< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

1388/12/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : تخصیص قرآن توسط خبر واحد

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

بحث جلسه قبل خیلی اهمیت ندارد برای این که اقوی دلیل شیء فقط وقوع شیء است مسئله این بود که آیا بواسطه خبر واحد قرآن را می‌شود تخصیص داد یا نه؟ دیگر خواه ناخواه می‌شود تفسیر کرد یا نه؟ می‌شود تبیین کرد یا نه؟ می‌شود تقیید کرد یا نه؟ خب این تفسیرها که در دسترس ماست از سنی و شیعه اینها همه خبر واحد است که قرآن شریف را تخصیص داده است تقیید کرده است تبیین کرده است و ما داریم یک کتاب‌های تفسیری که همه‌اش روایت است هم سنی دارد هم شیعه .

من بالاتر از این عرض می‌کردم می‌گفتم که ائمه طاهرین علیه السلام روی منبر برای شاگردهایشان می‌گفتند معنای آیه چیست تخصیصش را می‌گفتند تقییدش را می‌فرمودند تبیین را می‌فرمودند معنایش را می‌فرمودند تاویلش را می‌فرمودند خب معنای درس امام صادق این است که بروید منتشر کنید برای مردم خب اینها می‌آمدند منتشر می‌کردند برای مردم تخصیص قرآن به قول این آقا از امام صادق یعنی تخصیص قرآن به خبر واحد تبیین قرآن به خبر واحد تاویل قرآن حتی به خبر واحد.

لذا مسئله خیلی اهمیت ندارد اما چون بزرگان 4 تادلیل آوردند نمی‌شود از این جهت مسئله را مرحوم آخوند و دیگران متعرضش شدند یکی گفتند کتاب قطعی الصدور است روایات ظنی الصدور است و بواسطه ظنی نمی‌شود قطعی را از دست داد که جوابش را دادیم . معلوم است آقا قطعی الصدور است از نظر سند اما از نظر دلالت قطعی الصدور نیست همه قرآن شریف اینها ظنی الصدوراند یعنی معنای قرآن که ما چیزی از قرآن سرمان نمی‌شود و عام دارد مطلق دارد مخصص دارد.

لذا ظنی الصدور به ظنی الصدور تخصیص می‌خورد ظنی الدلاله ظنی الدلاله به ظنی الدلاله تخصیص می‌خورد اما توی جلسه قبل می‌گفتم اصلا ما کاری به صدور نداریم در حمل عام بر خاص که نمی‌خواهیم کار به سند نداریم باید هر دو تایشان حجت باشند و اما ظنی باشند قطعی باشند دیگر ربطی به حرف ما ندارد.

حتی در همان عام‌هایی که قطعی الدلاله هم هست همان‌ها را بواسطه ظنی الدلاله که حجت باشد ما می‌توانیم تخصیص بدهیم زیاد هم هست که روایت قطعی الصدور است مثلاً مستفیض است تبادر معنوی دارد تواتر لفظی دارد اما بسیار تخصیص خورده به چه چیزی تخصیص خورده؟ به یک روایت ظنی الصدور ظنی الدلاله.

بنابراین ، این خیلی اهمیت ندارد.

حرف دیگر این بود که خود روایتها می‌گوید که قرآن قابل تخصیص نیست و ائمه طاهرین علیه السلام پافشاری داشتند ما خالف قول ربنا لم یقله زخرف باطل فضربوه علی الجدار از این رویاتها زیاد داریم پس خاص مخالف با عام است خاص را باید بزنیم به دیوار عمل به عام بکنیم.

این هم جلسه قبل عرض کردم آقا مخالفت ، مخالفت عرفی است یا عقلی و بین عام و خاص تخالفی نیست اصلاً سیره است در میان عقلا در شریعت مقدس اسلام که اول عام را بگویند بعد تبیینش بکنند و آیه شریفه که می‌فرماید و انزلنا الیک الکتاب لتبین لناس مانزل الیهم اصلاً همین معنایش است ما عام را می‌گوئیم تخصیص‌ها مال تو، ما کلی را می‌گوئیم ومصادیق مال تو، ما کلی را می‌گوئیم تبیین ، تفسیر مال تو که یعین مال اهل بیت علیهم السلام مال به قول روایتها مال من فوطب به.

بنابراین ، این حرف هم که ما خالف قول ربنا که می‌گوید تخصیص در قرآن نیست تقیید در قرآن نیست، این هم حرف درستی نیست.

سوم چیزی که فرموند، فرمودند که اگر تخصیص جایز باشد، نسخ هم باید جایز باشد در حالی که نسخ در قرآن نیست پس تخصیص هم در قرآن نیست ، این یک مقدار حرف دارد این که نسخ در قرآن نیست ما قائلیم انشاء الله همین چند روزه هم مفصل درباره‌اش صحبت می‌کنیم ما مدعی هستیم که نسخ در قرآن شریف نیست اما مشهور در میان اصحاب می‌گویند نسخ در قرآن هست حتی کتاب نوشتند 64 آیه می‌گویند نسخ شده ما قبول نداریم بعد درباره‌اش صحبت می‌کنیم.

لذا این که ایشان در مقابل قوم می‌گوید لاجاز التخصیص ، جاز النسخ می‌گوئیم خب بله هم تخصیص جایز است هم نسخ جایز است، تخصیص و تبیین در قرآن آمده نسخ هم در قرآن آمده بنابر قول مشهور پس این دلیل نمی‌تواند مشهور را رد بکند بگوید تخصیص در قرآن نیست چون نسخ هم نیست او می‌گوید هم تخصیص هست هم نسخ هست و دیگر باید بعد صحبت بکنیم ببینیم که این که نسخ در قرآن نیست درست است یا نه؟ ما مدعی هستیم که نسخی در قرآن نداریم بعد آن قیاسش هم درست نیست حالا عمده اینها، بگوئیم نسخ هم هست اما تخصیص غیر از نسخ است تخصیص، ما من عام الا و قد خص اصلاً نتوانستند یک جا پیدا بکنند که تخصیص نباشد.

لذا می‌گویند که ما من عام الا و قدخص خود این عام است به چه چیزی تخصیص خورده می‌گویند به عمومات عقلی، حالا ما می‌گوئیم نه عمومات عقلی لازم نیست برای این که خیلی جاها این عام آبی از تخصیص است.

لذا آن عام‌هایی که آبی از تخصیص‌اند اینها تخصیص می‌زنند ما من عام الا وقد خص را ولی علی کل حال تخصیص زیاد است اصلا تقنین بدون تخصیص ظاهراً نداریم یعنی در دنیا همیشه چنین بوده است حالا هم که در دنیا مثلاً مجلس شورا دارند اینها اول عام را تصویبش می‌کنند ثم کلیات که تصویب شد می‌روند سر خصوصیات یعنی تقیید یعنی تخصیص یعنی تنبیین اما نسخ چه؟ خب خیلی کم است مثلاً در 6666 آیه اینها این طرف بزن، آن طرف بزن 64 تا نسخ پیدا کردند که ما یک کدامش را هم قبول نداریم می‌گوئیم قرآن نسخ ندارد.

لذا نسخ خیلی کم است اما تخصیص خیلی فراوان است پس لاجاز التخصیص جاز النسخ این قیاس غلط است.

بنابراین، این را هم یک دلیل نارسائی است خیلی اهمیت ندارد.

دلیل آخر گفتند که مدرک خبر ثقه بنای عقلا یا اجماع است.

مرحوم شیخ انصاری در وقتی که وارد شدند در حجیت خبر واحد نتوانستند اول فرمودند که تدل علیه علت الاربعه کتاب و سنت و عقل و اجماع اما وقتی جلو آمدند نتوانستند خبر واحد را بواسطه قرآن یا بواسطه اجماع یا بواسطه روایات نتوانستند اثبات بکنند.

لذا تمسک کردند به بنای عقلا بنای عقلا بر حجیت خبر واحد است.

در مرئا و منظر اهل بیت بوده بلکه اهل بیت به خبر واحد عمل می‌کردند پس بنابراین خبر واحد حجت است.

این آقا همین جا را گرفته گفته است از نظر شما خبر واحد بواسطه عقل حجت است بواسطه اجماع شما حجت است و این هر کجا شک کردیم باید قدر متیقن بگیریم، یک قاعده کلی برای این که عقل که اطلاق ندارد عقل عام ندارد یک حکم عقل است ، هر کجا یقینی باشد حکم هست هر کجا شکی باشد حکم عقل نیست عقل حکم می‌کند از روی موضوع یقینی .

این آقا گفته است بنابراین حجیت خبر واحد بواسطه عقل است باید قدر متیقن بگیریم و قدر متیقن حجیت در محاورات است در قوانین است که بواسطه روایات است نه بواسطه قرآن . لذا آن حجیت خبر واحد می‌گوید نمی‌توانی تخصیص بدهی قرآن را با روایات اهل بیت.

خب این هم خیلی بعضی اخباریها پافشاری رویش دارند اما معلوم است حرف درستی نیست و آن این است که ما شک نداریم تا بگوئیم قدر متیقن بگیریم ما یک ثلث از روایات مان از سنی و شیعه مربوط به قرآن است که تخصیص زده تقیید کرده تبیین کرده تفسیر کرده ما شک نداریم که بواسطه خبر واحد عام کتابی تخصیص می‌خورد.

بله اگر کسی راستی شک داشته باشد خب حرف این آقا خوب است می‌گوید آقا خبر واحد بواسطه عقل حجت است عقل قدر متیقن گیری می‌کند می‌گوید اگر شک کنی که می‌توانی تفسیر کنی یا نه؟ تفسیر نکن خب اخباری دیگر همین را می‌گوید عجب هم هست همین اخباری که می‌گوید تبیین و تفسیر و اینها نه نور الثقلین می‌شود یا برهان می‌شود برای ما 4-3 جلد کتاب روائی می‌نویسد و می‌گوید که بواسطه این که روایات من تخصیص بزن قرآن را اما همین می‌گوید قرآن حجت نیست.

لذا این تناقض‌ها را هم نمی‌دانیم چه جوری حلش بکنیم خب این اگر یادتان باشد در باب ظواهر در اصول همه، مخصوصاً شیخ انصاری که پایه اصول ماست خب ایشان نقل کردند از اخباریها که اخباریها می‌گویند که توی فقه نه عقل حجت است نه اجماع حجت است نه قرآن فقط روایات اهل بیت.

دیگر روایت هم می‌گوید ضعیف و ثقه و اینها هم ندارد هر روایتی حجت است، هر روایتی از این طرف یک افراط کرده از آن طرف یک تفریط کرده حالا همین که می‌گوید قرآن حجت نیست اما هم سنی هم شیعه تفسیر روائی دارند معنای تفسیر روایی چیست؟ یعنی کتاب می‌نویسد می‌دهد دست مردم می‌گوید این کتاب را بخوانید برایتان حجت است خب نور الثقلین چه می‌گوید می‌گوید قرآن حجت است اینها هم تقییدهایش است و اینها هم تخصیص‌هایش است و اگر ما حق نداشته باشیم به قرآن نگاه کنیم الا بخوانیم که اخباریها می‌گویند خب پس این تفسیرها را برای چه نوشتند؟ خب مشهور در میان اینهاست که آقا حق نداری فکر توی قرآن بکنی.

بنابراین این فرمایش اینها هم که باید بگوئیم پایه گرفته از آن حرفهای سستشان به ایشان عرض بکنیم آقا این که شما می‌فرمائید قدر متیقن از خبر واحد باید بگیریم چون مدرکش اجماعی است مدرکش بنای عقلاست و آنجاست که راجع به روایات باشد نه راجع به قرآن شریف .

این هم گفتم جوابش این است که آقا ما شک نداریم که بواسطه خبر واحد می‌شود قرآن را هم تفسیر کرد هم تبیین کرد هم تقیید کرد هم تخصیص کرد.

بحث بعدمان راجع به یک امر مهمی است که همه منجمله مرحوم آخوند در کفایه به آن خیلی اهمیت دادند حالا بعد می‌گوئیم در حالی که پیش ما هیچ اهمیت ندارد و آن این است که اگر تعارض شد در چیزی که آیا نسخ است یا تخصیص ؟ چه بگوئیم؟ بگوئیم نسخ است؟ بگوئیم تخصیص است؟ بگوئیم هیچ کدام؟ چه باید گفت؟

مرحوم آخوند این را منقسم می‌کنند به 4 قسم می‌فرماید یک وقت اول عام است قبل از وقت حضور عمل به عام بعدش هم خاص است حالا ما نمی‌دانیم این خاص نسخ کرد عام را می‌فرمایند خب که معلوم است تخصیص است چرا تخصیص است؟ برای این که اصلاً تخصیص‌ها همین جا جایش است عام را بگویند دست اجرا ندهند تخصیص‌هایش را بزنند ثم متخصص را یا مخصص را بدهند به مردم.

لذا دوران امر می‌شود بین یک شاذی و یک شهرتی آن شهرتی مقدم بر آن شاذ است این یک حرف است ، حرف مهمتر از این اگر بخواهید بگوئید نسخ است لازم می‌آید لغویت در جعل یعنی عام را گفته باشد دست اجرا نداده باشد دو دفعه این عام که هنوز عمل به آن نشده نسخش بکند خب لغویت در جعل است این عام را برای چه گفتید؟ معمولاً عام را می‌گویند برای این که مردم به آن عمل بکنند هنوز عمل نکرده در مقام انشاء بماند بمنزله فعلیت نرسد خب معلوم است این لغو است.

بله بعضی اوقات لغو نیست اما مربوط به بحث ما نیست مثل اوامر امتحانیه خب همین طور است به حضرت ابراهیم گفتند بچه‌ات را سر ببر بعد هم گفتند نمی‌خواهد خب این نظیر همان است آنجا خاص است لغویت در جعل نیست چرا؟ می‌خواستند قد صدقت الرویا می‌خواستند حضرت ابراهیم را در گذشت و ایثار و فداکاری در راه خدا امتحان بکنند.

لذا اگر امری که هنوز به آن عمل نشده برداشتند نسخش کردند این لغویت در جعل است مگر در اوامر امتحانیه یک مصلحت تامه ملزمه در نفس الامر باشد والا مصلحت تامه نفس الامری توی امر نباشد امر را بخواهند یا نهی را بخواهند بردارند قبل از آن که بدهند دست اجرا معلوم است لغویت در جعل است پس اگر عام ما اول باشد خاص ما بعد باشد دوران امر بین تخصیص و خاص باشد باید بگوئیم که تخصیص نه نسخ چرا؟ برای این که عام را بخواهیم برداریم قبل از عمل لازم می‌آید لغویت در جعل، لغویت در جعل که محال است پس نسخ نه، تخصیص آری گفتم اصلاً تخصیص جایش همین جاست که هنوز عمل به عام نشده و معمولاً محاوره‌های عقلا هم همین طور است اول عام را می‌گویند بعد هم تخصیص‌ها را می‌زنند وقتی که چنین شد متخصص‌ها را می‌دهند دست اجرا، به آن می‌گویند، آن مقام انشاء این هم مقام فعلیت ، این یک صورت.

صورت دوم همین اما بعد از عمل که وقت حاجت گذشته است عام را گفته داده دست اجرا بعد یک تخصیصی آمد شک کردیم آیا چه باید گفت؟

انشاء الله فردا درباره‌اش حرف می‌زنیم.

وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo