درس خارج فقه آیت الله مظاهری
99/08/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: 1- آيا نماز استيجاري را ميتوان به جماعت خواند 2- آيا ترتيب در نمازهاي قضاء واجب است/ مسئله 17و18و19/ نماز استيجاري/ کتاب الصلوة
مسئله 17:
يجوز مع عدم اشتراط الانفراد الإتيان بالصلاة الاستئجارية جماعة إماما كان الأجير أو مأموماً، لكن يشكل الاقتداء بمن يصلي الاستئجاري إلا إذا علم اشتغال ذمة من ينوب عنه بتلك الصلاة وذلك لغلبة كون الصلوات الاستئجارية احتياطية.[1]
مسئله را سابقاً چندين جا فرمودند. ما هم در چندين جا به ايشان اشکال داشتيم. ايشان در نماز استيجاري ميفرمايند که نميشود اجير نماز جماعت بخواند؛ حال يا امام واقع شود يا مأموم واقع شود. به عبارت ديگر نماز استيجاري بايد فرادا باشد. مگر اينکه علم داشته باشد به اينکه منوبٌ عنه نماز يقيني دارد. بعد ميتواند به جماعت بخواند، امام باشد يا مأموم باشد. آنکه اجير شده با نماز جماعت اداي وظيفه کند، حال يا خودش امام جماعت باشد، يا اينکه اقتدا کند به ديگران. اين فرمايش مرحوم سيد«رحمتاللهعليه» تقريباً شهرتي هم در ميان فقها دارد و اين شهرت از آنجا گرفته شده که ميگويند نماز جماعت بايد يقيني باشد. به معناي اينکه اگر کسي بخواهد نماز جماعت بخواند، بايد يقيناً جماعتي بر ذمّهی او باشد؛ و اما احتياطاً يا احتياط واجب يا احتياط مستحب، نميشود اجير نماز جماعت بخواند، حال يا امام شود يا مأموم و اين شهرت هم از اينجا سرچشمه گرفته که نماز جماعت بايد يقيني باشد. يعني نماز ظهر و عصرش را نخوانده و الان نماز ظهر و عصر را يا فرادا و يا به جماعت ميخواند. اما اگر نماز ظهر و عصرش را خوانده، نميتواند نماز ظهر و عصر بخواند ولو احتياطاً، براي خودش يا براي ديگران. اين شهرت در اينجاها هست اما خلافش در ميان فقها و من جمله مرحوم سيد«رحمتاللهعليه» زياد ديده ميشود و من جمله صلاة معاده. معناي صلاة معاده همين است که کسي نماز ظهر و عصرش را خوانده و الان جماعت شده است، ميتواند همان نماز ظهر و عصر را دوباره به جماعت بخواند، درحالي که يقين دارد که نماز ظهر و عصرش را خوانده است و اگر نميداند نماز به ذمّهاش هست يا نه، ميتواند اقتدا کند به امام جماعت و يا اينکه امام جماعت، جماعت نميتواند نماز به ذمّهاش هست يا نه و امام واقع شود و ديگران به او اقتدا کنند. نماز جماعت که اصلش استحبابي باشد مثل صلاة معاده و يا احتياطي باشد، احتياط مستحب يا احتياط واجب. از فقه ما به خوبي استفاده ميشود که ما ميتوانيم نماز جماعت بخوانيم درحالي که نماز به ذمّهی ما نيست اما احتياطاً و مستحباً يا واجباً دوباره نماز ميخوانيم. به عبارت ديگر در نماز جماعت، امام و مأموم نبايد يقيناً نماز نخوانده باشند، بلکه بايد نمازهاي واجب باشد، مثل نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح، اداءاً يا قضاءاً. مثلاً ميخواهد نماز قضاءبخواند و نماز قضاءبه ذمّهاش هست بنابراين با جماعت ميخواند. يا به ذمّهاش نيست اما احتياط واجب به ذمّهاش هست و نماز جماعت ميخواند و يا احتياط استحبابي به ذمّهاش است و نماز جماعت ميخواند و من بسياري را سراغ دارم که نمازهايي که براي مردم ميخواند، نمازهاي احتياطي است. نماز ظهر و عصرش را خوانده و دوباره نمازهاي احتياطي ميخواند. احتياطش هم چه احتياط واجب باشد و چه احتياط مستحب باشد.مسئله 18:
يجب على القاضي عن الميت أيضاً مراعاة الترتيب في فوائته مع العلم به، ومع الجهل يجب اشتراط التكرار المحصل له خصوصا إذا عـلم أن الميت كان عالما بالترتيب.[2]
اين مسئله را سابقاً مرحوم سيد«رحمتاللهعليه» مفصل بحث کردند و ما هم به طور فشرده دربارهاش صحبت کرديم و بعضيها مثل مرحوم آقاي خوئي«رحمتاللهعليه»، دربارهاش صحبت دارد اما علي کل حالٍ بسياري از بزرگان راجع به ترتيب مفصل صحبت کردند؛ چنانچه مرحوم سيد چند روز قبل که صحبت کرديم، مفصل دربارۀ اين ترتيب صحبت کردند و اينکه مثلاً اگر کسي نماز صبح را نخوانده و ميخواهد نماز ظهر و عصر را بخواند، اول بايد نماز صبح را بخواند و بعد نماز ظهر و عصر را بخواند. اگر کسي چند نماز به ذمّهاش است و نميداند کدام اول است؛ بايد نماز بخواند تا اينکه يقين پيدا کند که ترتيب در نمازش پيدا شده است و چون بزرگان و من جمله مرحوم سيد ديدند که اين خيلي مشقّت دارد، بلکه بعضي اوقات در سرحد محال است، رفتند در تمحّلات و از جمله تمحّلاتي که تازه پيدا شده يعني از زمان مرحوم سيد به اين طرف و معمولاً هم آقايان قبول دارند، اينست که کسي که ترتيب را نميداند يک هفته نماز بخواند اما قصد چيزي نکند و بعد از آن يک هفته، نمازهايي که به ذمّهاش هست شروع کند. گفتند در اينجا ترتيب پيدا ميشود.سابقاً گفتم بعيد است که ترتيب پيدا شود اما علي کل حالٍ اصل مسئله يک مسئلهی فوقالعاده مشکلي است و اينکه به دست آوردن ترتيب در نمازهاي قضاء واجب نيست. دَوَران يقين خودش است. نميداند ده نماز به ذمهاش هست يا بيست نماز؛ بگويد ده نماز است. يا نميداند پنج نماز به ذمهاش هست يا هفت تا؛ بنابراين پنج نماز به ذمهاش است و مابقي اصل دارد و لازم نيست ترتيب به دست آورد. دليلي هم از نظر روايات براي ترتيب نداريم و اين يک مسئلهی فقهي است که فقها فرمودند و در آن ماندند و براي رفع اشکالشان فروعاتي را ذکر فرمودند؛ لذا چند روز قبل ما گفتيم که ترتيب در به دست آوردن نمازهاي قضاء لازم نيست و اگر ميداند که نماز قضاء به ذمهاش هست به هر اندازه که ميداند به جا بياورد و مابقي آن شک است و لازم نيست به جا بياورد. اين مسئله را دوباره اينجا در مسئلهی 18 و 19 ذکر کردند. عجب اينجاست که مسئلهی 18 و 19 در اينجا تکرار مسائل ترتيب است و نميدانم چرا مرحوم سيد«رحمتاللهعليه» مسئله را تکرار کردند.
مسئلهی 18 اينست که:يجب على القاضي عن الميت أيضاً مراعاة الترتيب في فوائته مع العلم به، ومع الجهل يجب اشتراط التكرار المحصل له خصوصا إذا عـلم أن الميت كان عالما بالترتيب.کسي که نماز قضاء براي ديگري ميخواند، بايد ترتيب را حفظ کند. حال اين شخص نميداند که ميت چند نماز به ذمّهاش هست و نحوهی اين نماز صبح بوده يا مغرب و عشاء بوده است، حال چه کند؟مخصوصاً اگر براي ميت بداند که مثلاً ده نماز مرتب به ذمّهاش هست اما اجير نميداند؛ در اينجا حتماً بايد ترتيب حفظ شود و اين جملهی «يجب اشتراط التکرار المحصل له» در سرحد محال است. کسي که آدم لاابالي بوده و نمازهاي قضا دارد و الان ميخواهد نمازهايش را قضاء کند، بايد ترتيب را حفظ کند و بداند نماز صبح آن سال چه وقت بوده و نماز ظهر و عصر بعد از آن بوده و امثال اينها.
بعد دوباره من نوشتم «و ممّا ذکرناه ظهر حال مسئلة 19 فلانعد». در مسئلهی 18 گفتيم که ترتيب واجب است و در مسئلهی 19 هم ميگوييم ترتيب واجب است و هر دو تکرار است و هر دو از مسائل مشکل است که نبايد در فقه بيايد و بايد بگوييم اگر کسي نماز ذمّهاش هست بايد نماز بخواند تا يقين پيدا کند. يقين به اين معنا که نميداند ده نماز است يا پانزده تا، بنابراين بگويد ده تا و آن پنج مورد ديگر اصل دارد. مثلاً نميداند پنجاه روز نماز به ذمّهاش هست يا صد روز، بايد بگويد پنجاه روز و آن اصل و استصحاب عدم، مابقي را از گردنش برميدارد و بالاخره معنايش اين بود که ترتيب در به دست آوردن نمازها لازم نيست اما يقين ميخواهد. حال يقين ما گاهي با اصل است و گاهي به جا آوردن نمازهاست. مثلاً ميداند پنجاه نماز به ذمّهاش هست اما نميداند کدام اول بوده است. حال پنجاه نماز ميخواند و خواه ناخواه اشتغال يقيني او از بين رفته است. يا نميداند آيا نمازي که از او قضاء شده نماز ظهر و عصر بوده يا نماز مغرب و عشا بوده است؛ اصل اقتضاء ميکند که نمازها را بخواند اما نميداند آيا ترتيب لازم است يا لازم نيست؛ بنابراين ترتيب لازم نيست؛ لذا بايد بگوييم مباحثهی امروز تکرار بود، اما تکرار در تکرار بود. يعني مسئلهی 18 را خوانديم و مسئلهی 19 را هم شما مطالعه کنيد و ببينيد که همان مسئلهی 18 است و قبلاً مفصل در هر دو مسئله صحبت کردند و اينکه در نماز قضاء ترتيب لازم نيست. دليلي بر وجوب ترتيب نداريم، اصل هم براي عدم وجوب داريم.