< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

89/03/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : امارات

  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

  در بحث امارات اول چیزی که عنوان کردیم این جمله‌ای است که از مرحوم آخوند (رض) گرفتیم و آن این است که اصل عدم حجیت امارات الا ما اخرجه الدلیل یا الاصل عدم حجیت المظنه الا ما اخرجه الدلیل به قول مرحوم آخوند در کفایه دلیلش هم با خودش است برای این که شک در حجیت مساوق با عدم حجیت است شما می‌خواهی حجت درست بکنی اگر شک داشته باشی حجت است یا نه خب حجت نیست.

  لذا مرحوم آخوند می‌فرمایند که اصل در مظنه عدم حجیت است شک در حجیت مساق با عدم حجیت.

  لذا بعد از بحث آمد جلو که این حجیت امارات امکان دارد اگر دلیل داشته باشیم امکانش اشکال ندارد حالا امکان ذاتی یا امکان وقوعی یا امکان احتمالی در این باره هم صحبت کردیم بعد بحث رسید به اینجا که ابن قبه یا بعضی دیگر گفتند اصل عدم حجیت امارات است برای این که امکان ذاتی ندارد موجود شود امکان وقوعی ندارد اجتماع ضدین است طلب ضدین است تصویب است در این باره هم صحبت کردیم و بالاخره خلاصه حرفم رسید به اینجا که اقوا دلیل شیء وقوع شیء است حجیت امارات یک چیز مسلم در میان عقلا در میان متشرعه یعنی اصطلاح خاصی که شرع مقدس اسلام ندارد نفرموده است با قطع عمل بکن و خود شارع مقدس با امارات عمل می‌کرد در منظرش به امارات عمل می‌کردند.

  لذا اقوی دلیل شیء وقوع شیء است امکان ذاتی دارد امکان وقوعی دارد اما چیزی که مهمتر از اینها بود عرض کردم که ما این اشکال ابن قبه و امثال ابن قبه مبنایش این است که قائلند در امارات به سببیت نه به طریقیت و اینها می‌گویند همین جور که ما حکم واقعی و نفس الامری داریم حکم ظاهری داریم واقعی، نفس الامری و این رای مجتهد یک حکم است واقعا یک حکم است الا این که حکم ظاهری اسمش را می‌گذاریم در مقابل حکم واقعی که این مجتهد دنبال حکم واقعی بوده حالا رسیده به یک حکمی که واقعیت ندارد تطابق ندارد می‌شود حکم ظاهری خود این هم یک حکم الله است نمی‌دانم تا چه اندازه درست باشد نسبت دادند به مرحوم علامه که می‌گوید هذا ما ادی الیه ظنی و کل ما ادی الیه ظنی فهو حکم الله و هذا حکم الله اگر تحویل نکنید که باید بکنید حرف علامه را بالاخره این جمله هذا ما ادی الیه ظنی وکل ما ادی الیه ظنی فهو حکم الله و هذا حکم الله ظاهرش این است ما یک حکم واقعی و نفس الامری داریم یک حکم ظاهری دوش به دوش حکم واقعی آن مودای امارات اسمش را می‌گذارند مودای اصول این مودای امارات یعنی اماره به ما یک چیز می‌فهماند این مودا حکم الله است.

  بالاخره این حرف کسانی که مثل ابن قبه که اشکال کرده جمع بین ضدین است طلب ضدین است تصویب است و جمع بین مصالح و مفاسد است این 10-8 اشکالی که مرحوم آخوند در کفایه آوردند این مبنی است بر سببیت و ما در جلسه قبل این سببیت را زدیم گفتیم اصلا مودای امارات مودای اصول این که گفتند حکم الله این که گفتند یک حکم در مقابل حکم واقعی این دروغ است. بلکه ما مودای اماره نداریم ما مودای اصول نداریم بلکه این امارات اینها طریق الی الواقع است مثل قطع می‌بیند و طریق الی الواقع به قول مرحوم آخوند ان اصالب الواقع فتنجر و الا فهو عذر.

  خبر واقع اگر مصادف با واقع شد واقع را منجز می‌کند اگر مخالف با واقع شد ما معذوریم هیچ چیز بجا نیاوردیم معذور هم هستیم برای این که امارات را حجت کرده‌اند نه این که یک حکم الله یک چیزی بجا آوردیم.

  لذا مودای اماره ما نداریم مودای اصول نداریم اصول را وضع کردند برای تسهیل امر این جوری وضع کردند تعیین وظیفه در ظرف شک یعنی حالا که قطع پیدا نکردی حالا که اماره پیدا نکردی در ظرف شکست بگو واجب نیست برائت یا در ظرف شکست اگر حالت سابقه دارد بگو استصحاب یک وظیفه در ظرف شک آنوقت اگر درست در آمد، درست در آمد، اگر درست درنیامد تو به وظیفه عمل کردی و معذوری هیچ چیز بجا نیاوردی معذوری این را می‌گویند طریقیت.

  مرحوم شیخ در اسفار فرموده مصلحت سلوکیه این هم خیلی عالی است یعنی در این سلوک در این راه یک مصلحت تامه ملزمه هست برای این که اگر امارات حجت نباشد اختلال نظام لازم می‌آید اگر اصول حجت نباشد اختلال نظام لازم می‌آید یک هفته قاعده ید ما نداشته باشیم همه کاسه کوزه‌ها بهم ریخته می‌شود یک اختلال عجیبی بازار درش بسته می‌شود به قول امام باقر سلام الله علیه لما کان للمسلمین سوق.

  ما یک هفته امارات نداشته باشیم وضع عجیبی پیدا می‌شود اختلال نظام لازم می‌آید.

  لذا عقلا دیدند امارات باید باشد این را می‌گویند مصلحت سلوکیه یعنی در این حجیت امارات مصلحت تامه ملزمه است اما نه این که یک حکم درست شده باشد حکم نه، در این پیمودن راه مصلحت است آن وقت ما می‌پیمائیم راه را گاهی بجایی می‌رسیم گاهی بجایی نمی‌رسیم.

  مولا گفته ساعت 8 حتما بیا خب این آقا چه جوری باید برود؟ طی الارض که نیست راه دارد باید توی این راه برود گاهی هم راه را گم می‌کند اگر توی راه افتاد و رفت این راه رفتن این را به مطلوب می‌رساند رفته خدمت مولا، مولا فرمایشش را کرده.

  و اما اگر راه را گم کرد خب این نتوانسته است برود پیش مولا خب نتوانسته محضر او را درک بکند حرفهای اورا بشنود اما معذور است هیچ چیز بجا نیاورده اما معذور است این را می‌گویند مصلحت سلوکیه.

  که ما عرض کردیم البته تبعا للقوم این حرفها را توی فقه مثل صاحب جواهر و مرحوم محقق همدانی‌ها اینها زدند توی اصول هم شیخ به قول گاهی حضرت اما می‌فرمودند شیخ آن است که همه چیز را به همه ما نشان داد و انصافاً هم من تجربه کردم که ابتکارهای بعد از شیخ ولو این که ابتکارهای بالایی است انصافا اما می‌بینیم از یک جایی از فرائد گرفته شده و راستی مرحوم شیخ دیگر نابغه بوده دیگر توی فرائد که یک دائره المعارف در اصول است همچنین مکاسب، این مکاسب یک دائره المعارف در فقه است راستی هم دائره المعارف است این فرائد ما این جوری است که راستی مثل یک دریا مجمع ابتکارات است مجمع حرفها در اصول است و دیگر مائیم که از جزء جزء مخصوصا همین دلیل انسداد که اصلا پنبه‌اش زده شده درست هم هست پنبه‌اش زده شده باید هم زده بشود برای این که دیگر طلبه‌های این زمان حال خواندن دلیل انسداد ندارند که بعضی‌ها آن وقتها 6 ماه دلیل انسداد می‌گفتند.

  خب اما مرادم اینجاست که همین مرحوم شیخ در دلیل انسداد یک ابتکارهای سیال در فقه دارند.

  لذا این مصلحت سلوکیه ایشان حرف خوبی است انصافا حرف مرحوم آخوند که ان طایق الواقع و تنجز و ان خالف الواقع فهو عذر این هم بسیار عالی است.

  یک حرف دیگر هم باز این هم عالی است که این هم در ضمن کلمات قوم دیده می‌شود و آن این است که ان طابق الواقع فتنجز و الا فعذر خب حالا واقع چه می‌شود؟ می‌گوئیم رفع ید از تکلیف برای قانون اهم و مهم و رفع ید از تکلیف می‌کند چرا؟ برای این که رفع ید از تکلیف نکند ضررش بیشتر است بخواهد بگوید امارات و اصول حجت نیست اختلال نظام است به قول حضرت امام (رض) اصلا لازم می‌آید دیگر مردم اقبال به اسلام عزیز نداشته باشند دوران امر بین آن مهم و اهم معلوم است که مهم را باید رها کرد اهم را گرفت لذا شارع رفع ید می‌کند از بسیاری از تکالیفش برای خاطر این که اختلال نظام لازم نیاید.

  یا این که تقبل ناقص بجای کامل این هم حرف خوبی است که اسمش را می‌گذارند توی فقه شرط ذکری یعنی شارع مقدس تقبل می‌کند ناقص را بجای کامل نماز 10 جزء است اما حالا این 9 جزئی بجا آورده برای این که اماره به او گفته اصل به او گفته خب این هم شارع مقدس این را بجای کامل چرا؟ باز برای قاعده اهم و مهم.

  این هم حرف خوبی است غالبا سیال نیست در همه جا اما این تقبل ناقص بجای کامل حرف خوبی است که هم در فقه و هم در اصول ماآمده جمع بین حکم واقعی و ظاهری.

  یک حرف باقی مانده و آن حرف مرحوم شیخ انصاری است که ایشان اصل را این جور معنا کردند فرمودند اصل حرمه عمل بالظن الا ما اخرجه الدلیل بجای این که بگویند اصل عدم حجیت است امارات اصل عدم حجیت مظنه الا ما اخرجه الدلیل که شاگردشان مرحوم آخوند گفتند ایشان می‌گفتند اصل حرمت عمل بالظن الاما اخرجه الدلیل.

  بعد هم برایش دلیل آوردند ادله اربعه اما کتاب آیات فراوانی داریم که می‌فرماید کبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون چنانچه برای ما طلبه‌ها هم می‌گویند کبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون خب در قرآن نظیر این آیه فراوان است که حرام است انسان چیزی که نمی‌داند بگوید همین شابعه است دیگر چیزی که نمی‌داند مطابق واقع است بگوید یا رویش فتوا بدهد اگر بگوید شایعه است و قرآن می‌گوید که قتل الخراصون الذین هم فی غمره ساهون مرگ بر شایعه پخش کن در قرآن نداریم قتل الا کم.

  یک ابی لهبی، یک ابی جهلی پیدا بشود قرآن بگوید مرگ بر تو اما راجع به شایعه درست کن، شایعه پخش کند مخصوصاً قتل هم دارد قتل الخراصون الذین هم فی غمره ساهون مثل کرم ابریشم در خود می‌تند و هر چه به زبانش بیاید می‌گوید حالا تهمت باشد می‌گوید شخصیت را تخریب کند می‌گوید توهین باشد می‌گوید خب این شایعه یعنی همین که مالاتعلمون را پخش می‌کند.

  لذا مرحوم شیخ می‌فرمایند که مالاتعلمون را پخش کردن یا نه گفتن حالا پخش هم نمی‌کند ترتیب اثر دادن این حرام است.

  راجع به روایت هم روایات فراوانی داریم مرحوم صاحب وسایل در جلد 18 وسایل تیترش هم همین است گفتن مالایعلمون یا عمل به مالایعلمون.

  مرحوم شیخ یک روایت نقل می‌کند که پیغمبر اکرم فرموده است این قضات منقسم می‌شوند به 3 قسم؛ قاضی که هم می‌داند و هم حکم به حق می‌کند.

 قاضی که نمی‌داند و حکم به حق می‌کند.

 قاضی که می‌داند و حکم به ناحق می‌کند.

  فرمودند همه اینها آنجا که نمی‌داند و حکم به حق می‌کند فرمودند فی النار مثل همین قاضی‌های الان، قاضی‌ها منصوب هستند حالا دلشان را خوش کنند ما هم دلمان را خوش می‌کنیم قاضی‌ها همه منصوبند قاضی واقعی که باید مجتهد جامع الشرایط باشد خب ظاهراً یک نفر هم در میان اینها نیست الا الشاذکالنادر و النادر کالمعدوم حالا آن قاضی منصوب، حالا همین چه رسد آن قاضی که راستی مجتهد جامع الشرایط است نمی‌داند این دست را باید برید یا نه؟ می‌برد خب معلوم است گناهش خیلی بزرگ است. نمی‌داند این جوان را باید تا زیانه بزند یا نه؟ یا باید رها کند یا نه؟

  نمی‌داند حالا این قاضی‌های منصوب نمی‌دانند قانون چه می‌گوید قاضی شرع نمی‌داند شارع چه می‌گوید؟ و در آن باب بیش از 10-8 روایت در این حرمت مالایعلمون.

  وحید بهبهانی گفته بدیهی است در اسلام پیش علما اگر کسی چیزی را نمی‌داند بگوید از محرمات است از کبائر است یعنی همین شایعه‌ها که همه ما پخش می‌کنیم مرحوم وحید گفته بدیهی است در میان علماء یعنی اجماع هست که شایعه‌ها که ما پخش می‌کنیم اینها حرام است برای این که نمی‌دانیم درست است یا نه؟ صرف شنیدن موجب می‌شود پخش می‌کنیم خیلی گناهش بزرگ است.

  اگر ما طلبه‌ها به همین یک جمله عمل بکنیم یک کسی آمد پیش مرحوم حاج شیخ عبدالکریم موسس حوزه علمیه قم آن فردی که انصافا از نظر علم و عمل مخصوصا از نظر اخلاق نمره اول بودند یک کسی آمد برای این که حاج شیخ خوشش بیاید یک نمامی و سخن چینی کرد مرحوم حاج شیخ به او گفتند اما این که تو می‌گوئی من نمی‌دانم درست است یا نه؟ اصاله الصحه فی فعل الغیر می‌گوید که او نگفته اما تو مسلم فاسقی برای این که بالاترین گناه نمامی و سخن چینی است نمامی و سخن چینی کردی.

  آن آقا نمی‌دانم اصلا گفته یا نه اصاله الصحه می‌گوید نه اگر هم ما توی گفتار و کردارمان حاج شیخ بشویم آن وقت موسس حوزه علمیه قم را هم خدا به ما می‌دهد.

  راجع به عقلش هم مرحوم شیخ انصاری می‌فرمایند که عقل مستقل است در این که ما لایعلم قبیح است انسان چیزی را که نمی‌داند بکند یا بگوید دین عقل مستقل روی اوست یعنی از مستقلات عقلی این است که انسان چیزی را که نمی‌داند نه بگوید نه عمل بکند نه روی آن فتوا بدهد.

  خب حرف مرحوم شیخ انصاری خیلی بالاست هم از نظر اخلاق خیلی بالاست اگر ما طلبه‌ها فعلا به همین نصفه صفحه مرحوم شیخ انصاری عمل بکنیم خیلی کارها درست می‌شود لذا خیلی بالا.

  از نظر دقت و از نظر فقه و حرمت آن هم خیلی بالاست مو زیر درز او نمی‌رود اما یک ایراد به مرحوم شیخ انصاری هست این است که آقا شما در فرائدی دارای اصول می‌گوئی این حرفها مربوط به فقه‌تان است توی مکاسب بگو برای این که حرام است و عقاب دارد وقبیح است و اینها مربوط به فقه است نه مربوط به اصول اصول کدام است؟ این است : قواعد که یستبط به احکام شرعیه.

  لذا نباید بگوئیم اصل حرمت عمل به ظن باید بگوئیم اصل عدم حجیت امارات الا مااخرجه الدلیل.

  لذا حق می‌شود با مرحوم آخوند (رض) که بجای این که بگویند اصل حرمت عمل بالظن گفتند اصل عدم حجیت مظنه الا ما اخرجه الدلیل.

  فرق نمی‌کند خیلی اما معلوم است حرف مرحوم آخوند دقیق‌تر است مربوط به اصول است ما در اصول راجع به حجیت و عدم حجیت صحبت می‌کنیم برای این که اصلا موضوع علم اصول همین است ؛ ما یقع فی طریق الاستنباط، هو الحجه فی الفقه به قول آقای بروجردی یا قواعد یستنیط برای احکام شرعیه.

  حالا بحث فردایمان که امروز می‌خواستم بگوئیم نشد راجع به این است اصل عدم حجیت مظنه الا ما اخرج الدلیل که اول ما اخرجه الدلیل ظواهر است، ظواهر در گفتار حالا تجد هم ظواهر در کردار را صحبت نکردند، صحبت می‌کنیم فعلا فرد انشاء الله ظواهر در گفتار این حرفهائی که من دارم می‌زنم شما می‌توانید روی این حرفهای من که، علیه من حسابی بکنید می‌توانید نسبت به و بالاخره بین من و شما این کلام من حجت است. انشاء الله برای فردایمان.

 وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo