< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

98/10/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: 1- حدث اصغر و حدث اکبر 2- تکتّف/ مبطلات نماز‌/ کتاب الصلاة

 

مسئله‌ی امروز به بعد مربوط به مبطلات نماز است و معمولاً فقها دوازده چیز را فرمودند که اگر در نماز پیدا شود، نماز را باطل می‌کند. اول و دوم اینکه در نماز محدث شود، حدث اکبر یا حدث اصغر. سابقاً مفصل دربارۀ این دو صحبت کردیم؛ هم در باب طهارت و هم در باب صلاة.

چیزی که باید به آن توجه داشته باشید، اینست که حدث اکبر و حدث اصغر از مبطلات نیست، بلکه موجب میشود وضو باطل میشود و وقتی وضو باطل شد، نماز باطل است؛ لذا صفت به حال متعلق موصوف است و به حال خود موصوف نیست. اگر کسی محدث شد به حدث اکبر، معلوم است که جنُب شده و نمازش باطل است، اگر محدث شد به حدث اصغر، معلوم است که بی وضو شده و نمازش باطل است؛ لذا درحقیقت حدث اکبر و حدث اصغر موضوعیت ندارد، بلکه صفت به حال متعلق موصوف است و در حقیقت برمیگردد به اینکه در نماز برای محدث به حدث اکبر غسل میخواهیم و برای محدث به حدث اصغر وضو میخواهیم و اگر کسی در نماز محدث شد به حدث اکبر و یا به حدث اصغر، نمازش باطل است برای اینکه بی غسل یا بی وضو میشود. حال نمی‌دانم چرا فقها این را از مبطلات نماز دانستند و این از مبطلات نماز نیست، نه حدث اکبر و نه حدث اصغر.

اختلافی که بین سنی و شیعه هست، اینست که آنها میگویند حدث اصغر وضو را باطل نمیکند، لذا خواه ناخواه میگویند نماز باطل نمیشود و اگر در نماز واضع شد، نماز صحیح است. خیلی هم مقید هستند راجع به حدث اصغر در مقابل شیعه عرض اندام کنند. روایاتی هم در مسئله هست و اینکه حدث اصغر وضو را باطل نمیکند و نماز را باطل نمیکند و اگر از کسی در نماز حدث اصغری سر زد نماز او باطل نیست؛ لذا در روایات ما یک دسته روایت داریم که حدث اصغر و حدث اکبر، نماز را باطل میکند ولو در حرف آخر نماز واقع شود. اگر در همان حرف آخر بی وضو شد و اگر حدث به حدث اصغر شد، نمازش باطل است. اما یک دسته روایت داریم که محدث به حدث اصغر مثل محدث به حدث اکبر است و اگر در نماز واقع شد، نماز باطل است، ولو حرفی از حروف نماز باشد. این معلوم است و حرفی هم ندارد و جمع بین روایات اقتضاء میکند که روایاتی که میگوید مانع ندارد، حمل بر تقیه شود. هر عرفی و هر طلبهای و هر عالمی وقتی دو دسته روایت را ببیند، روایاتی که میگوید اگر محدث به حدث اصغر شدی نمازت طوری نیست، حمل میشود بر تقیه؛ برای اینکه این روایتها موافقت ندارد با قول عامه و خود همین مخالفت عامه و موافقت شیعه دلالت میکند بر اینکه روایاتی که میگوید نماز را باطل نمیکند، حمل بر تقیه میشود. اما نمیدانم چه شده که صاحب جواهر «رضواناللهتعالیعلیه» در اینجا رفتند روی جمع بین روایات و گیر کردند و علی کل حالٍ نتوانستند جمع بین روایات کنند و در مسئله احتیاط کردند. اگر اعراض اصحاب را فرموده بودند خیلی بهتر بود و معلوم است عرفاً حمل بر تقیه میشود و اما اگر فرموده بودند روایاتی که میگوید نماز را باطل نمیکند، اعراض اصحاب روی آن است و روایتی که اصحاب به آن عمل نکرده باشند، حجیّت ندارد «خُذ بمشتهر بین اصحابک ودع الشاذ النادر فانّ المجمع علیه لاریب فیه»؛ و روایتی که موافق عامه است «فیه کلّ الریب».

مسئله چیز دیگری ندارد و اما چون روایات کم و زیاد متشطّط است، صاحب جواهر قضیه را طول داده و اما دیگران و من جمله مرحوم سید «رضواناللهتعالیعلیه» در اینجا میفرماید:

فصل:فی مبطلات الصلاة‌

و هی امور:‌

أحدها :فقد بعض الشرائط فی أثناء الصلاة،کالستر وإباحة المکان و اللباس ‌ونحو ذلک ممّا مرّ فی المسائل المتقدّمة.‌[1]

این خوب است اما اشکالی که راجع به حدث اصغر و حدث اکبر کردم، در اینجا هم هست؛ و آن اینست که اگر در وسط نماز عورتین را عمداً یا خانم موی سرش را عمداً باز کند، نمازش باطل است؛ برای اینکه از شرائط نمازگزار، ستر عورتین است و در اینجا ستر عورتین نبود و نماز باطل است. باز صفت برمیگردد به حال متعلّق موصوف و نه صفت به حال خود موصوف.

اصل مطلب درست است، اما اگر مرحوم سیّد فرموده بودند این ده دوازده مبطل، خودش موضوعیت ندارد؛ مثل شرط یا جزء در وسط نماز که اگر سهواً باشد طوری نیست و اگر عمداً باشد، یعنی عمداً زن موی سرش را باز گذاشت و یا عورتین مرد عمداً پیدا شد نماز باطل است؛ برای اینکه شرط نماز یا جزء نماز نیامده «اذ انتفی الشرط انتفی المشروط» یا «اذ انتفی الجزء انتفی الکل»؛ اما این را مستقلاً از مبطلات نماز بدانند، طوری نیست، اما خلاف علم است.

اگر خانم سهواً چادرش عقب رفت و موی سرش پیدا شد و نماز خواند، نمازش درست است، اما اگر عمداً این کار را بکند، نمازش باطل است. اگر فرموده بودند «أحدها: فقد بعض الشرائط فی أثناء الصلاة، کالستر وإباحة المکان و اللباس» و اما آنچه نماز را باطل میکند عدم ستر و عدم اباحه مکان و لباس است و اگر در اینجا نماز باطل است، برای اینست که شرط یا جزء نماز نیامده است.

الثانی: الحدث الأکبر أو الأصغر، فإنّه مبطل أینما وقع فیها، ولو قبل الآخر ‌ ‌بحرف، من غیر فرق بین أن یکون عمداً أو سهواً أو اضطراراً، عدا ما مرّ فی حکم المسلوس و المبطون و المستحاضة، نعم لو نسی السلام ‌ثمّ أحدث، ‌فالأقوی عدم البطلان و إن کان الأحوط الإعادة أیضاً.‌[2]

مثلاً سلام نماز را میدهد و محدث شد به حدث اصغر و درحالی که آخر سلام هم هست، نمازش باطل است برای اینکه بی‌وضو بوده است. اما میگوید برای اینکه حدث اصغر از او سر زده است.

قضیه‌ی مبطون و مسلوس و مستحاضه خیلی مفصل گفته شد که اگر کسی مسلوس است و دائماً محدث میشود به حدث اصغر و بول از او بیرون میآید و یا مبطون است و یا زن مستحاضه است، درحالی که این حدث اصغر یا حدث اکبر از آنها سر میزند، نمازشان صحیح است و باید با همان حال مسلوس یا حال مبطون یا استحاضه، نماز بخوانند اما نحوۀ نمازشان حرف دارد و سابقاً حرفهایش زده شده است.

تا اینجا حرفی نداریم و فقط حرف اینست که اگر کسی محدث شد به حدث اصغر، نمازش باطل است برای اینکه شرط نماز نمی‌آید «اذ انتفی الشرط انتفی المشروط». لذا گفتیم صفت متعلق به حال موصوف است و متعلق به موصوف نیست.

بالاخره آنچه بحث ماست اینست که فقد بعض شرایط و یا محدث شدن به حدث اصغر و یا محدث شدن به حدث اکبر، نماز را باطل میکند؛ برای اینکه او را بی وضو میکند و وقتی بی وضو شد، نمازش باطل است. پس نباید بگوییم به خود حدث اصغر نماز باطل است بلکه باید بگوییم محدث به حدث اصغر شد و وضویش باطل شد و وقتی وضو باطل شد، نماز باطل است.

مسئلهای که خیلی حرف دارد و مرحوم سید هم مفصل صحبت میکند اما چیز مشهوری در میان شیعه است و فرق بین شیعه و سنی است و آن تکتّف یعنی دست روی دست گذاشتن است. شیعه میگوید با دست روی دست گذاشتن، نماز باطل است. این غیر از حدث اصغر و حدث اکبر است و باید دلیل خاصی برای فساد آن داشته باشیم.

مرحوم سید میفرمایند به هر طور که دست روی دست بگذارد، خواه دست راست را روی دست چپ و یا دست چپ را روی دست راست و یا به سینه بگذارد و یا روی دل بگذارد؛ همین صرف تکتّف و صرف دست روی دست گذاشتن، نماز را باطل میکند. اما چیزی که در مسئله هست، اینست که دو دسته روایت داریم. یک دسته روایتها میگوید تکتّف نماز را باطل میکند و یک دسته روایات میگوید تکتّف نماز را باطل نمیکند و جمع عرفی دارد؛ برای اینکه آنها که میگوید تکتّف نماز را باطل نمیکند، حمل بر تقیه میشود؛ برای اینکه شعار شیعه و سنی در همین است. سنی مقید است که دست را روی دست بگذارد و شأن نزول هم برای آن درست میکند و میگوید نحو عظمتی است و تعظیم است و تعظیم در نماز واجب است، لذا همینطور که ما دست به سینه می‌گذاریم و یا دو دست را روی هم میگذاریم و به کسی تعظیم میکنیم، باید برای خدا هم این کار را کرد. اینها فعل یا امر خلیفه‌شان را انجام میدهند. او دیدکه عجمها دستها را در وقت احترام به سینه میگذارند و گفت کار خوبیست و در نماز هم چه کسی بالاتر از خداست، بنابراین دستها را روی سینه بگذارید و نماز بخوانید. ائمه‌ی طاهرین در مقابل اینها گفتند این کار ایرانیهاست و کار مجوس است و مجوسیها این کار را میکنند و ما نباید این کار را بکنیم.

مرحوم صاحب جواهر در مسئله گیر افتادند. از یک طرف میبینند که این بطلان خیلی دلیل میخواهد. اگر حرام باشد که نماز باطل نیست. مثلاً شما نماز میخوانید و بزرگی میخواهد رد شود و در مقابلش تعظیم میکنید. این که نماز را باطل نمیکند. لذا صاحب جواهر گفتند نماز باطل نیست بلکه حرمت، حرمت تکلیفی است و حرام است که این کار را بکنید.

ایرادی که به صاحب جواهر هست، اینست که چرا حرام باشد! حال شما بگویید «تشبّه بقوم و هو منهم»، اما احترام کردن به کسی یا احترام کردن به خدا به واسطه‌ی دست روی دست گذاشتن، چرا نماز را باطل کند و چرا کار حرامی است! اگر بگویید این کار را نکنید، خوب است اما صاحب جواهر نتوانستند بطلان را درست کنند و رفتند روی حرمت تکلیفی و میگویند این تکتّف حرام است و مبطل نیست.

ایرادی که به صاحب جواهر هست، اینست که اگر نمیتوانی بگویی مبطل است، پس به چه دلیل میگویید حرام است؛ برای اینکه ما یک دسته روایت داریم که نماز را باطل میکند و یک دسته داریم که نماز را باطل نمیکند، پس حمل کنید بر کراهت؛ و اما حرمت تکلیفی معنا ندارد. لذا مشهور در میان اصحاب است که این تکتّف نماز را باطل میکند، اما به راستی چرا نماز باطل باشد؟!

همینطور که در صورت تقیه باید این کار را بکنیم و نمازمان هم درست است، حال در صورت غیر تقیه این کار را بکند، چرا نماز باطل باشد؟!باید برگردد به فعل کثیر و این هم که فعل کثیر نیست، بلکه عظمت است و چرا عظمت نماز را باطل کند؟!

علی کل حالٍ بحث فردا اینست که دو دسته روایت داریم. یک دسته میگوید نماز باطل است و یک دسته میگوید نماز صحیح است و به جای اینکه حمل بر کراهت کنند، روایاتی که میگویند جایز است، حمل بر تقیه کردند و گفتند تکتّف موضوعیت دارد، مثل حدث اصغر است و همینطور که حدث اصغر نماز را باطل میکند این تکتّف هم نماز را باطل میکند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo