< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

98/09/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دربارۀ سجود در نماز/ سجود‌/ واجبات نماز/ کتاب الصلاة

 

مباحثه‌ی امروز درباره‌ی سجود در نماز است. مباحثه‌ی امروز یک امر مشهور و سیرۀ متشرعه بر آن، و بدون اشکال است و اگر هم اشکالی در مباحثه‌ی امروز پیدا شود، خیلی اهمیت ندارد.
فصل في السجود

وحقيقته وضع الجبهة على الارض بقصد التعظيم، ...[1]

سجده اینست که پیشانی روی زمین قرار بگیرد. معلوم است که اگر طرف راست یا طرف چپ و حتی چانه روی زمین قرار بگیرد، این هم سجده است، اما سجدهای که اسلام فرموده و در روایات آمده و سیرۀ متشرعه بر آنست، اینست که پیشانی روی زمین قرار گیرد. ولو قصد تعظیم هم نکند، خود به خود تعظیم میشود و در قرآن شریف هم این تعظیم آمده است. حتی آیهای که واجب است، این قصد تعظیم در آن خوابیده است؛ لذا اگر از ما بپرسند سجدۀ در نماز چیست، باید بگوییم پیشانی روی زمین، برای تعظیم خدا، «وضع الجبهة علی الأرض قربة الی الله». معمولاً آن قصد تعظیم یک امر خود به خودی است. اگر کسی قصد تعظیم نکند، سجده خود به خود ایجاد شده است؛ لذا معمولاً نود در صد مردم نماز میخوانند اما به قصد تعظیم نمیخوانند. همینطور که رکوع میکند قربة الی الله، سجده میکند قربة الی الله. معمولاً خواص مثل شما عزیزان نماز میخوانید و رکوع میکنید برای اینکه جزء نماز است، قربة الی الله. یا سجده میکنید برای اینکه جزء نماز است، قربة الی الله. ما که نماز میخوانیم، اینطور نیست که در هر سجدهای قصد تعظیم کنیم. اگر مرحوم سیّد فرموده بودند: «و حقیقته وضع الجبهة علی الأرض للتعظیم»، بهتر بود. سجده در نماز برای تعظیم خداست و بهترین حالات برای بنده، تعظیم خداست. شاید بالاترین عبادات همین قصد تعظیم برای خداست؛ که در نماز یا غیر نماز به سجده رود برای خدا و برای عظمت خدا. اما اگر این قصد را نکرد و سجده کرد شکراً لله. مثلاً نعمتی برایش پیدا شد و افتاد روی خاک و سر گذاشت روی مهر و گفت «الحمدلله رب العالمین». در اینجا سجده کرده اما به قصد تشکر از خداست. حالی پیدا کرد برای اینکه با خدا گفتگو کند و برای خواست حوائج دنیا و آخرت از خدا؛ آنگاه سر روی مهر میگذارد و گریه و زاری میکند و یا میگوید «اللّهم أصلح آخرتنا و دنیانا». قصد تعظیم ندارد، اما خود به خود این قصد تعظیم در نماز از اول تا آخر پیدا میشود. لذا ظاهراً اگر مرحوم سید فرموده بودند «و حقیقته وضع الجبهة علی الأرض للتعظیم»، بهتر بود؛ برای اینکه «للتعظیم» علت برای جعل است و آن علت برای جعل از طرف خداست و پروردگار عالم که گفته سجده کنید، برای عظمتش است و مقامی بالاتر از این تضلّل در مقابل خدا نداریم.

وهو أقسام: السجود للصلاة ومنه قضاء السجدة المنسية، وللسهو، وللتلاوة وللشكر، وللتذلل، والتعظيم،...

سجده اقسامی دارد. اگر اقسام داشته باشد که یکی از آنها قصد تعظیم است، پس نباید در تعریف بفرمایند که «وضع الجبهة على الارض بقصد التعظيم»؛ برای اینکه خود سیّد در اینجا میگویند بعضی از آنها به قصد تعظیم نیست. سجده خود به خود تعظیم است اما گاهی اینطور نیست که قصد کنیم؛ لذا میفرماید و هو أقسام: سجود نمازی، سجود قضائی، سجدۀ سهو، سجدۀ تلاوت برای سجدۀ واجب قرآن، و سجدۀ برای تشکر و سجده برای تذلل و سجده برای تعظیم.

تعظیم در آخر آمده است، پس «السجود للصلاة» یعنی سجدۀ نماز. «قضاء السجدة» سجده به قصد اینکه سجدهای را به جا نیاورده است. سجدۀ سهو که در کمی یا زیادی و در پنج جا باید سجدۀ سهو به جا بیاورد و این متوقف بر قصد است و اگر قصد نکند، سجدۀ سهو به جا آورده نمیشود.

سجدۀ تلاوت، دائرمدار قصد است. اگر قصد نکند و آیه‌ی شریفهای که سجده دارد، بخواند، نمیشود بلکه باید به قصد تلاوت سجده کند.

سجدۀ تذلل، اینکه میخواهد با خدا گفتگو کند و حالت سجده و حالت تذلل دارد و لذا سر به سجده میگذارد و راز و نیاز می‌کند، و من جمله هم تعظیم.

همه‌ی اینها دواعی است. هیچکدام از اینها جزء سجده نیست. پس سجده «وضع الجبهة علی الأرض بقصد القربة» است. لذا به قصد تعظیم مرحوم سیّد که در آخر در اقسام آمده است، مقسم نیست؛ بلکه مقسم سر روی زمین گذاشتن قربة الی الله است. این قربة الی الله هم اقسامی دارد که یکی از اقسامش تعظیم است.

أما سجود الصلاة فيجب في كل ركعة من الفريضة والنافلة سجدتان، وهما معا من الاركان فتبطل بالاخلال بهما معا، وكذا بزيادتهما معا في الفريضة عمدا كان أو سهوا أو جهلاً، كما أنها تبطل بالاخلال بإحداهما عمداً وكذا بزيادتهما، ولا تبطل على الأقوى بنقصان واحدة ولا بزيادتها سهواً.

اگر کلمه‌ی «أقوی» نبود خیلی خوب بود؛ برای اینکه مسئله اجماعی و ضروری است و از واضحات در فقه است. اینکه اگر کسی یک سجده کم کرد، اگر سهواً باشد طوری نیست، اما سجدۀ سهو میخواهد؛ و اما نماز باطل نیست. نماز در وقتی باطل است که عمداً یک سجده را نیاورد. لذا سجدۀ سهو در پنج مورد واجب است: سلام بیجا، کلام بیجا، تشهد فراموش شده، سجدۀ فراموش شده، شک بین رکعات چهار و پنج بعد از اکمال سجدتین. بنا بر قول سیّد و خیلیها «لکل زیادة و نقیصة»؛ اما مشهور اینست که «یستحب لکلّ زیادة و نقیصة». لذا کسی را پیدا نمیکنیم که بگوید اگر عمداً در نماز یک سجده به جا نیاورد، نمازش صحیح است. بنابراین «أقوی» را بزنید و بگویید «ولا تبطل بنقصان واحدة إذا کان سهواً و لا عمداًً».

و واجباته أمور:

أحدها: وضع المساجد السبعة على الارض، وهي الجبهة، والكفان، والركبتان، والابهامان، من الرجلين، والركنية تدور مدار وضع الجبهة فتحصل الزيادة والنقيصة به دون سائر المساجد، فلو وضع الجبهة دون سائرها تحصل الزيادة، كما أنه لو وضع سائرها ولم يضعها يصدق تركه.[2]

این تعهد است و جزء ماهیت سجده نیست. ماهیت سجده از نظر اسلام و از نظر اهل دل، گذاشتن پیشانی روی زمین است؛ و اما غیر از نماز واجب و نماز مستحب، یعنی غیر از نماز، سجده یک وضع خاصی دارد.

اول اینکه: پیشانی و دو کف دست و دو سر زانو و دو سر شصت پا، روی زمین باشد. این تعبّد است. نمیدانیم چرا دو سر انگشت یا دو سر زانو، یا دو کف دست باشد، بلکه خدا گفته است. و اما جبهه، حقیقت سجده است. لذا یکی از آنها جزء ماهیت و حقیقت است. شش مورد از آنها تعبّد است و گفتند چنین باشد و دلیلش را هم نمیدانیم و باید در نماز اینطور به جا بیاوریم و نماز مستحب و واجب هم ندارد، بلکه اگر نماز است باید این هفت مورد روی زمین بیاید. لذا مثلاً اگر کسی سجده کرد و جبهه را روی زمین گذاشت و اگر به جای کف دست، کف دست تا آرنج را روی زمین بگذارد، مسلّم سجده است. از نظر اسلام هم باطل نیست. یعنی علاوه بر این هفت مورد اگر خودش چیزهایی اضافه کند، مثلاً تمام پیشانی را روی مهر بگذارد یا به جای کف دست، کف دست تا آرنج روی زمین باشد، مانعی ندارد.

اشکالی که هست و مرحوم سیّد دربارهاش صحبت میکند، اینست که اگر انگشتان را گذاشت و کف دست را نگذاشت، سجده صادق است یا نه؟!

بعضی از فقها گفتند مراد از کف دست در مقابل آرنج است؛ لذا گذاشتن سر انگشتان هم مانند کف دست است. بعضیها برعکس گفتند اگر انگشتان را روی زمین نگذارد اما کف دست روی زمین بیاید، کفایت میکند.

یک روایت داریم کفین و یک روایت داریم که میگوید یدین. روایت میگوید کف دست باشد و نمیشود مابقی دست را روی زمین بگذاریم و کف دست روی زمین نباشد. اما کفین یا یدین، مسلّم کف دست را میگیرد؛ لذا اگر سر انگشتان را روی زمین بگذارد، به عبارت دیگر مچ دست را روی زمین بگذارد، کسانی که گفتند یدین، میگویند کفایت میکند و اما کسانی که گفتند کفین، میگویند کفایت نمیکند و أقوی و مشهور در میان فقها همین است که باید دست باز باشد. روایت کفین و یدین، سر انگشتان را نمیگیرد، لذا سر انگشتان نمیشود، اما کف دست را هم روایت کفین میگیرد و هم روایت یدین. اگر انگشتان را روی زمین نگذارد و کف دست را بگذارد، این دو روایت میگوید کافی است؛ اما مثل اینکه بتوان گفت یدین، هم کف را میگیرد و هم انگشتان را میگیرد؛ بنابراین أحوط اینست، و چنانچه مشهور به روایت یَدین عمل کردند، ما هم به روایت یدین عمل کنیم و بگوییم همه‌ی کف دست و انگشتان و حتی انگشت شصت روی زمین باشد. لذا میتوان گفت سیرۀ متشرعه بر اینست که جبهه و دو سر انگشت و دو سر زانو و دو کف دست روی زمین باشد. بنابراین بگوییم سیره بر اینست که همه‌ی کف دست روی زمین واقع شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo