< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

99/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجوب قضاء نمازهاي يوميه/ نماز قضاء‌/ کتاب الصلاة

 

بحث امروز به اميد خدا مربوط به نماز قضاست. بحث فوق‌العاده مفصل و مفيدي است. [1]

مي‌فرمايند واجب است کسي که نماز نخوانده، نمازش را در خارج وقت بخواند. فرقي هم نمي‌کند عمداً نخوانده باشد يا سهواً نخوانده باشد يا جهلاً نخوانده باشد و يا اضطراراً نخوانده باشد. علي کل حال هرکسي که نمازش قضا شد، بايد قضاي آن را بخواند. دليل هم مي‌آورند که: «من فاتته الفريضه فاليقضها کما فاته». نمي‌دانيم اين روايت است يا نه، اما علي کل حالٍ در کلمات اصحاب اين جمله زياد ديده مي‌شود. اين استثناهايي دارد ولي علي کل حالٍ يک قاعدۀ کلي، همينطور که مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» و ديگران فرمودند، اين جمله‌ی «من فاتته الفريضه فاليقضها کما فاته» در کلمات اصحاب زياده ديده مي‌شود و ادعاي اجماع هم روي آن شده است و گفتم مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» الان مي‌فرمايند فرقي نيست بين اينکه نخوانده باشد و نخواندن او هم عمداً باشد يا سهواً يا اضطراراً باشد و يا خوانده باشد اما باطل خوانده باشد. نماز صحيح بايد تحويل دهد، اگر در وقت تحويل نداد، در خارج وقت فوراً بايد نمازش را قضا بخواند. مسئله‌اي هست که مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» در اينجا مسئله را متعرض نشدند و ما در جاهاي ديگر متعرض شديم، هم در باب عبادات و هم در باب معاملات. مشهور در ميان اصحاب اينست که اگر کسي جهلاً نماز نخواند و آن هم به جهل مقصّر؛ بايد فوراً‌ نمازش را قضا کند و جاهل مقصر کالعامد؛ مثل کسي است که عمداً نماز نخوانده باشد. قاعده‌اي هم در ميان فقها مشهور شده است که «الجاهل المقصّر کالعامد الاّ في موضعين؛ الجهل و الاخفات و القصر و الاتمام». جاهل مقصر همه جا معذور نيست، الاّ در دو جا. يکي آنجا که نمازش را بايد بلند بخواند و آهسته خوانده و يا بايد آهسته بخواند و بلند خوانده و يک جا هم در آنجا که نمازش را بايد شکسته بخواند و تمام خوانده است؛ و اما جاهاي ديگر «الجاهل المقصّر کالعامد». مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» در اينجا مي‌فرمايد نماز قضا واجب است سواءٌ کان اينکه ترکش عمدي باشد يا سهوي باشد يا اضطراري باشد و يا نسياني باشد. يک قاعدۀ کلي مي‌فرمايند که نماز قضا برهرکه واجب شد، به وجوب فوري بايد قضا کند. اما ما اين جاهل مقصر را کالعامد نمي‌دانيم. نظير جاهل قاصر است که جاهل قاصر، کالعامد نيست بلکه معذور است الاّ‌ما أخرجه الدليل. ما جاهل مقصّر را نيز معذور مي‌دانيم الاّ ما أخرجه الدليل. قاعدۀ رفع به ما مي‌گويد جاهل مقصّر، معذور است. اگر عمداً‌ باشد ولو کتک دارد اما دوباره نبايد نمازش را بخواند. حديث لاتُعاد به ما مي‌گويد جاهل مقصّر، معذور است، به ما مي‌گويد هرکسي که نماز نخواند، ولو مقصر باشد، معذور است الاّ ما أخرجه الدليل. اين حرف من گرچه خلاف شهرت است و خلاف گفته‌ی سيد«رحمت‌الله‌عليه» است و اينکه «الجاهل المقصّر کالعامد» همينطور که اگر عمداً نماز نخواند، بايد جبران کند، اگر معصيت هم کرد و نخواند، علاوه بر اينکه معصيت کرده و بايد توبه کند، بايد قضاي مافات را نيز انجام دهد.

روايتي هست که صحيح‌السند است و ما در جاي خود مفصّل صحبت کرديم. روايت در باب حج است. امام صادق«سلام‌الله‌عليه» رد مي‌شدند و ديدند که اطراف کسي را گرفتند و زمزمه‌ها دارند. آقا امام صادق«سلام‌الله‌عليه» فرمودند چه خبر است؟ گفتند: اين آقا بدون احرام به مکه و در حرم آمده و الان به او مي‌گويند بايد به ميقات برگردي و مُحرم شوي و بيايي اعمالت را به جا بياوري و سال آينده هم بايد دوباره حج به جا بياوري. امام صادق«سلام‌الله‌عليه» فرمودند: نه، از همين جا مُحرم شود و لازم نيست لباسهايت را از سرت در بياوري، بلکه از همين جا مُحرم شو و اعمالت را به جا بياور و حج تو درست است و حج مِن قابل نيز لازم نيست. معلوم است اين آقا خيلي خوشحال شد. بعد امام صادق«سلام‌الله‌عليه» رو کردند به مردم و يک قاعدۀ کلي فرمودند که: «أي ما رجلٍ رکب أمراً بجهالة فلا شيء عليه»؛ هرکسي از روي جهالت کاري را انجام بدهد، جبران ندارد و اين آقا جهلاً اين کار را کرده و برگشت به ميقات و محرم شدن از آنجا و حج مِن قابل و غيره هم لازم نيست.

ما به قاعدۀ رفع يعني «رُفع مالايعلمون» و به قاعدۀ حديث لا تُعاد «لا تُعاد الصلاة الاّ من خمس»[2] و به قاعدۀ اين روايت و قواعد و روايات زياد ديگر، مي‌گوييم جاهل مقصّر، کالعامد نيست. اگر قاصر باشد، گناه هم نکرده و اگر جاهل مقصّر، باشد و نسياني در کار نباشد و عمداً واجبي به جا نياورده باشد، رُفع مالايعلمون و «أي ما رجلٍ رکب أمراً بجهالة فلا شيء عليه» مي‌گويند قضا ندارد. گرچه حرف ما خلاف مشهور است اما دست برداشتن از اين قواعد، دست برداشتن از تساهل در اسلام عزيز و صرف نظر کردن مشکل است؛ لذا ما قائليم جاهل مقصّر، کالعامد نيست. جاهل مقصّر مثل جاهل قاصر است الاّ ما أخرجه الدليل. هرکجا دليل داشته باشيم که جاهل مقصّر کالعامد، مي‌گوييم، و به صِرف «من فاتته الفريضه فاليقضها کما فاته» يا شهرت، اکتفا نمي‌کنيم. البته حرف من خلاف مشهور است اما دليل آن محکم است و ما در جاهاي ديگر، هم در باب عبادات و هم در باب معاملات و مخصوصاً در باب ضمانات، در اين باره صحبت کرديم و «الجاهل المقصر کالجاهل القاصر» و همينطور که جاهل قاصر معذور است، جاهل مقصّر نيز معذور است و فرقش اينست که جاهل قاصر کتک هم ندارد و جاهل مقصّر به خاصر تقصيرش کتک دارد و اما قضا ندارد.

بحث مفصل است و مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» هم در اينجا متعرض نشدند و به اين اندازه کفايت مي‌کنيم.مرحوم سيد«رحمت‌الله‌عليه» مي‌فرمايند:و لا يجبُ علي الصبي إذا لم يبلغ في اثناء الوقت؛اگر طفلي در وسط وقت، بالغ شد بايد نمازش را بخواند و اما اگر در وسط وقت بالغ نشد و مثلاً در مغرب شرعي بالغ شد، قضا ندارد. لا يجب علي الصبي و لا علي المجنون في تمامه مطلقاً کان او ادوارياً.

اگر کسي ديوانه باشد در تمام وقت، «رُفع القلم عن الصبي حتي يحتلم» و «رُفع القلم عن المجنون علي يفيق»[3] .

فرقي هم نمي‌کند جنونش مطبقي باشد يعني هميشگي يا ادواري باشد که گاهي حالش خوب است و گاهي ديوانه است. در حال ديوانگي نماز نمي‌خواند و قضا هم ندارد. و لا علي مُغمي عليه في تمامه کسي در تمام وقت بيهوش شد. اين مُغمي عليه نيز لازم نيست قضاي نمازش را بخواند. و لا علي کافر الاصلي اذا أسلماگر کسي کافر بود، کافر فطري يا کافر ملّي؛ اگر از اول کافر بود و الان مسلمان شد، قاعدۀ جبّ مي‌گويد قضا ندارد. بعد خروج الوقت بالنسبة الي ما فات منه حال کفره و لا علي الحائض و النفساء مع استيعاب الوقت.اگر زني حائض بود و اگر زني نفسا داشت، قرآن مي‌فرمايد که نماز برايش لازم نيست. همه‌ی اينها مسلّم پيش اصحاب است و علاوه بر تسلّم بين اصحاب، حرفي نداريم و در فقه ما مسلّم است راجع به مُغمي عليه بعضي از بزرگان گفتند قضا دارد و روايتي نقل کردند.

 

صحيحه‌ی أيوب بن نوح عن ‌أبي الحسن عليه‌السلام، يسأله عن المغمي عليه يوماً أو أکثر هل يقضي مافاته من الصلوات أولا؟« فکتب لا يقضي الصّوم و لا يقضي الصّلاة»[4]

 

صحيحه موسي بن بکر لأبي عبدالله عليه‌السلام: الرجل يغمي عليه يوماً او يومين و الثلاثه و الأربعه و أکثر من ذلک کم يقضي من صلاته؟ قال: ألا أخبرک بما يجمع هذه الأشياء. کلّما غلب الله عليه من أمرٍ فاللّه أعذر لعبده قال: هذا من الأبواب التّي يفتح کلّ باب من ألف باب.[5]

از مُغمي عليه سؤال کردم و حضرت فرمودند هرچه مانع نمازش شود، قضا ندارد و بعد هم آقا فرمودند اين حرف من يک قاعدۀ کلي است و بابي است که هزار باب از آن باز مي‌شود. اين دو روايت به خوبي مي‌گويد مُغمي عليه و اگر اين دو روايت و مخصوصاً صحيحه موسي بن بکر استفاده کنيم که جاهل مقصر هم مثل مغمي عليه است، «يفتح منه ألف باب»، جاهل مقصر هم بابي از اين ابوابي است که آقا فرموده، اشتباه نکرديم.

اما متأسفانه بزرگان مثل صاحب جواهر و ديگران و من جمله سيد«رحمت‌الله‌عليه» روايت را مختص به مُغمي عليه گرفتند و اين جمله‌اي که حضرت فرمودند «هذا من الأبواب التّي يفتح کلّ باب منها ألف باب» را اصلاً درباره‌اش صحبت نکردند و بعضي‌ هم اصلاً ‌آخر روايت را نياورند و همين جمله‌ی «کلّما غلب الله عليه من أمرٍ فاللّه أعذر لعبده» را گفتند و آخر جمله که بسيار جمله‌ی شيريني است، اصلاً نفرمودند.

روايتي داريم که اين روايت مي‌گويد مُغمي عليه، قضا دارد.

 

صحيحه حفص عن أبي عبدالله عليه‌السلام سألته عن المُغمي عليه قال: فقال يقضي صلاة يوم.[6]

مغمي عليه اگر دو سه روز بيهوش بود، بعد که به هوش آمد، نمازهايش را قضاء کند.

اصحاب روايت را حمل بر استحباب کردند و اين اولاً منافات دارد با جمله‌اي که حضرت مي‌فرمايد مي‌خواهم يک قاعدۀ کلي برايت بگويم که هزار مسئله و هزار باب از آن پيدا شود و ما بگوييم اين روايت حمل بر استحباب است و از آن طرف هم جمع عرفي مي‌گويد اين روايت، شاذ است. وقتي روايت شاذ باشد، جمع بين روايات اقتضاء مي‌کند که اين روايت را طرد کنيم «خُذ بمشتهر بين أصحابک ودع الشاذ النادر فانّ شاذ النادر لايعبأ به».

و اما راجع به کافر؛ در باب کافر اصلي حرفي نيست و قاعدۀ جبّ مي‌گويد کسي که کافر باشد و مسلمان شود، لازم نيست گذشته‌ها را قضا کند. پيغمبر اکرم«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» وقتي در فتح مکه همه را مسلمان کرد، فرمود چيزي بر ذمّه‌ی شما نيست؛ نه قضايي و نه تعذيري و همه‌ی شما به اميد خدا.

اما قرآن مي‌فرمايد کافر، معذور است. مي‌فرمايد: ﴿قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مٰا قَدْ سَلَفَ[7]

چيزي براي کافر لازم نيست. اما آن قاعدۀ پيغمبر اکرم«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» مي‌گويد حق‌الناس‌ها هم لازم نيست و مشهور در ميان اصحاب هم مي‌گويند حق‌الناس هم لازم نيست اما ما در باب ضمانات نتوانستيم بپذيريم و مي‌گوييم چه کافر اصلي و چه کافر فطري و چه کافر ذمّي، اگر مسلمان شد، قاعدۀ جبّ مي‌گويد چيزي برايت واجب نيست، اما مال مردم را بايد ادا کني، اما مشهور در ميان اصحاب مي‌گويند نه. شايد اين آيه‌ی شريفه هم بفرمايد نه. ظاهر کلام پيغمبر هم مي‌فرمايد نه؛ ولي ما در باب ضمانات راجع به حق‌الناس نتوانستيم مطلق بگوييم نه و اما بحثش در اينجا نيست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo