< فهرست دروس

درس خارج  فقه الدیات آیت الله مظاهری

87/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

الفضل

  رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

   بحث دیروز درباره جمل خبریه بود که استعمال بشود برای انشاء خود این خبر از ایجادیات است اما اخبار است، خود انشاء هم از ایجادیات است اما انشاء در مقابل اخبار است.

    دیروز عرض کردم این جمل خبریه مثل اینکه به جای اعد می‌گوید یعید یا به جای انکح می‌گوید انکحت، به جای ابیع می‌گوید بعت این مسلم انشاء است آن هم انشاء موکد در این باره حرفی نیست که بعضی اوقات جایز است ما به جای انشاء اخبار بکنیم اما به جای اخبار انشاء اراده بکنیم و انکحت یعنی ایجاد زوجیت با این لفظ ایجاد زوجیت بکند بابعت ایجاد تبادر اضافتین بکند یعید ایجاد وجوب اینکه این امر را به جا بیاور لذا خبر گفته انشاء اراده کرده این هست هم در شریعت مقدس اسلام هست هم در میان عقلا هست و دیروز می‌گفتم که مسلم هست علاوه بر این که از این اخبار اراده شده اخبار موکد هم اراده شده یعنی از آن بعت که انشاء اراده شده برای تأکید این کار را بکند در حقیقت می‌گوید که این بیع واقع شد فعل ماضی را هم می‌آورد آنهم برای تأکید، تأکید روی تأکید و انشاء که مستقبل به معنا حال، مستقبل واقعی است، متحقق الوقوع است به جای مستقبل ماضی می‌آورد می‌شود تأکید در تأکید در این حرفها، حرفی نیست همه گفتند که بعضی اوقات اخبار می‌کند اما انشاء اراده می‌کند وقتی انشاء اراده کرد چرا این کار را می‌کند برای تأکید مطلب اما حرف این است، این حقیقت است یا مجاز؟ استعمال شی در غیر ماوضع له است؟ زیدکثیر الرماد است؟ که این زید کثیر الرماد یعنی زید سخی به جای زید سخی می‌گوید زید کثیر الرماد این جوری است؟ این هم اخبار می‌گوید و از او انشاء اراده می‌کند؟ مجازاً استعمال شی در غیر ماوضع له است. حالا یا با قرینه که قرینه حالیه توی کار است یا آن مجاز ادعائی که سابقاً صحبت کردیم. خب خیلی‌ها این جوری گفتند.

    مرحوم آخوند در کفایه می‌فرمایند نه، این مجاز نیست حقیقت است استعمال کرده لفظ را فی ما وضع له بداعی انشاء.

    دیروز من اشکال می‌کردم می‌گفتم که چه جور می‌شود راستی اراده کند اخبار را اما انشاء داعی بر داعی که داریم خیلی جاها مثل اینکه پول می‌گیرد نماز می‌خواند قربه الی الله آن قربه الی الله‌اش برای پول گرفتنش است اسمش را می‌گذارند داعی بر داعی یعنی آن پول گرفتن داعی می‌شود برای اینکه نماز بخواند قربه الی الله این را می‌گویند داعی بر داعی خیلی خوب است که این مسئله داعی بر داعی را بزرگان منقسم به 7 قسم، منقسم به 14 قسم می‌کنند در باب خلوص خب آنجاها خوب است اما در ما نحن فیه داعی بر داعی یعنی چه؟ آنجا که داعی بر داعی است یعنی پول می‌گیرد نماز می‌خواند واقعاً قربه الی الله بازیش نمی‌آید در نماز خواندن راستی قربه الی الله می‌خواند از همین جهت هم مثلاً می‌تواند بگوید که من نماز را خواندم اما نمی‌گوید که، دین می‌داند و از نماز خودش هم بیشتر اهمیت می‌دهد برای این که حق الناس است یا مثلاً توی نماز خودش جلو می‌رود توی نماز مردم گاهی اوقات شک می‌کند درست گفت، درست نگفت برمی‌گردد درست می‌گوید تا راستی نماز خوبی بخواند می‌رود توی خلوت کسی نباشد نصف شب نماز مردم را بخواند تا بتواند قربه الی الله بخواند خب آنجا واقعاً نماز را قربه الی الله می‌خواند اما داعی چیست؟ داعی خدا نیست داعی پول گرفتن است خب طوری نیست اما ماندن فیه داعی این است که انشاء بکند یعنی از بعت ایجاد بکند آن تبدیل اضافتین را پول را بدهد به مشتری خانه را بدهد به بایع از بعت این کار را می‌خواهد بکند مثل اینکه تکویناً می‌آید پول را از او می‌گیرد می‌دهد به این خانه را از این می‌گیرد می‌دهد به او بعت تبدیل اضافتین این کار را می‌کند خب این را می‌گویند انشاء داعی انشاء است از بعت حالا اینکه انشاء است بعت اگر در انشاء استعمال بشود طوری نیست اگر در اخبار استعمال بشود تناقض است برای اینکه استعمال کرده است لفظ را از او اراده کرده است به راستی اخبار را در حالیکه اخبار هیچ نظرش نیست نظرش انشاست. حالا الان که می‌گوید بعت اخبار می‌کند یا ایجاد می‌کند؟ الان می‌گوید بعت آیا استعمال شی در ماوضع له نیست؟ بلکه استعمال شی که به شما بفماند که در ذهن من انشاء است نه اخبار خب این خوب است اما این استعمال شی در اخبار نشد استعمال شی در انشاء شد این که مرحوم آخوند می‌گوید، می‌گوید استعمال شی در ماوضع له است یعنی در اخبار است از این اخبار داعی اخبار نیست بلکه داعی انشاء است می‌گویم خب حالا داعی انشاء است آن داعی باید کار بکند برای ایجاد اضافتین شما می‌گوئید ایجاد اضافتین نیست اخبار است، اخبار از چه؟ اخبار از اینکه بعت وضع شده برای اینکه می‌گوید فروختم خب بعت وضع شده برای اینکه بگوید فروختم اما داعی‌اش این است که بگوید الان ایجاد کردم، قبلاً نفروختم الان ایجاد کردم یعنی از بعت هم انشاء بعنوان داعی هم اخبار به اعتبار لفظ. گویا مجاز است خودش هم مجاز است دیگر الان خودش هم اخبار نمی‌تواند باشد، اگر بخواهیم اخبار باشد معنایش این است که من قبلاً فروختم این را می‌گویند اخبار، بعت یعنی قبلاً فروختم اما می‌شود اینکه قبلاً فروختم مجاز باشد، مجاز به چه معنا استعمال شود در غیر ما وضع له از اخبار اراده بکند انشاء را، چرا این کار را می‌کند؟ برای این که تأکید مطلب مثل اذا وقعت الواقعه مستقبل متحقق بمنزله ماضی یا ماضی بمنزله مستقبل متحقق الوقوع اینها همه می‌شود اما آنکه مرحوم آخوند دارد که سابقاً هم جور دیگری را راجع به داعی می‌فرمود و ما اشکال می‌کردیم، این جا آن که مرحوم آخوند دارد این است که لفظ اخبار گفته شده، استعمال شده فی ماوضع له اما داعی‌اش استعمال فی ما وضع له نیست بلکه داعی این است که انشاء بکند با این لفظ اگر مجاز بگوئید خوب است مثل کثیر الرماد می‌گوید از آن اراده می‌کند سخاوت را یعنی استعمال شی در غیر ماوضع له اینجا هم اگر بگوئید که اخبار است از این اخبار اراده شده انشاء پس چرا لفظ اخبار نیاورد، لفظ انشاء آورد؟ بگوئید برای تأکید اینها همه خوب است اما این استعمال شیء فی ما وضع له یعنی اخبار اما داعی انشاء این هم نمی‌شود اگر داعی انشاست خود این هم باید انشاء باشد یعنی با لفظ بعت باید ایجاد بکند تبدیل اضافتین را لفظ یعید را بجای اعد می‌گوید چرا می‌گوید؟ برای تأکید یعنی پسر من به اندازه‌ای آدم خوبی است که حتماً بجا می‌آورد برای این اما الان که می‌گوید یعید از این یعید اراده می‌کند اخبار را یا انشاء را؟ انشاء را یعنی یعید، اعد می‌شود استعمال شی در غیر ما وضع له . لذا نمی‌شود این حرف مرحوم آخوند را پذیرفت که ما بگوئیم که حقیقت است یعنی استعمال شی در ماوضع له اما چون داعی انشاست آن داعی ضرر به این حقیقت نمی‌زند لذا ماوضع له یعید چیست؟ لفظ مضارع است دلالت می‌کند بر استغفار یعنی اعاده می‌کند انکحت مستعمل فیه آن چیست؟

فعل ماضی، متکلم یعنی نکاح کردم خب حالا اگر گفتم نکاح کردم نه الان نکاح می‌کنم یا الان اعاده کن خب این دیگر خبر نشد دیگر شد انشاء جمع بین انشاء و اخبار هم که نمی‌شود لذا مرحوم آخوند جمع نمی‌تواند بکند نمی‌گوید جمع می‌گوید این اخبار است، به راستی اخبار است اما داعیش انشاء است می‌گوئیم خیلی خوب راستی اخبار است استعمال شیء در ماوضع له است یا نه؟ اگر هست خب انشاء که معنا ندارد اگر استعمال شیء در غیر ماوضع له است با داعی می‌سازیم می‌شود مجاز یعید گفته از او اراده کرده اعد را، حالا الان که می‌خواهید در 2 مرحله درست بکنید داعی که نمی‌تواند برای شما انشاء درست بکند داعی یک چیز ذهنی است محرک است لذا آن داعی هیچ، آن محرک است برای اینکه من بگویم بعت حالا الان که می‌گویم بعت آن داعی که اراده جدی برای من درست کرده که بگویم بعت، این بعت خبر است یا انشاء؟ می‌گویم اگر خبر است چه جور می‌شود خبر بشود انشاء؟ چه جور می‌شود آن اراده جد- اراده جد که نیست داعی است دیگر – چه جور می‌شود آن مافی الذهن که داعی شده برای اینکه این بگوید بعت آن استعمال بشود فی ماوضع له و اراده شود از آن غیر ماوضع له ؟ اصلاً در باب مجاز هم محال است استعمال شیء در ماوضع له یعنی حقیقت، استعمال شیء فی غیر ماوضع له یعنی مجاز حالا کسی استعمال بکند فی ماوضع له و اراده بکند مجاز را خب نمی‌شود دیگر این محال است.

    این خلاصه حرف است لذا ما اصلاً قائل به حقیقت هستیم ما می‌گوئیم که این الفاظ همه وضع شده برای ایجاد. لذا ما قائل به این هستیم که بعت وضع شده برای انشاء نه برای اخبار لذا در حقیقت 2 تا بِعتُ داریم یکی بعت انشائی یکی بعت اخباری داد با زنش حرف می‌زند می‌گوید خانه را فروختم می‌شود بعت اخباری دارد با مشتری حرف می‌زند می‌گوید بعت این می‌شود بعت انشائی وضع است لذا هر لفظی را هم نمی‌شود استعمال کرد مثلاً در باب بعت می‌گوید ابیع و اراده کند انشاء را یک لفظ خاصی برایش وضع کرده می‌گوید حتماً باید بگوئی بعت اگر بگوئی ابیع نمی‌شود یعنی از ابیع انشاء اراده بکنی در انکحت حتماً باید بگوئی انکحت فعل ماضی می‌خواهی بگوئی انکح لنفسی یا لموکلتی نمی‌شود مرحوم محقق ثانی کتابی دارد صیغ العقود و کتاب خوبی است، صیغه‌های اخباری که اراده شده انشاء آنجا می‌آورد.

    وضع توفیقی است دست من که نیست مسلم هم توفیقی است مرحوم محقق ثانی هم نفرموده بود ما می‌گفتیم، که آقا اینها توفیقی است یعنی جمل اخباریه را استعمال کردند و از آن اراده کردند انشاء این توفیقی است یعنی وضع یعنی باید ببینیم واضع کجا را اجازه می‌دهد هر کجا می‌دهد بمعنا که وضع کرده ما هم می‌گوئیم هر کجا را وضع نکرده خب ما هم نمی‌توانیم استفاده بکنیم در مثل بعت اجازه داده که این بعت یک اشتراک است گاهی می‌توانی با قرینه استعمال بکنی در تبدیل اضافتین یعنی انشاء اما ابیع این عرضه را ندارد در مثل طلاق گفته که مثل انکحت که می‌گوئی حالا بگوئی طلقت می‌گوید نمی‌توانی باید بگوئی هی طالق با یک جمله اسمیه بیاوری بجای هی طالق بگوئی طلقت می‌گوید نمی‌شود می‌خواهی طلاق بالصیغه درست بکنی اگر می‌خواهی بعی بالصیغه پیدا کنی اگر می‌خواهی نکاح مواطاتی نباشد، نکاح بالصیغه درست بکنی صیغه‌اش خاص است در آن انکحت است، در این بعت است در مثل طلاق هی طالق است و امثال اینها خب اگر به راستی حرف مرحوم آخوند درست باشد خب باید من بتوانم هم بگویم بعت اراده کنم انشاء، هم بگویم ابیع اراده کنم انشاء هم بگویم هی طالق اراده کنم انشاء هم بگویم طلقت اراده کنم انشاء هیچ کس نگفته.

     لذا اگر حرف مرحوم آخوند بود حتی اگر مجازی‌ها که می گویند استعمال شیء در غیر ماوضع له خب اینجا استعمال شیء در غیر ماوضع له است اما می‌گوید غلط است یعنی مجاز هم جا دارد و ما بجای هی طالق بخواهیم بگوئیم طلقت، بگوئیم استعمال شی در غیر ماوضع له باز هم نمی‌شود لذا هی طالق این ، وضع شده برای اینکه من بتوانم با آن طلاق بدهم. اما بجای هی طالق بخود هم بگویم طلقت آنهم خبر است دیگر این جمله اسمیه است،آن جمله شاید هم از هی طالق بالاتر باشد چون تأکید است، تأکیدش بیشتر است بخواهم بجای هی طالق بگویم طلقت گفتند غلط است گفتند اگر می‌خواهی طلاق بالصیغه درست بکنی طلاق واقع نمی‌شود باید حتماً جمله اسمیه آنهم هی طالق اما همین را بیاورش توی نکاح گفتند حتماً باید انکحت باشد اگر بگوئی هی زوجتی گفتند غلط است، نمی‌شود در حالیکه هیچ فرقی نمی‌کند هی زوجتی با زوجت هر دو اخبار است مجازی‌ها می‌گویند استعمال شی در غیر ما وضع له است مرحوم آخوند می‌گویند حقیقت است به داعی انشاء ما می‌گوئیم خیلی خوب بجای اینها، بجای انکحت می‌گوئیم هی زوجتی، آنهم می‌گوید قبلت می‌شود یا نه؟ می‌گویم نه اگر کسی بخواهد بالصیغه درست بکند و هیچ کسی نگفته که بجای بعت بگو انشائی یکدفعه انشائی می‌گوید بعت درست اما جمله  اسمیه بیاور. نمی‌شود یعنی چه نه مجاز است، نه حقیقت کی حقیقت است آنجا که لغت، وضع به ما گفته باشد این کار را می‌توانی بکنی دیگر مثل زید است بخواهم در عمرو استعمالش بکنم نمی‌شود، حقیقتاً نمی‌شود، مجازاً نمی‌شود غلط است و همه جا که نمی‌توانم بگویم مجاز حتی آنجا هم که مجاز ادعائی درست می‌کنند، آنها این هم صدمه کشیدند و 24 قرینه درست کردند و به خورد ما توی مطول دادند که دیگر شما نخواندید ولی آنها با 24 قرینه جلو آمدند گفتند هر جا که نمی‌شود شما استعمال شی در غیر ماوضع له بکنید حتماً قرینه می‌خواهد. حالا منجمله حرفهایشان که درست است همین جا است که ما اخبار بگوئیم از آن اراده کنیم انشاء را، حرف مرحوم آخوند که نه، حرف مجازیها، آری اما اینجا نه برای اینکه آن 24 قرینه هیچ کدام نیست. پس چرا درست است؟ می‌گوئیم این توفیقی است . یعنی چه؟ یعنی لغت وضع برای ما گفته اگر می‌خواهی طلاق بدهی طلقت نگو اطلق نگو بگوئی هی طالق یک توفیق است، یک تعبد لغتی چنانچه بجای انکحت بخود هی جمله اسمیه بیاوری – مثل سابق– نمی‌شود بجای فعل ماضی بخواهی فعل مضارع بیاوری نمی‌شود چرا؟ توفیقی. دلیل در توفیقی بودنش هم اینکه اگر بگویم غلط است یک دفعه مواطاتی می‌خواهید حرف بزنید آن طوری نیست آن اصلاً هیچ چیز هم نگوئید اصلاً پول را بدهید، خانه را بگیرید مواطات می‌شود هر لفظی دلالت بر این تبدیل اضافتین بکند طوری نیست اما یکدفعه می‌خواهی بیع به صیغه درست بکنی حتماً باید لفظ مخصوص داشته باشد یکدفعه طلاق موطاتی می‌خواهد بدهد خیلی خوب همین مقدار که چادرش را سرش می‌کرد می‌گفت تو دیگر زن من نیستی- آنوقت‌ها اینجور بود- این می‌شد طلاق اما یکدفعه می‌خواهد طلاق بالصیغه که اسلام می‌گوید باید حتماً هی طالق باشد با غیر هی طالق نمی‌شود، می‌شود توفیقی لذا می شود استعمال شیء در ما وضع له استعمال شیء در غیر ماوضع له نیست مجاز هم نیست حقیقت است، استعمال شی در ما وضع له است اما نه اینکه اخبار گفتن اراده انشاء کردن، نه بلکه انشاء کردم با این لفظ داعی هم انشاء بوده است. اگر راستی نمی‌توانم بفهمانم یا شما اجازه نمی‌دهید که خودتان بفهمید دیگر تحشیه می‌خواهد اگر جزوه بنویسید تحشیه می‌خواهد.

    بحث بعد ما راجع به توصلی و تعبدی که خیلی مسئله را مرحوم آخوند اینجا مشکلش کردند هر چه بحث آسان است ایشان بحث را مشکل کردند مطالعه دقیقی بفرمائید تا جلسه بعد درباره‌اش صحبت کنیم انشاءالله.

وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo