< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

97/09/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اگر در وقت مخصوص نماز ظهر، نماز عصر خوانده شود/ وقت مخصوص نماز ظهر/ زمان نمازهای یومیه و نوافل آن/ کتاب الصلاة

 

مسئله 2

المراد باختصاص أول الوقت بالظهر و آخره بالعصر و هكذا فی المغرب و العشاء عدم صحة الشریكة فی ذلك الوقت‌ مع عدم أداء صاحبته فلا مانع من إتیان غیر الشریكة فیه كما إذا أتى بقضاء الصبح أو غیره من الفوائت فی أول الزوال أو فی آخر الوقت و كذا لا مانع من إتیان الشریكة إذا أدّى صاحبة الوقت فلو صلى الظهر قبل الزوال بظن دخول الوقت فدخل الوقت فی أثنائها و لو قبل السلام حیث إن صلاته صحیحة لا مانع من إتیان العصر أول الزوال.[1]

وقتی که ظهر شد، به اندازۀ نماز ظهر وقت نماز ظهر است و اگر نماز عصر در آن خوانده شود، ولو سهواً باشد، آن نماز عصر باطل است، برای اینکه در غیر وقت واقع شده است و وقت نماز عصر نبوده، بنابراین نماز عصر باطل است.

اما اگر غیر نماز عصر بخواند، مثل اینکه نماز قضا بخواند یا نافله بخواند، طوری نیست. در وقتی که مختص به نماز ظهر است، نمی‌شود نماز عصر خواند، و اگر اشتباهاً نماز عصر بخواند، نماز باطل است، برای اینکه نماز در غیروقت خوانده است.

اگر یادتان باشد، گفتم این قول مشهور در میان اصحاب است. الان در رساله‌ها هم آمده است، و اینکه وقتی زوال شمس شد، چهار رکعت نماز مختص نماز ظهر است و اگر نماز عصر را در آن موقع ولو سهواً بخواند، باطل است. همچنین وقتی مغرب شد، باید نماز مغرب بخواند و اگر اشتباهاً نماز ظهر بخواند، نمازش باطل است. اما اگر در وقتی که موقع نماز ظهر و عصر است، سهواً جابه جا بخواند. مثل اینکه نیم ساعت بعد خیال کرد نماز ظهر را خوانده و نماز عصر را شروع کرده و در وسط نماز یا بعد از نماز یادش آمد که اشتباه کرده و باید نماز عصر می‌خوانده است. می‌فرمایند نماز عصرش درست است، و ولو اینکه جابه جا شده، طوری نیست. در اینجا نماز ظهر را بخواند ولو اینکه اشتباهاً یا نسیاناً اول نماز عصر را خوانده است.

لذا می‌فرمایند:

المراد باختصاص أول الوقت بالظهر و آخره بالعصر و هكذا فی المغرب و العشاء عدم صحة الشریكة فی ذلك الوقت‌

در آخرش نیز همین است. اگر آخر وقت عمداً یا سهواً نماز نخواند و ناگهان متوجه شد و یا توبه کرد و خواست نماز بخواند. اما اگر بخواهد نماز ظهر را بخواند، نماز عصرش قضا می‌شود، می‌فرمایند باید اول نماز عصر را بخواند برای اینکه آن موقع وقت نماز عصر است و باید اول نماز عصر را بخواند و بعد قضای نماز ظهر را بخواند.

این در رساله‌ها هست و مرحوم سید نیز در دو سه جا این فرمایش را فرموده است. اما ما می‌گوییم وقتی که ظهر شد، وقت نماز ظهر و عصر آمده است، الاّ اینکه چون باید اول نماز ظهر را بخواند و بعد نماز عصر را بخواند. روایت هم می‌گوید «اذا زالت الشمس دخل الوقتان إلاّ ان هذه قبل هذه». قاعدۀ «من أدرک» نیز می‌گوید اگر چهار رکعت مانده به نماز عصر، آفتاب غروب می‌کند، نماز ظهر را نخوان و نماز عصر را بخوان. اما اینکه وقت نماز ظهر نیست به معنای اینکه کسی بخواهد نماز ظهر بخواند، نمازش باطل باشد، یا در وقت اختصاص یکی نسیاناً نماز عصر بخواند، ما می‌گوییم نمی‌شود؛ برای اینکه روایت به ما می‌گوید «اذا زالت الشّمس دخل الوقتان إلاّ أنّ هذه قبل هذه». آنگاه شرط، شرط ذُکری می‌شود؛ لذا اگر عمداً بخواهد این کار را بکند، نمی‌شود و اما اگر سهواً باشد، نماز را در وقت خوانده و رُفع نسیان هم می‌گوید طوری نیست و نماز ظهر را بعد بخوان و نماز عصر مقدم بر نماز ظهر شده و اشکال ندارد؛ لذا «اذا زالت الشّمس دخل الوقتان إلاّ أنّ هذه قبل هذه» به ما می‌گوید وقتی زوال شمس شد، وقت نماز ظهر و عصر است و وقتی مغرب و عشاء شد، وقت نماز مغرب و عشاء است، الاّ اینکه «إلا أن هذه قبل هذه» به ما می‌گوید شرط ذُکری است و در روایات هم داریم و الان هم می‌خوانیم که مرحوم سید می‌فرمایند اگر کسی به جای نماز ظهر، نسیاناً نماز عصر بخواند الاّ در وقت اختصاص، و بعد یادش بیاید، نماز درست است الاّ‌ اینکه باید نماز ظهرش را بخواند و نماز ظهر مؤخّر شده بر نماز عصر و مانعی ندارد برای اینکه «إلاّ ان هذه قبل هذه» شرط ذُکری است.

بنابراین وقت نماز ظهر است و باید اول نماز ظهر را بخواند و بعد نماز عصر برای اینکه روایت داریم و سیرۀ پیغمبر است، اما اگر نیم ساعت بعد که می‌خواهد نماز ظهر و عصر بخواند، اشتباه کرد و نماز عصر را خواند، نمازش درست است برای اینکه در وقت خوانده است. اما اول ظهر اگر بخواهد بخواند، درست نیست برای اینکه نماز عصر را در غیر وقت خوانده است. ما می‌گوییم «اذا زالت الشّمس دخل الوقتان إلاّ أنّ هذه قبل هذه» شرط ذُکری است و نه شرط واقعی.

علی کل حال آنچه ما می‌گوییم اینست که «اذا زالت الشّمس دخل الوقتان إلاّ أنّ هذه قبل هذه» یا «اذا زالت المغرب دخل الوقتان»، اما مرحوم سید می‌فرمایند «اذا زالت الشمس دخل وقت الظهر بمقدار نماز ظهر» و وقتی حمرۀ مشرقیه تمام شد، اذا زالت الغروب دخل وقت نماز وقت و وقت نماز عشا نشده است. و وقتی که وقت آن گذشت یعنی چهار رکعت نماز ظهر را نخواند و صبر کرد و الان می‌خواهد نماز بخواند. نماز ظهر را قدری بعد از وقت خوانده و نماز عصر را در وقت خوانده است. ما می‌گوییم نماز ظهر و عصر هر دو در وقت خوانده شده است. ولو اول وقت هم باشد، هر دو در وقت است و اگر نسیان کند و نماز عصر را مقدم بر نماز ظهر بخواند، طوری نیست برای اینکه «الاّ أنّ هذه قبل هذه» می‌گوید شرط، شرط ذُکری است و روایات فراوانی داریم که اگر کسی نسیاناً نماز عصر را اول بخواند و بعد متوجه شود که نماز ظهر را نخوانده، نماز عصرش درست است و باید نماز ظهرش را بخواند. لذا ما در آخر وقت نیز همینطور می‌گوییم که اگر چهار رکعت نماز ظهر و عصر باقی مانده، وقت نماز ظهر هم هست و لذا اگر نسیان کند و نماز ظهر را اول بخواند، نماز عصرش قضا می‌شود اما قاعدۀ من أدرک می‌گوید اول نماز عصر و بعد نماز ظهر را بخوان.

 

مسئله 4اذا بقی مقدار خمس رکعات الی الغروب قدّم الظهر، و اذا بقی أربع رکعات أو اقلّ قدّم العصر.

این تتمۀ همان مسئله است و باید در همان مسئله فرموده باشند. یک قاعدۀ «من ‌أدرک» داریم و آن اینست که اگر کسی نماز ظهر و عصر را نخوانده و الان بخواهد نماز ظهر و عصر را بخواند، نماز عصرش قضا می‌شود، می‌گویند نماز عصرت را اول بخوان و بعد قضای نماز ظهر را بخوان. ما می‌گوییم اگر عمداً این کار را کرده گناه کرده اما نماز در وقت خوانده شده و قاعدۀ من ‌أدرک شرط ذُکری است و شرط واقعی نیست. لذا اول نماز ظهر را می‌خواند و هیچکس نمی‌گوید نمازت باطل است برای اینکه در خارج وقت خوانده شده است. البته گناهش را می‌گویند، و اما اینکه نماز در خارج وقت خوانده شده به معنای اینکه اذا زالت الشمس دخل وقت ظهر به مقدار نماز ظهر و اذا أخر نماز تا آخر و پنج رکعت وقت داشته باشد و هر دو نماز را ادا بخواند‌ درحالی که وقتی نماز ظهر را می‌خواند سه رکعتش در خارج وقت واقع می‌شود اما می‌گویند اداست به قاعدۀ «من أدرک».

ما در آخر کار می‌گوییم اگر چهار رکعت نماز وقت دارد و دلش نیامد و عمداً نماز ظهر را خواند، نمازش درست است. حتی اگر مسئله را نمی‌دانست و اول نماز ظهر خواند، باز نمازش درست است. تا حُمره نشود، وقت نماز مغرب و عشا نیامده است و مرحوم سید می‌گویند آمده است.

مرحوم سید می‌فرمایند:

اذا بقی مقدار خمس رکعات الی الغروب قدّم الظهر، و اذا بقی أربع رکعات أو اقلّ قدّم العصر.

به این معنا که اگر اول نماز ظهر را خواند، نماز در غیر وقت واقع شده و باطل است. لذا مرحوم سید در مسئلۀ اول فرمودند وقت اختصاصی است اما در اینجا نمی‌فرمایند وقت اختصاصی است بلکه همان وجوب که شرط ذُکری است، می‌گویند و اما اینکه چهار رکعت مانده به آخر، باید نماز عصر بخواند و اگر نماز ظهر بخواند در غیر وقت خوانده، نمی‌گویند. مرحوم سید وجوبش را می‌گویند و مثل اینکه در ذهن مبارکشان هست که تا حُمرۀ مشرقیه نشده،‌وقت نماز ظهر و عصر هست الاّ اینکه قاعدۀ «من أدرک» به ما می‌گوید نماز ظهر را نخوان ولو اگر خواندی در وقت است. نماز عصر را بخوان و حتی اگر یک رکعت وقت باشد، باز نماز ظهر را نخوان و نماز عصر را بخوان.

 

مسئله 5مسألة لا یجوز العدول من السابقة إلى اللاحقة‌ و یجوز العكس ...

می‌گویند اگر کسی نماز ظهر را خوانده و دوباره نیت نماز ظهر کند، باطل است، برای اینکه دلیل بر عدول نداریم. اما اگر کسی نماز ظهرش را نخوانده و نماز عصر را شروع کرد و یادش آمد که نماز عصر است، عدول جایز است. یعنی عدول می کند از نماز عصر به نماز ظهر، برای اینکه نماز ظهر باشد در وقت است و نماز عصر هم باشد، در وقت است.

نکتۀ اخلاقی

ما طلبه‌ها باید دو بال داشته باشیم و با این دو بال پرواز کنیم، مثل سَلف سابق، مثل شیخ طوسی.

شیخ طوسی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» از نظر طلبگی خیلی بالاست. در عمر شصت و چند ساله توانسته سه کتاب در فقه به ما بدهد و انصافاً عجیب است. شیخ طوسی مصباح المتهجد را نوشت که کتاب دعاست. آقای بروجردی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»‌ می‌فرمایند اول خودش یک دوره عمل کرد و بعد هم واداشت که یک دوره زن و بچه عمل کردند و بعد کتاب را منتشر کرد. درحالی که جداً کار کرده و توانسته شیعه را زنده کند، اما بال دیگرش هم تقوا بوده است. من از شما تقاضا دارم اولا در کار جدی باشید، یعنی این فقه سنتی یعنی فقهی که متکی بر روایات اهل بیت است، یعنی فقه امام صادقی که هزار و چهارصد است که فقه شیعه، فقه سنتی است. حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در وصیتنامه خود می‌فرمایند من اجازه نمی‌دهم حوزه‌ها غیر فقه سنتی داشته باشند. این فقه سنتی است که هزار و چهارصد سال است در میان شیعه کار می‌کند. کار مشکل است اما اگر بخواهیم می‌شود.

حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» خواستند و تحریرالوسیله را در یک سال در تبعید در ترکیه نوشتند. وقتی حضرت امام را به ترکیه تبعید کردند، نه کتابی داشت و نه کسی را داشت و نه همکاری داشت اما توانست در یک سال، یک دوره فقه بنویسد. لذا تحریرالوسیله که از حضرت امام است، در یک سال در تبعید نوشته شده است. اما الان این فقه سنتی ما در مخاطره است.

بال دوم هم تقواست و این هم در مخاطره است. طلبه باید تقید به ظواهر شرع داشته باشد. اهل دل می‌گویند ما هیچ چیز را بهتر از تقید به ظواهر شرع نمی‌دانیم. آن تقوا هم در فقه سنتی تأثیر عجیبی دارد. آن توسلها در فقه سنتی تأثیر عجیبی دارد.

حضرت امام انصافاً عمر پربرکتی داشت و دنیا را تکان داد. این نظام مقدس جمهوری اسلامی را آورد. در یک سال در تبعید، تحریرالوسیله نوشت و در آن ده پانزده سال در نجف اشرف، یک شب نشد که زیارت جامعۀ ایشان در حرم مطهر تعطیل شود.

آقازادۀ ایشان، آقا مصطفی می‌گفتند یک شب به جای باران و تگرگ، شن می‌آمد و خیلی طوفانی بود. ساعت 9 نشده بود که دیدیم آقا مهیا هستند برای رفتن به حرم. من رفتم خدمت ایشان و می‌خواستم با عرفان ایشان را منصرف کنم. به ایشان عرض کردم آقا امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» دور و نزدیک دارد؟ فرمود: نه. گفتم پس شما امشب زیارت جامعه را در اطاق بخوانید بالاخره در محضر مقدس امیرالمؤمنین هستید. ایشان تبسم کردند و عبایشان را دوش گرفتند و گفتند مصطفی ذهن عوامانۀ ما را از ما نگیر. در همان حال به حرم رفتند و زیارت جامعه را با آن وضع خاصی که داشتند، خواندند.

حضرت امام از نظر علم انصافاً خیلی بالا هستند و از نظر عمل و تقوا خیلی بالا هستند و از نظر سیاست هم دنیا را تکان داده است و الحمدلله جمهوری اسلامی مرهون زحمات این مرد بزرگ است و این در اثر دو چیز است، و آن کار و جدیت و ادامه و تقوای واقعی است. تقوایی که جداً خدا از او راضی و امام زمان از او راضی است و با این دو بال حرکت کردند و توانستند حوزه را در آن وضع سنگین، درخشان کردند و به ما وصیت کردند که طلبه! باید با دو بال این امانت را از این نسل به نسل دیگر بدهی.

پس ما طلبه‌ها باید این امانت را از نسلی به نسل دیگر بدهیم و این متوقف بر دو بال است: یکی جدیت در فقه سنتی و مقدماتش، دیگری تقوای واقعی و خداپسندانه، که با کمک آقا امام زمان بتوانیم این حوزه را از این نسل به نسل دیگری بدهیم و همه بدانیم که اگر کوتاهی کردیم و اگر ضربه به حوزه خورد، خیانت در امانت کردیم و گناه خیانت در امانت خیلی بزرگ است.

خدا توفیق اینکه ما شریک در این باشیم که این امانت را از این نسل که الحمدلله هزار و چهارصد سال با چه زحماتی به ما داده شده است، به نسل آینده بدهیم.ان‌شاءالله


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo