< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

98/10/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دربارۀ تلاوت قرآن/ تعقیبات و صلوات بر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)‌/ کتاب الصلاة

 

بحث دیروز دربارۀ خواندن قرآن بود.

مرحوم سیّد «رضواناللهتعالیعلیه» چهار پنج مسئله در این باب آوردند. مسئله‌ی اول این بود که فرموده بودند تعلیم و تعلّم قرآن یک واجب کفایی است. یعنی اگر قرآن در میان مردم زنده باشد، تعلیم و تعلّم مستحب است و واجب نیست. دیروز در این مسئله اشکال داشتیم و میگفتیم از خود قرآن و از روایات اهل بیت استفاده میشود که همه باید قرآن بدانند و در این باره صحبت کردم و گفتم مشهور در میان اصحاب همین است که مرحوم سیّد فرمودند، اما با مثل آیه‌ی ﴿فَاقْرَؤُا مٰا تَيَسَّرَ مِنَ اَلْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضىٰ وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي اَلْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اَللّٰهِ وَ آخَرُونَ يُقٰاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ فَاقْرَؤُا مٰا تَيَسَّرَ مِنْهُ﴾.

دیروز گفتم مثل این آیه از نظر تأکید در قرآن نداریم و آیه میفرماید در هر حال باید قرآن بخوانید. اگر مریض هستی باید قرآن بخوانی و اگر خیلی کار دنیا داری، باید قرآن را فراموش نکنی، و اگر در جبهه هستی، همان جا هم ﴿فَاقْرَؤُا مٰا تَيَسَّرَ مِنْهُ﴾. دیروز گفتم اگر خواستیم به فارسی بگوییم معنایش اینست که تا میتوانی قرآن بخوان و در هر حال قرآن بخوان. و اگر بخواهیم این را حمل بر استحباب کنیم، خیلی مشکل است.

نظیر آیه در قرآن و روایات اهل بیت زیاد دیده میشود که سفارش شده به خواندن قرآن. حال معنایش را بلد باشیم یا نداشته باشیم و توجه به معنا داشته باشیم یا نداشته باشیم، همین خواندن قرآن واجب است. بنا شد از شما استفاده کنیم که این حرف مرحوم سید را که میفرمایند مستحب است، چطور با این آیات و روایات درست کنیم. لذا ما گفتیم تعلیم و تعلّم قرآن واجب است و همه باید با قرآن سر و کار داشته باشند.

مطلب دوم که باز گفتیم مرحوم سید میفرمایند نسیان کردن قرآن، حرام نیست، اما مکروه است. مثلاً کسی سورۀ یس را حفظ است اما کوتاهی میکند و به فراموشی میافتد و یا حافظ قرآن است و تسامح و تساهل میکند و این حفظ قرآن و این نعمت بزرگ خدا از دستش گرفته میشود. در این باره هم میگفتیم از روایت شعیب بن یعقوب استفاده میشود که گناه فراموش کردن قرآن خیلی بزرگ است. دیروز هم میگفتم اینگونه گناهان که آمده، از باب مثال است و مثل اینست که قرآن میگوید اگر هفتاد مرتبه هم استغفار کنی آمرزیده نمیشوی، این هفتاد از باب مثال و از باب کثرت است و اینگونه روایتها که خیلی در مطلب داغ است، باید بگوییم از باب مثال است و معنایش اینست که گناهش خیلی بزرگ است. و اما مرحوم سید و دیگران این را حمل بر استحباب کردند و بالاخره دیروز در آخر کار گفتم استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی میفرمودند به تجربه اثبات شده که خذلان دارد. دست عنایت خدا از روی سرش برداشته میشود. آنگاه شیطان میتواند بر سر او مسلط شود.

اینکه تا اینجا تکرار کردم به خاطر اینست که بنا شد از شما عزیزان استفاده کنم. ما میگوییم تعلیم و تعلّم و سر و کار داشتن با قرآن واجب است و ما میگوییم فراموش کردن قرآن حرام است، اما مشهور نمیگویند و من جمله مرحوم سید نیز این را نمیگویند.

بحث امروزمان باز راجع به گوش دادن به قرآن است. اگر کسی قرآن میخواند، واجب است که ما حرف نزنیم. حتی بالاتر اینکه باید گوش دهیم. مرحوم سید در این باره هم میفرمایند مستحب است و واجب نیست؛ اما خود قرآن میفرماید واجب است. ﴿وَ إِذٰا قُرِئَ اَلْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون﴾؛ وقتی قرآن میخوانند گوش دادن و علاوه بر آن سکوت باشد و اگر دو نفر بین خواندن قرآن حرف بزنند، حرام است.

چرا در اینجا دو امر پشت سر هم را حمل بر استحباب کنیم! لذا در مطلب سوم هم ما میگوییم اگر قرآن میخوانند، ما باید گوش دهیم و ساکت بمانیم و بالاخره باید در میان خواندن قرآن دیگران، حرف نزنیم، ﴿وَ إِذٰا قُرِئَ اَلْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾.

مشهور در میان اصحاب همین است که مرحوم سید «رضواناللهتعالیعلیه» فرمودند، اما قرآن و روایات فراوان میگوید توهین به قرآن است که در وسط خواندن قرآن و در جلسه‌ی قرآن حرف بزنید.

این هم مطلب سوم که مشهور میگوید مستحب است و ما میگوییم واجب است.

مطلب چهارم که مرحوم سید میفرمایند، اینست که باید قرآن به عربی خوانده شود و عربی صحیح هم باشد و این واجب است. اگر عمداً قرآن را غلط بخواند، حرام است. نمیدانم مرادشان چیست! اگر بخواهند بگویند در وقتی که قرآن میخوانی عمداً غلط بخوانی، این قرآن نیست، بنابراین غلط است، اما آیا حرام است؟!

اگر بدعت باشد، حرام است و اما اگر بدعت نباشد، پس چرا حرام باشد؟! لذا دربارۀ واجب بودن خواندن قرآن به عربی صحیح صحبت کردیم و گفتیم که وقتی میخواهد حمد و سوره را در نماز بخواند، باید با عربی صحیح باشد و اگر ترجمه باشد و یا غلط باشد، حمد و سوره باطل است.

در نماز بحث کردیم که باید حمد و سوره را به عنوان نماز بخواند و این تعبّد است و این تعبّد را باید درست تحویل دهد. اما در غیر نماز، کسی عمداً غلط بخواند، بدعت است. مثلاً اخباریها به واسطه‌ی روایاتی، اضافاتی در حمد آوردند، مثلاً «غیرالمغضوب علیهم و غیرالضالین». ما میگوییم این بدعت است برای اینکه قرآن نیست. در نماز باشد، نماز باطل است و اگر غیر نماز هم باشد، کار حرامی است. و اما یک دفعه نمیخواهد قرآن بخواند بلکه میخواهد تدریس کند، آنوقت اضافه و کم میکند برای اینکه به شاگرد بفهماند که اینطور باید نماز بخوانی و یا اینطور باید قرآن بخوانی و یا مثلاً برای ترجمه کم و زیاد میکند. نمیخواهد بدعت بگذارد بلکه میخواهد تعلیم و تعلم کند. داعی دارد بر کم و زیاد که چیزی بفهماند. این اصلاً قرآن نیست؛ لذا اینکه مرحوم سید میگویند واجب است به عربی صحیح خوانده شود، اگر مرادشان در نماز باشد، سابقاً صحبت کردند و گفتند نماز باطل است و اما اگر به عنوان نماز نباشد، بلکه برای یاد دادن یا برای ترجمه باشد، کم و زیاد کردن، حرام نیست، زیرا قرآن خواندن نیست. اگر خواندن قرآن نباشد، عوض کردن لفظی به لفظی، و یا برای ترجمه کم و زیاد کردن و برای فهماندن مطلبی، حرام نیست.

مطلب پنجم را سابقاً گذشتیم و مرحوم سیّد فتوا دادند به جواز قرائت به قُراء سبع. بعد هم فتوا دادند که باید مطابق تجوید یکی از قرّاء سبع باشد. و ما سابقاً گفتیم نه، در زمان ائمه‌ی طاهرین و مخصوصاً در زمان امام صادق دکانهایی باز شده بود برای زمین زدن تشیع و برای زمین زدن امام صادق «سلاماللهعلیه»؛ لذا قراء سبعه از آنجا پیدا شد. تجوید نیز چنین است. در علم تجوید چیزهایی هست که در متن قرآن نیست و این هم چیز تازهای است که در زمان ائمه‌ی طاهرین برای زمین زدن ائمه‌ی طاهرین درآوردند. بعضی اوقات امام صادق به قتاده میگفتند: «لاتعلم من القرآن شیئا»؛ این چیست که میخوانی و تو از قرآن چیزی سرت نمیشود؛ لذا تجوید آنچنان و اختلاف قرّاء، منافات دارد با متن قرآن و اینکه مشهور است که متن این قرآن ما از عاصم است، دروغ است. متن قرآن از پیغمبر اکرم و بالاتر از جبرئیل و بالاتر از خداست. ﴿فَاقْرَؤُا مٰا تَيَسَّرَ مِنَ اَلْقُرْآن﴾ یا ﴿الم* ذٰلِكَ اَلْكِتٰابُ لاٰ رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ﴾ قران به همینطور که الان هست، خدا به جبرئیل و جبرئیل به پیغمبر و پیغمبر به کتّاب وحی که در مکه امیرالمؤمنین بود و در مدینه هم رئیس، امیرالمؤمنین بود و بالاخره افرادی به نام کُتّاب وحی بودند و عبارت را میخواندند. همان دست به دست آمده تا اینجا، نه یک واو کم و نه یک واو زیاد، نه یک زبر کم و نه یک زبر زیاد است. آن قضیه را سابقاً گفتم که به جای (الذین یکنزون)، (والذین یکنزون) خواند و پای منبری گفت یک واو اضافه کردی و او گفت نه، درست خواندم. سر و صدا شد و بالاخره اثبات کرد که متن قرآن «واو» ندارد، و آنکه روی منبر بود و اصرار میکرد دست از حرفش برداشت و عذرخواهی کرد. لذا مرحوم سید در اینجا میفرماید که متابعت از تجوید، مستحب است و واجب نیست، اما سابقاً اگر یادتان باشد، مرحوم سید میفرمودند خواندن قرآن طبق یکی از قراء سبع درست است و ما در آنجا تعجب میکردیم و اینجا راجع به قراء سبع چیزی ندارند اما راجع به تجوید میگویند مستحب است.

یک دفعه تجوید مربوط به مخارج و فرق گذاشتن بین «ض و ظ و ز» است و این خوب است اما یک دفعه آنطور که در علم تجوید است، اصلاً از قرآن نیست. لذا سابقاً میفرمودند و اینجا هم میفرمایند که باید قرآن را به عربی صحیح بخوانیم. همین مقدار که به عربی صحیح خوانده شود، ولو مطابق اهل تجوید نباشد، درست است بلکه خوب است که به عربی صحیح خوانده شود و فرق گذاشته شود بین مخارج؛ اما اینکه مستحب باشد طبق اهل تجوید جلو برویم، اینطور نیست بلکه تجویدیها از خود درآوری است. قراء سبع دکانی در مقابل ائمه‌ی طاهرین بوده است و در زمان پیغمبر اکرم به این قرآن خیلی اهمیت داده شده که به همین طرزی که هست بین مردم منتشر شود و وقتی پیغمبر اکرم از دنیا رفتند شانزده قرآن همه به یک نسخ بوده است. روایتی هم هست که عامه نقل می‌کنند و خاصه نباید اینگونه روایتها را نقل کنند. آنها که میخواهند تعریف امیرالمؤمنین را بکنند و میگویند وقتی پیغمبر که از دنیا رفت و حق امیرالمؤمنین غصب شد، امیرالمؤمنین فرمودند من عبا به دوش نمیگیرم مگر اینکه قرآن را جمع کنم. قرآن هم روی شاخ گوسفندان و کتف گوسفندان و کاغذها و غیره در انبار به هم ریخته بود و امیرالمؤمنین اینها را جمع کرد و پیش مردم آورد و مردم دیدند اگر این قرآنش را بپذیرند، باید خودش را بپذیرند، بنابراین گفتند ما قرآن تو را نمیخواهیم و امیرالمؤمنین هم گفتند این قرآن را کسی نمیبیند تا زمان ظهور که فرزندم بیاید و این قرآن را بیاورد. همه‌ی اینها دروغ است برای اینکه قرآن جمع شده در زمان پیغمبر اکرم است. قران هفت هشت جا میفرماید این قرآن ﴿مٰا فَرَّطْنٰا فِي اَلْكِتٰابِ﴾، ﴿وَ لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ يٰابِسٍ إِلاّٰ فِي كِتٰابٍ مُبِينٍ﴾، ﴿ذٰلِكَ اَلْكِتٰابُ لاٰ رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ)، (إِنَّ هٰذَا اَلْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ﴾

مرحوم کلینی هم روایتها را در آخر اصول کافی نقل میکنند و صد جا دارد لفظ «این قرآن» آورده شده است، که این قرآن مهجور میشود، این قرآن را مردم نمیخوانند و این قرآن را مردم عمل نمیکنند و هرکه عمل نکرد جهنمی میشود تا آخر. لذا قرآن جمع شدۀ در زمان پیغمبر است. بله، ریاست کتّاب وحی امیرالمؤمنین علی «سلاماللهعلیه» بوده اما وقتی پیغمبر اکرم از دنیا رفتند همین قرآن در میان مردم بوده است، نه یک زبر کم و نه یک زبر زیاد و از نسلی به نسل دیگر رسیده تا الان و این قرآن را حفظ میکردند و مواظب بودند که واوی کم و زیاد نشود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo