< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

1389/01/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : ادامه مبحث مطلق و مقید

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

بحث ما در باب مطلق و مقید رسید به اینجا که مطلق و مقید

گاهی متهافت است یکی مثبت است یکی منفی اکرم العلماء لاتکرم الفساق منهم این مسلم پیش اصحاب است که این حمل مطلق بر مقید می‌شود و خدشه‌ای هم در فقه نیست که اگر یکی مثبت شد یکی منفی حمل مطلق بر مقید در حالی که کار دیگر هم می‌شود کرد آن هم یک امر عرفی است این که بجای این که تصرف در ماده بکنیم تصرف در هیأت بکنیم و آن امر مقید را حملش بکنیم بر استحباب اکرم العلماء لاتکرم الفساق منهم اکرم العلماء را به حال خود باقی بگذاریم لاتکرم الفساق را بگوئیم لاتکرم یعنی استحبابا خب این هم جمع بین دلیلین است دیگر یک دفعه می‌گوید اکرم العلماء یک دلیل دیگر می‌گوید لاتکرم الفساق منهم می‌گوئید که تصرف می‌کنید در مطلق می‌گوئید اکرم العلماء غیر فاسق این تصرف در ماده یعنی العلماء را تصرف کردید بعض العلماء را اراده کردید اما گاهی العلماء را به حال خود باقی می‌گذارید و تصرف در مقید می‌کنید تصرف در مقید چه جوری؟ امرش را حمل بر استحباب می‌کنید اسمش را می‌گذارند تصرف در هیأت خب این هم درست است الا این که بنای عقلا بر این است تا بتوانیم تصرف در ماده بکنیم تصرف در حقیقت نمی‌کنیم این یک بناست ان قلت، قلت هم که شده این ان قلت‌ها هم خیلی اهمیت ندارد برای این که عرفا هم تصرف در ماده می‌شود هم تصرف در هیأت اما بنای عرف این است چنانچه بنای فقها در فقه این است تا تصرف در ماده بشود کرد تصرف در هیأت نمی‌کنند.

بله بعضی اوقات می‌بینیم که یک قرینه‌ای توی کار است، قرینه مقالیه یا بین مطلق و مقید جوری است که یک تنافی حسابی است نمی‌شود حمل مطلق بر مقید کرد آن وقت که نشد نوبت می‌رسد به جمع دوم تصرف در هیأت از این جهت ما مدعی هستیم که حمل مطلق بر مقید دوش به دوش او یک جمع دیگر هم هست آن هم عرفی و آن تصرف در هیأت و ما هیچ اشکال عقلی، اشکال نقلی در این نمی‌بینیم که هم می‌شود تصرف در ماده کرد هم می‌شود تصرف در هیأت کرد اگر تصرف در ماده کردید یعنی تصرف می‌کنیم در مطلق حمل مطلق بر مقید از مطلق اراده می‌کنیم بعض را اگر تصرف در هیأت آن مقید را تصرف می‌کنیم ظهور را به قرینه آن مطلق ظهور را حمل می‌کنیم بر استحباب تصرف در مطلق اصلاً نمی‌کنیم تصرف در مقید در ماده نه از نظر هیأت حمل بر استحباب با قرینه، قرینه‌اش هم همان مطلق است هر دوی اینها بلا اشکالند اما وقتی برویم توی عرف می‌بینیم طولی است نه عرضی یعنی آنجا که حمل مطلق بر مقید می‌شود کرد حمل آن مقید بر استحباب نمی‌شود کرد به چه دلیل؟ فقط همین است بنای عرف برای این که اصول ما، موضوع فقه ما، موضوعش را از عرف می‌گیرند البته عرف وارد یعنی ذهن شماها خالی از اصطلاحات خالی از ان قلت قلت خب این موضوع فقه ماست، موضوع اصول ماست و ما اصلاً چکش در فقه و اصول‌مان همین بنای عقلاست شما فقه‌تان می‌گردد روی روایات اهل بیت علیه السلام راجع به قرآن که کم آیه داریم راجع به عقل دقی فلسفی هم که اصلاً دلیل نداریم راجع به اجماع هم که باید برگردد به روایت بنابراین منحصر می‌شود به روایات اهل بیت فقه ما همان اخباری است البته اخباری ما اصولی فرقش این است اخباری دقیق را اسمش را می‌گذاریم اصولی و اخباری غیر دقیق را اسمش را گذاشتیم اخباری والا اخباری همان اصولی است، اصولی همان اخباری.

خب حالا پس فقه ما روی این اخبار خب این اخبار یعنی خبر واحد به چه دلیل حجت است؟ هیچ دلیل نمی‌توانید برایش پیدا بکنید جز بنای عقلا.

لذا اگر یادتان باشد در کفایه همچنین مرحوم شیخ در فرائد مرحوم آخوند خب می‌گویند که ادله اربعه آیاتی که مربوط به خبر واحد است می‌آورند می‌گویند ناتمام است روایات را می‌آورند می‌گویند روایات هم دلالتش ناتمام است می‌روند روی عقل دقی فلسفی هیچ چیز می‌روند روی اجماع محتمل المدرکیه بعد بالاخره می‌رسند به اینجا عقل، یعنی عقل عرف یعنی عقل غیر دقی، عقل عرفی می‌گویند که عقلا این خبر واحد را خبر ثقه را به آن عمل می‌کنند ردعی از شارع مقدس نشده اگر هم آن آیات و روایات دلالت داشته باشد امضا ردعی نشده پس خبر واحد حجت است تمام امارات تمام اصول برمی‌گردد به همین بنای عقلا حتی مثلاً این اصول چهارگانه، برائت و اشتغال و تخییر و استصحاب این 4 تا دیگر چه رسد به مابقی این‌ها هم وقتی راستی دقت بکنیم می‌بینیم مدرکش بنای عقلاست و ما اصلاً توی فقه نداریم یک چیزی که چه از امارات چه از اصول چه از قواعد که مربوط به بنای عقلا نباشد اگر قواعد داریم مثل اصاله الصحه قاعده فراغ قاعد تجاوز اینها برمی‌گردد به بنای عقلا اگر اصول عملیه داریم که بیش از این 4-3 تاست 20-10 تا اصول عقلائیه درایم منجمله این چهار تا برگشتش به بنای عقلا اگر هم روایت داریم حجیتش مربوط به بنای عقلا.

لذا ان قلت قلت روی بنای عقلا نمی‌شود کرد فقط باید شارع مقدس ردع نکرده باشد آن هم خیلی کم پیدا می‌شو د که شارع مقدس چیزی که عقلا رویش بنا دارند ردع کرده باشد مثلاً شما این طرف زدید آن طرف زدید یکی قیاس یکی ربا می‌گوئید این 2 تا بنای عقلا رویش است و شارع مقدس حسابی ردعش کرده پس برود کنار اینها را هم من نمی‌دانم حرف دارد که آیا بنای عقلا روی رباخوری است؟ آدم خیلی شک می‌کند راستی که این ربا خوریها را عقلا قبول داشته باشند البته نه عقلای متدین عقلا هم 2 جورند یکی قصی القلب اند اینها که عقلا نیستند یکی عقلا که راستی این عقلا وجدان اخلاقی دارند فطرت دارد عقل دارد وجدان اخلاقی دارد این 3 تا پیغمبر در درونش دارد کار می‌کند این عقلا ربا را جایز بدانند؟ نه این عقلا قرض الحسنه را جایز می‌دانند اقتصادشان راستی روی اقتصاد منهای رباست و اینها را که ما رد کردیم اینها را من نمی‌دانم راستی شارع ردع کرده یا نه یعنی بنای عقلا بوده تا شارع ردعش بکند؟ همان قیاس را آنجاها که یقین باشد قطع باشد خب شما می‌گوئید القطع حجه لا تناله ید الجعل اثباتا و لانفیا آنجاها هم که بافتنی باشد این سنی‌ها ما که ادله اربعه داریم آنها ادله تسعه دارند و منجمله این استحسانها و مراسل مرسله من جمله قیاس اینها هم وقتی آدم برود توی حرفهایشان می‌بیند آن بزرگانشان ظن و تخمین‌ها را حجت نمی‌دانند عقلا ظن و تخمین ، آیه شریقه ان الظن لایغنی من الحق شیئا این یک امر عقلی است تعبد نیست عقلا هم می‌گویند باید با حجت برویم جلو اگر حجت نباشد ان الظن لایغنی من الحق شیئا.

بنابراین بنای عقلا کسی اشکال نکند که آقا بنای عقلا چیست؟ ما فقه داریم مثل اخباریها همین را می‌گویند دیگر اخباریها می‌گویند بنای عقلا یعنی چه؟ اما همین‌ها که می‌گویند بنای عقلا یعنی چه اخبار ضعیف را حجت می‌دانند.

خدا رحمت کند پدر ما می‌گفت 2 تا طلبه با هم، هم حجره بودند و هم مباحثه یکی اخباری بود یکی اصولی و اینها همیشه جر و بحث داشتند می‌گفتند رفتند فرات آنجا غسل بکنند آن اصولی نرفت توی آب آن اخباری رفت توی آب تا رفت توی آب این رفت یک کتاب آورد و بعنوان وسایل، وسایل نبود گفت که یک روایت اینجا نوشته گفت چیست؟ خب نوشته اگر کسی توی آب باشد یک الاغ عرعر بکند این حق بیرون آمدن ندارد، گفت خب درست است روایت است باید عمل کنیم این هر چه از آب می‌خواست بیاید بیرون این عرعر کرد بعد این به التماس افتاد بیچاره شد از آب آمد بیرون گفت که باباجان

اولاً که معلوم است این روایت غلط است معلوم است روایت ضعیف بدرد نمی‌خورد.

بعدش هم این قدر تو وقتی که مقید شدی می‌رسی به اینجا که من دارم عرعر می‌کنم نه الاغ اما به خرجش نمی‌رفت.

اخباری این جوری خیلی خوب اما راستی اخباری مثل صاحب حدایق اگر باشد من نمی‌دانم این حرف‌ها درست است یا نه اخباری مثل علامه مجلسی مثل فیض کاشانی اینها را که نمی‌شود گفت اخباری اینها از آن اصولی‌های خیلی دقیق هم هستند.

خلاصه حرف این است که آقا بنای عقلا را هیچ کس ردع نکرده الا خباریها اما اخباری‌های هر کسی، این جور اخباری و اما ما پیدا کنیم یک فقیهی مثل صاحب حدایق، یک مجمع العناوینی مثل علامه مجلسی، یک محققی مثل فیض کاشانی، اینها منکر این باشند که بنای عقلا حجت نیست اینها نه اما خب بعضی از اخباریها گفتند که خیلی حرفهایشان اهمیت ندارد خب وقتی بنای عقلا آمد جلو روی بنای عقلا باید برویم جلو و بنای عقلا این است؛

اولاً حمل مطلق بر مقید تصرف در هیأت ، جمع بین دلیلین تا جمع دلالی باشد نوبت به جمع سندی نمی‌رسد اینها همه بنای عقلا اما راجع به بحث ما بنای عقلا این است می‌گوید در حالی که تصرف در ماده بکنی جمع دلالی است یعنی جمع بین 2 روایت است که عرف می‌پسندد اگر هم تصرف در هیأت بکنی باز هم جمع دلالی است اما تا حمل مطلق بر مقید بشود حمل مقید بر استحباب نمی‌شود چرا؟ نمی‌دانم و شمائید که یک دلیل بیاورید که اینها از نظر این دلیل طولی باشند غیر از بنای عقلا هر دو جمع دلالی اما تا جمع دلالی حمل مطلق بر مقید باشد نوبت به جمع دلالی تصرف در هیأت مقید و حمل بر استحباب نمی‌رسد هر دو جمع دلالی است بجایش هر دو جمع دلالی است اما عرفا یعنی سیره عقلا طولی است حالا این که پافشاری می‌کنم می‌خواهم ترغیب بکنم شما را تحریص بکنم ببینم آیا يک دلیلی می‌توانید پیدا بکنید این که حمل مطلق بر مقید مقدم بر حمل مقید بر استحباب است و تعدد مطلوب است غیر از این عرض من یک دلیلی اگر آوردید اگر به ذهنتان رسید اگر جائی دیدید به من بگوئید تا صحبتش بکنم فردا انشاء الله.

هذا کله این که یک کدام منفی دیگر مثبت حالا فرق هم نمی‌کند دیگر مطلق منفی باشد یا مقید مثبت باشد و آن مطلق منفی تفاوتی نمی‌کند متنافیین این است که گفتم اما اگر هم دو مثبتین شدند مثل این که اکرم العلماء ، اکرم العلماء العدول آیا حمل مطلق بر مقید می‌شود؟ مشهور گفتند آری این شهرت در کفایه هم آمده کفایه هم نسبت به شهرت می‌دهد حمل مطلق بر مقید در مثبتین یعنی همین جور که حمل مطلق بر مقید در منفیین حمل مطلق بر مقید در مثبتین اکرم العلماء ، اکرم العلماء العدول گفته است معنایش این است اکرم العلماء العدول نه مطلق العلماء تخصیص می‌دهد تقیید می‌کند حمل مطلق بر مقید می‌شود.

این حرف آقایان، چیزی که قبل از بنای عقلا بگوئیم این است که در حمل مطلق بر مقید یک تنافی هست یعنی یک کدام مثبت است یک کدام منفی اما در ما نحن فیه که نیست اصلاً منافات با هم ندارد نه او، او را می‌زند. نه او ، او را. نه او با او جنگ دارد. نه با او ، او جنگ دارد.

لذا وقتی که با هم جنگ نداشته باشند اکرم العلماء به حال خود باقی است اکرم العلماء العدول هم به حال خود باقی است و اگر خیلی هم رویش کار بکنیم می‌گوئیم خیلی خوب این برای خاطر این است که می‌خواهد اهمیت به علما بدهد به علمای عدول می‌گوید علما را اکرم بکن مثل مخصوصاً است، مخصوصاً علمائی که عادل باشند وقتی منافات با هم نداشت دیگر حمل مطلق بر مقید برای چه؟ حمل مطلق بر مقید آنجاست که یک تنافی باشد مثل اکرم العلماء لاتکرم الفساق منهم خب اینها با هم می‌جنگند به حسب ظاهر و اما اکرم العلماء، اکرم العلماء العدول با هم جنگ ندارند وقتی با هم جنگ ندارند عمل به هر دو هم می‌کنیم می‌گوئیم اکرم العلماء که گفت اکرم العلماء العدول را برای چه گفت؟ برای احترام ، و بالاخره برای چه گفت؟ برای این که می‌گوید اکرم عالم عادل بهتر از اکرم عادل فاسق و این که مشهور شده در مثبتین حمل مطلق بر مقید راستی وجهی برایش نمی‌بینیم.

و یک حرف دیگر هم هست حالا دلیلمان چه؟ بنای عقلا، بنای عقلا بر این است که در متنافیین حمل مطلق بر مقید می‌کنند در مثبتین نه، حمل مطلق بر مقید نمی‌کنند آن مقید را افضل می‌دانند؟ یک اشدیت روی آن مثبت هست لذا آن مثبت مقید را آورده.

در مثبتین تصرف به این معنا که این ذکر مقید را برای چه کرده؟

برای افضلیت برای خاطر ترغیب و تحریص که اکرم علما را بهتر از عالم فاسق می‌دانیم این بنای ما یعنی این دلیل ما که دلیل این است علاوه بر آن دلیل که عرض کردم و این اکرم العلماء و اکرم العلماء العدول اصلاً تنافی نیست تا ما بخواهیم حمل مطلق بر مقید بکنیم بخواهیم تصرف بکنیم اصلاً تصرف نیست حتی همان جا هم که حمل مطلق بر مقید کردیم گفتیم تصرف در هیأت می‌شود کرد آن هم باز یک تنافی بود که تصرف می‌کردیم اما اکرم العلماء اکرم العلماء العدول اصلاً با هم تنافی ندارد تا تصرف بکنیم آن کار خودش را می‌کند آن هم کار خودش را می‌کند اگر هم بپرسند که چرا این اکرم العلماء که اکرم العلماء العدول را می‌گرفت چرا تکرار کرد؟ می‌گوئیم که بالاخره نکات فراوانی تویش است شاید برای افضلیت باشد شاید برای این که می‌خواهد بفهماند که اکرم مال عالم عادل است واقعاً نه مال عالم فاسق و امثال اینها.

بالاخره همین است برمی‌گردد که یک نکته‌ای باید داشته باشد اما حمل مطلق بر مقید به معنا این که مطلق هیچ چیز این دیگر نیست مسلم مطلق برای خودش کار می‌کند چیز هم هست.

یک حرف دیگر هم فرمودند این حرف هم خوب است و گفتند که اکرم العلماء اگر بخواهی حمل مطلق بر مقید بکنی لازم می‌آید که مفهوم لقب حجت باشد و مفهوم لقب که حجت نیست پس حمل مطلق بر مقید نه، مفهوم لقب چیست؟ برای این که از اکرم العلماء العدول یک مفهوم بگیریم بگوئیم لاتکرم علمای فساق گفتند این حمل است؟ این مفهوم لقب است و مفهوم لقب که حجت نیست بنابراین حمل مطلق بر مقید یعنی دیگر نه آن مثبتین با هم تنافی ندارند و مفهوم هم که ندارد که بخواهیم در مفهوم یک تنافی درست بکنیم بنابراین اکرم العلماء به حال خود باقی اکرم العلماء العدول هم به حال خود باقی این هم حرف خوبی است اما عمده آن بنای عقلاست.

بله این فرمایش هم فرمایش خوبی است مرحوم آخوند هم یک اشاره رویش دارند و اکرم العلماء ، اکرم العلماء العدول اگر مفهوم داشته باشد با هم تنافی پیدا می‌کند حمل مطلق بر مقید اما تنافی که با هم ندارد یا نه مفهوم لقب حجت نیست دیگر حمل مطلق بر مقید نه.

بله یک حرف دیگر هست و آن این است که گاهی همین مفهوم لقب توی فقه ما بعضی اوقات اتفاق می‌افتد ظهور مفهوم لقب می‌شود حجت یعنی یک قرینه حالیه یک قرینه مقالیه توی کار است آن مفهوم لقب حجت است من زیاد حالا الان حضور ذهن ندارم اما زیاد در فقه خود من دیگران بزرگان مفهوم لقب را حجت دانستند با قرینه یعنی مورد خاصی آن بحث ما نیست چنانچه در مثبتین خیلی جاها قرینه حالیه داریم قرینه مقالیه داریم که حمل مطلق بر مقید یا قرینه حالیه داریم قرینه مقالیه داریم تصرف در هیأت اینها بحث ما نیست بحث ما آن است لو خلی و تبع بدون قرینه حالیه بدون قرینه مقالیه آیا در مثبتین حمل مطلق بر مقید می‌شود یا نه؟ ما می‌گوئیم نه برای این که عرفا می‌گوید تنافی بین دو دلیل نیست پس آن مطلق کار خودش را بکند آن مقید هم کار خودش را بکند.

حالا آن که خیلی مهم است و شما رویش فکر بکنید تا فردا این که مشهور در میان قدما بلکه متأخرین این شهرت را مرحوم آخوند هم در کفایه قبول دارند دیگران هم قبول دارند که در باب مستحبات حمل مطلق بر مقید نیست بلکه تعدد مطلوب است یعنی تصرف در هیأت این یک شهرت بسزائی است که در باب مستحبات غیر باب واجبات و محرمات است در باب مستحبات همه جا منفیین باشد یا مثبتین احدهما منفی دیگر مثبت تعدد مطلوب است یعنی تصرف در مقید است نه تصرف در مطلق بمعنا حمل مطلق بر مقید نیست بلکه حمل تعدد مطلوب می‌گوئیم آن مطلق فاضل است آن مقید افضل است اسمش را می‌گذاریم تعدد دال و مدلول یا تعدد مطلوب این را تقاضا دارم کفایه را مطالعه کنید اگر حالش را داشته باشید کتابهای دیگر را هم مطالعه کنید تا فردا ببینیم چه باید گفت.

وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo