< فهرست دروس

درس خارج  اصول  آیت الله مظاهری

87/12/24

بسم الله الرحمن الرحیم

واجب توصلی و تعبدی

  رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

   مسئله در باب توصلی و تعبدی است، مسئله از جمله مسائل سهل و امتناع در اصول است از نظر عرف و عقلا و بحث طلبگی اینها یک بحث ظاهری است اما مثل شیخ انصاری و شاگردشان مرحوم آخوند مسئله را بردند در لفافه مطالب عقلی و مسئله را خیلی مشکلش کردند.

    مرحوم شیخ انصاری خیلی مشکلش نکردند اما شاگردشان مرحوم آخوند در کفایه مسئله را هم طول دادند هم لفافه‌های عقلی، دقی، فلسفی و باید بگوئیم زیر این لفافه‌ها اصل مسئله خفه شده لذا باید بگوئیم این مسئله توصلی و تعبدی یک مسئله عرفی است در ضمن کلام شیخ انصاری قبول هم شده این مسئله عرفی است شاید شما که تسلط برکفایه دارید از کفایه هم بفهمید که مسئله را که مسئله عرفی است اما در لفافه مطالب عقلی پوشیده شده است.

    مسئله ظاهر است از نظر عرف این است معنای توصلی این است که مأمور به بیاید هر جور می‌خواهد بیاید نیت قربت لازم ندارد قصد وجه لازم ندارد یعنی بعنوان واجب یا مستحب نیت آوردن خود مأمور به هم لازم ندارد مثلاً دستش نجس است خوابیده لب آب دستش می‌افتد توی آب، دست می‌شود پاک ولو اینکه قصد شستن هم نداشته قصد وجوب و استحباب و اینکه وجوب مقدمی است یا نه و اینها را هم نداشته اما دست پاک شده دیگر لذا می‌گویند که واجب توصلی آن واجبی است که مأمور به آن واجب بیاید اما آن مأمور دیگر لازم نیست قصدی روی آن داشته باشد لذا دست را آب بکشد ولو در حوض غصبی، پاک می‌شود ولو اینکه می‌خواهد لج بازی کند و از آب غصبی. آب پاک آن طرف است می‌آید این طرف دستش را آب می‌کشد، پاک شده است دیگر به این می‌گویند واجب توصلی در مقابلش واجب تعبدی است یعنی آن واجبی که قصد امتثال می‌خواهد باید بیاوریمش برای خدا امتثال امر خدا لذا قربه الی الله می‌گویند و قصد امتثال هم می‌گویند لذا همین جوری بیاید بدو قصد امتثال هیچ نیامده و این منافات هم ندارد، آن واجب توصلی از عناوین قصدیه باشد یا نه و این هم از عناوین قصدیه باشد یا نه؟ آنهم فرق نمی‌کند برای اینکه واجبات چه توصلی چه تعبدی منقسم می‌شوند به 2 قسم یک قسمش عنوانی است، یک قسمش نه.

    مثلاً عنوانی است این که تا آن قصد عنوان را نکند متحقق نمی‌شود مثلاً ریا می‌کند یا زور است اما در مقابل پدر می‌ایستد برای احترام متحقق می‌شود چنانچه اگر برای احترام نبود برای مسخره بود متحقق نمی‌شود ولو قصد قربت هم بکند در واجبات تعبدی هم این جوری است بعضی‌اش قصد عنوان می‌خواهد قصدی است بعضی‌اش نه قصد عنوان نداشته باشد خود به خود متحقق می‌شود. اینها بحث ما نیست آن که بحث ماست این است که بگوئیم الواجب اما توصلی او تعبدی و اینکه استاد بزرگوار ما حضرت امام منقسم کردند و گفتند ثلاثی است نه صناعی نه از نظر بحث ما صناعی است واجب یا قصد قربت می‌خواهد یا نمی‌خواهد اگر قصد قربت بخواهد به آن می‌گوئیم تعبدی اگر قصد قربت نمی‌خواهد به آن می‌گوئیم توصلی.

    بنابراین در تعبدی این است که اگر قصد قربت نیامد، نیامده است در توصلی این است که اگر قصد قربت نیامد هم آمده. آنجا که قصد امتثال و قصد قربت بخواهد اسمش را می‌گذاریم واجب تعبدی آن جا که قصد قربت و قصد امتثال نخواهد اسمش را می‌گذاریم توصلی.

    خب حالا اگر بدانیم تعبدی است خیلی خوب اگر بدانیم توصلی است خیلی خوب اگر شک کنیم تعبدی است یا توصلی زیاد هم هست در اسلام که نمی‌دانیم تعبدی است یا توصلی مثلاً در باب اموات گفتند غسلش تعبدی است قصد امتثال می‌خواهد اما کفن و دفنش توصلی است پس قربت نمی‌خواهد ولو به زور رفته باشد تشییع جنازه و در همان وقتی هم که مرده را توی قبر می‌گذارد زور باشد رو در بایستی باشد قصد قربت نباشد گفتند که این درست است  یا در باب جواب سلام گفتند نه، جواب سلام را ولو به زور بگوید توصلی است واقع می‌شود در خود سلام اختلاف است مشهور گفتند که قصد قربت می‌خواهد بعضی‌ها هم گفتند نه ریائی سلام می‌کند گفتند درست است حق هم با آنهاست که برای اینکه آن آقا توجه به او بکند می‌گوید سلام اما برای خدا نه خب درباره رد سلام گفتند توصلی درباره اصل سلام مشهور گفتند تعبدی بعضی هم گفتند توصلی که ما می‌گوئیم توصلی برای اینکه اسلام می‌خواهد این شعار زنده بشود حالا هرجور باشد مردم به یکدیگر سلام بکنند ولو اینکه قصد قربت هم رویش نداشته باشند لذا در اسلام این شک زیاد پیدا می‌شود که آیا تعبدی است یا توصلی؟ اگر شک پیدا شد چه؟ اطلاق کلام، نه به آن اطلاق مقدمات حکمتی، نه. گفته دستت را آب بکش دیگر هیچ نگفته این سکوت دلیل بر این است که بیش از این اصل عمل چیز دیگر نمی‌خواهد گفته این مرده را دفن کنید حالا ولو همه‌شان هم رفته باشند برای تظاهر اما بالاخره این مرده را با دستوراتی که داده شده زیر خاک بکنند درست است شک می‌کند یک چیز دیگر هم می‌خواهد یا نه؟ می‌گوید خب اصل خاک کردن این مرده که مسلم است اما مابقی‌اش مشکوک است درست بکنید و بگوئید در مقام تشریع اصل حکم است اما می دانیم تا این اندازه قیدیت نیست نمی‌دانم قید است یا نه؟ نگفته هیچ چیز حالا ولو در مقام تشریع اصل حکم هم باشد نتوانیم با مقدمات حکمت گردن مولا بگذاریم اما با سکوت مولا می‌توانیم گردن مولا بگذاریم سکوت در مقام بیان افاده حصر می‌دهد 4-3 شرط برای واجب کرد اما نگفت به قصد قربت حالا بعد بخواهد بگوید چرا به قصد قربت نیاوردی؟ خب می‌گوید نگفتی نیاوردم. همین یک دلیل برای عبد است لذا می‌گوئیم که همه قیودات  هم همین طور است اگر اصل واجب را از من خواسته، قیدی نگفته نمی‌تواند مواخذه روی آن قید بکند وقتی نمی‌تواند می‌گوئیم که اذا شک بین توصلی و تعبدی می‌گوئیم توصلی. اثبات هم نمی‌خواهیم بکنیم که اثبات هم می‌شود اما همین مقدار که بگوئیم تعبدی نه دیگر عقلا می‌گویند توصلی حالا همین مقدار که ما اثبات کنیم تعبدی نه بس است از برای مطلب ما اینکه ما احتیاج نداشته باشیم در آن واجب قصد قربت بکنیم و اسمش را می‌گذاریم اطلاق کلام اسمش را می‌گذاریم سکوت در مقام بیان، لذا دار الامر بین توصلی و تعبدی می‌گوئیم که توصلی.

    مرحوم آخوند در مسئله بعدمان عین این عرض من را می‌فرماید انشاء الله در مسئله بعد می‌آئیم عین همین که من می‌گویم ایشان می‌فرماید اذا دار الامر بین تعیین و غیر تعیین می‌فرماید که تعیین، اذا دار الامر بین کفائی و عینی می‌گویند کفائی تا آخر همه را این جور می‌گویند می‌فرمایند که آنها قید است، قیدها را نیاورده پس عرف می‌گوید که نفسی است نه غیری، تعیینی است نه تخییری و عینی است نه کفائی همان فرمایش مرحوم آخوند که در بحث بعد ماست مرحوم آخوند آنجا با 3-2 سطر رد می‌شوند یعنی 3-2 سطر می‌فرماید و مسئله را تمامش می‌کند در حالیکه مسئله فوق العاده مشکل، فوق العاده به درد بخود اما رد می‌شوند همان فرمایش را ما می‌آوریم این جا اذا دار الامر بین اینکه توصلی است یا تعبدی می‌گوئیم تعبدی، برای اینکه آن تعبدی قید می‌خواهد، قید را نیاورد عقلا می‌گویند اگر می‌خواستی می‌گفتی و آنجا انشاء الله بحث بعد ماست مرحوم آخوند تمسک نمی‌کنند به مقدمات حکمت آنجا می‌گویند اذا دار الامر بین تعیین و تخییر خب خطاب راجع به تو است، تو باید بیاوری اگر شک بکنی اگر غیر من می‌تواند بیاور یا نه که از ذمه من ساقط بشود همان امر می‌گوید تعیینی است نه تخییری می‌گوید که عینی است نه کفائی خب آن فرمایش مرحوم آخوند را همین جا می‌گوئیم که دارالامر بین اینکه نمی‌دانیم آیا تعبدی است یا توصلی؟ می‌گوئیم تعبدی قید می‌خواهد، قید را نیاورد پس توصلی است مطلب خیلی واضح است اگر توی دست و پا، توی لفافه‌ها، توی الفاظ مطالب عقلی نرویم از نظر عرف مطلب خیلی واضح است لذا این امر یک امر عرفی، یک امر عقلائی اینکه اگر مولا بخواهد تحمیل بر من بکند باید بگوید نگفته من قید را نمی‌آورم. راجع به اصل برائتش هم همین است اگر مطالعه کرده باشید هم شیخ انصاری هم مرحوم آخوند تا آخر کار باز هم یک بحث خیلی سنگینی راجع به برائت و اشتغال که اگر شک کنیم آیا تعبدی است یا توصلی اشتغال است باید آن قید را بیاوریم یا نه؟ خب ما می‌گوئیم این که اقل و اکثر ارتباطی است نمی‌دانیم توی رکعت سوم 3 مرتبه باید بگوئیم سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله اکبر یک مرتبه بگوئید استغفر الله ربی و اتوب الیه یا اینکه نه یک مرتبه بگوئیم سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر کفایت می‌کند برائت می‌گوید اقلش را تعیین داری اکثرش را نمی‌دانی آیا واجب است یا نه؟ اکثر هیچ چیز و در اقل و اکثر غیر ارتباطی‌اش مسلم، ارتباطی‌اش هم پیش مرحوم آخوند، پیش مرحوم شیخ انصاری و دیگران مسلم است دیگر در اقل و اکثر ارتباطی برائت لذا هر چه شک کنم آیا تعبدی است یا توصلی رفع ما لایعلمون می‌گوید تعبدی نیست، توصلی‌اش تعیین است در آن باره شکی نیست برای اینکه در حقیقت این را یادم رفت بگویم شما توجه به آن داشته باشید فکرش را هم بکنید ببینید درست می‌گویم یا نه؟ اصلاً اگر بحث را این جور که کرده بودند اذا دارالامر بین المطلق و تعبدی نه بین تعبدی و توصلی برای اینکه آن توصلی‌ یعنی مطلق. مولا گفته بیا این مطلق در مقابلش مقید نمی‌دانم گفت با بچه‌ات بیا یا نه، رفع ما لایعلمون می‌گوید بچه دیگر لازم نیست خود تو را.

    لذا این یک مسئله 2 ضرب در 2 برابر با 4 است در اصول ما که اگر شک در قیدیت کردیم اطلاق می‌گوید قید نه اگر هم شک کردیم و اطلاقش را نتوانستیم درست کنیم برائت می‌گوید نه، شک در قیدیت، قید یوخدور. تمام شد دیگر. همین دیگر نمی‌دانیم عمل را می‌خواهد یا تعبد می‌خواهد؟ عمل را می‌خواهد، برای اینکه اقل و اکثر ارتباطی است. نمی‌دانیم نماز 9 جزء است یا 10 جزء ؟ 9 جزء است. نمی‌دانیم جلسه استراحت واجب است یا نه؟ نه. نمی‌دانیم آیا اذکار مستحبی را توی راه می‌شود گفت یا نه؟ بله می‌شود برای اینکه آن ایستادن یک قید است، این قید را نگفته، لازم نیست.

    لذا بحث امروز ما تمام شد در تعبدی و توصلی اینکه اذا دارالامر بین المطلق و المقید، مطلق واجب است، مقید واجب نیست با سکوت مولا اذا دارالامر بین المطلق و المقید، مقید لازم نیست با رفع ما لا یعلمون اینجا هم توصلی یک مطلق است، توصلی قید ندارد، اینکه گفتند الواجب اما توصلی او تعبدی باید بگویند الواجب اما مطلق او مقید برای اینکه آن توصلی قید ندارد به قید توصلیت این که لازم نیست بیاورند، مطلق است گفته بیا، آدم حالا بگوید چرا با قصد قربت نیامدی؟ می‌گویم خب نگفتی باید بگوئی تا بیام گفت که بیا آمدم، گفت چرا با بچه‌ات نیامدی می‌گویم نگفتی و الا بچه‌ام را آورده بودم.

    لذا مسئله خیلی واضح است اما مرحوم شیخ انصاری یک ایراد عقلی کردند اما خود شیخ انصاری می‌گوید ایراد عقلی‌ام مخالف با گفته قدما و متأخرین است یک اشکال دیگر هم مرحوم آخوند کردند که مرحوم آخوند هم در جاهای دیگر که بعد می‌رسیم در متعلقات تکلیف اشکال را خودشان جواب دادند اما اینجا این قدر مسئله را مشکل کردند دیگر چون شیخ انصاری و مرحوم آخوند مسئله را مشکل کردند ما هم باید آنچه آنها گفتند متعرض بشویم اگر بتوانیم رد کنیم اگر نتوانیم رد کنیم مباحثه امروزمان را رد کنیم و باطل کنیم.

    مباحثه امروزمان نمی‌شود لذا انشاء الله پس فردا آنکه مرحوم شیخ و آخوند گفتند  می‌گویم، امیدواریم بتوانیم جوابش را هم بگوئیم.

وصلی الله علی محمد وآل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo