< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

98/06/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اگر کسی نمی تواند حرف بزند، نماز را با توهم بخواند/ قرائت‌/ واجبات نماز/ کتاب الصلاة

 

مسئله 30:

إذا کان فی لسانه آفة لا یمکنه التلفّظ یقرأ فی نفسه ولو توهّماً، ‌ ‌والأحوط تحریک لسانه بما یتوهّمه.‌[1]

اگر کسی نمیتواند حرف بزند، باید نماز را بخواند «الصلاة لایترک بحالٍ»؛ حال اگر نمیتواند نماز را با الفاظ بخواند، پس با توهم بخواند. یعنی مثلاً نماز را یاد گرفته و به جای اینکه بگوید «الله اکبر»، در دلش بگوید الله اکبر؛ توجه به الله اکبر داشته باشد، توجه به بسم الله الرحمن الرحیم تا آخر نماز داشته باشد. الاّ اینکه بعضیها واجب میدانند، اما وجهی ندارد؛ لذا رسم مرحوم سیّد این است که آنجاها که بعضی از بزرگان حرفی زده باشند، اما پیش مرحوم سید تمام نباشد، احتیاط میکنند. افراد هم تفاوت میکند، گاهی آن فرد خیلی بالاست و ایشان هم احتیاطشان خیلی بالاست و گاهی آن فرد وجاهت علمی را ندارد، لذا احتیاطشان، احتیاط مستحب است. اگر یادتان باشد بارها درباره مرحوم سیّد گفتم که احتیاطات ایشان از اینجا سرچشمه میگیرد. البته گاهی کار حُسنی دارد و یا مطلب صد در صد پیش ایشان تمام نیست و احتیاط میکنند. اما معمولاً احتیاطهای مرحوم سید راجع به کلام بزرگان است. اگر از قدما و یا متأخرین حرفی زده باشند و این حرف در پیش ایشان تمام نباشد، بعد از اینکه فتوا را میدهند، احتیاط مستحبی هم میکنند؛ و در اینجا نیز چنین شده است. بعضیها گفتند علاوه بر اینکه کسی که نمیتواند نماز بخواند، علاوه بر اینکه در دلش نماز میخواند و با ذهن نماز میخواند؛ اما به اندازهای که میتواند تلفظ هم میکند. مرحوم سیّد میفرمایند این وجهی ندارد، اما کار خوبی است. در بعضی از روایات هم آمده کسی که گنگ است و نمیتواند با زبانش نماز بخواند، نماز توهمی و در دل بخواند؛ اما با زبان یا با دست اشاراتی هم داشته باشد. طبق آن روایت، بعضیها فتوا دادند و مرحوم سیّد حرف را قبول ندارد، لذا احتیاط میکنند و میفرمایند: «إذا کان فی لسانه آفة لا یمکنه التلفّظ یقرأ فی نفسه ولو توهّماً، ‌ ‌والأحوط تحریک لسانه بما یتوهّمه».

 

روایت سکونی عن أبی عبدالله علیهالسلام: تلبیه الاخرس و تشهده و قرائه القرآن فی الصلاه تحریک لسانه و اشارته باصبعه.[2]

اشکال روایت اینست که اصل کار را نگفته است. اصل کار اینست که اگر زبان کار نکند، دل کار میکند؛ لذا در بعضی از روایات هم آمده که «توهمه توهّماً»، اشاره به زبان و اشاره به دست و امثال اینها.

اشکالی در مطلب نیست و اگر برای فهم عوام بلکه برای آسان شدن استدلال بگویند کسی که نمیتواند با زبان نماز بخواند، پس با دل نماز بخواند. آن هم دائرمدار اینست که گنگها با دست و زبانشان اما به طور گنگ وار، خوب حرف میزنند؛ لذا این افراد با تصور میتوانند نماز بخوانند. اما نگفتند که اگر نمیتواند با تصور نماز بخواند، همین خم و راست شدن کفایت میکند. یعنی مقداری میایستد و به رکوع میرود و میایستد و به سجده میرود و بالاخره به جای نماز لفظی، نماز توهمی و فعلی میخواند، به طوری که کسی که متوجه نیست، خیال میکند این آقا نماز خوانده است. علی کل حال «الصلاة لایترک بحالٍ» و اگر با زبان بتواند، با زبان بخواند و اگر با زبان نتواند، با دل بخواند و اگر با دل نتواند، با فعل بخواند و در فعلش هم گاهی گنگ بازی درمیآورد و نماز میخواند و گاهی هم نمیتواند و افعال نماز را مثل دیگران به جا میآورد بدون اینکه چیزی گفته باشد.

مرحوم سیّد مسئلۀ 31 را گاهی به طور مستحب و گاهی به طور واجب میفرمایند و اگر بخواهیم بین کلمات ایشان جمع کنیم، اینست که مرحوم سید میفرمایند کسی که نمیتواند نماز لفظی بخواند، نماز توهمی بخواند. و اگر نمیتواند نماز توهمی بخواند، بنابراین نماز فعلی بخواند. اما بعضی اوقات احتیاط مستحب و بعضی اوقات احتیاط واجب و بعضی اوقات هم با فتوا، اشاره با دست و زبان هم آمده و بر روی هم، مرحوم سیّد جازم به مسئله نمیشوند، مگر اینکه قاعدۀ میسور جلو بیاید، و این شخصی که نمیتواند حرف بزند، هرطور که میتواند نماز بخواند. بنابراین وقتی بین کلمات مرحوم سید را جمع کنیم، یک فتوا دارند و تکرار میکنند که: إذا کان فی لسانه آفة لا یمکنه التلفّظ یقرأ فی نفسه ولو توهّماً، ‌ ‌والأحوط تحریک لسانه بما یتوهّمه.

در اینجا احتیاط مستحبی میکنند در اینکه با زبان هم کارهایی بکند.

روایت هم داریم که:

أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَصْلُحُ لَهُ أَنْ يَقْرَأَ فِي صَلاَتِهِ وَ يُحَرِّكَ لِسَانَهُ بِالْقِرَاءَةِ فِي لَهَوَاتِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُسْمِعَ نَفْسَهُ قَالَ لاَ بَأْسَ أَنْ لاَ يُحَرِّكَ لِسَانَهُ يَتَوَهَّمُ تَوَهُّماً.[3]

مرحوم سیّد با جمع بین روایات احتیاط مستحبی کردند اما جازم به مسئله نیستند و قدر متیّقن درست میکنند که کسی که نمیتواند نماز لفظی بخواند، نماز توهمی بخواند. اختلاف اقوال هم دارد که اگر میتواند نماز زبانی بخواند یعنی تحریک لسان باشد و با گنگ بازی نماز بخواند و یا اگر میتواند با دستش یا با بدنش نماز بخواند و بالاخره یک نماز توهمی و اشارهای به جا بیاورد.

حق مطلب همین است که نماز زبانی برایش واجب نیست و برمیگردد به نماز توهمی و نماز در دل میخواند اما بگوییم تکان دادن دست و اشاره خوب است اما واجب نیست.

 

مسئله 32:

من لا یحسن القراءة یجب علیه التعلّم و إن کان متمکّناً من ‌الائتمام، وکذا یجب تعلّم سائر أجزاء الصلاة،فإن ضاق الوقت مع کونه قادراً ‌ ‌علی التعلّم فالأحوط الائتمام إن تمکّن منه.‌[4]

معلوم است که نماز واجب و یاد گرفتن آن هم از باب مقدمه واجب، واجب است. اگر این واجب را به جا نیاورد، درحالی که می‌تواند واجب را به جا بیاورد، اما خواست آخر وقت نماز بخواند؛ باید اگر میتواند نماز با جماعت بخواند.

مرحوم سیّد به نماز جماعت در اینجا خیلی اهمیت ندادند و واجب نمیدانند. اگر کسی نمازش غلط است اما میتواند نماز جماعت بخواند، باید نماز جماعت بخواند؛ برای اینکه بر او واجب است که نماز صحیح بخواند و این هم میتواند با جماعت نماز صحیح بخواند و اگر نماز جماعت نخواند، نمازش باطل است و مثل اینست که هیچ کاری نکرده است. اما نمیدانم چرا مرحوم سیّد در اینجا فتوای جزمی به این مطلب ندادند.

مقدمۀ واجب، واجب است و همینطور که آب دارد اما بیرون اتاق است و باید بیرون رود و وضو بگیرد، این شخص هم نماز را بلد نیست و باید نزد شخصی برود و نماز را یاد بگیرد. اگرچه میتواند همیشه نماز جماعت بخواند، اما باید نماز را یاد بگیرد. اگر فرض کنیم کسی میتواند همیشه نماز جماعت بخواند؛ به عنوان زنی شوهرش را عادل میدادند و به جای اینکه نمازش را درست کند، مرتب پشت سر شوهرش نماز جماعت میخواند. این مقدمۀ واجب برای او حاصل شده است. یعنی باید نماز صحیح بخواند و گاهی نماز را یاد میگیرد و فرادی میخواند و گاهی هم با جماعت میخواند؛ و اینکه مرحوم سیّد میفرمایند ولو اینکه بتواند همیشه نماز جماعت بخواند، اما تعلّم از برای او واجب است. مرحوم سیّد در اینجا گفتند باید مسائل را یاد بگیرد و واجب نفسی است که مسلّط بر رساله باشد. اما بعید میدانیم که ایشان ملتزم به این حرف باشند اما علی کل حال میفرمایند: من لا یحسن القراءة یجب علیه التعلّم و إن کان متمکّناً من ‌الائتمام، وکذا یجب تعلّم سائر أجزاء الصلاة،فإن ضاق الوقت مع کونه قادراً ‌ ‌علی التعلّم فالأحوط الائتمام إن تمکّن منه.‌

یا اینکه به عنوان مثال دم غروب است و میخواهد نماز بخواند و نمیتواند نماز را یاد بگیرد، پس باید نماز جماعت بخواند. اما اینکه مرحوم سیّد میفرمایند نماز غلط بخواند و باز نماز جماعت واجب نیست؛ باید در صورتش توانستن هم بگوییم نماز جماعت فردی از افراد نماز است و اگر فرادی میخواند باید صحیح بخواند و اگر جماعت میخواند، واجب نیست صحیح خواندن را یاد بگیرد؛ الاّ اینکه نزدیک غروب شود و در این زمان حتماً باید نماز جماعت بخواند. بنابراین شخص نمیتواند همیشه نماز جماعت بخواند و وقتی چنین باشد، واجب است که نماز را یاد بگیرد؛ اما باز هم واجب نفسی نیست بلکه واجب مقدمی و تهیّأیی است؛ لذا در روز قیامت از او سوال میکنند که چرا نماز نخواندی؟ میگوید نمیتوانستم. آنگاه میگویند چرا یاد نگرفتی. لذا نماز جماعت فرضی از نماز است. میتواند یاد بگیرد و نمازش را صحیح بخواند و یا نمازش را با جماعت بخواند و یاد نگیرد. اما اگر بگوییم واجب نفسی است که یاد بگیرد، دلیل ندارد و اگر بگوییم آخر وقت هم باشد و نمیتواند یاد بگیرد، نماز جماعت بر او واجب نیست، باز وجهی ندارد اما مرحوم سیّد هر دو را گفتند.

وکذا یجب تعلّم سائر أجزاء الصلاة،فإن ضاق الوقت مع کونه قادراً ‌ ‌علی التعلّم فالأحوط الائتمام إن تمکّن منه.‌

فالأحوط به چه معناست؟! یعنی آیا میتواند یا نماز جماعت صحیح بخواند و یا نماز فرادای غلط بخواند؟!

علی کل حال این فرمایش مرحوم سیّد از دو جهت درست نیست و آن اینست که باید نماز صحیح تحویل دهد و نماز صحیح با جماعت درست است و اگر یاد بگیرد و صحیح بخواند، باز درست است و اگر نمیتواند یاد بگیرد، حتماً با جماعت بخواند و اما اگر با جماعت نمیتواند، حتماً یاد بگیرد. بنابراین باید نماز صحیح بخواند، خواه با جماعت و خواه به صورت فرادا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo