دشمن از آن طرف آمد، دشمن از این طرف آمد و بالاخره جنگ پیروز شد بعد آیه شریفه آمد که بابا ببین شکست خوردید بد شکست خوردید در حالی که بینه هم داشتید، در حالی که پیامبر اکرم هم فرموده بود که نروید، نکنید، امر این فرمانده تان را بشنوید صد در صد بشنوید بعد آن صغری که مذمت این هاست مذمتشان کرد بعد هم قرآن یک قاعده کلی فرمود لیهلک عن هلک عن بینه و یحیی من حی عن بینه ، ما شأن نزول را بخواهیم مخصص قرار بدهیم برای عام، خب نمی‌شود، عام ما به حال خد باقی است یک کبری تطبیق می‌شود بر صغری ، کبرای ما این است اگر برای کسی بینه باشد عقاب دارد مخالفت حکم با بینه، اگر بینه نباشد عقاب ندارد ما هم همین را می‌خواهیم رفع ما لایعلمون اگر کسی یک مالایعلمون فیه باشد یک احکامی، شد که هیچ نصی بر آن نباشد اگر به جا آورد کتک دارد یا نه؟ اصولی می‌گوید نه، اخباری می‌گوید آری اما اخباری می‌گوید که باید احتیاط بکند نمی‌گوید هم عقاب دارد می‌گوید باید احتیاط بکند که اگر عقاب داشت ابن مصون از عقاب باشد.

  بنابراین آیه به خوبی دلالت دارد مثل همان آیه اول و دوم و سوم که به خوبی دلالت داشت بر برائت .

  آن که در آِه حتی نبعث رسولا گفتم ایشان فرمودند عذاب دنیوی است گفتم نه، عذاب اخروی است دلیلش آیات قبل است، تخصیص نگفتم، گفتم آیات قبل مربوط به آخرت است بنابراین این که مرحوم شیخ می‌فرماید حتی نبعث رسولا مربوط به عذاب دنیاست ، نه، صدر می‌گوید عذاب آخرت، اما بعد گفتم هم عذاب دنیا هم عذاب آخرت برای این که و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا عام است این عام را نمی‌شود تخصیص داد به صدر همان حرفی که آن جا زدم این جا هم می‌زنم، اما آن جا شیخ فرموده بود مراد عذاب دنیوی است گفتیم نه خود آیه می‌گوید عذاب اخروی و کلی انسان الزمناه طائره فی عنقه تا این که می‌رسد به آن جا که در روز قیامت به او می‌گویند که خودت کردی هر چه کردی بعد هم در روز قیامت به او می‌گویند و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا ما بخواهیم این را بیرون بکنیم نمی‌شود ، شأن نزول را نمی‌شود بیرون کرد اما شأن نزول نمی‌تواند تخصیص بدهد مرحوم شیخ می‌خواستند شأن نزول را عذاب دنیوی بگیرند و بگویند عذاب اخروی از آن بیرون است من گفتم که شأن نزول عذاب اخروی است لذا قطعا عذاب اخروی را می‌گیرد اما یک کبرای کلی است عذاب دنیوی را نمی‌شود بیرون کرد به قاعده این که شأن نزول مخصص نمی‌تواند باشد این جا هم همین را عرض می‌کنم شأن نزول بگویید آن معجزات و جنگ احد و مخالفت آنها و زجر کشدنشان و آن شأن نزول آیه لیهلک من هلک عن بینه و یحیی من حی عن بینها اما یک کبرای کلی است نمی‌شود شأن نزول مخصص باشد ، شأن نزول را بیرون کنیم نمی‌شود ، مخصص باشد نمی‌شود ، یک قاعده کلی در قرآن همین است شأن نزول نه می‌تواند مخصص باشد نه می‌توانیم شأن نزول را از کبرای کلی بیرونش ببریم ، ما نحن فیه بگویید عذاب دنیوی اما شأن نزول که نمی‌تواند مخصص باشد بله شأن نزول هم نمی‌توانیم بگوییم عذاب دنیوی نه و فقط عذاب اخروی.

  ولی آن که مسئله را حل می‌کند این است که این آیات یک کبریاتی است ضمت بصغریات و صدر آیه انتعت نتیجه‌ای که خدا می‌خواهد.

  بنابراین این که مرحوم شیخ می‌فرماید مراد عذاب دنیوی است آن که مرحوم آخوند می‌فرمایند که مراد معجزات در جنگ احد است می‌گوییم همه این‌ها خوب، درست ، اما با شأن نزول چرا می‌خواهید تخصیص بدهید ؟ خب بگویید لیهلک من هلک عن بینه و یحیی من حی عن بینه این که اگر نصی در کار است باید حکم را انجام داد اگر نصی در کار نیست دیگر لازم نیست آن حکم را به جا بیاوریم اگر به جا آوردیم کتک ندارد چه عذاب دنیا چه عذاب آخرت، این هم این آیه.

  آیه آخر که مرحوم شیخ تمسک به آن می‌کنند این آیه شریفه و ما کان الله لیضل قوما بعد اذ هدیهم حتی یتبین لهم ما یتقون خداقویم را گمراه نمی‌کند بعد از آن که آنها را هدایت کرد یعنی خذلان نیست حتی یتبین لهم ما یتفقون خذلان چه وقت است آن وقتی که بیانی در کار نباشد اگر بیانی در کار باشد دیگر این گمراه نمی‌شود آن تقوایش را هم جلوی ضلالت او را می‌گیرد.

  من عقیده دارم این آیه بهتر از آن 4 تا آیهاست از نظر دلالت برای این که می‌فرماید ضلالت نیست حتی یتبین لهم ما یتقون تا این که تبیین شده باشد برایشان که حکم خدا این است تبیین شده باشد برایشان که راه این است تبیین شده باشد برایشان این که اگر تقوی می‌خواهید راه این است.

  مرحوم شیخ رضوان الله تعالی علیه می‌فرماید که این مربوط به خذلان است و ما دو سه تا عذاب داریم یکی عذاب در دنیا که قرآن بیش از 20 جا به بالا می‌فرماید که این عذابی که برایتان آمد بماکانوا یصنعون بما کانوا یکذبون این یک عذاب است که مرحوم شیخ در آن آِیات می‌فرمودند این آیات مربوط به عذاب دنیوی است ، یک عذاب مربوط به آخرت و آن این است که انسان اگر گناهی بکند روز قیامت جهنم می‌برند می‌گویند ذلک بما قدمت ایدیکم اما یک عذابی بدتر از دو عذاب خذلان است خدا دست عنایتش رااز سر کی بردارد معلوم است پرت است لذا یکی از اذا کار پیامبر اکرم در آن وقتی که وقت حساسی بود همین بود می‌گفت رب لاتکلنی الی نفس طرفه عین خدایا یک آن دست عنایتت را از سرم بر ندار که خذلان است و زیاد پیدا می‌شود من سال ، ما سال عبادت مجاهدت مکه می‌رود کربلا می‌رود با روحانیت حسابی سر و کار دارد ناگهان نمی‌دانیم چه می‌شود حتماً دست خودش است یک شبهه برایش ایجاد می‌شود آن شبهه موجب می‌شود دست از همه چیز بر می‌دارد من زیاد دیده‌ام، دشمن روحانیت می‌شودف دشمن مسجد و محراب می‌شود حتی دوست گناه می‌شود، فاسق و فاجر یعنی عاقبتش به خیر نمی‌شود معنای اللهم اجعل عاقبته امر نا خیراً همین است یک معنایش این است خدایا ذلت بعد عزت نداشته باشم یک معنایش این است خدایا دینم را ببرم اما یک معنای مهم اللهم اجعل عاقبه امرنا خیراً این است که خدایا من خذلان پیدا نکنم، خب این عذاب از عذاب دنیوی از عذاب اخروی بدتر است.

  مرحوم شیخ می‌فرماید این آیه مربوط به خذلان است و قرآن می‌گوید که اگر دست عنایت مان را از سرش برداریم بدون معرفت نه، به او می‌نمایانیم و هدایتش می‌کنیم بعد که لیاقت نداشت خذلان برایش می‌آوریم دست عنایتمان را از روی سرش برمی‌داریم.

  مرحوم شیخ می‌فرماید این آیه مربوط به این است و ما کان الله لیضل قوما بعد اذهدیهم این ضلالت را به آنها نمی‌دهیم خذلان را نمی‌دهیم حتی یتبین لهم ما یتقون تا این که اتمام حجت بشود که این خذلان شامل حالشان نشود اگر خذلان شامل حالشان شده ، دست از خذلانشان بردارند.

  اما خود مرحوم شیخ می‌فرمایند اولویت در این جا تنقیح مناط ، می‌گوییم که دیگر فرقی بین خذلان و عذاب دنیا و عذاب آخرت نیست بلکه فحوی، اگر خذلان نیست عذاب آخرت به طریق اولی نیست ، یعنی اقرار می‌کنند مرحوم شیخ دلالت آیه خیلی خوب است می‌فرماید خذلانش که به قول شما نیست مگر بینه تمام بشود (عذابش دنیایش هم نیست، عذاب آخرتش هم نیست) خب حرف خوبی است انصافاً دیگر ، اما آن عرض من اگر بپسندید درست باشد و ما بگوییم این هم یک کبرای کلی است تطبیق بر مصداق شده این هم ظاهراً اشتباه نکرده باشیم بگوییم خذلان از مصادیق آیه است و اما عذاب دنیا و عذاب آخرت را هم کبرویأ آیه شریفه می‌گیرد. اگر هم نپسندید بگویید نه آیه متخصص است و ریخته شده عامش در خذلان است و عموم این عام نمی‌تواند عذاب دنیوی، عذاب اخروی را بگیرد اگر فرمودند خب حرف مرحوم شیخ رضوان الله تعالی علیه می‌شود که ایشان می‌فرماید عذاب دنیوی، عذاب اخروی را نمی‌گیرد، مربوط به خذلان است اما به طریق اولی دیگر هم عذاب دنیوی را می‌گیرد هم عذاب اخروی را.

  دیگر بحث تمام شد بنابراین از نظر ما آیه بهترین آیات است لااقل مثل آن آیات است و این 4 تا آیه دلالتش یا 5 تا دلالتش برای بحث ما بسیار بالاست و اگر بهتر از رفع ما لایعلمون نباشد کمتر نیست، و حالا نمی‌دانم، و باید شماها جوانید شماها می‌توانید فکر کنید فکر بکنید که چرا مرحوم شیخ انصاری این قدر ساده از این آیات رد شده‌اند اما وقتی به رفع مالایعلمون رسیدند نمی‌دانم 30 ، 40 صفحه صحبت کرده‌اند چرا این جور شده؟ در حالی که این بهتر از رفع ما لایعلمون است بهتر از آن روایاتی است که مرحوم شیخ به آن تمسک می‌کنند و قبول می‌کنند.

  اگر گفتند که حرف بی جا به ما درست نزل دیگر خب معلوم است کتکش نمی‌شود زد فحش به او نمی‌شود داد این جا هم همین است اگر خذلان متوقف بر بیان است عذاب دنیا هم متوقف بر بیان است به طریق اولی عذاب آخرت متوقف بر بیان است به طریق اولی اولی ، خیلی حرف خوبی است از مرحوم شیخ، می‌پسندید هم، این عرض را هم می‌کنیم، درست هم هست.

  اما یک حرف دیگر هست در بحث ما که این را در امارات زیاد گفتم این جا هم باید بگوییم این است که این 4 تا آیه دلالتش خوب است اما ارشادی است نه تعبدی البته این حرف در رفع ما لایعلمون هم می‌آید بعد می‌آییم می‌زنیم اگر ما قاعده قبح عقاب بلا بیان داشته باشیم که داریم اگر ما سیره عقلاء داشته باشیم راجع به برائت راجع به مالا نص فیه که داریم خب اگر داریم آیه شریفه امضا می‌کند قاعده قبح عقاب بلا بیان را، این آیات و روایات همه امضایی می‌شود ارشادی می‌شود نه تعبدی دیگر تابع آن ما یرشد الیه است باید روی قاعده قبح عقاب بلا بیان صحبت کنیم که چقدر دلالتش خوب است چقدر دلالت دارد؟

  و اما این 4 ، 5 تا آیه تعبد توی کار نیست ، این که مرحوم شیخ انصاری و دیگران نمی‌دانم چرا در این باره صحبت نکرده‌اند؟ این که مرحوم شیخ هم هی مرتب این طرف و آن طرف می‌زنند آیات را قبول نکنند.

  باید به شیخ عرض کنیم آقا یادمان بدهید بگویید این آیات دلالتش خوب باشد نباشد تابع ما یرشد الیه است ، ارشاد است به قاعده قبح عقاب بلا بیان، روی قاعده قاعده قبح عقاب بلا بیان باید حرف بزنیم نه روی این آیات نه روی این روایات، لذا می‌شود برائت یک امر عقلی یک امر عقلایی، شارع مقدس با آیات با روایات آن را امضا کرده است.

  حالا روی این فکر کنید ببینید چرا؟

 وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo