< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

99/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: 1- افرادي که نماز قضاء دارند، مي‌توانند نوافل نمازهاي يوميه را بخوانند 2- نائب گرفتن در خواندن نماز قضاء در زمان حيات شخص جايز نيست / مسئله 31 و 32/ نماز قضاء‌/ کتاب الصلوة

 

مسئله 31:

يجوز لمن عليه القضاء الإتيان بالنوافل على الأقوى، كما يجوز الإتيان بها بعد دخول الوقت قبل إتيان الفريضة كما مرّ سابقاً.[1]

مسئله، مسئله‌ی واضحي است و اجماع فقها هم هست. افرادي که نماز قضاء دارند، مي‌توانند نوافل بخوانند. مثلاً شخصي مريض بوده و نتوانسته نمازهايش را بخواند، مثلاً يک ماه نماز به ذمّه‌اش است و مي‌تواند نوافل ظهر و عصر و مغرب و عشاء را بخواند. روايت داريم اما روايت معارض هم داريم. روايتي که دلالت بر مطلب دارد:

 

صحيحه عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ نَامَ عَنِ اَلْغَدَاةِ حَتَّى طَلَعَتِ اَلشَّمْسُ فَقَالَ يُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ يُصَلِّي الغداة.[2]

نماز صبحش قضاء شده و الان مي‌خواهد نماز صبح را بخواند. مي‌فرمايند اول نافله را بخوان و بعد نماز صبح را بخوان. «يصلّي رکعتين» يعني نافله.

 

صحيحه زراره عن أبي عبدالله عليه‌السلام: لا يتطوع برکعه حتي يقضي الفريضه کلها.[3]

بايد نماز قضاء به ذمّه‌ات نباشد تا بتواني نوافل بخواني. تعارضي بين اين روايتها هست و معلوم است که روايتها حمل بر استحباب مي‌شود. انسان نوافل را بخواند خيلي خوب است و تأکيد فراواني روي آن شده است، اما بهتر از آن اينست که اگر نماز قضاء به ذمه‌اش هست، نماز قضاء را به جاي نوافل بخواند.البته مي‌تواند نوافل را بخواند و نماز قضاها را نخواند اما معلوم است مثل اينست که کسي بدهکار است و بدهي خود را نمي‌دهد و صدقه مي‌دهد. اين مانعي ندارد اما حق مطلب اينست که اول دينش را ادا کند و بعد صدقه دهد. مگر اينکه امر مهمي در ميان باشد و اما اگر امر مهمي در ميان نباشد، اداي دِين مقدم است بر صدقه دادن. مثلاً خمس و زکات بدهکار است و نمي‌دهد اما کمک به فقرا جلو آمده و اين هم به فقرا کمک مي‌کند. عقل ما مي‌گويد طوري نيست و شرع مي‌گويد طوري نيست و جمع بين روايتها هم مي‌گويد طوري نيست اما معلوم است حق مطلب اينست که اول دينش را ادا کند، دين هم حق‌الله باشد يا حق‌الناس، و بعد مستحباتي مثل نوافل يا خدمت به خلق خدا را به جا بياورد. بعضي‌ها در مسئله تمسک کردند به قاعده و گفتند امر به شيء مقتضي نهي از ضدّ است و در اين باره امر به شيء داريم يعني خواندن واجبات. اين مقتضي است که واجبات را بخواند و نه غير واجبات را. مثلاً نوافل را نخواند و امر به شيء مقتضي نهي از ضدّ خاص، نمازهاي قضاء را بخواند. و اما امر به شيء مقتضي نهي از ضدّ در اصول گفتند امر به شيء مقتضي نهي از ضدّ عام هست اما امر به شيء مقتضي نهي از ضدّ خاص نيست و ما مطلقا گفتيم امر به شيء امر به شيء است. اما اينکه دو چيز باشد و يکي امر به شيء و يکي نهي از ضدّ خاص يا عام، دلالت ندارد. پس امر به شيء مقتضي نهي از ضدّ که به آن تمسک کردند، ضدّ عام ولو مشهور است اما بحث ما نيست و بالاخره امر به شيء مقتضي نهي از ضدّ عام نيست و امر به شيء مقتضي نهي از ضدّ خاص هم نيست و امر به شيء، امر به شيء است. بنابراين اين قاعده هم نيست، آنگاه نوبت مي‌رسد به جمع بين روايات و جمع بين روايات اقتضاء مي‌کند که خوب است دِينش را ادا کند و بعد بر سر مستحبات و نوافل برود.

 

مسئله 32:

لا يجوز الاستنابة في قضاء الفوائت ما دام حياً وإن كان عاجزاً عن إتيانها أصلا.[4]

شخصي بخواهد درحالي که مثلاً نماز قضاء‌ به ذمّه‌اش هست، نماز قضا را به ديگري بدهد تا بخواند. در هيچ عبادتي جايز نيست مگر در حج. در حج نيابتي روايت داريم که اگر نمي‌تواند حجش را به جا بياورد، نائب بگيرد. در حج نيابتي روايت داريم که اگر حج رفته است، مي‌تواند نائب بگيرد تا مستحبي برايش حج به جا بياورد. و اما در غير حج هيچ عبادتي را در زنده بودنش نمي‌شود ديگري به جا بياورد. لذا کساني که نماز قضاء‌ به ذمّه دارند بايد مواظب باشند هرچه زودتر نمازهاي قضا را بخوانند و نمي‌توانند نائب بگيرند ولو اينکه در خواندن نماز قضاء عاجز باشند. البته در بدهي مي‌شود اما در عبادات مطلقا به غير از حج نمي‌شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo