درس خارج فقه آیت الله مظاهری
99/08/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: قصد قربت/ مسئله 1 و 2/ نماز استيجاري/ کتاب الصلوة
در صلاة استيجاري مسائلي را فرمودند.مسئله 1:
لا يكفي في تفريغ ذمة الميت إتيان العمل وإهداء ثوابه بل لابد إما من النيابة عنه بجعل نفسه نازلا منزلته أو بقصد إتيان ما عليه له ولو لم ينزل نفسه منزلته نظير أداء دين الغير، فالمتبرع بتفريغ ذمة الميت له أن ينزل نفسه منزلته وله أن يتبرع بأداء دينه من غير تنزيل، بل الأجير أيضاً يتصور فيه الوجهان فلا يلزم أن يجعل نفسه نائبا بل يكفي أن يقصد إتيان ما على الميت وأداء دينه الذي لله.[1]
اين مسئله، مسئلهی واضحي شده يا بوده است و مسئلهی مشکلي از کار درآمده است و مسئله اينست که اين صلاة استيجاري بايد قصد قربت داشته باشد. بدون قصد قربت نماز، نماز نيست و اگر بخواهد قصد قربت کند، نمازي به گردن او نيست و نمازي برايش واجب نيست تا قصد قربت کند؛ لذا بعضي گفتند اصلاً در نماز استيجاري قصد قربت نميخواهيم. اين شخص اجير شده براي اينکه نمازي بخواند، اوّله التکبير و آخره التسليم، براي اينکه پولي بگيرد و اينکه حتي قصد قربت لازم نيست. حرف خيلي نارساست براي اينکه اجير شده نماز بخواند و اول نماز نيت است، بلکه بالاترين ارکانش نيت است و بايد قربة الي الله بخواند؛ لذا اينکه بگوييم اصلاً قصد قربت نميخواهد، حرف کوچک و نارسايي است. بعضي گفتند اين قصد قربت را براي عمل انجام ميدهد؛ لذا واجب است قصد قربت کند، چون اجير شده است. اين هم معلوم است در اجاره قصد قربت لازم نيست و از توصليات است و نه از تعبديات و اينکه بگوييم قصد قربت کند براي اينکه ميخواهد نماز براي ديگري بخواند و برايش واجب شده و قصد قربت ميکند. من نميدانم درست باشد يا نه، نسبت دادند به شيخ انصاري«رحمتاللهعليه» که چنين گفته است. اگر اين حرف درست باشد، اين هم حرف نارسايي است و به مقام شيخ انصاري نميخورد. براي اينکه آن واجبي که به گردن اوست، مربوط به نماز نيست و يک امر توصلي است. مثل اينست که اجير شده پيامي را ببرد و بياورد. اين واجب است اما قصد قربت نميخواهد و لازم نيست قصد قربت کند در پيامي که برده و برگردانده است. لذا اگر درست باشد، اينکه ما بگوييم قصد قربت مربوط به اجاره است و نه مربوط به نماز. اين هم اولاً واجب توصلي است يعني اجارهاي که به ذمّهاش هست و لازم نيست قصد قربت کند. لذا اگر قصد قربت هم بکند، باز پيامش درست است. در اينجا نيز چنين است. لذا اين حرف شيخ انصاري هم درست نيست؛ لذا حرف مرحوم صاحب جواهر و ديگران که يک قول فوقالعاده مشهوري شده، قضيهی داعي بر داعي را جلو آوردند. گفتند اين اجير شده براي اينکه نماز بخواند و نماز قصد قربت ميخواهد. وقتي نماز قصد قربت بخواهد، بنابراين داعي ميشود بر اينکه نماز را قربة الي الله بخواند. به آن قضيهی داعي بر داعي ميگويند و تقريباً مسئله با اين قضيهی داعي بر داعي، حل شده و اشکالي در مسئله ديده نميشود. نميدانم چرا براي بزرگان مشکل شده درحالي که با يک فکر طلبگي مسئله حل ميشود و اسم آن هم اصطلاحاً در فقه و اصول ما آمده داعي بر داعي. لذا مرحوم سيد«رحمتاللهعليه» ميفرمايند: «لا يكفي في تفريغ ذمة الميت إتيان العمل وإهداء ثوابه بل لابد إما من النيابة عنه بجعل نفسه نازلا منزلته أو بقصد إتيان ما عليه له ولو لم ينزل نفسه منزلته نظير أداء دين الغير، فالمتبرع بتفريغ ذمة الميت له أن ينزل نفسه منزلته وله أن يتبرع بأداء دينه من غير تنزيل، بل الأجير أيضاً يتصور فيه الوجهان فلا يلزم أن يجعل نفسه نائبا بل يكفي أن يقصد إتيان ما على الميت وأداء دينه الذي لله»؛ اگر بخواهد نماز بخواند و ثوابش را بدهد به کسي که اين شخص را اجير کرده است؛ بايد نائب از او باشد. خودش را به منزلهی منوبٌ عنه کند. يا اينکه قصد قربت اينطور باشد که نظير اداي دين است. نمازي به ذمّهاش آمده و بايد از عهدۀ اين نماز برآيد و اگر بخواهد از عهده برآيد، بايد اوله النية و آخره التسليم باشد تا بشود نمازي که براي آن اجير شده است. بنابراين احتياج به حرفهايي که زده شده نداريم و اينکه اين نماز را ميخواند يا نيابتاً خود را نازل منزله منوبٌ عنه ميداند و قصد قربت ميخواهد. يا اينکه نماز را ميخواند و نماز «اوله النيه و آخره التسليم» يعني با قصد قربت ميخواند. صورت اول و صورت دوم درست است و بعد هم دربارۀ اين صحبت ميشود و بالاخره با مسئلهی داعي بر داعي مسئله را درست ميکنيم.
مسئله 2:
يعتبر في صحة عمل الأجير والمتبرع قصد القربة، وتحققه في المتبرع لا إشكال فيه، وأما بالنسبة إلى الأجير الذي من نيته أخذ العوض فربما يستشكل فيه، بل ربما يقال من هذه الجهة أنه لا يعتبر فيه قصد القربة بل يكفي الإتيان بصورة العمل عنه، لكن التحقيق أن أخذ الأجرة داع لداعي القربة كما في صلاة الحاجة وصلاة الاستسقاء حيث إن الحاجة ونزول المطر داعيان إلى الصلاة مع القربة، ويمكن أن يقال: إنما يقصد القربة من جهة الوجوب عليه من باب الإجارة، ودعوى أن الأمر الإجاري ليس عباديا بل هو توصلي مدفوعة بأنه تابع للعمل المستأجر عليه، فهو مشترك بين التوصلية والتعبدية.[2]
مرحوم سيد«رحمتاللهعليه» ربما يشکل را اينطور جواب ميدادند. اين قضهی داعي بر داعي در جاهاي ديگر هم ميآيد و اشکال ندارد؛ لذا خلاصهی اين دو مسئله اينست که اگر بخواهد اجير نماز بخواند بايد با قصد قربت باشد و بدون قصد قربت نميشود و اينکه نسبت داده شده نماز منهاي قصد قربت، درست نيست. پس حال که بايد قصد قربت در آن باشد، با قضيهی داعي بر داعي جلو ميآييم. اين قضيهی نيابت هم بعضيها واجب دانستند و گفتند اين اجير بايد خود را نازل منزلهی منوبٌ عنه بداند. در وقتي که ميگويد الله اکبر، گويا منوبٌ عنه ميگويد الله اکبر. وقتي به رکوع رود، گويا منوبٌ عنه است که به رکوع رفته و بالاخره از اول نماز که ميگويد قربة الي الله تا آخر که ميگويد «السّلام عليکم و رحمة الله و برکاته» بايد خود را نازل منزلهی منوبٌ عنه حساب کند. استاد بزرگوار ما مرحوم آقاي بروجردي«رحمتاللهعليه» روي اين نيابت حرف داشتند. به اين معنا که ميگفتند بايد اجير، نائب باشد. لذا صلاة استيجاري يعني صلاة نيابتي و اين فرمايش آقاي بروجردي که بعضي از محشين بر عروه هم گفتند، حتي اينجا مرحوم سيد قبول کردند، ظاهراً حرف مشکلي است که معمولاً از اجير سر نميزند. مثلاً پولي را به کسي ميدهند و ميگويند يک سال نماز بخوان و اين در وقتي که ميگويد الله اکبر، يعني ميت که من اجير از طرف او هستم، گفته الله اکبر. تا وقتي که ميگويد «السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»، منوبٌ عنه گفت «السلام عليکم و رحمة الله و برکاته». اين يک قصد ثانوي ميخواهد و يک داعي ثانوي و توجه ثانوي ميخواهد و معمولاً نه در روايات ما نيامده بلکه در ميان فقها هم نيامده است. نه تنها در ميان فقها نيامده، معمولاً کساني که براي چيزي اجير ميشوند، اينطور نيست که خود را نازل منزلهی منوبٌ عنه حساب کنند؛ حتي در واجبات توصلي. ميگويد برو به فلاني بگو بيا. از طرف خودش پيامي دارد. حال اگر از او بپرسند کجا ميروي، بگويد من نائبم از اينکه از فلاني پيامي برسانم. معمولاً نه اينطور چيزي واقع شده و نه ميشود و حرفهاي زيادي هم هست. در واجبات توصلي همين است و در واجبات تعبّدي نيز همين است. به او ميگويند نماز بخوان. ميداند که نماز را بايد قربة الي الله بخواند. لذا در وقتي که ميخواهد بگويد الله اکبر لله تبارک و تعالي؛ ميگويد نماز ميخوانم قربة الي الله. در وقتي هم که ميگويد الله اکبر، الله اکبر نماز را ميگويد. اما از اول نماز تا آخر نماز بگويد چهار رکعت نماز از طرف فلاني به جا ميآورم قربةالي الله و بعد بگويد الله اکبر از طرف فلاني و بعد رکوع برود و بگويد رکوع ميگويم از طرف فلاني تا آخر که بگويد سلام ميدهم از طرف فلاني؛ حرف من درآوري است، گرچه مشهور در ميان بزرگان شده و لاأقل به طور تخيير گفتند ميتواند خود را نازل منزلهی منوبٌ عنه قرار دهد و از اول تا آخر گفتار و کردارش او باشد. بله، مشهور است نيابت است و معناي نيابت اينست که تبرعاً نماز ميخواهد براي رفيقش. از اول نيت ميکند که نماز ميخوانم براي رفيقم. ثواب نماز براي رفيقش ميشود. در استيجاري هم وقتي شروع به نماز ميکند و يک شبانه روز نماز ميخواند، او نماز ميخواند و خودش هم توجه دارد که نماز ميخواند و اگر به او بگويند الان که موقع نماز نيست، ميگويد من نماز غير ميخوانم. لذا در قصد قربتش نيز همين است. قصد قربت ميخواهد اما قصد قربت اينگونه که نماز اوله النية و آخره التسليم، همه بايد لله تبارک و تعالي باشد. اما داعي آن گاهي اينست که ظهر است و نماز ميخواند براي خودش و گاهي هم قبل ظهر است و نماز ميخواند براي رفيقش. حال يا تبرعاً نماز ميخواند يا وجوباً يعني اجارتاً. آن توجه کار خودش را ميکند؛ لذا اگر قبل ظهر بگويند چه ميکني؟ ميگويد نماز استيجاري ميخوانم. لذا بسياري از افرادي که متقيد هستند، نمازهاي استيجاري را بالاتر و بهتر و با تقيد بيشتر و قصد قربت بيشتر ميخوانند. براي اينکه در ذهن خودش يا ديگران ميگويد حقالناس است و بايد اين به اين حق الناس بيشتر اهميت دهند. به او ميگويند حقالناس چيست؟ ميگويد نماز غير است. نماز غير هم اوله النية و آخره التسليم است. لذا اگر اين ان قلت قلتها نبود و همينطور که مرحوم سيد«رحمتاللهعليه» هم خيلي صريح فرمودند، تکرار وجه هم لازم نيست که بگويند ما قضيهاي داريم داعي بر داعي. گاهي براي خودش به جا ميآورد و قصد قربت ميخواهد، مثل نماز ظهرش. گاهي نيز همان نماز را با قصد قربت ميخواند براي اينکه توجه دارد که ميخواهد ذمّهی خودش را بري کند در اجارهاي که قبول کرده است و اجارهاش نماز قربة الي الله است. لذا قصد قربت ميکند براي اينکه نماز قصد قربت ميخواهد. به اين قضيهی داعي بر داعي ميگويند.