< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

99/09/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: 1- اگر مأموم سهواً تکبیرة الإحرام را قبل از امام بگوید 2- اگر مأموم زیادی‌های مستحبی را بگوید 3- اگر امام و مأموم از نظر تقلید با هم اختلاف داشته باشند 4- وظیفه‌ی مأموم درصورتی که امام سهواً رکن یا غیررکن را در غیر محلش به‌جا آورد 5- در نماز جماعت فقط مأموم می‌تواند حمد و سوره را نخواند/ مسئله 14و15و16و17و18/ احکام نماز جماعت/ کتاب الصلوة

 

مسئله 14:

لو أحرم قبل الإمام سهوا أو بزعم أنه كبّر كان منفردا، فإن أراد الجماعة عدل إلى النافلة وأتمها أو قطعها.[1]

مسئله، واضح است. مسئله اینست که سهواً تکبیرة الإحرام را قبل از امام گفته است. علی کل حالٍ تکبیرة الإحرام را گفته و امام هم بعد تکبیرة‌الإحرام می‌گوید. حال چه کند؟!می‌تواند نماز را رها کند و تکبیرة‌الإحرام بگوید و یا قصد فرادا کند و از خود نماز بخواند.

قبلا صحبت کردیم که قصد فراداکردن در اینگونه جاها مانعی ندارد. اصلاً قطع نماز، اینکه مشهور است حرام است، ما گفتیم دلیلی بر حرمت نداریم. بنابراین می‌تواند در وسط نماز، نماز را رها کند اما کار حرامی به جا نیاورده است. مخصوصاً اگر ضرورتی باشد، مسلّماً حرمت ندارد. اما سابقاً گفتیم و فقها نفرمودند و فقها می‌فرمایند قطع نماز حرام است و اگر ضرورتی جلو آمد، اگر معتنابه باشد، عدول کند نماز را به مستحبی. اما همینطور که مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه»‌ در اینجا فرمودند، اینجاها نمی‌توان گفت قطع نماز اشکال دارد. بنابراین یا فرادای قهری است که فرادای قهری را اشکال داریم. و یا اینکه نماز را قطع می‌کند و ابتداءاً اقتدا به امام می‌کند.

 

مسئله 15:

يجوز للمأموم أن يأتي بذكر الركوع والسجود أزيد من الإمام، وكذا إذا ترك بعض الأذكار المستحبة يجوز له الإتيان بها مثل تكبير الركوع والسجود «وبحول الله وقوته» و نحو ذلك.[2]

فرمایش مرحوم سیّد واضح است و اینکه امام مثلاً که یک «سبحان الله ربی الأعلی» می‌گوید اما این می‌خواهد سه مرتبه بگوید. یا امام صلوات در رکوع و سجده ندارد و این می‌خواهد صلوات بفرستد و سابقاً گفتیم مقارن با امام لازم نیست و تأخیر اشکال ندارد؛ بنابراین اگر مأموم زیادی‌های مستحبی بگوید، مانعی ندارد.

اما چیزی که مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» نفرمودند و مسلّم مرادشان بوده، اینست که باید هویت جماعت مراعات شود. اگر مثلاً امام جماعت در رکعت سوم، «سبحان الله و الحمدلله» می‌خواند و این تشهد می‌خواند و یا هنوز به سجده است، به این نماز جماعت نمی‌گویند و ما می‌گوییم این نماز جماعت باطل است.

مرحوم سیّد این را در اینجا نفرمودند و مسلّم مرادشان است، لذا مؤخر شدن از امام مانعی ندارد تا جایی که عرفاً جماعت مراعات شود.

 

مسئله 16:

إذا ترك الإمام جلسة الاستراحة لعدم كونها واجبة عنده لا يجوز للمأموم الذي يقلد من يوجبها أو يقول بالاحتياط الوجوبي أن يتركها، وكذا إذا اقتصر في التسبيحات على مرة مع كون المأموم مقلدا لمن يوجب الثلاث وهكذا.[3]

چیزهایی در نماز هست که امام جماعت واجب نمی‌داند و مأموم واجب می‌داند از نظر تقلید. مثلاً ایشان جلسات استراحت و یا تسبیحات اربع را مثال می‌زند که امام جلسات استراحت را واجب نمی‌داند؛ لذا وقتی سر از سجده برمی‌دارد، ننشسته برای رکعت بعدی بلند می‌شود. اما مأموم واجب می‌داند. می‌فرمایند واجب است مأموم این اذکاری که اختلاف با امام دارد، مراعات کند. یعنی جلسه‌ی استراحت به جا بیاورد. تسبیحات اربع را سه مرتبه به جا بیاورد و همچنین اختلاف‌هایی که بین امام و مأموم پیدا می‌شود. واجب است که مراعات اینها را بکند. بعضی گفتند اگر مراعات نکند، طوری نیست، اما معلوم است که این از نظر تقلیدش نماز امام صحیح است اما نماز خودش صحیح نیست، برای اینکه باید جلسه استراحت را به جا بیاورد اما نیاورده و یا تسبیحات اربع را باید سه مرتبه بگوید اما یک مرتبه گفته است. از نظر مأموم، نماز امام باطل است. آیا می‌تواند اقتدا کند به این امام یا نه؟!

در اقتدا کردن ظاهراً فقها حرفی ندارند و سابقاً‌ مذاکره کردیم که لازم نیست امام و مأموم از نظر تقلید با هم اختلاف نداشته باشند. لذا این آقا که جلسه‌ی استراحت را به جا نیاورده، ولو از نظر این آقا که جلسه‌ی استراحت را واجب می‌داند، ولو نمازش باطل است اما باطل پیش مأموم است و نه پیش خودش و ما صحّت عندالمصلی را می‌خواهیم و نه صحّت عندالمأموم را. لذا اگر اختلاف‌هایی بین امام جماعت و بین مأموم در تقلید باشد، ولو اینکه از نظر مأموم نماز امام صحیح نیست اما باید بگوییم که در باب تقلید، آنچه باید مراعات شود، فتاوای امام جماعت است. در جاهای دیگر نیز همین است. مثلاً تعدّد در آب کر را پدر واجب می‌داند و پسر واجب نمی‌داند. از نظر پدر، این پسر، پاک نیست. اما نمی‌توان فتوای او را گردن دیگری گذاشت و نماز او را باطل کرد. باید بگوییم هرکسی به فتوای خودش است. اگر فتوای او اینست که نماز را تمام بخواند، پس تمام بخواند و یا اگر فتوای او اینست که تعدد در کر نداشته باشد، پس نداشته باشد. یا فتوای او اینست که تسبیحات اربع یک مرتبه کفایت می‌کند. این آقا باید طبق فتوای خودش عمل کند و از نظر مأموم هم نباید کارهای امام طبق فتاوای مأموم باشد بلکه باید صحّت عنده باشد.

این در معاملات هست، در عبادات هست و مسئله‌ی مهمی هم هست و بالاخره مثلاً‌ چند مرجع تقلید داریم و هرکدام از اینها مقلّد دارند و این مقلدها اختلاف روش دارند، به خاطر اختلاف فتوا دربارۀ مرجع تقلیدشان. همین مقدار که هرکدام به وظیفه عمل کنند، کفایت می‌کند و گمان نکنم کسی احتمال دهد که اگر دو نفر دو مرجع تقلید داشته باشند، باید هر دو از نظر فتوا اختلاف در مرجعیت نداشته باشند. یک مرجع تقلید با این روایت «و أما الحوادث الواقعة فارجعوا الی رواة أحادیثنا فانّها حجتّی علیکم و أنا ججة الله» و همین روایت در مرجع تقلید دیگری هم هست. اصلاً اگر ما بگوییم که افراد از نظر تقلید باید متحد باشند، آنگاه تعدّد مرجعیت و تعدّد اینکه هرکسی از هرکه اعلم است تقلید کند، نه تنها از بین می‌رود بلکه اختلال نظام لازم می‌آید. لذا در این مسئله‌ی ما باید بگوییم امام باید به وظیفه عمل کند و مأموم باید به وظیفه‌ی خود عمل کند، خواه از نظر تقلید با هم مساوی باشند و یا مخالفت داشته باشند. مخالفت او ضرر به این نمی‌زند و موافقت او هم لازم نیست با دیگری باشد؛ و این مسئله را باید مراعات کنیم. مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه»‌ در اینجا مراعات نکردند و این یک مسئله‌ی ضروری است. نه تنها اختلاف نیست بلکه یک مسئله‌ی قطعی است. مثلاً دو مجتهد هر دو جامع‌الشرایط هستند اما اختلاف فتوا دارند. حال کسی بگوید نماز این باید مطابق نماز او باشد. اینطور نیست بلکه این دو مرجع تقلید به یکدیگر اقتدا می‌کنند درحالی که یکی از آنها جلسه استراحت را واجب می‌داند و دیگری واجب نمی‌داند. هرکدام باید روی عقیدۀ خود عمل کند و اینجا «و للمجتهد ان یتابعوا» او را می‌گیرد. این مسئله‌ی ما هم در باب تقلید می‌آید و هم در باب اجتهاد می‌آید و یک قاعدۀ کلی باید بگوییم او مربوط به او نیست و او هم مربوط به او نیست. حتی مثلا در باب معاملات او بگوید صیغه می‌خواهیم و دیگری بگوید معاطات کفایت می‌کند. حال اگر خانه را خرید و فروش کردند بدون صیغه، بگوییم این خانه از نظر او که می‌گوید صیغه لازم است، منتقل به آن آقا نشده است، ولو آن آقا می‌گوید صیغه نمی‌خواهیم اما این عقد واقع نشده است. مسلّم است که نمی‌توان گفت. در باب عبادات و در باب معاملات زیاد است و همه باید طبق عقیده‌شان عمل کنند. اگر مجتهدند طبق اجتهادشان و اگر مقلد است، طبق فتوای مرجعش عمل کند و اما در باب عبادات و در باب معاملات، اگر با دیگران اختلاف دارند، ربطی به عبادات و معاملات این ندارد.

 

مسئله 17:

إذا ركع المأموم ثم رأى الإمام يقنت في ركعة لا قنوت فيها يجب عليه العود إلى القيام لكن يترك القنوت، وكذا لو رآه جالسا يتشهد في غير محله وجب عليه الجلوس معه لكن لا يتشهد معه، وهكذا في نظائر ذلك.[4]

به این می‌گوییم چرا می‌فرمایید: «یجب علیه العود إلی القیام»؟

بهتر اینست که رکوع را طول دهد تا اینکه امام که اشتباه کرده و قنوت بیخود می‌خواند، به این مأموم برسد. مثال ایشان هم خصوصیت ندارد در کلیّه‌ی اینگونه چیزها. مثلاً رکعت سوم است و باید بلند شود و اما امام تشهد سهوی می‌خواند. بهترین راه اینست که صبر کند تا امام از سهوش دست بردارد و تمام شود و به مأموم برسد و اما «یجب علیه العود الی القیام» و یا در مثال من «یجب علیه القیام بعد التشهّد» نیست. بهترین راه اینست که صبر کند تا اینکه امام دست از این چیزها بردارد و بالاخره با هم ملحق شوند. لذا وجوب متابعت در این جاها لازم نیست و برگشتن ولو رکوع هم زیاد شود، نمی‌توان گفت و بهترین راه اینست که بگوییم صبر کند تا اینکه امام دست از اشتباهش بردارد و به هم برسند. علی کل حالٍ اگر این کلمه‌ی «یجب علیه العود» را برداریم، مسئله درست می‌شود. حال یا بلند می‌شود تا قنوت امام تمام شود و با هم به رکوع می‌روند. رکوع زیادی برای اینست و رکوع زیادی در جماعت مانعی ندارد. یا اینکه حرف من است و صبر می‌کند تا قنوت بیجای امام تمام شود و امام به رکوع بیاید و در رکوع به هم برسند. یا اینکه مأموم در رکوع است و امام اشتباها سر از رکوع برداشت، این هم مثل مسئله‌ی قبل است و علی کل حالٍ این فرمایش مرحوم سیّد که می‌فرمایند «یجب علیه العود»، نیست و اگر این برگشت ضرر نداشته باشد، قطعاً نفعی ندارد برای اینکه صبر کردن تا اینکه به هم برسند، بهتر از اینست که مأموم دو رکوع به جا بیاورد.

 

مسئله 18:

لا يتحمل الإمام عن المأموم شيئا من أفعال الصلاة غير القراءة في الاولتين إذا أتم به فيهما، وأما في الأخيرتين فلا يتحمل عنه بل يجب عليه بنفسه أن يقرأ الحمد أو يأتي بالتسبيحات وإن قرأ الإمام فيهما وسمع قراءته، وإذا لم يدرك الأولتين مع الإمام وجب عليه القراءة فيهما لأنهما أولتا صلاته، وإن لم يمهله الإمام لا تمامها اقتصر على الحمد وترك السورة وركع معه، وأما إذا أعجله عن الحمد أيضاً فالأحوط إتمامها واللحوق به في السجود أو قصد الانفراد، ويجوز له قطع الحمد والركوع معه لكن في هذه لا يترك الاحتياط بإعادة الصلاة.[5]

در نماز جماعت فقط مأموم می‌تواند حمد و سوره را نخواند. یعنی امام تحمل حمد و سوره دارد و الاّ در مابقی از اول تا آخر باید هرچه برای امام هست برای مأموم باشد و هرچه برای مأموم هست برای امام هم باشد. مسئله‌ای که مشکل است و آن مسئله روایت صحیح‌السند هم دارد و مرحوم سیّد طبق آن فتوا می‌دهد، اینست که اگر این باید در رکعت سوم حمد بخواند، اما می‌بیند که اگر حمد بخواند امام سر از رکوع برمی‌دارد. اگر سر از رکوع بردارد و این آقا هم رکوعش را به جا بیاورد و در سجده به هم برسند، خوب است و اما اگر ببیند که امام مهلت نمی‌دهد، می‌فرماید حمد را نخواند و به رکوع برود و نماز مأموم صحیح است بدون اینکه حمد را خوانده باشد. مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» روی این فتوا می‌دهد. دلیلی هم که هست صحیحه‌ی معاویة بن وهب است.

 

عنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلرَّجُلِ يُدْرِكُ آخِرَ صَلاَةِ اَلْإِمَامِ وَ هِيَ أَوَّلُ صَلاَةِ اَلرَّجُلِ فَلاَ يُمْهِلُهُ حَتَّى يَقْرَأَ فَيَقْضِي اَلْقِرَاءَةَ فِي آخِرِ صَلاَتِهِ قَالَ نَعَمْ.[6]

یعنی لازم نیست حمد را بخواند و بعد هم قضای حمد هم لازم نیست. اما در اینجا فرمودند: «فَيَقْضِي اَلْقِرَاءَةَ فِي آخِرِ صَلاَتِهِ قَالَ نَعَمْ»

مسئله مشکل است و محشین بر عروه هم می‌گویند که نمی‌شود نماز بدون حمد و عمل به روایت معاویة بن وهب نکردندبه معنای اینکه روایت معرضٌ عنها عندالأصحاب است و اگر معرضٌ عنها هم نبود می‌گفتیم اما مرحوم سیّد«رحمت‌الله‌علیه» به روایت عمل کرده است اما دلیلش را نمی‌دانم. آنچه می‌دانم اینست که روایت معاویة بن وهب معرضٌ عنهاست و این اگر مهلت نمی‌دهد و امام سر از رکوع بردارد، طوری نیست. بالاخره حمدش را می‌خواند و کم کم به امام می‌رسد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo