< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

98/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تکتّف/ مبطلات نماز‌/ کتاب الصلاة

 

الثالث: التکفیر؛ بمعنی وضع إحدی الیدین علی الاُخری علی النحو الذی‌ ‌یصنعه غیرنا إن کان عمداً لغیر ضرورة، فلا بأس به سهواً، و إن کان الأحوط ‌ ‌الإعادة معه أیضاً، وکذا لا بأس به مع الضرورة، بل لو ترکه حالها أشکلت‌ ‌الصحّة، و إن کانت أقوی و الأحوط عدم وضع إحدی الیدین علی الاُخری بأیّ‌ ‌وجه کان فی أیّ حالة من حالات الصلاة و إن لم یکن متعارفاً بینهم، لکن بشرط ‌ ‌أن یکون بعنوان الخضوع و التأدّب، و أمّا إذا کان لغرض آخر کالحکّ ونحوه‌ ‌فلا بأس به مطلقاً، حتّی علی الوضع المتعارف.‌ [1]

یکی از چیزهایی که نماز را باطل میکند، تکفیر است. بعد تکفیر را معنا میکنند و میفرمایند اینکه دستی را روی دستی بگذارد به نحوی که رسم عامه است. یعنی آنطور که آنها دست روی دست میگذارند اگر شیعه هم این کار را بکند، نماز او باطل است. حتی اگر سهواً هم باشد، احتیاط اینست که این نماز را اعاده کند و اگر خلاف عامه عمل کند و در میان عامه دست روی دست نگذارد، مشکل است که بگوییم نماز او صحیح است. عمل کردن خلاف تقیّه نماز را باطل میکند.

راجع به تکفیر، دیروز میگفتم این جدیتی که مرحوم سید روی آن دارد، مرحوم صاحب جواهر این جدیت را ندارد و آن را یک حکم تکلیفی میداند و نه یک حکم وضعی. بعضی از محشین بر عروه هم با صاحب جواهر موافقت کردند و گفتند این کار حرام است اما نماز را باطل نمیکند. اگر کسی دست روی دست گذاشت ولو تقیه هم در کار نباشد، و نماز خواند، فرمودند این نماز باطل نیست اما کار حرامی کرده است و اینها گفتند نهی که از آن شده از راه تشریع و بدعت است و تشریع و بدعت نماز را باطل نمیکند؛ اما حرام است به خاطر تشریع و بدعتش.

بعضی مثل مرحوم سیّد در اینجا برایشان مشکل بوده است که اگر کسی در تقیه باشد و دست روی دست را نگذارد؛ مثلاً الان که به مکه میروند به مسجدالحرام برود و این تکتف را در میان نمازگزاران نکند، گفتند نمازش باطل است؛ برای اینکه حرامی به جا آورده و منهیٌ عنه بوده و نهی در عبادت موجب فساد است؛ لذا مرحوم سید میفرماید: بل لو ترکه حالها أشکلت‌ ‌الصحّة، و إن کانت أقوی صحة.

برای ایشان مشکل بوده که بگویند خلاف تقیه هم نماز صحیح است. اما بعضی از محشین بر عروه و بعضی از اعلام و بزرگان گفتند این «التقیّة دینی و دینُ آبائی» به ما میگوید که حتماً باید در میان آنها موافقت با آنها انجام داده شود و اگر انجام داده نشد و خلاف آنها عمل کرد، نمازش باطل است برای اینکه نهی در عبادت است و نهی در عبادت هم موجب فساد است.

یک حرف با صاحب جواهر «رضواناللهتعالیعلیه» و بعضی از محشین بر عروه است که میفرمایند اصلاً این تکتّف نماز را باطل نمی‌کند، اما حرام است برای اینکه بدعت است و بدعت حرام است و این نهی در عبادت نیست بلکه نهی از موافقت است و به عبارت دیگر نهی از اینست که باید تقیه کنی، پس چرا نکردی! مثل نگاه کردن به نامحرم در میان نماز است. همینطور که حرام است اما نماز را باطل نمیکند، این تکتّف نیز همینطور است و باید به جا بیاورد و اگر به جا نیاورد، بدعت کرده و کار حرامی انجام داده است، اما نماز باطل نیست برای اینکه نهی در عبادت نیست، بلکه نهی در حرمت در عبادت است. اما مشهور در میان اصحاب فرمودند که تکتّف نماز را باطل میکند. حتی گفتند دو دسته روایت داریم؛ یک دسته روایت میگوید تکتّف نکن و یک دسته روایت میگوید مانعی ندارد و آنها که میگوید مانعی ندارد، حمل میکنیم بر تقیه؛ و اما حرامی در کار نیست. علی کل حالٍ مشهور در میان اصحاب اینست که این تقیه به واسطه‌ی روایات موجب ابطال نماز است و دلیلش هم در روایات نیامده است. همینطور که اگر کسی صورتش را از قبله برگرداند، نماز باطل است، اگر کسی حدث اصغر یا حدث اکبر از او سر بزند، نمازش باطل است؛ اگر دست روی دست هم بگذارد، نمازش باطل است. هر دو تعبد است و روایاتی که میگوید مانعی ندارد، حمل بر تقیه میشود. این هم قول مشهور، تقریباً نود درصد از محشین بر عروه و من جمله صاحب عروه.

 

عنوانی که مرحوم صاحب وسائل درست کرده همین است که تکتف نماز را باطل میکند و قاطع نماز است. ایشان در آنجا چند روایت نقل میکند.

صحیحه محمد بن مسلم، عن أحدهما (عليهما السلام) قال: قلت: له الرجل يضع يده في الصلاة، وحكى اليمنى على اليسرى؟ فقال: ذلك التكفير، لا تفعل.[2]

این همان کار عامه است و باید به جا نیاوری.و نداریم که اگر به جا بیاوری، نماز باطل است؛ مگر اینکه کسی بگوید نهی در عبادت است و نهی در عبادت موجب فساد است و اینکه فرمودند این کار عامه است و تو انجام نده.

مرحوم صاحب جواهر میفرمایند «ولا یفعل» یعنی این کار حرام است و اما نماز باطل نیست. مشهور در میان اصحاب میگویند نهی اگر در معاملات آمد، نهی اگر در عبادات آمد، ظهور دارد نهی در عبادات موجب فساد است و نهی در معاملات موجب فساد است و معنایش اینست که نکن که نمیشود و تکفیر را نیاورد که نماز را باطل میکند.

این ظهور پذیرفته شده، یعنی معمولاً ظهور در میان بزرگان پذیرفته شده که اگر نهی مستقل باشد، دلالت بر وجوب تکلیفی دارد و اما اگر نهی در معامله یا نهی در عبادت باشد موجب فساد است، لذا صاحب وسائل که عنوان میزند، میگوید یکی از چیزهایی که موجب فساد و از قواطع است، تکفیر است؛ برای اینکه «ذلک تکفیر و لا یفعل» نهی در عبادت است و نهی در عبادت موجب فساد است.

 

صحیحه حریز: لاتکفر، فانما یصنع ذلک‌ المجوس.[3]

این مانند روایت محمد بن مسلم است که حضرت فرمودند این تکفیر است و تو انجام نده. در این روایت فرمودند این کار را نکن که حرام است و یا نکن که باطل است؟!

مرحوم صاحب جواهر و بعضی از محشین بر عروه گفتند معنایش اینست که نکن که حرام است، اما مشهور در میان اصحاب و من جمله مرحوم صاحب عروه فرمودند که این نهی در عبادت است و موجب فساد است. آنها هم که گفتند تکفیر است، گفتند حرامی است که در عبادت واقع شده است. حرام است چون بدعت است، حرام است چون منهیٌ عنه است. و اما نهی در عبادت نیست و نهی از خود این کار است، لذا عبادت صحیح است اما در عبادتی که صحیح است کار حرام انجام داده و اینکه آنچه عامه میکنند بدون تقیه انجام داده است.

مشهور در میان اصحاب گفتند «ولا تکفّر»، نهی در عبادت است و موجب فساد است؛ مثل صاحب جواهر و بعضی از محشین بر عروه گفتند این حرام در عبادت است و حرام در عبادت غیر از نهی از عبادت است؛ و حضرت فرمودند: «و لا تکفر» برای اینکه این کار مجوسیهاست، اما یبطل الصلاة ندارد.

حال با شماست که قول مشهور را قبول کنید که نود درصد محشین بر عروه حرف صاحب عروه را زدند و ده درصد هم حرف صاحب جواهر را زدند. یکی میگوید این بدعت است و بدعت موجب فساد نماز نیست بلکه حرام در عبادت است، مثل نگاه کردن به نامحرم در عبادت است. نود درصد از بزرگان و من جمله نود درصد از محشین بر عروه میگویند «و لا تکفّر» که در روایتها آمده، نهی در عبادت است و نهی در عبادت موجب فساد است و معنایش اینست که نکن که نمازت باطل است. به قول حضرت امام میفرمودند نهی در عبادت معنایش اینست که نکن که نمیشود. حال انتخاب با شماست و هرچه به ذهنتان بیاید. اگر گفتید ظهور نهی در عبادت، ظهور نهی در معاملات، این به خود معامله و عبادت میخورد و نهی از عبادت است و موجب فساد است. نود درصد در مسئله‌ی ما همین را فرمودند.

این یک دسته از روایات است که حمل کردند بر نهیای که هست نهی تکلیفی است و نه نهی وضعی. نود درصد هم گفتند نهی، نهی در عبادت است و نهی وضعی است و نهی تکلیفی نیست.

آنها که گفتند حرام است، اینها در خُسه هستند. گفته نمازت درست است و کار حرامی انجام دادی. اما آنها که گفتند نماز باطل است، دیدند یک دسته روایت داریم که این روایتها میگوید نماز باطل نیست؛ لذا آنها که میگویند نماز باطل نیست، تمسک به آن روایتها هم کردند. کسانی که میگویند نماز باطل است، میگویند این روایتها «صدرَ تقیتاً» است، گفتند این روایتها ظهور دارد بر تقیه و همینطور که باید در میان عامه تکتّف کنی، اگر روایتی داریم که تکتّف کن، حمل بر کراهت میشود.

 

صحیحه علی بن جعفر وسألته عن الرجل یکون فی صلاته، أیضع إحدى یدیه على الأخرى بکفه أو ذراعه؟ قال: لا یصلح ذلک، فإن فعل فلا یعود له .[4]

گفتم این روایت میگوید کراهت دارد. میگوید اگر میکردی از این به بعد نکن.

روایاتی که میگوید «و لا تکفر» با این روایتی که میگوید «ولا یعود»، جمعش به این است که بگوییم اینگونه روایتها حمل بر تقیه میشود.

 

صحیحه در قرب الاسناد، عن موسی بن جعفر «سلاماللهعلیه» وضع الرجل إحدی یدیه علی الأخری فی الصلاة عمل و لیس فی الصلاة عمل.[5]

میفرمایند این تکتّف کار بیجایی است. همینطور که مستحب است انسان در نماز مؤدب بایستد، باید در نماز تکتّف نکند؛ برای اینکه این یک عمل است و «لیس فی الصلاة العمل».

من اینجاها را در خدمت استاد بزرگوارم آقای بروجردی «رضواناللهتعالیعلیه» بودم. آقای بروجردی اینگونه روایات را حمل بر تقیه می‌کردند اما راجع به خصوص این روایت، یک نکته‌ی اخلاقی داشتند و میفرمودند من معنای این روایت را از آخوند مکتبی فهمیدم. آخوند مکتبی میگفت من یک بچه‌ی مؤدبی داشتم که این بچه خوب درس میخواند و ادب را مراعات میکرد. من از نظر درس و از نظر ادبش او را خیلی دوست داشتم، اما در خانه بدی کرده بود و پدرش آمد شکایت این بچه را به من کرد. وقتی پدر رفت، بچه را خواستم و به رخ او کشاندم که در خانه بدی کردی، پس برو چوب را بیاور تا تو را چوب بزنم. او هم رفت چوب را آورد و در مقابل من گذاشت. گفتم دستت را بگیر تا چوب بزنم. این بچه از بس خجالت زده شده بود، میخواست دستش را بلند کند اما نمیتوانست. آن آخوند مکتبی گفته بود من یادم آمد از روایت موسی بن جعفر که موسی به جعفر میفرماید: «التکتّف عمل و لیس فی الصلاة عمل»؛ و این دلالت میکند بر اینکه انسان باید در نماز مؤدب باشد و این تکتّف بلند کردن دست و توجه به دست است و نباید باشد. میگفتند این روایت دلالت بر کراهت دارد و اما یک امر اخلاقی است و بنا بر معنایی که آقای بروجردی برای روایت میکردند، می‌گفتند یک امر اخلاقی است و آن روایت «لایعود» هم دلالتش خوب است، اما جمع بین روایات اقتضاء میکند که روایات نهی را بگوییم باطل است برای اینکه نهی در عبادت است و روایاتی که میگوید طوری نیست، حمل بر کراهت کنیم و جمع بین روایات شود. این را میفرمودند اما رسم آقای بروجردی این بود که من در این هفت هشت سالی که در خدمت ایشان بودم، یاد ندارم و یا خیلی کم بود که ایشان قدماء را رد کرده باشند. این اجماعی که ما درست میکنیم، آقای بروجردی این اجماع را در شهرت قدماء و در شهرت فقهاء میآوردند و میفرمودند هرچه در باب اجماع و حجیّت اجماع بگویی ما هم دربارۀ شهرت فتوایی و شهرت عملی می‌گوییم و اینجا میفرمودند بر روی هم ولو اینکه میشود روایتها را درست کرد و بگوییم دلالت بر بطلان دارد اما با این اشکالها و با این فرمایش صاحب جواهر و غیره مشکل میشود و آنچه رفع اشکال میکند، شهرت قدما و شهرت فقه ماست و این شهرت قدما و شهرت فقه ما میگوید تکتّف موجب فساد است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo