< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

1388/09/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : عام و خاص

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

بحث در باب عام و خاص است بحث فوق العاده ارزنده در فقه ما مطالبی را مرحوم آخوند متعرض شدند بعد وارد بحث شدند .

مطلب اول که خیلی اهمیت ندارد راجع به تعریف عام است عام چیست ؟ به قول مرحوم آخوند همه جا این تعریفها تعریف لفظی است نباید به آن خیلی اهمیت داد جامع افراد است یا نه ؟ مانع اغیار است یا نه؟ این تعریف ها تبدیل لفظ به لفظ است برای تقریب به ذهن و اگر انسان در مسأله بگوید که عام آن است که جامع همه مصادیقاش است مایشمل جمیع مصادیقه تعریف خوبی است برای اینکه وقتی بگوید رجل یک مرد را شامل میشود اما وقتی بگوید کل رجل همه مردها را شامل میشود این کل که از ادوات عموم است آمده جمیع مصادیق آن رجل را در برگرفته .

بنابراین مسأله اول خیلی اهمیت ندارد یک مسأله عرفی است همه ما میدانیم و اگر هم بخواهیم هی ان قلت قلت بکنیم هر چه ان قلت قلت بکنیم مسأله را مشکلتر میکنیم اگر به هر کسی بگویند عام چیست ؟ میفهمد عام یعنی آنکه یکی از ادوات وقتی آمد سر مدخول جمیع آن مصادیقش را در برمیگیرد خب هر چه این مسأله اهمیت ندارد مسأله دوم اهمیت دارد و آن اینست که فرق بین عام و مطلق چیست ؟

مطلق مثل رجل یک قضیه مهمله است و این قضیه مهمله را وقتی میگوئیم رجل یک فرد را بیشتر شامل نمیشود شما مقدمات حکمت در آن جاری میکنید میگوئید در مقام بیان است قرینه ذکر نکرده پس طبیعت من حیث هی هی اراده کرده به این می گوئیم مطلق یعنی بعد از جریان مقدمات حکمت شما یک چیزی درست میکنید که همه افراد را علی سبیل البدل میگیرد .

لذا اگر گفت جئنی برجل مقدمات حکمت نتوانی جاری بکنی دیگر نمیگوید چه رجلی ؟ عالم باشد جاهل باشد پیر باشد جوان باشد اما وقتی بگوید جئنی برجل و شما آن مقدمات عقلی را جاری بکنی بگوئی حکیم است در مقام بیان مراد است قرینه ذکر نکرده پس این قرینه ندارد دیگر خواه ناخواه جئنی برجل بر هر مردی که صادق باشد شما آن مرد را برایش ببری کفایت میکند .

البته یک اشتباهی در اصول آمده اینرا باید توجه داشته باشیم و آن اینست که گفتند مطلق قبل از جریان حکمت ساریه که گفتند بجای کل نشسته مقدمات حکمت بجای کل نشسته نه مقدمات حکمت بجای کل نشسته اما کار کل را هم میکند یعنی در وقتی که بگوئیم کل رجل این کل تکثیر میکند آن رجل را زید و عمر و بکر و خالد همه را میگیرد اما در وقتی که بگوئیم جئنی برجل و مقدمات حکمت جاری بکنیم اینطور نیست که آن مقدمات حکمت بمنزله کل باشد بمنزله کل نیست اما نتیجهاش همان عام است نتیجه العموم به قول مرحوم نائینی بعضی اوقات میگویند نتیجه الاطلاق نتیجه همان است اما اینکه مقدمات حکمت بجای کل باشد نه مقدمات حکمت برای ما درست میکند اینکه چون قرینه ذکر نکرده کلی طبیعی اراده کرده طبیعت من حیث هی هی ، طبیعت من حیث هی هی وقتی بیاید توی خارج صادق میشود بر همه افراد یعنی وقتی میگوید جئنی برجل شما عالم ببرید درست است جاهل ببرید درست است و پیر ببرید درست است و همچنین تا آخر چیزی که شما میخواهید ماتی به را مطابق با مامور به بکنید هر مردی که ببرید جئنی برجل را ایم ماموربه را ساقطش میکنید .

لذا اگر به ما بگویند فرق بین کل حالا کل نه ، عام فرق بین عام و مطلق چیست ؟ بزرگان معمولاً گفتند بعد از مقدمات حکمت دیگر ساریه آن مطلق ساریه یعنی کل را بجای مقدمات حکمت ، مقدمات حکمت را بجای کل گذاشتند این ظاهراً درست نیست آنکه درست است این است که قبل از جریان حکمت ، جریان مقدمات حکمت مهمله است بعد از جریان مقدمات حکمت ساریه نه ، آن مهمله از اهمال در میآید و وقتی که بگوید جئنی برجل هر مردی را که شما ببری درست بردی مثل اینکه بگوید جئنی بکل رجل آن کل و مقدمات حکمت یک اشتراک دارد یک افتراق دارد با هم اشتراک دارند دراینکه ماتی به که تالی تلو کل یا تالی تلو مقدمات حکمت است این مثل هم میبینند از جهت ماتی به از جهت اینکه وقتی گفت جئنی بکل رجل یا گفت جئنی برجل و مقدمات حکمت جاری کردید هر چیزی که یصدق انه رجل بردید این ماتی به مطابق با ماموربه است و ماموربه را ساقطش میکند این یک اشتراک است اما یک امتیاز دارد که اینرا آقایان قبول ندارند لذا میگویند هیچ فرق بین کل و بین مطلق نیست بعد از مقدمات حکمت میگویند مقدمات حکمت بجای کل مینشیند لذا می گویند که طبیعت قبل جریان حکمت مهمله بعد از جریان حکمت ساریه این ساریه درست نیست برای اینکه وقتی مقدمات حکمت را جاری کردم کلی طبیعت درست میکنم و این کلی طبیعی یک وحدتی دارد ساری نیست میتواند بیاید توی خارج وقتی آمد توی خارج روی هر فردی که رجل باشد این صدق میکند بجای کل نیست که تکثیر بکند اما کار عام را هم میکند و شاید هم این جمله که مشهور شده که مطلق قبل مقدمات حکمت ساریه مرادشان همین باشد ساری به این معنا نه اینکه بجای کل است بلکه شما آن طبیعت من حیث هی هی چون قید ندارد دیگر صادق می شود بر همه به قول اهل منطق میگویند ماهیت لابشرط چون رنگ ندارد با هر رنگی میسازد اینجا هم همین است وقتی مقدمات حکمت را جاری بکنید با هر رنگی میسازد یک چیز است یک ماهیت لابشرط را نمیتوانید درست بکنید ، مقدمات حکمت که جاری بکنید این ماهیت لابشرط را میتوانید درست بکنید ماهیت لابشرط در ذاتش خوابیده یجتمع مع الف شرط بعبارت دیگر یجتمع مع الف شرط هم شاید درست نباشد همانکه گفتند دیگر ماهیت لابشرط آن لابشرط مقسمی دیگر اینجوری است که چون بیرنگ است با هر رنگی میسازد .

لذا جئنی برجل وقتی مقدمات حکمت برایش جاری کردید با رجل عالم میسازد بارجل جاهل میسازد با رجل جوان ، با رجل پیر میسازد تا آخر .

فرقش این شد در باب عام تکثیر است وقتی میگوئیم کل رجل این کل میآید آن رجل را به اندازه افرادش تکثیر میکند حتی من یادم نمیرود مرحوم آقای نائینی ( رض ) در یکی از کلماتشان میفرمایند کل رجل یعنی کل زید ، عمر ، بکر ، خالد حالا این اندازه که نه اما این کل رجل هم باز یک عنوان است این عنوان متکثر روی همه افراد است اگر گفت جئنی بکل رجل معنایش این نیست که یعنی جئنی بزید و عمر و بکر و خالد یعنی مورد مشخصه آنکه دلالت ندارد مرحوم نائینی در یکی از حرفهایشان همین را میگویند میگویند جئنی بکل رجل کل رجل یعنی زید ، عمر ، بکر ، خالد خب این درست نیست برای اینکه کل نمیتواند عوارض مشخصه را نشان بدهد اما میتواند تکثیر بکند مدخول خودش را تکثیر یعنی چه ؟ یعنی راستی شامل زید و عمر و بکر و خالد شود با قطع نظر از عوارض مشخصه مطلق چیست ؟ آنکه تکثیر نمیکند ماهیت لابشرط درست میکند وقتی ماهیت لابشرط شد آن یجتمع مع الف شرط آن چون بی رنگ است با هر رنگی میسازد پس در این مقدمه دوم 3 2 تا مطلب را باید توجه به آن بکنیم ؛

یک اینکه فرق بین کل و مطلق این است که کل خودش این لفظ ، تکثیر میکند مدخول خودش را وضع شده برای این کار اما مطلق مقدمات حکمت آن یک امر عقلی است وضعی نیست یک امر عقلی برای ما یک امر لابشرط درست میکند این یک فرق .

یک فرق دیگر هم اینکه این کل رجل معنایش این نیست که اگر گفت اکرم کل رجل یعنی اکرم زید اکرم بکر ، خالد نه ، روی عنوان آمده کل رجل این عنوان دیگر خواه ناخواه خود بخود شامل بکر و عمر و خالد میشود نه اینکه کل رجل یعنی زید ، عمر ، بکر آن عوارض مشخصه آن نه چنانچه وقتی مطلق میگویند دیگر خواه ناخواه آن ماهیت لابشرط است و اصلاً خصوصیات در ماهیت لابشرط نیست جمع میشود با خصوصیات اما خصوصیات در ماهیت لابشرط نیست گفتم چون بیرنگ است اسیر رنگ می شود چون بی رنگ است میتواند با هر رنگی بسازد اینرا چه کسی درست میکند ؟ مقدمات حکمت آن عام را چه کسی درست می کند کل ، کل وضعی است ، لفظی است اما آن مقدمات حکمت عقلی است وضعی نیست آنرا عقل ما درست میکند اینرا وضع درست میکند .

لذا به عام هیچ کجا نمیگویند مطلق به مطلق هم هیچ کجا نمی گویند عام 2 تا با هم متباین است ولو از نظر نتیجه یک نتیجه به ما بدهد که به آن میگویند نتیجه العموم یا نتیجه الاطلاق بین عام و مطلق تباین است نه او ربطی به این دارد نه این ربطی به او دارد برای اینکه در مثل عام کل است وضع است یعنی واضع وضع کرده کل را برای تکثیر افراد در وقتی که کل آمد سر مدخول این مدخول رجل را متکثر میکند نه متکثر حتی گفتم مرحوم نائینی میگوید متکثر میکند با عوارض مشخصه آنهم نه ولی بالاخره متکثر میکند کل رجل یعنی زید ، عمر ، بکر ،خالد این عام است مطلق چه ؟ مطلق اولاً مقدمات حکمت عقل است نه وضع بعد هم مقدمات حکمت تکثیر نمیکند بلکه مقدمات حکمت وحدت درست میکند یک چیز بلا قید درست میکند آن طبیعت را طبیعت لابشرط میکند وقتی طبیعت لابشرط شد دیگر یجتمع مع الف شرط جئنی برجل اگر گفت جئنی بکل رجل این کل می گوید زید و عمر و بکر و خالد اگر بگوید جئنی برجل این برجل نمیگوید زید و عمر و بکر و خالد میگوید طبیعت من حیث هی هی آن طبیعت من حیث هی هی چونکه بی رنگ است رنگ دار میشود شما در ماتی به هر مردی را ببرید این ماتی به ماموربه را ساقط میکند که الطبیعه قبل جریان الحکمه مهمله بعد جریان حکمت ساریه اگر لفظ را بخواهیم بگیریم غلط است این کل است که سریان میدهد این کل است ساریه میشود .

لذا این حرف را میتوانیم بزنیم در عام که آن طبیعت قبل از آنکه کل بر سر آن بیاید مهمله وقتی کل بیاید ساریه این خوب است .

و اما راجع به مطلق ساریه هیچ وقت نیست طبیعت است این طبیعت گاهی مهمله است گاهی مهمله نیست بلکه طبیعت من حیث هی هی است هر دواش سریان ندارد جریان ندارد اما ماهیت لابشرط این یک وحدتی است جوری اخذ شده با مقدمات حکمت که هم زید را میگیرد هم عمر را میگیرد هم بکر را اینهم مقدمه دومی که مرحوم آخوند اینجا آوردند .

حرف سومی که هست عام را منقسم کردند به 3 قسم عام استقراقی عام مجموعی عام بدلی .

عام استقراقی آن است که الان گفتیم وقتی کل بیاید سر مدخول ، مدخول را همه را میگیرد و آن طبیعت را هم متکثر میکند .

عام مجموعی آن است که وقتی آن ادوات مثل جمیع العلما بیاید یک وحدت به علما میدهد آن کل تکثیر میکند به جمیع العلما یک وحدت میدهد یعنی همهشان .

عام بدلی آن است که کار کل را میکند اما علی سبیل بدل یعنی یکی از همهشان .

لذا گاهی میگویم همهشان عام استقراقی است گاهی میگوئیم یکی از همهشان عام بدلی است گاهی میگوئیم که همهشان عام مجموعی است .

لذا این هم که بعضی گفتند که این فاضل معاصر هم میگویدکه گفتند عام بدلی آن مطلق است این هم غلط است نه مطلق را ما معنا کردیم که اصلاً نه تکثر تویش خوابیده نه وحدت بلکه ماهیت بعد از جریان مقدمات حکمت ماهیت لابشرط است آن ماهیت لابشرط صدق میکند بر زید و بکر و عمر و خالد این مطلق اما اینجا چه ؟ اینجا وضع است یعنی وضع شده مثل جئنی بای رجل کان این وضع شده برای یک از این طبیعت آن مطلق یک تویش نخوابیده بخلاف اینجا یک از همهشان این یک از همهشان ای وضع شده برای همین و غیر مطلق است عام استقراری است غیر از عام مجموعی .

حرفی که هست اینست که مرحوم آخوند میفرماید عشر و عشرین و ثلاثین اینها نه عام استقراری است نه عام مجموعی است نه عام بدلی اینرا نمیفهمیم چرا یعنی چرا عشر عام مجموعی نباشد؟ اکرم جمیع العلماء 10 نفرند یک دفعه میگوید اکرم العشر همان 10 نفرند ظاهراً عشر همان عام مجموعی است عام مجموعی همان عشر است اما مرحوم آخوند پافشاری دارد که این لفظ عشر و عشرین و ثلاثین اینها نه عام استقراقی است نه عام مجموعی است نه عام بدلی علی الظاهر عام مجموعی نیست همان چیزی که در عام مجموعی گفتیم در اینجا هم میگوئیم وقتی میگوید اکرم جمیع العلماء یعنی همهشان اینجا هم که میگوید اکرم العشر یعنی همه شان .

حالا این را یک قدری رویش مطالعه کنید امر سوم چیزی ندارد غیر از همین عشر یک قدری مطالعه کنید ببینیم آیا میشود از شما استفاده کنیم این حرف من درست است یا حرف مرحوم آخوند (رض) .

وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo