< فهرست دروس

درس خارج  فقه الدیات آیت الله مظاهری

87/10/21

بسم الله الرحمن الرحیم

الفضل

جلسه 10

  رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

   دو سه تا مسئله راجع به صحیح و اعم مانده است و انصافاً این بحث صحیح و اعم یک بحث بغرنجی در اصول ماست. آنکه ما انتخاب کردیم این است که اسامی عبادات فرقی ندارد با اسامی غیر عبادات در میان عرف . همینجوری که عرف الفاظ را، الفاظ عامه را وضع می‌کند برای   ماهیت لابشرط ، شارع مقدس هم همین کار را کرده، نماز که اوله التکبیر آخره التسلیم، این را در نظر گرفته و لفظ را وضع کرده برای صلاه ماهیت من حیث هی، هی مثل اینکه خانه را ساخته وضع کرده لفظ بیت را یا فارسی خانه را برای هر چه قابل سکونت است. که می‌سازد با صحیح، می‌سازد با فاسد می‌سازد با کاخ، می‌سازد با کوخ لفظ صلاه هم شارع مقدس وضع کرده برای آن ماهیت لابشرط که در نظر گرفته ادله التکبیر اخره التسلیم می‌سازد با نماز مسافر، با نماز غیر مسافر، نماز صحیح، با نماز باطل، با نماز جماعت با نماز غیر جماعت، با نمازی که مستحبات تویش است با نمازی که مستحبات در آن نیست آن کلی طبیعی یعنی الفاظ وضع می‌شود برای کلی طبیعی ،کلی طبیعی می‌آید توی خارج، مصادیق خیلی دارد.

     من خیال می‌کنم آن کسانی که گفتند اعم، این اعم از صحیح و فاسد را مخصوصاً فحول آنها مثل صاحب هدایه المترشدین و مثل فصول و امثال اینها مرادشان این نیست که اسماء وضع شده برای معنای اعم از صحیح و فاسد به قیدیت چنانچه صحیحی‌ها می‌گویند که وضع شده برای صحیح من خیال نمی‌کنم این باشد آنها که گفتند اعم همین عرض مرا می‌خواهند بفرمایند که رسم لغت این است این لغت شارع مقدس اصطلاح خاص ندارد در وضع لغت وضع لغت این است که حتی راجع به اعلام شخصیه هم وضع می‌کند از نظر دلالت برای ماهیت لابشرط لذا بچه صحیح است، اسمش حسین است، مریض است اسمش حسین است، العیاذ بالله فلج می‌شود اسمش حسین است، جوان می‌شود، پیر می‌شود اسمش حسین است واینها که مجاز نیست لفظ را وضع کرده برای این جسم خارجی، تشخیصش ماهیت لابشرط دیگر چه رسد اسماء اجناس و اگر عرض مرا بپذیرید دلیل ما هم تبادر است، نه آن تبادری که شک داریم ببریم توی ذهن و پیدا بکنیم به قول مرحوم آخوند انسباق المعنی من الفظ یعنی عرفی.

    آنچه من عرض می‌کنم یک معنای عرفی است در باب لغت، در شریعت مقدس اسلام باشد در عرف مردم باشد عرف هم زبانش عربی باشد یا انگلیسی، فارسی باشد یا غیر فارسی. همه، همه عرف لغت این است که لفظ برای معنا، اما معنای لابشرطی که این معنای لابشرطی همان ماهیت لابشرط است که اسمش را می‌گذاریم کلی طبیعی به اندازه افراد در خارج موجود است لذا زید انسان حقیقت است دیگر.

    وضع کرده برای کلی که به اندازه مصادیق موجود می‌شود در خارج و دیگر خیلی هم احتیاج به اینکه عدم صحت سلب و این فرمایشاتی که او ادعا کرد، آن هم ادعا کرد؛ اینها را هم نمی‌خواهیم دلیل ما عرف، اینکه ما بگوئیم شارع مقدس یک اصطلاح خاصی دارد در باب لغت، در باب اوضاع، مسلم این را نمی‌توانیم بگوئیم. اگر همچنین عرف خاصی بود اصطلاح خاصی بود باید بگوید و چنین چیزی نبوده، نیست کسی نگفته بنابراین شارع مقدس در وضع لغاتش مثل عرف است همینطور که عرف الفاظ را وضع می‌کند برای ماهیت لابشرط حتی در اعلام راجع به تشخص و حالاتش همینطور شارع مقدس هم الفاظش را وضع می‌کند برای معانی اما حتی راجع به مثلاً اعلامش مثل خانه خدا را راجع به تشخصات و حالاتش، مسجد الحرامی که پیغمبر اکرم بودند و در زمانشان مسجد رسول الله که خود پیغمبراکرم ساختند تا مسجد رسول الله الان خب خیلی تفاوت کرده اما همه‌اش مسجد رسول الله است مثل آن بچه که به قول صدرالمتعلهین یک حیوان بالفعل است تا بیاید یک دانشمند مسلط بر علوم اسلامی خیلی با هم تفاوت دارد اما هر دوتایشان بابیش اسمش را گذاشته محمد، الان هم اسمش محمد است.

    این عرض ما بود راجع به صحیح و اعم، لذا اینهمه تفصیلات اگر عرض مرا بپذیرید دیگر سالبه به انتفاء موضوع می‌شود قدر جامعش هم درست می‌شود وضع می‌کند مثلاً نماز را در نظر می‌گیرد، ادله التکبیر، آخره التسلیم و این به نحو ماهیت لابشرط. که بعد بیان می‌کند، جزئیات و شرایط و مستحبات و امثال اینها را. آنوقت این ادله التکبیر، آخره التسلیم یک دفعه تمام الاجزاء و شرایط است هم از نظر استحباب، هم از نظر فضایل مکافی، زمانی مثل اول وقت توی مسجد با جماعت، صلاه است دیگر. یک دفعه هم می‌رسد به آنجا که نه یک نماز دست و پا شکسته‌ای مثل عرف مردم خب می‌گویند نماز خواند دیگر حالا ولو اینکه می‌گویند نمازش باطل است اما می‌گویند نماز، نماز خواند که باطل است یعنی اجزاء و شرایط را نیاورد ولی می‌گویند نماز باطل، نماز فاسد.

    راجع به روزه‌اش هم همین است، تمام اسماء در شریعت مقدس اسلام که ابداعی است همه، همه نماز و روزه و خمس و ذکات و حج و جهاد و همه این مخترعات شرع حتی گفتم راجع به اعلام شخصیه‌اش مثل لفظ معنا و لفظ عرفات و لفظ طواف و لفظ خانه خدا و همه اینها که در قرآن آمده یا در روایات آمده همه اینها وضعش، وضع لغت است و لغت قاعده‌اش این است که یک چیزی را در نظر می‌گیرد مثل رجل مرد در مقابل زن در نظر می‌گیرد، لفظ رجل را وضع می‌کند برای آن و این رجل در هر حالتی رجل است چون ماهیت لابشرط است، ماهیت لابشرط توی خارج با همه مصادیقش می‌سازد حتی با آن نامردی هم که می‌گویند نامرداست، با آن هم می‌سازد یا اشباه الرجال و لارجال و با آن کسی هم که یک تکه گوشت است و عقب افتادگی دارد، با آن هم می‌سازد.

    لذا روی عرض من قدر جامع درست کردن هم خیلی آسان است همان که مرحوم آخوند تویش ماند، صحیحی‌ها هم تویش ماندند می‌گویند ما نمی‌دانیم قدر جامع چیست اشاره می‌کنیم با آثارش، آن است که تنها عن الفحشاء و المنکر است.

    یا مثلاً آن اعمی‌ها تویش ماندند حتی رسیده به اینجا که می‌گوید لفظ صلاه را وضع کرده برای ارکان. خب معلوم است تویش ماندند نتوانسته‌ درستش بکند می‌گوید لفظ صلاه برای ارکان است ولی روی عرض من مادر فصحه هستیم می‌گوئیم الفاظ در شریعت مقدسه اسلام نظیر الفاظ در لغت و عرف است، همینطور که آنها الفاظ شان را وضع می‌کنند برای ماهیت لابشرط و آنچه در نظر می‌گیرند یک کلی طبیعی است، یک مفهوم است و آن مفهوم است که در خارج مصادیق دارد و آن مفهوم می‌آید در خارج الحق ان الطبیعی بمعنا وجود افراد، لذا قدر جامع حسابی دارند ما هم قدر جامع داریم راجع به الفاظی که مربوط به شارع مقدس اسلام است هم در قدر جامع در فصحه هستیم هم از نظر دلیل، دلیل ما قوی است هم از نظر لغت عرف پسند است. حالا خیلی چیزهاست مثل صلاه غریق، خب صلاه نیست دیگر مثل صلاه میت، صلاه که نیست هیچ چیز به صلاه نمی‌خورد صلاتش گفتند این کاری به شریعت مقدس اسلام ندارد در عرف هم همین است، در عرف هم اینست که گاهی لفظ اطلاق می‌شود بر یک چیزی که آن چیز نیست خب اینجاها را می‌گوئیم مجاز است ما که مجاز زیاد داریم، 90 درصد استعمالها مجازند لذا همینجور که عرف مجاز دارد، گاهی نمی‌تواند بگوید مصداق است، کلی طبیعی نمی‌آید توی خارج. چونکه مصداقش را پیدا نمی‌کند تا بیاید در خارج می‌بینیم که شارع مقدس راجع به همان مصداق، آن لفظ را گفته می‌گوئیم خب مجاز است مثل صلاه حریق، صلاه غریق، صلاه میت و امثال اینها. ظاهراً اینجوری که من آمدم جلو این 4-3 صفحه کفایه بیشتر که راستی بغرنج است برای مرحوم آخوند از مسائل مهم و مشکل اصول این مسئله صحیحی و اعمی است و اینجور که من آمدم جلو علی الظاهر همه مسائل حل می‌شود، به خوبی هم حل می‌شود، احتیاج به این ان قلت، قلت هم نداریم.

    لذا مثلاً این روایاتی که هم آنها تمسک کردند، هم اینها تمسک کردند گفتند که مثلاً الصلاه تنهی عن الفحشاء والمنکر این می‌گوید برای صحیحی ، آن آقا هم می‌گوید دهه الصلاه ایام عقابک می‌گوید اعم از صحیح و فاسد.

    ما چه می‌گوئیم؟ می‌گوئیم هر دو درست است و هر دواش هم حقیقت است.

    الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر، آن صلاه تام الاجزاء و شرایط دع الصلاه ایام اقرائک آن نماز فاسد مثل آنجا که یک نماز دست و پا شکسته بخواند مثل 90 درصد مردم که نمازشان باطل است اما خدا قبول می‌کند انشاءالله دیگر این روایتها اینجوری می‌شود، همه روایتها هیچ کدام مجاز نیست هیچ کدام هم اثبات در طلب را هم نمی‌تواند بکند الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر بگوید که پس وضع برای صحیح شده می‌گوئیم نه مرادش آن نمازی است که راستی تنهی عن الفحشاء و المنکر آنهم که می‌گوید دع الصلاه ایام اقرائک پس وضع شده برای اعم از صحیح و فاسد می‌گوئیم نه. وضع شده برای ماهیت، ماهیت صادق بر این زن است اگر نماز بخواند در حال حیض. همان کلی طبیعی دیگر ما لابشرط مقسمی را اسمش را می‌گذاریم کلی طبیعی، کلی طبیعی‌اش چرا می‌گوئیم؟ برای اینکه ما کلی را یکدفعه کلی عقلی می‌دانیم که آنکه موجود در ذهن است، یکدفعه کلی منطقی می‌دانیم که هیچ در نظرش نیست، خارج البته یکدفعه نه کلی طبیعی می‌دانیم آنکه همان کلی منطقی می‌آید توی خارج که یک مفهوم است، آن مفهوم لابشرطی یجتمع مع الف شرط یجتمع با همه خصوصیات در حالیک مثلاً انسان من حیث هر انسان زید نیست اما وقتی که آمر در خارج یعنی وقتی که زید آمد در خارج همان کلی طبیعی با عوارض مشخصه زیدیت می‌شود زید. لذاکلی طبیعی است با عوارض مشخصه.

   انسان باز همان کلی طبیعی است با عوارض مشخصه الان مثلاً 6-5 میلیارد جمعیت داریم، اسمش را هم بخواهید کلی منطقی طوری نیست اما نه کلی منطقی ‌اسمش را نمی‌گذاریم می‌گوئیم اسمش را می‌گذاریم کلی طبیعی وضع شده برای کلی طبیعی، کلی طبیعی یک ماهیت لابشرط است، لابشرط مقسمی هم هست.

    آن دع الصلاه ایام اقرائک یعنی نیاور که نمی‌شود در حال حیض نیاور که نمی‌شود، چه چیزی را نیاور؟ نماز را، لذا می‌گوید دع الصلاه نیاور که نمی‌شود یعنی فاسد است یعنی نماز را تام الاجزاء می‌آوری اما یک حالی داری که نمی‌توانی نماز بخوانی لذا این نماز که از نظر لغت 100 درصد صادق بر آن نماز، اما این باطل است چون حالت تو حالتی است که باید نماز نخوانی خوب است دیگر این عرض من و بحث‌ها هم همه حل می‌شوند یعنی تمام این روایاتی که آنها تمسک می‌کنند برای صحیحی، آنها تمسک می‌کنند برای اعم از صحیح و فاسد تبادری که این ادعا می‌کند، تبادری که آن ادعا می‌کند، عدم صحت سلبی که آن ادعا می‌کند، همان اعمی هم عدم صحت سلب را، همین سابقاً چند روزی که مباحثه کردیم دیدیم که هر دلیلی که او می‌آورد این هم می‌آورد همه اینها برای خاطر اینست که آن کلی طبیعی هم با قول صحیحی می‌سازد هم با قول اعمی هم روایات صحیحی را در بردارد هم روایات اعمی هم تبادر او را در بردارد هم تبادر آن را، هم عدم صحت سلب او را در بر دارد هم عدم صحت سلب این را. اینجور که من عرض می‌کنم یک مجمع البحرین است که تمام گفته‌های صحیحی و اعمی در این مجمع البحرین جمع است هذا کله حرفهائی که قبلاً زدیم .

    حالا 3 تا مطلب مانده، مطلب اول راجع به اینست که باب معاملات چه؟ خب ما باز در فصحه هستیم بگوئیم که معاملات و عبادات که ندارد شارع مقدس اصطلاح خاص در لغت ندارد. برویم در عرف می‌بینیم لفظ بیع را وضع کرده برای انتقال، برای تبدیل اضافتین عوض جائی برود، معوض جای او بنشیند این تبدیل اضافتین، این انتقال، به این می‌گویند بیع، این بیع گاهی صحیح است، گاهی فاسد است یعنی مثلاً اگر بیعی را بچه انجام بدهد، سفیهی انجام بدهد، پیش عقلا بیع است اما می‌گویند این بیع فاسد است. چرا فاسد است؟ می‌گویند این آقا سفیه بود. شارع مقدس هم می‌گوید این نابالغ بود. بیع واقع شده یعنی نقل و انتقال اما این نقل و انتقال فاسد است چنانچه این نقل و انتقال گاهی صحیح است آنجا که با توجه بگوید بعت ، او بگوید قبلت یا مثلاً آن کسانی که می‌گویند صیغه می‌خواهد حالا اگر صیغه نباشد بگوید فروختم آنهم می‌گوید خریدم مبارک باد خب این بیع واقع شد اما چون صیغه می‌خواهد بعت و قبلت، این می‌گوید فاسد است، بیع آمد اما لایترتب علیه آثار معنای صحت و فساد یعنی همین دیگر لایترتب علیه الاثار و اینکه مرحوم آخوند می‌فرمایند دوران امر بین وجود و عدم است  نه دورران امر بین وجود صحیح و وجود فاسد است مثل صلاه دیگر خب اگر کسی نماز را بدون رکوع بخواند این هیچ چیز نخوانده است نماز فاسد است اما اسمش نماز است دوران امر بین وجود و عدم همین جا هم می‌آید برای اینکه نماز فاسد نماز نیست یعنی معطی به مطابق ما مأمور به نیست، معطی به هیچ چیز. اما همین معطی به اسمش نماز است اما نماز فاسد.

    لذا مرحوم آخوند که می‌فرمایند دوران امر بین وجود و عدم است می‌گویم این شما در عبادات هم بگوئید برای اینکه وقتی معطی به مطابق با مأمور به نشد هیچ چیز، دوران امر بین وجود و عدم است یا معطی به مطابق با مأمورٌ به است نماز درست است یا معطیٌ به مطابق نیست هیچ چیز دوران امر بین وجود و عدم است واقعاً این است یعنی واقعاً دوران بین وجود و عدم است اما از نظر لغت داریم بحث لغوی می‌کنیم از نظر لغت آیا این صلاه یا نه ؟ می‌گوئیم آری. از نظر لغت آیا این بیع است یا نه ؟ می‌گوئیم آری. خب همین حرف را ما اشکال رویش داریم که همین حرف من است اشکال مرا باید رفع کنیم که اینکه مرحوم آخوند می‌فرمایند که اگر وضع باشد برای اسباب نزاع می‌آید اما برای مسببات دائر مدار وجود و عدم است و بحث نمی‌آید.

    به مرحوم آخوند عرض می‌کنیم آقا بحث واقعی اگر بکنیم دائر مدار بین وجود و عدم در عبادات هم را می‌بیند برای اینکه آن عباداتی، آن نمازی که رکوع نداشته باشد فقط، این نماز است اما باطل است. باطل یعنی چه؟ یعنی معطیٌ به نیست. یعنی واقع نیامده، یعنی معطیٌ به مطابق با مأمورٌ به نیست. خب دائر مدار بین وجود و عدم است دیگر این عدم اینجور نیست که یک عدم باشد که به درد بخورد، خب نه. نماز بدون رکوع عدم است.

    معامله هم همینطور است ، بیع بالصیغه اگر کسی بگوید دائر مدار بین وجود و عدم است. یا صیغه دارد، معامله آمده، یا صیغه ندارد هیچ چیز اما لغت آیا به این که هیچ چیز می‌شود گفت بیع یا نه؟ ما می‌گوئیم بله، بحث صحیحی و عدمی می‌شود گفت به آن بیع. برای اینکه وضع شده برای ماهیت لابشرط.

    حالا روی این عرض من یک مقدار فکر کنید ببینید که من فرق نمی‌گذارم بین معاملات و بین عبادات، بین اسباب و مسببات و همه را عرض می‌کنم وضع شده برای ماهیت لابشرط و یجتمع مع الشرط هم با صحیح می‌سازد هم با فاسد ولی بازم چونکه حرف مرحوم آخوند است و حرف شیخ المشایخ است و باید رویش حساب بکنیم، رویش حساب بکنید ببینید عرض من درست است یا نه ؟

وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo