< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

1388/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : آیا خطابات مختص است به حاضرین است ؟

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

بحث این بود که آیا خطابات مختص است به حاضرین است یا به غائبین و معدومین را هم میگیرد ؟ در ابنباره نباید شک کنیم اینکه بالاخره همه همه میگویند احکام اسلام برای همه است تا روز قیامت اگر هم مثلاً میرزای قمی و دیگران گفتند خطابات مختص به مشافهین است مختص به حاضرین است نباید شک کنیم که نباید بگویند که اسلام محدود برای حاضرین زمان خطاب است لذا همه در اینکه احکام اسلام برای حاضرین برای غائبین برای معدومین الی یوم القیامه همه اینرا میگویند اشکالی در مسأله نیست اشکالی که هست اینست آیا برای حاضرین حقیقت است ؟ و برای غائبین برای معدومین باید با قاعده اشتراک تکلیف بیائیم جلو با قاعده حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه آن کسانی که میگویند مختص به مشافهین است خب همین را میگویند ، میگویند یا ایها الذین آمنوا اذا نودی لصلاه من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکر الله این مختص به مشافهین است و اما نسل بعدی ، نسل بعدی الی یوم القیامه اینها را با قاعده اشتراک تکلیف باید درست بکنیم به قاعده حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه باید درست بکنیم و آن کسانی که میگویند خطابات اعم است برای مشافهین و حاضرین و غائبین و معدومین است میگویند یا ایها الذین آمنوا اذا نودی لصلاه حالا هم هست الی یوم القیامه احتیاج به قاعده اشتراک تکلیف هم نداریم احتیاج به آن حلال محمد حلال الی یوم القیامه نداریم .

آن کسانی که میگویند مختص دیروز میگفتم 3 2 تا دلیل دارند هر 3 2 تا دلیل هم خیلی قوی است .

لذا انسان میبیند که همه اقرار کردند ادله درست است رفتند در صدد اینکه چه جور خطابات را سرایت بدهند به غائبین ، سرایت بدهد به معدومین و آن 3 تا دلیل را دیروز ذکر کردم گفتند اصلاً خطاب یعنی مشافهه وغائب و معدوم این حاضر نیست که مشافهه با او بکنیم با او حرف بزنیم و اصلاً محال است که غائبین معدومین طرف خطاب واقع شوند این یک دلیل .

یک دلیل دیگر گفتند اصلاً بعث غائبین بگوید که الی ذکر الله خب این حاضرین را میشود بگوئی فاسعوا الی ذکر الله اما غائبین و معدومین فاسعوا الی ذکر الله این اصلاً معنا ندارد بعث مختص به مخاطب است و اما وقتی که غائب باشند معدوم باشند نسل بعدی اصلاً بعث معنا ندارد .

دلیل سوم گفتند الفاظ اصلاً وضع شده برای خطاب و اگر استعمالش بکنیم در غیر خطاب مجاز است . لفظ فاسعوا یعنی انشاء وضع شده برای اینکه ، آنکه مشافه است تحریک به فعلش بکنیم اما غائب و معدوم و اینها که لفظشان دارد ، لفظ غائب دارد .

لذا دیروز میگفتم 14 تا صیغه داریم 6 تا غائب و 6 تا حاضر و 2 تا هم متکلم لذا ایرادها ایراد واردی است ایراد خوبی است خیال نکنیم سرسری از همین جهت هم میبینید مرحوم آخوند ( رض ) در حالیکه بنایشان این است که مختصر موجز اما اینجا خیلی مفصلتر از بحث بعدی و بحث قبلی است و معلوم است که مرحوم آخوند هم اشکالها را وارد میدانند .

لذا اشکالها هر سه وارد است ما الفاظی داریم برای غائب ، الفاظی داریم برای مخاطب الفاظی داریم برای متکلم و الفاظ مخاطب مختص به حاضرین و مشافهین است بعث غائب بخواهیم بعثش بکنیم اصلاً نمیتواند منبعث شود منبعث کی میشود ؟ آنکه حاضر باشد غائب و معدوم چه جور میشود بعث شود ؟ اینهم امر عقلی

امر عرفیاش هم اینکه عرفاً خطاب مربوط به مشافه است مربوط به حاضر است غیر حاضر عرفاً نمیشود خطاب به او کرد هر سه ایراد وارد است لذا بزرگان افتادند در صدد اینکه این اشکال را رد نکنند یک کاری بکنند این خطاب را اعم از حاضر و غائب درست بکنند .

لذا ندیدیم کسی بگوید این 3 تا ایراد وارد نیست نه ، 3 تا ایراد وارد است اما یک حرفی صاحب قوانین هم دارد دیگران هم دارند اینرا هم توجه بکنید این 3 تا ایراد وارد است اما اگر ما بخواهیم اعتنا به آن بکنیم بخواهیم جواب ندهیم جواب درست نکنیم اصلاً لازمه این خطابات مثل قرآن میشود مال پیغمبر اکرم برای اینکه وحی مختص به پیغمبر است پس باید بگوئیم قرآن خطاباتش مختص به پیغمبر است و اینرا که نمیشود گفت او هم مثل صاحب قوانین هم باید یک جوابی بدهد دیگر که آقا این روایت را امام صادق برای زراره گفته خب مخاطب زراره شما بخواهید برای ما درستش بکنید توی وسایل بنویسید ما الان توی وسایل بخواهیم به آن عمل بکنیم ما که طرف خطاب نیستیم .

لذا همه ما هم باید بتوانیم این 3 تا ایراد را از آن در برویم و 3 تا ایراد هم 3 تا ایراد واردی است در رفتن هم ندارد باید یک فکری برایش کرد.

خب مرحوم آخوند روی آن قاعده کلی که دارند و از اول مباحث الفاظ تا آخر سیر کردند با همان قاعده میآیند جلو میگویند اصلاً خطاب ابقائی است نه حقیقی ایجادی است این فرمایش را مرحوم آخوند در خیلی جاها دارند خودشان هم در اینجا میفرماید که ما قبلاً هم گفتیم میفرماید این خطابات وضع شده برای ایجاد برای ایقاء الا اینکه دواعی مختلف است گاهی داعی خطاب شخص است میشود خطاب حقیقی گاهی هم شخص نیست یک طائفه است الی یوم القیامه است آنهم ولو خطاب حقیقی نیست اما استعمال شیء در ما وضع له است خطاب را ، فاسعوا الی ذکر الله را به قول ایشان انشاء کرده اما ایقاء الانشاء کرد بعبارت دیگر ایجاد کرده انشاء را به داعی اینکه حکمی از احکام الله بگوید .

لذا این ایجادیات اگر بداعی واقعی تحریک باشد خب انشاء حقیقی که ایشان میفرمایند که اینجاها ، آنجاها هم نمیگفتند اینجا میفرمایند که منصرف هم هست ولی آنکه وضع شده این انشاء برای ایقاء است برای ایجاد است داعی گاهی تحریک فعل است گاهی انشاء حکم است و بالاخره گاهی یک حکمی را ایجاد میکند الی یوم القیامه این حرف مرحوم آخوند است که مرحوم آخوند همه جا میفرمایند که این انشائیات حتی در باب استفهام و ترجی و تمنی و همه اینها این حرف را دارند .

لذا مثلاً همه اینها را هم حقیقت میداند همین جا هم مثال میزند به در و دیوار بعث میکند ای کوه صدای من را به محبوبه من برسان مرحوم آخوند میگویند این حقیقت است برای اینکه ایقاء انشاء ایقاء این الفاظ اعم است از اینکه آن ذوی العقول باشد یا نباشد گاهی به داعی ذوی العقول میگوید گاهی هم به داعی تمنی و ترجی و امثال اینها .

ما نحن فیه میگوید اینجوری است همه این خطابات ایقاعی است یعنی ایجاد میکند انشاء میکند ، ایجاد میکند حکم را الی یوم القیامه .

حرفی که به مرحوم آخوند همیشه داشتیم اینجا هم داریم اینکه این حرف یک ذوق ادبی است اما راستی این عرف پسند است ؟ آیا راستی اینکه میگوید ای کوه حرف من را بشنو ای در و دیوار گریههای من را ببین این حقیقت است پیش عرف ؟ یا این مجاز است ؟ خب کلمات ما نه کلمات فارسی ، عرب بیشتر 90 درصد کلمات مجاز است .

لذا ببینید المنجد یکی از خصوصیاتش همین است البته به قولش عمل نکرده اما یکی از خصوصیاتش اینست که معنای اول حقیقت است اگر اشتراکی باشد میفهماند معنای دوم هم حقیقت است اما 20 تا معنا دارد همهاش دیگر مجاز است مجازات چند صد برابر حقیقت است اینکه مرحوم آخوند میگویند وضع برای ایقاء شده خودشان هم میگویند انصراف ما میگوئیم نه وضع برای حقیقت خطاب حقیقت انشاء شده الا اینکه استعمال شیء در غیر ما وضع له زیاد است میشود مجاز نه حقیقت .

حرف مرحوم آخوند ذوقی است خیلی خوب است مخصوصاً اینکه حقیقت ادعائیه درست میکنند اما اینکه ما بخواهیم بگوئیم همه خطابات همه انشائات اینها حقیقت است یک معنای عامی در لغت برای این درست بکنیم اینرا عرف نمیپسندد ، عرف اینرا قبول ندارد .

اما علیکلحال حرف درست میشود یعنی جواب آن اشکال اینکه مال حاضرین معدوم را غائبین را چه میکنیم ؟ خب حرف درست میشود اینکه استعمال شیء در غیر ما وضع له است و استعمال شیء در غیر ما وضع له دیگر مانعی ندارد غائب و معدوم بمنزله حاضر و امر به او شود امر ایقائی .

جواب اشکال داده میشود اما عرضیت ندارد و ما هم بخواهیم بگوئیم همه اینها مجاز است کار مشکلی است انصافاً یعنی شارع مقدس همهاش را مجاز گفته هر خطابی که کرده هم حاضر را میگیرد این حقیقت ، هم غائب را میگیرد هم معدوم را میگیرد مجاز ، این اشکال است انصافاً یک جواب دیگر باید درست بکنیم غیر از این ، مشکل است اما حرف خوب است به این معنا که جواب 3 تا اشکال را میدهد ظاهراً حرفی نداریم .

مرحوم نائینی ( رض ) همین را میگویند اما یک جور دیگر میفرمایند همه اینها حقیقت ادعائیه مجاز به این معنا .

مرحوم آخوند تصرف میکند در لغت و میگوید لغت این است

مرحوم نائینی تصرف در لغت نمیکند اما ایشان میفرمایند که این حقیقت ادعائیه است این حقیقت ادعائیه چیز خیلی خوبی است و سکاکی در استعاره تخیلیه گفته اما از متأخرین مثل مرحوم آخوند و شاگرهای مرحوم آخوند و مخصوصاً مثل استاد بزرگوار ما حضرت امام روی این حقیقت ادعائیه خیلی اسب دوانی کردند آنکه اصلش مال سکاکی است معنایش این است زید اسد میگوید این زید اسد یکدفعه یک کافی در تقدیر میگیری زید کالاسد اسد گفتی از او اجل شجاع اراده کردی خب این مجاز است استعمال شیء در غیر ما وضع له اما آقایان تبعاً لسکاکی سکاکی در یک جا گفته آقایان در همه جا ، در همه مجازات میگویند میگوید که آن کسی که میگوید زید اسد اول را تخیلا میگوید راستی شیر است مصادیق حیوان مفترس است ثم اسد را حقیقتاً بار بر زید میکند استعمال شیء در غیر ما وضع له نیست استعمال شیء در ما وضع له است اما فرق زید کالاسد این است این است که آن زید را تشبیه میکند این تشبیه نمیکند راستی میگوید زید شیر است تخیلاً چون شجاع است تخیل میکند ادعا میکند اسد است ثم حقیقتاً اسد را بار بر زید میکند زید را اول مصداق قرار میدهد بعد اسد را بار بر او میکند همینجوری که اسد شامل آن حیوان مفترس پیرو جوان و امثال اینها میشود این هم یک فرض برای شیر درست میکند ثم میگوید زید اسد .

مرحوم آقای نائینی در اینجا همین را گفتند ، گفته فرض میکند غائب و معدوم را حاضر ثم خطاب میکند حرف خوبی است انصافاً اما باز هم ایرادی که به این است اینست که آقا ما همه احکام اسلام را اینجوری درستش بکنیم زور است ذوق است اما راستی عرف میپسندد ما بگوئیم همه قرآن شریف که یا ایها الذین آمنوا ، یا ایها الناس دارد همه اینها از باب استعاره تخیلیه از باب مجاز ادعائی است .

جواب ایراد را میدهد انصافاً مثل همان فرمایش مرحوم آخوند اما گفتنش مشکل است .

استاد بزرگوار ما آقای بروجردی و حضرت امام میفرمایند آقا خطابات همه همه من باب المکاتبه است شما نامه مینویسی در حالیکه به آن کسی که نامه مینویسی غائب است هی به او میگوئی تو ، تو ، تو این کار را بکن ، تو این کار را بکن ، تو این کار را بکن ، توئی توی کار نیست اما وقتی که نامه را بخواند مخاطب قرار میشود .

لذا بعد میگوید به من مولا گفته است چنین کن به من مولا گفته چنین کن تا آخر مجاز نیست این یک حقیقت است که فرق است بین خطاب شخصی و خطاب مکاتبهای و تمام خطابات پیش عرف در احکامشان تمام خطابات در اسلام عزیز در قرآن در روایات اهل بیت من باب المکاتبه است .

فرمایش این 2 بزرگوار خیلی خوب است یک قدری بیشتر اگر شرحش را بدهیم که آنها هم قبول دارند که بگوئیم قضایا 2 قسم است؛

قضایای خارجیه ،

قضایای حقیقیه .

قضایای خارجیه لایصدق الا علی الخارج مثل اکرم من فی الدار خب غیر خانه را دیگر نمیگیرد که خطابات و مشافهات اینجوری است قضایای خارجیه اما خیلی از قضایا بلکه همه احکام از باب قضایای حقیقیه است .

معنای قضایای حقیقیه اینست شما که میگوئید اکرم العلماء یعنی کل من وجد فی الخارج و یصدق انه عالم اکرمه در حالیکه مثلاً 1000 سال دیگر این عالم پیدا میشود اکرم العلماء اینرا میگیرد برای اینکه معنای قضایای حقیقیه اینست کل من وجد فی الخارج و یصدق انه عالم اکرمه و موضوعات همه همه از باب قضایای حقیقیه است .

من خیال میکنم الان در نظر ندارم نسبت بدهم ، من خیال میکنم آقای بروجردی و حضرت امام همین را میخواهند بگویند ولی علیکلحال همین را بگویند یا نگویند فرمایش این 2 بزرگوار بسیار متین است دیگر آن چیزی هم من شبهه میکردم و میگفتیم که مشکل است انسان بگوید همه مجاز اینجا دیگر این نیست و همه میشود حقیقت و اگر هم حرف من را تفصیل فرمایش این 2 بزرگوار قرار بدهید اسمش را بگذارید خطابات همه همه از باب قضایای حقیقیه است و مخاطب اصلاً دخالت در موضوع ندارد .

بحث ناقص است اجازه بدهید شنبه هم در اینباره یک مقدار صحبت کنم انشاءالله .

و صلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo