< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

99/07/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: 1- اگر کسي مي‌خواهد قضاي نمازهايش را به جا آورد، بايد گذشته را مراعات کند 2- قضاء شدن نماز در مسافرت 3- قضاء شدن نماز شخصي که در اول وقت در وطن و در آخر وقت درسفر باشد / مسئله 10 و 11 و 12 و 13/ نماز قضاء‌/ کتاب الصلوة

 

مسئله 10:

يجوز قضاء الفرائض في کلّ وقت ـ من ليل أو نهار أو سفر أو ‌ ‌حضر ـ و يصلّي في السفر ما فات في الحضر تماماً، کما أنّه يصلّي في الحضر ما ‌ ‌فات في السفر قصراً.‌[1]

مسئله، مسئله‌ی واضحي است و علاوه بر اينکه روايت داريم، مشهور در ميان اصحاب است و اختلافي هم در مسئله نيست. اين کلمه‌ی «إقض مافات کمافات» يک قاعده است. مضمونش هم روايت است ولي علي کل حالٍ خود يک قاعده‌اي است که از روايات استفاده مي‌شود و فقهاء هم از قدماء و متأخرين فرمودند «إقض مافات کمافات»؛ اگر کسي مي‌خواهد قضاي نمازهايش را به جا بياورد، بايد گذشته را مراعات کند. اگر در حضر بوده، نماز تمام بخواند و اگر در سفر بوده، نماز شکسته بخواند و هروقت که بخواهد اين نماز را بخواند، مراعات مافات را مي‌کند. اگر در حضر بخواهد نمازهايي را که در مسافرت قضاء شده بخواند، بايد قصر بخواند و اگر بخواهد در حضر بخواند، نمازهايي که از او فوت شده، بايد شکسته بخواند؛ لذا مسئله‌ی 10 حرفي ندارد، هم از نظر روايات و هم از نظر قاعده و هم از نظر قدماء و هم از نظر متأخرين و بالاخره «إقض مافات کمافات» يک قاعدۀ کلي در نماز قضاست.

 

مسئله 11:

إذا فاتت الصلاة في أماکن التخيير،فالأحوط قضاؤها ‌ ‌قصراً مطلقاً؛ سواء قضاها في السفر أو في الحضر، في تلک الأماکن أو غيرها، ‌ ‌و إن کان لا يبعد جواز الإتمام أيضاً إذا قضاها في تلک الأماکن، خصوصاً إذا‌ ‌لم يخرج عنها بعد و أراد القضاء.‌[2]

بعضي اوقات در وقتي که خودش مسافر است، گفتند مخيري بين اينکه نماز را تمام بخواني يا شکسته بخواني. اما اگر بخواهي قضاء بخواني بايد شکسته بخواني. مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» جزم در مسئله ندارند، لذا با احتياط از مسئله مي‌گذرند، گرچه حرف مشهور را مي‌زنند. اينکه اگر در مسافرت باشد بعضي جاها مخير است بين اينکه تمام بخواند يا شکسته بخواند، حال اگر نمازش قضاء شود بايد شکسته باشد. دليلي براي اين ذکر نکردند. قاعدۀ دوَران امر بين تعيين و تخيير را آوردند و گفتند اگر قصر بخواند، حتماً برائت ذمّه پيدا شده اما اگر تمام بخواند نمي‌دانيم برائت ذمّه پيدا شده يا نه، دوَران امر بين تعيين و تخيير است و قاعده مي‌گويد تعيين. در مسئله‌ی ما قصرش مسلّم است و تمامش را نمي‌دانيم هست يا نه و دوَران امر بين تعيين و تخيير مي‌گويد بايد شکسته بخواند. مسئله، مسئله‌ی مشکلي است و من نمي‌توانم مسئله را حل کنم. اولاً‌ در دَوَران امر بين تعيين و تخييري که آقايان فرمودند، من در اصول اشکال دارم و مي‌گويم در دَوَران امر بين تعيين و تخيير، تخيير است. براي اينکه تعيينيت مشکوک است و چون تعيينيت مشکوک است، رفع مالايعلمون مي‌گوييد تعيينيت نيست و تخييريت هست. اما چون اين دوَران امر بين تعيين و تخيير قاعده‌اي در اصول ما و در ميان فقها و اهل اصول شده است؛ لذا اگر اين دوَران امر بين تعيين و تخيير را بگوييم، مسئله صاف است. براي اينکه اگر قصر بخواند، حتماً برائت ذمّه پيدا شده و اگر تمام بخواند، نمي‌دانيم برائت ذمّه پيدا شده يا نه. نمي‌دانيم معين است يا مخير است و معين مقدم بر مخير است. اما از نظر احتياط حرف خوبيست و از نظر اينکه معلوم است وقتي دَوَران امر بين تعيين و تخيير شد، تعيين را انتخاب کند،‌ يقيناً برائت ذمّه پيدا شده و احتياط به اصل ندارد ولي علي کل حالٍ اين دوَران امر بين تعيين و تخيير دليلي ندارد جز همين قاعدۀ برائت. به جاي دوَران امر بين تعيين و تخيير، استصحاب است. يعني در مانحن فيه، نمي‌داند آيا تمام بخواند يا شکسته بخواند، قبلاً مخير بوده است که تمام بخواند يا شکسته و آن استصحاب هم الان مي‌گويد خواه تمام بخوان و خواه شکسته. لذا مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» اين استصحاب را اصلاً متعرض نشدند و استصحاب مقدم بر همه‌ی اصول و من جمله بين اصل دوران امر بين تعيين و تخيير است. در مانحن فيه نيز استصحاب هست.بله، ‌چون مشهور در ميان اصحاب است که شکسته بخوانند، ما هم با ذوق فقهي و با شهرتي که در مسئله هست، فرمايش مرحوم سيد را انتخاب کنيم.

 

مسئله 12:

إذا فاتته الصلاة في السفر الذي يجب فيه الاحتياط بالجمع‌ ‌بين القصر و التمام، فالقضاء کذلک.‌[3]

اگر کسي در مسافرت نمازش قضاء شد، واجب است که «يجب فيه الاحتياط بالجمع‌ ‌بين القصر و التمام،فالقضاء کذلک».

در حقيقت حرف‌ها در مسئله‌ی 11 زده شد و اينجا هم مسئله همين است. دَوَران امر بين تعيين و تخيير است و تعيين مقدم است، بنابراين اگر کسي در سفر نمازش از بين رفت، واجب است که احتياط «بالجمع فالقضاء کذلک» به خاطر دوَران امر بين تعيين و تخيير. اما از آن طرف استصحابي که گفتم در اينجا هست؛ لذا اين فرمايش مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» به جاست. در مسئله‌ی قبل استصحاب نبود و اما در اين مسئله استصحاب هست؛ لذا دوَران امر بين تعيين و تخيير داريم و علاوه بر اين استصحاب هم داريم.

 

مسئله 13:

إذا فاتت الصلاة وکان في أوّل الوقت حاضراً وفي آخر الوقت‌ ‌مسافراً أو بالعکس لا يبعد التخيير في القضاء بين القصر و التمام، والأحوط ‌ ‌اختيار ما کان واجباً في آخر الوقت، وأحوط منه الجمع بين القصر و التمام.‌[4]

نمازش قضاء‌ شده و در اول وقت در خانه‌اش بوده است و در آخر وقت مسافر بوده است. اين زياد اتفاق مي‌افتد که مثلاً نماز ظهر و عصر را نخوانده و مسافرت کرده و اتفاقاً نمازش يا با اهمال‌کاري يا سهواً يا کُرهاً و يا اضطراراً قضاء شد. آيا اين شخص بايد شکسته قضاء بخواند يا تمام؟!

مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» مي‌گويند: «إذا فاتت الصلاة وکان في أوّل الوقت حاضراً وفي آخر الوقت‌ ‌مسافراً أو بالعکس لا يبعد التخيير في القضاء بين القصر و التمام، والأحوط ‌ ‌اختيار ما کان واجباً في آخر الوقت، وأحوط منه الجمع بين القصر و التمام»

اول وقت بايد نماز تمام بخواند زيرا در وطن بوده و بعد که به مسافرت رفت يادش رفت که نماز بخواند و بالاخره در آخر کار نماز نخوانده درست شد. مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» نتوانستند جزم به مسئله پيدا کنند؛ لذا اول مي‌فرمايند قصراً بخواند و بعد احتياط مي‌کنند که جمع بين قصر و تمام باشد و بالاخره با احتياط از مسئله رد مي‌شوند.

احتياط خوب است که انسان اين نماز را هم شکسته بخواند و هم تمام بخواند. اما اگر بخواهيم با قاعده جلو بياييم، بايد بگوييم شکسته بخواند؛ براي اينکه «إذا دخل الظهر دخل الوقتان إلاّ انّ هذه قبل هذه» و يا «اذا زالت الشمس دخل الوقتان إلّا أنّ هذه قبل هذه». در وقتي که ظهر شد، هم وقت ظهر و هم وقت عصر هر دو پيدا مي‌شود، ﴿أَقِمِ اَلصَّلاٰةَ لِدُلُوكِ اَلشَّمْسِ إِلىٰ غَسَقِ اَللَّيْلِ﴾[5] . روايت به ما مي‌گويد و فقها به ما مي‌گويند و آيه به ما مي‌گويد وقتي که ظهر شد، هم نماز ظهر و هم نماز عصر، واجب است. «إلاّ أنّ هذه قبل هذه» مي‌گويد فرقش در اينست که نماز ظهر را بايد اول بخوانيم و بعد نماز عصر را بخوانيم و اگر نسياناً اين کار را نکرد، طوري نيست. تا چهار رکعت به آخر وقت مانده، و يا تا يک رکعت به آخر وقت مانده، قاعدۀ من أدرک مي‌گويد وقت ظهر تمام شد و الان مختص وقت عصر است. حال شخصي نماز ظهر و عصر را نخوانده و الان مي‌خواهد نماز بخواند و يک رکعت يا چهار رکعت وقت دارد، حتماً بايد نماز عصر بخواند و وقت ظهر تمام شده است. اين يک قاعدۀ کلي در ميان فقها و در ميان فقه ماست؛ لذا در مسئله‌ی ما اينطور مي‌شود که نماز عصر را بخواند، براي اينکه وقت نماز ظهر گذشته است. «إذا دخل الظهر دخل الوقتان الاّ أنّ هذه قبل هذه» و يا قاعدۀ من أدرک و امثال اينها مي‌گويد چهار رکعت به آخر وقت مختصّ‌ به عصر است. يا قدري بالاتر، قاعدۀ مَن أدرک مي‌گويد اگر يک رکعت مانده، مختص به عصر است و علي کل حالٍ، آخر وقت،‌ نماز عصر مقدم بر نماز ظهر است و اگر در وقت است بايد ادا بخواند و ظهر را قضاء بخواند و اگر يک رکعت مانده، باز در وقت ادا بخواند و نماز ظهر را قضاء بخواند. لذا اينکه مرحوم سيد مي‌فرمايند آخر وقت مخير بين يکي از نمازهاست ولو بهتر است که نماز عصر را بخواند. بايد به مرحوم سيد بگوييم واجب است که نماز عصر را بخواند و نماز ظهرش قضاست،‌ چه همان وقت بخواند بايد قضاء ‌بخواند و چه بعد هم بخواند بايد قضاء بخواند براي اينکه وقت نماز ظهر تمام شده است.

عبارت مرحوم سيد اينست:إذا فاتت الصلاة وکان في أوّل الوقت حاضراً وفي آخر الوقت‌ ‌مسافراً أو بالعکس لا يبعد التخيير في القضاء بين القصر و التمام، والأحوط ‌ ‌اختيار ما کان واجباً في آخر الوقت، وأحوط منه الجمع بين القصر و التمام.‌

ما مي‌گوييم قصر است و همچنين «والأقوي اختيار ما کان واجباً في آخر الوقت» و اين حرف آخر يعني «وأحوط منه الجمع بين القصر و التمام» خوب است. اگر يک نماز به ذمّه دارد و دو نماز بخواند، خوب است. اما ما مي‌گوييم وظيفه‌اش حتماً نماز قصر است و نه نماز تمام.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo