درس خارج فقه آیت الله مظاهری
99/09/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: 1- اگر حائل شيشه يا نظير شيشه باشد 2- اگر حائل شبکهها ريز داشته باشد 3- تکبيرة الاحرام بستن مأمومين در صفوف سه و چهار قبل از مأمومين صفوف اول 4- اگر مأمومين امام را نبينند، آيا حائل است؟ 5- اگر امام جماعت در اطاقکي برود و درب اطاقک را ببندد، آيا حائل است؟/ مسئله 3 و 4 و 5 و 6 و 7 و 8/ شرايط نماز جماعت/ کتاب الصلوة
مرحوم سيد«رحمتاللهعليه» به عنوان شروط نماز جماعت، فروع فراواني را متعرض شدند؛ اصل مطلب که قبلاً معلوم شد، فروعاتي دارد و مرحوم سيد«رحمتاللهعليه» آن فروعات را در اينجا متعرض شدند، درحالي که اگر ما دقّتي در فروعات کنيم، ميبينيم که تکرار آن اصول است. آن اصول چهارگانه، فروعات فراواني دارد که حتي بعضي از آن فروعات را مرحوم سيد هم متعرض نشدند و اگر اصلاً متعرض نشده بودند، ما خودمان ميتوانستيم از آن اصول، اين فروعات و احکامش را به دست بياوريم. امروز هشت تا از اين فروعات داريم که انشاء الله بعد از مباحثه ميفهميم که اين فروعات از آن اصول چهارگانه است.
مسئله 3:
إذا كان الحائل زجاجا يحكي من وراءه فالأقوى عدم جوازه للصدق.[1]
اگر حائل شيشه يا نظير شيشه مثل کاغذ يا لباسي باشد. کسي که پشت شيشه است، نمايان است. آيا اين حائل است يا نه؟!مرحوم سيد«رحمتاللهعليه» ميگويند حائل است. بعد ميبينند که نميتوانند حائل بودنش را با اصل تطبيق دهند، بنابراين ميفرمايند صدق عرفي اينست که شيشه حائل بين امام و مأموم است. ممکن است و بعضي هم گفتند که حائل آنست که از پشت آن ديده نشود و اما اگر ديده نشود، حائل نشود. بنابراين شيشه که شخص نما باشد و هرچه که آن طرف را بنماياند، حائل نيست؛ بنابراين اشکال ندارد. اين صدق عرفي است و اين چند روز و قبلا بارها گفتم در صدق عرفي تشکيک واقع ميشود. مثل همين جا، کسي ميگويد شيشه حائل است براي اينکه عرف ميگويد حائل است. يکي هم ميگويد نه، شيشه حائل نيست، براي اينکه عرف اين را حائل نميداند. لذا حائل بودن و حائل نبودن مربوط ميشود به فتواي مرجع تقليدش. اگر گفت حائل است، بايد از آن اجتناب کرد و اگر گفت حائل نيست، اجتناب لازم نيست يا بايد احتياط کرد.مسئله 4:
لا بأس بالظلمة والغبار ونحوهما، ولا تُعدّ من الحائل، وكذا النهر والطريق إذا لم يكن فيهما بعد ممنوع في الجماعة.[2]
اين هم عين همان مسئلهی سوم است. در آنجا ميگفتند حائل است و اينجا ميگويند حائل نيست براي اينکه عرف به ظلمت و غبار، حائل نميگويد. بعضيها همين جا فرمودند حائل است. هر دو تمسک ميکنند به صدق عرفي.مسئله 5:
الشباك لا يعد من الحائل، وإن كان الأحوط الاجتناب معه خصوصا مع ضيق الثقب، بل المنع في هذه الصورة لا يخلو عن قوة لصدق الحائل معه.[3]
مصداق ديگري جلو آوردند و نتوانستند روي آن فتوا بدهند، لذا در آخر کار احتياط واجب کردند، مثل ضريح مطهر. کسي برود سر قبر مطهر و ميداند از اين طرف ديده ميشود درحالي که شبکهها هم خيلي ريز است اما ديده ميشود. حال اگر جايز باشد کسي در ضريح مطهر است اقتدا ميکند که به کسي که آنطرف ضريح است. آيا اين درست است يا نه؟!دستهاي ميگويند نه و دستهاي ميگويند آري. مرحوم سيد هم از کساني است که اول ميفرمايد طوري نيست و بعد هم ميفرمايد نه اشکال ندارد الاّ اينکه شبکهها خيلي ريز باشد. ممکن است در همين جا کسي بگويد ولو اينکه شبکهها ريز باشد، صدق حائل نميکند. اينها را درحالي که مصاديق است، مرحوم سيد«رحمتاللهعليه» به عنوان مسئله ذکر ميفرمايند.مسئله 6:
لا يقدح حيلولة المأمومين بعضهم لبعض وإن كان أهل الصف المتقدم الحائل لم يدخلوا في الصلاة إذا كانوا متهيئين لها.[4]
اين خيلي به درد ميخورد و در رسالههاي عمليه هم آمده است. اينکه صف کشيده شده و هنوز الله اکبر نگفتهاند، آيا صف سوم و چهارم ميتواند الله اکبر بگويد؟ بعضيها گفتند نه، براي اينکه حائل هست و بعضيها گفتند در اينجا حائل نيست. بعضي هم گفتند اگر مأمومين مهياي براي الله اکبر باشند، طوري نيست و اگر مهيا نباشند، اشکال دارد. همهی اينها يا احتياط است و يا فهم عرفي است که او اين را فهميده و ديگري چيز ديگري فهميده و او احتياط واجب و ديگري احتياط مستحب کرده است.مسئله 7:
لا يقدح عدم مشاهدة بعض أهل الصف الأول أو أكثره للإمام إذا كان ذلك من جهة استطالة الصف.[5]
صف کشيده شده اما اگر نگاه کند، نميتواند امام را ببيند، آيا اين حائل است يا نه؟!اين حائل نيست. در اينجا علاوه بر صدق عرفي، سيرهی متشرعه و سيرهی ائمهی طاهري«سلاماللهعليهم» و مخصوصاً پيغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» چنين بوده است که صفها طولاني بوده و اگر عرضي هم حساب کنيم اگر صفها طولاني باشد، هفت هشت نفر که گذشتند، بعديها نميتوانند امام جماعت را ببينند و يا حتي نميتوانند صف اول را ببينند. مرحوم سيد«رحمتاللهعليه» ميفرمايند اين اشکال ندارد. همه هم ميفرمايند اشکال ندارد. براي اينکه عرف يک وحدت درست ميکند در اين جماعت و همه را متصل به يکديگر ميداند.مسئله 8:
لو كان الإمام في محراب داخل في جدار ونحوه لا يصح اقتداء من على اليمين أو اليسار ممن يحول الحائط بينه وبين الإمام، ويصح اقتداء من يكون مقابلا للباب لعدم الحائل بالنسبة إليه، بل وكذا من على جانبيه ممن لا يرى الإمام لكن مع اتصال الصف على الأقوى وإن كان الأحوط العدم، وكذا الحال إذا زادت الصفوف إلى باب المسجد فاقتدى من في خارج المسجد مقابلا للباب ووقف الصف من جانبيه فإن الأقوى صحة صلاة الجميع وإن كان الأحوط العدم بالنسبة إلى الجانبين.[6]
اين مسئله مبتلابه است و شأن نزولش هم اينست که در زمان معاويه براي اينکه ميترسيد بدون حائل به نماز بايستد، اطاقکي درست کرده بودند و در اين اطاقک ميرفت و با مردم نماز ميخواند. گفتند اين جايز نيست. در روايات هم آمده که اينها را جبارون انجام دادند يعني معاويه و معاويه صفتان. و اما اگر اين اطاقک در داشته باشد به بيرون و به واسطهی آن در اتصال پيدا شود، اشکال ندارد. بعضي از بزرگان مثل استاد بزرگوار ما آقا بروجردي«رحمتاللهعليه» همين جا را اشکال ميکردند ولي مرحوم سيد بدون دغدغه و بدون احتياط ميفرمايد اگر دري باشد که متصل به مردم باشد، مانعي ندارد. بعد هم مثالي ميزنند و آن مثال يک مسئله است و اين را هيچکس اشکال نکرده و حتي آقاي بروجردي. مسئله اينست که مسجد پر شده و صفها کشيده شده و صفها در دالان آمده و از آن دالان بيرون رفته و همه با هم نماز ميخوانند. اوليها متصل به يکديگر و متصل به امام جماعت هستند. کساني که در دالان مسجد هستند، به واسطهی دري که در صحن مسجد است، متصل هستند و کساني که خارج از مسجد هستند، به واسطهی در مسجد متصل هستند. همهی اينها يک جماعت ميخوانند و اشکالي هم ندارد و کسي در اين باره اشکال نکرده است، بنابراين همه ميتوانند نماز جماعت بخوانند و عرفاً حائلي در مسئله ديده نميشود. خصوصياتش مثل مسجد و دالان مسجد و خارج از مسجد را در يکي دو صفحهی قبل نفرموده بودند اما اصل مطلب را فرموده بودند و آن اينست که بايد حائل بين امام جماعت و مأمومين نباشد و امام جماعت اگر در اطاقکي رفت و در اطاقک را بستند، نميشود به او اقتدا کرد ولو اينکه صدايش را بشنوند، ولو اينکه طرز افعالش را ببينند. و اما اگر اين اطاقک دري داشته باشد که متصل به بيرون باشد و بيرونيها متصل به امام جماعت باشند، اشکال ندارد و مرحوم سيد«رحمتاللهعليه» خيلي جزماً در اين باره صحبت ميکنند و بعضي از محشين بر عروه و من جمله استاد بزرگوار ما آقاي بروجردي«رحمتاللهعليه» در اين در اشکال ميکردند و ميفرمودند اين عرفاً حائل است. لذا مسئله برميگردد به اينکه آنها ميگويند حائل نيست و اينها ميگويند حائل است. کساني که ميگويند حائل نيست، نماز اشکال ندارد و کساني که ميگويند حائل است، نماز اشکال دارد.از اينگونه فروعات زياد داريم و اگر مرحوم سيد نفرموده بودند و آن قاعدۀ کلي که اول فرمودند و دليلش را هم فرمودند، کفايت ميکرد. تقريباً مرحوم سيد در اينجا ده بيست مسئله را تکرار کردند که اگر تکرار نکرده بودند، از همان سه چهار سطر اول مسائل واضح بود براي همه و مخصوصاً براي فقها و مسئلهدانها و براي کساني که ميتوانند فرع را بار بر اصل کنند و از اصل هم فرع بفهمند و اين ده بيست مسئله فروعات آن اصل است که اگر اصلش را فهميديم، فروعات معلوم است.