< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

1388/03/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : تقدم شیء بر نفس در اجزا و شرایط

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

بحث دیروز بحث مشکلی شد در حالی که این گونه بحث‌ها را مرحوم آخوند (رض) در کفایه به سادگی تمام کردند، خیلی اهمیت به آن ندادند.

بحث دیروز درباره این بود که مقدمه را گفتند که داخلیه و خارجیه داخلی و خارجی را معنا کردند جزء و شرایط گفتند که شرایط خارج از مأموربه است به آن می‌گوئیم مقدمات خارجیه یا توی فقه به آن می‌گوئیم شروط اما مقدمات داخلیه اجزا است این امر آمده روی این اجزا ایراد شده این که خب آیا این شروط ربطی به این اجزا دارد یا نه؟ گفتند بله تقید جزء و قید خارجی گفتند تقید مأمور به، به این شرایط هست اما قیدها مثل وضو، وقت، قبله و اینها دیگر خارج است ما دیروز 2 تا اشکال داشتیم یک اشکال این بود که بالاخره همین تقید جزء است وقتی تقید جزء شد باید همه شروط را بگوئیم من حیث التقید اجزاء نماز است امر آمده روی تقید، حالا روی قیدها هم نیامده باشد اما چیزی که مهمتر از این است و می‌خواستم شما جواب بدهید گفتم مثلاً درباره نماز اصلاً ما شروط نداریم همه اینها اجزای نماز است برای این که توی رساله‌های عملیه شما گرچه مثلاً فرمودید که مقدمات نماز یعنی شروط 6 تا ، اما این 6 تا را، همه را از اجزای نماز حساب کردیم این 6 تا مثلاً قبله خب این که قیدش نیست خودش خارج باشد خود قبله یعنی نماز از اول تا آخر باید رو به قبله باشد خب این خود قبله نه تقید، خود قبله جزء نماز است، طهارت بدن، طهارت لباس از اول تا آخر نماز هست، جزء نماز است، وقت جزء نماز است، طهارت از حدث وضو باید داشته باشد، غسل باید داشته باشد، جزء نماز است دیروز می‌گفتم اگر کسی بتواند راجع به وضو بگوید که وضو همان غسلات و مسحات است اما این که از وجوب یک طهارت پیدا شود؟ نه. اگر کسی بتواند این حرف را بزند، آن وقت تقید جزء و قید خارجی می‌آید والاّ اگر بگوید که از غسلات و مسحات طهارت پیدا می‌شود و آن طهارت یعنی آن حالت از اول نماز تا آخر نماز باید باشد، جزء نماز است اما مابقی دیگر، غیر از وضو، ما بقی 6 تا طهارت لباس و طهارت بدن و قبله و وقت و اینها همه، همه اجزای داخلیه نمازند.

این یک بحث بود که نباشد شما امروز جواب بیاورید، البته بنا شد شما جواب بیاورید.

یک مسئله دیگر که این هم مسئله مشکلی بود و ناقص ماند این که گفته بودند اگر این اجزا و شرایط اگر بخواهد مأموربه باشد تقدم شیء بر نفس می‌شود یا جمع بنی مثلین می‌شود برای این که مثلاً حمد و سوره بگوئید که امر به آن شده، امر غیری حمد و سوره امر به آن شده امر نفسی چون جزء نماز است پس نفسی است، چون مقدمه برای نماز است غیری است. و لازم می‌آید چون مقدمی است تقدم شیء بر خودش شود یعنی حمد و سوره خودش مقدمه باشد برای خودش.

لذا چه بکنیم تقدم شیء بر لفظ نشود؟ مرحوم آخوند گفتند که این اجزا من حیث هو، هو، من حیث هو جزء این امر مقدمی دارد، امر نفسی ندارد من حیث این که مرکب جزء مرکب است امر نفسی دارد با حیث می‌خواهند مطلب را درستش بکنند من حیث انه جزء امر غیری دارد من حیث انه خود مأموربه است، امر نفسی دارد. پس تقدم شیء بر نفس نیست و امر آمده روی مرکب آن مرکب را باید بیاورد، آن مرکب را که می‌خواهد بیاورد باید اجزا را بیاورد نمی‌دانم درست است این حرف؟

ما می‌گفتیم دیروز امر آمده روی عنوان نه روی مرکب اگر حرف من باشد درست در می‌آید، امر نفسی آمده روی عنوان، امر غیری آمده روی اجزا و شرایط تقدم شیء بر نفس نیست بلکه اجزا و شرایط‌اند که آن عنوان را وجود خارجی می‌دهند. خب نه مقدم شیء بر نفس است نه جمع بین مثلین است و اشکالی ظاهراً روی عرض من ندارد اما روی فرمایش مرحوم آخوند یا استاد بزرگوار ما آقای بروجردی می‌گوئیم خیلی خوب امر آمده روی مرکب، مرکب چیست؟ همین اجزا، خب امر آمده روی اجزا، اجزا کیست؟ خودشان تقدم شیء بر نفس باید بشود با حس که ما نمی‌توانیم تقدم شیء بر نفس را از کار بیندازیم حرف در این است آیا این مرکب مأمور به هست یا نه؟ می‌گوئیم بله، مرکب به امر نفسی یعنی مرکب مأمور به است به امر نفسی می‌گویم این مرکب چیست؟ کل است، این کل یعنی اوله التکبیر ، آخره التسلیم ، خب می‌گویم این کل که اوله التکبیر آخره التسلیم این همه اجزا امر نفسی دارد جزء ، نفسی دارد، اگر بخواهد امر مقدمی داشته باشد تقدم شیء بر نفس می‌شود برای این که مرکب توی خارج عین اجزاست، اجزا عین مرکب است حرفی که ما عرض می‌کنیم، عنوان غیر معنوی است، معنون غیر ا عنوان است، ماهیت غیر مصداق است، مصداق غیر ماهیت است، خوب است. امر آمده روی ماهیت لابشرط اگر بخواهد تحقق خارجی پیدا کند ماهیت تحقق خارجی‌اش به این است که ما شرایط و اجزا را بیاوریم.

لذا این فرمایش مرحوم آخوند که می‌فرماید که حمد و سوره بالاسر یعنی اذا نظر الی ذاته، جزء است و اذا نظر الی جمیع اجزا و شرایط کل است و امر آمده روی آن مأموربه. می‌گویم خب کل در خارج عین جزء است، جزء در خارج عین کل است عقلاً هم همین طور است کل عقلاً عین اجزاست، اجزا عین است مثل این که آش درست کند، خب این آش مرکب از 5-4 چیز است، آن آش همین 5-4 چیز است، این 5-4 چیز هم همان آش است لذا ولو بفرمائید که امر بالاسر امر غیری است، امر به مجموع، امر نفسی است می‌گوئیم خیلی خوب من حیث فرض این جور من حیث جمع آن جور قبول داریم اما حرف در این است که آیا این حمد و سوره با همه این اجزا و شرایط آیا تفاوت می‌کند، مأموربه، به امر نفسی هست یا نه؟ خب باید بگوئید آری وقتی مأموربه، به امر نفسی باشد، مأمور به، به امر غیری هم هست.

خب حالا اگر این را هم بتوانید جواب بدهید خوب است اما یک چیزی که مهمتر از همه اینهاست که باید توجه به آن داشته باشیم این است که اصلاً این تقدم شیء بر لفظ و جمع بین مثلین و جمع بین ضدین و جمع بین نقیضین همه اینها مربوط به فلسفه است نه مربوط به فقه، مربوط به اصول. حالا بفرمائید تقدم شیء بر نفس می‌شود نه آسمان به زمین می‌آید، نه زمین به آسمان می‌رود، تقدم شیء بر نفس در فلسفه خیلی خوب است برای این که مربوط به وجود است و معنا ندارد وجود هم علت باشد، هم معلول. تقدم شیء بر لفظ است، محال است جمع بین ضدین توی فلسفه محال است برای این که موضوع فلسفه وجود است و معنا ندارد که امران مطردان یجتمعان فی موضوع واحد یا فی شیء واحد محال است جمع بین نقیضین ضرورت محال است هر چیزی را که می‌خواهند بگویند محال است برمی‌گردانند به جمع نقیضین، هست یا نیست، اما هست مربوط به عالم وجود است همه اینها مربوط به فلسفه است یعنی عالم وجود و اما عالم اعتبار چه؟ هیچ کدام اینها در آن نیست، جمع بین ضدین می‌شود یا نه؟ آری می‌گوید برو بعد یادش می‌رود می‌گوید نرو. جمع بین ضدین شد.

لذا شارع مقدس در ما نحن فیه بگوید این اجزا هم امر غیری دارد هم امر نفسی دارد به نحو این که آن مأموربه را ایجادش می‌کند، ایجاد به معنا اعتبار اینها امر مقدمی هست اما چون امر رویش آمده امر نفسی هم هست، جمع بین مثلین اگر کسی بگوید امر غیری با امر نفسی که اصلاً 2 تا چیز است و مانعی ندارد یک چیز هم مأمور به باشد به امر نفسی و هم مأمور به باشد به امر غیری اما حالا تمام این حرفها که توی اصول ما آمده قبلاً هم نبوده برای این است که ما فلسفه را آوردیم توی اصول و اصطلاحات‌مان را، اعتباریات مان را رنگ فلسفه دادیم و تقدم شیء بر نفس درست کردیم، تقدم بین نقیضین درست کردیم جمع بین ضدین درست کردیم، خب اینها طوری نیست در اعتباریات همه اینها جایز است نه تقدم شیء بر نفس است برای این که امر اعتباری است دیگر، نه جمع بین نقیضین است، نه جمع بین ضدین است، نه جمع بنی مثلین است برای این که اینها همه مربوط به عالم وجود است نه مربوط به عالم اعتبار و ما این نماز را همین طور که عرفاً ، توی فقه ما، این جور می‌گوئید این نماز یک اجزا دارد، یک شرایط دارد، شرایطش را نقل می‌کنند بعد هم اجزائش را نقل می‌کنند اصلاً اسم این که تقدم شیء بر نفس لازم می‌آید و امثال اینها اصلاً ندارند حتی این مقدمات 6 تا است اینها اصلاً یک اصطلاحی شده که توی رساله‌ها آمده از همین جهت هم بعضی رساله‌ها اصلاً بعنوان شروط و بعنوان مقدمات نه، وارد رساله می‌شود می‌گوید که لباس نماز گذار، قبله ، وقت اما این که اینها از شروط هستند اصلاً ذکر نمی‌کند نباید بگوید از شروط‌اند همه اینها از اجزائند و مانعی ندارند که یک شیء مأموربه باشد به امر نفسی بگوید این جزء نماز است یک کسی هم بگوید پس امر نفسی هم دارد می‌گوئیم خب باشد هم امر غیری دارد هم امر نفسی دارد و یک کسی بگوید این مرکب 9 جزء دارد این 9 جزء برروی هم مأمور به هستند کل واحد اینها در حالی که مأمور به‌اند چون که امر آمده روی مرکب این وجوب غیری هم دارند برای این که اینها هستند که آن مرکب را درست می‌کنند مرکب عین اجزاء اجزا عین مرکب و شارع مقدس گفته این مرکب را بیاور بعد هم اجزائش را تعیین کرده، لذا از شارع مقدس بپرسند این جزء یعنی حمد وسوره این امر اقم الصلاه رویش آمده؟ اگر حرف ما را نزند مرکب را بگوید می‌گوید آری. از او بپرسند این حمد و سوره در حالی که امر نفسی رویش آمده مقدمه بر آن امر نفسی هم هست یا نه؟ می‌گوید آری برای این که این جزء ا ست که مرکب ساز است آن مرکب است که اجزا را در بردارد دیروز می‌گفتم استاد بزرگوار ما آقای بروجردی در اقل و اکثر ارتباطی می‌خواستند تشبه می‌کردند امر را به مرغکی که پر و بالش را روی بچه‌هایش پهن کرده این امر اقم الصلاه روی آن آمده اگر حرف ما را نزند مرکب را بگوید، می‌گوید آری، از او بپرسند این حمد و سوره در حالی که امر نفسی روی آن آمده مقدمه برای آن امر نفسی هم هست یا نه؟ بگوید آری، برای این که این جزء است که مرکب ساز است آن مرکب است. لذا این مرکب است در خارج یعنی روی فرمایش مرحوم آخوند و آقای بروجردی و اینها که می‌گویند مرکب است، ما می‌گوئیم عنوان بسیط و اسمش را هم عنوان می‌گذاریم اصلاً ای کاش این ماهیت نیامده بود توی اصول ما آن وقت‌ها به آن می‌گفتند عناوین، فرق نمی‌کند عنوان یا ماهیت یک امر بسیط است، امر آمده روی آن امر بسیط و تعیین اجزا و شرایط هم شده با آن کبر و ارکع و اسجد و امثال اینها. اما اگر حرف آقای بروجردی، حرف مرحوم آخوند هم باشد که امر آمده روی مرکب خب مانعی ندارد، امر آمده روی مرکب یعنی اوله التکبیر ، آخره التسلیم. امر آمده روی اجزاء کل و جزء برای این که آن مرکب را بسازد. آن مرکب همین اجزا، اجزا همان مرکب و 2 تا امر هم دارد نه جمع بین مثلین است نه تقدم شیء بر نفس.

ظاهراً اگر این عرض من را بپذیرید در این بحث 2 تا حرف است؛ یک ، همه اجزا، اجزای داخلیه هستند حتی شروط.

دو، همه اجزا و آن کل اینها با هم متباین‌اند، متباین به این معنا که این اجزا عنوان درست کن است، امر آمده روی آن عنوان عنوان یک عنوان بسیطی است امر آمده روی اجزا یعنی تبیین اجزا و شرایط وقتی که اجزا و شرایط را آوردم، آن عنوان را آوردم، عنوان صلاه را، مأتی به مطابق با مأمور به می‌شود، مأمور به ساقط می‌شود.

بعبارت دیگر همه بحث‌ها اصلاً سالبه به انتفاء موضوع می‌شود این که مرحوم آخوند در اینجا یک سطر دارند این که مقدمه داخلی داریم، مقدمه خارجی داریم می‌روند روی اشکال، کیف یمکن یک چیزی هم جزء باشد، هم کل باشد، تقدم شی بر نفس است بعد جواب می‌دهند که یکی‌اش بالا سر است، یکی بالمجموع است پس جمع بین نقیضین و تقدم شی بر نفس و امثال اینها نیست و روی عرض من اصلاً اشکال سالبه به انتفاء موضوع است، از 2 جهت؛

یک ، امر می‌آید روی عنوان ، عنوان بسیط است ، امر می‌آید روی

ماهیت من حیث هی، هی. و این بسیط است وامر اجزا و شرایط می‌آید روی این تبیین اجزا و شرایط ، نه این ربطی به آن دارد نه آن ربطی به این دارد. اگر هم ربط داشته باشد حرف دوم ما این که اصلاً این حرفهای تقدم شیء بر نفس و جمع بین ضدین و جمع بین نقیضین و جمع بین مثلین همه اینها مربوط به فلسفه و مربوط به عالم وجود است نه مربوط به فقه و اعتباریات.

اعتباریات اصلاً چیزی نیست تا ما برای او آثار وجود را بار بکنیم. آثار وجود بر اعتباریات اصلاً و ابداً جاری نیست . لذا عالم اعتبار مبرای از فلسفه است و هیچ ربطی به عالم وجود ندارد آثار عالم وجود هم برایش بار نیست لذا جمع بین ضدینش جایز است، چه رسد تقدم شیء بر نفسش اگر بپسندید اینهائی که گفتم، اگر نپسندید حرف مرحوم آخوند و شاگردشان آقای بروجردی خیلی حرف خوبی است و آن این که تقدم شیء بر نفس نیست برای این که امر غیری آمده روی جزء من حیث انه جزء اما امر نفسی آمده روی کل من حیث انه کل من حیث انه مرکب.

دیگر اینجا چیزی نداریم اما دلم می‌خواهد اینها که می‌گویم و همه از خودم است، کسی چیزی ندارد شما روی این حرفهای خود من یک مقدار دقت کنید، یک مقدار بنویسید، یک مقدار مباحثه‌ای که کهنه شده

میان ما داشته باشید شاید بتوانیم از شما استفاده بکنیم.

بحث فردایمان انشاء الله درباره این که واجب را منقسم کردند به واجب عقلی، شرعی، عادی مرحوم آخوند نمی‌پسندد همه را برمی‌گرداند به مقدمه عقلی.

ببینید آیا درست است یا نه؟

وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo