درس خارج فقه آیت الله مظاهری
96/12/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: خمس زمینی که کافر ذمی از مسلمان بخرد.
فرمودند:
السادس: الأرض التی اشتراها الذمی من المسلم سواء كانت أرض مزرع أو مسكن أو دكان أو خان أو غیرها فیجب فیها الخمس، ومصرفه مصرف غیره من الأقسام على الأصح.
اگر کافری از مسلمانی چیزی بخرد، باید خمس آن را بدهد. مثلاً زمینی از مسلمان خریده به مبلغ یک میلیون. باید یک میلیون را به مسلمان دهد و دویست تومان هم باید به حاکم شرع دهد. همیشه در خرید زمین یک پنجم بالاتر بدهد.
روی مسئله اجماع هست، لذا مثل علامه «رضواناللهتعالیعلیه» فرمودند که: «علماءنا ذهبوا الی ذلک». یا مثل صاحب جواهر «رضواناللهتعالیعلیه» میفرمایند که: «اجمع الفقهاء علی ذلک». دیگران هم که در باب خمس کتاب نوشتند، این اجماع را در کلماتشان آوردند، اما عمده یک روایت است. دو روایت داریم، یکی از روایتها را شیخ طوسی در تهذیب آورده و مرسله است و اما یک روایت مرحوم کلینی مُسند است و سند آن هم عالیست و آن خوب دلالت بر مطلب دارد.
روایت 1 از باب 9 از ابواب ممّا یجب فیه الخمس، وسائل الشیعه، جلد9، صفحه505
صحیحه عَنْ أَبِی عُبَیدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یقُولُ أَیمَا ذِمِّی اشْتَرَى مِنْ مُسْلِمٍ أَرْضاً فَإِنَّ عَلَیهِ الْخُمُسَ.اگر ذمّی از مسلمانی زمینی خرید، باید خمس آن را بدهد، همینطور که در غنیمت خمس هست، در این زمین هم برای ذمّی خمس واجب است.
روایت 2 از باب 9
مرحوم شیخ طوسی «رضواناللهتعالیعلیه» در تهذیب اما مُرسل میفرماید.
رُوی أنّه قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یقُولُ أَیمَا ذِمِّی اشْتَرَى مِنْ مُسْلِمٍ أَرْضاً فَإِنَّ عَلَیهِ الْخُمُسَروایت معارض هم ندارد. بعضیها گفتند مُعارضش روایاتی است که خمس را شماره کرده اما این را نیاورده است. معلوم است که این مُعارض نیست، بلکه ذکر و عدم ذکر است و ذکر و عدم ذکر تعارضی ندارد.
در روایات خمس بعضی مثل قرآن شریف کلّی فرموده غنائم،و چیز دیگری ذکر نکرده است. یا در روایات اهل بیت، بعضی اوقات فرموده در کنز و معدن، خمس هست و چیز دیگری نفرموده است. حال اگر در یک روایتی بگوید مختلط به حرام هم خمس دارد، اینها با هم تعارض ندارند بلکه تعارض سلب و ایجاب است و یک روایت دو مورد شمرده و روایت دیگر سه مورد شمرده است و روایتها بر روی هم هفت مورد شمردهاند. بنابراین اصلاً نباید اسم معارض در اینجاها بیاید، زیرا معارض ندارد. لذا روایت صحیحالسند و ظاهرالدلاله و علیه الاجماع است.
اشکال در خصوصیات است. بسیاری از فقها، من جمله مرحوم سید «رضواناللهتعالیعلیه» از روایت فهمیدند که اگر ذمّی زمین بخرد، خمس دارد و اما اگر خانه بخرد یا باغ بخرد، آن بنا خمس ندارد. زمین آن باغ یا خانه را باید ببینیم چقدر قیمت دارد و خمس آن را بدهد و اما بنا و آنچه در بستان هست مثل درخت میوه و درخت غیر میوه، خمس ندارند. ولی علیالظاهر فرمایش مرحوم سید درست نباشد. این عرض در مقابل خرید و فروش است و متأسفانه الان در بازار مسلمانها، یهودیها هم مغازه و تجارتخانه دارند و شیعیان را میبلعند. شیعیان نباید از اینها چیزی بخرند و اگر چیز از اینها خریدند، مثلاً مغازۀ آنها را خریدند، این مغازه خمس دارد و مغازه بدون زمین که نمیشود. بنابراین این عرض در مقابل آن تجارت و آن نقل و انتقالهای منقول است. الآن نصارا در همین بازار ما رستوران دارند، و مردم هم حسابی به آنجا هجوم میبرند و از آنها غذا میخرند. این چیزهاست که دشمن را مسلط بر سر ما میکند. اگر یادتان باشد، دیروز اشاره کردم و گفتم من یقین دارم که روایت أبی عبیده یک روایت سیاسی است، و اینکه دشمن تسلّط غیر مستقیم روی ما نداشته باشد. خانهشان یا مغازهشان در میان ما نباشد. این خیلی خطر دارد. علماء و بزرگان راجع به فلسطین خیلی داد و فریاد کردند. فلسطین که الآن یک مملکت غصبی است، خود مسلمانها این مملکت را درست کردند. سیاست استکبار جهانی موذیانه است و معلوم است دقت دارد و در سیاست خیلی موذیانه است، مخصوصاً انگلیسها. اینها یهودیها را روی کار کردند و خودشان هم پول دادند. در وقتی که وضع امریکا هم خیلی خوب نبود، اما پول میداد و این یهودی به عنوان اینکه میخواهیم اینجا وطنمان باشد. مسلمانهای آن زمان در همین فلسطین نمیگفتند برای چه اینجا وطنتان باشد، شما به امریکا یا انگلستان بروید. اما کم پیدا میشود که پول کسی را کور نکند. پول این مسلمانهای فلسطینی را کور کرد. خانهای که مثلاً یک میلیون قیمت داشت، هرچه میگفت آنها میخریدند. ده برابر یا بیست برابر یا بیشتر. این صحرای فلسطین به اندازهای از نظر نعمت بالاست که قرآن تعریف آن را کرده است و فرموده «ارض مبارکه» و این باغها با میوههای بالا، اما باغی که مثلاً یک میلیون قیمت داشت، از مسلمانها میخریدند به ده میلیون. پول را ریخته بودند و مسلمانهای فلسطین را کور کرده بودند. اما الحمدلله فقهای ما همیشه بیدار بودند. جنگی که انگلستان با عراق کرد و مراجع در آن جنگ شرکت کردند، اگر علما و مراجع در آن جنگ کمک نمیکردند ما الان عراق به نام مسلمان نداشتیم و عراق انگلیسی بود. در همین ایران من یادم هست که شرکت نفت تابلو میزد به نام شرکت نفت انگلیس و ایران. علما و بزرگان، انگلیسها را از ایران بیرون کردند، البته به همت مردمی که حرف علما را شنیدند، آنگاه نفت مستقل شد و علما تابلو را عوض کردند به نام شرکت ملی نفت ایران.
قضیۀ فلسطین همینطور شد. باغها را با آن پولهای عجیب و غریب خریدند و خانهها را خریدند با آن پولهای عجیب و غریب و ناگهان فلسطینیها سر درآوردند که نه باغ دارند و نه خانه و باید آواره شوند. الان ما بیش از یک میلیون فلسطینی آواره داریم. وقتی در ولایت فقیه صحبت میکردم، همین را میگفتم که قضیۀ زمینی که ذمّی از مسلمان بخرد، باید خمس بدهد، مسئلۀ سیاسی آن همین است که اسلام عزیز میخواهد اجانب داخل در مسلمانها نشوند و اگر اجانب داخل در مسلمانها شدند، به هیچ چیز قانع نیستند. اگر بتوانند با جنگ و خونریزی مسلمانها را نابود میکنند و اگر نتوانند، با جنگ نرم مسلمانها را ورشکست میکنند و بازارشان را کساد میکنند. مسئلۀ فساد اخلاقی و بیحجابی و بیبند و باری برای آنها میآورند. تبلیغهایش را غربیها میکنند و اما کارهایش را یهودیها و ارمنیهای در میان مسلمانها و غیر مسلمانهای در میان مسلمانها میکنند؛ و این اختلافهای ما به اینجا سر در میآورد. لذا اینکه مرحوم سید میفرماید زمین است و مغازه و خانه یا هتل را نمیگیرد، باید بگوییم همین خانهها و هتلهاست که الان از ارمنیهاست، اما مسلمانها در این هتلها شلوغ کردند و همین خورد و خوراکها در همین اصفهان دارند و سر آنها شلوغتر از مسلمانهاست. این تقصیر خود مسلمانهاست که چرا میخرند. اینها حرام است. حرام فقط این نیست که انسان شراب بخورد، بلکه رونق دادن به مغازۀ بهائی از هر خوردن شرابی بالاتر است. الان این بهائیها یک حزب ضارّ و مضرّ هستند اما در بازار ما و در کاسبیهای ما رخنه کردند. هم جنس خوب میدهند و هم ارزان میدهند و مخصوصاً زنها را به در مغازه و تجارتخانۀ خود میکشند.
حال ما باید مواظب باشیم و باید خانه و مغازه به اینها نفروشیم. این کار اول ماست و خیلی ساده است. بله باید از پول چشمپوشی کنیم. اگر فلسطینیها از استفادۀ دنیا چشمپوشی کرده بودند، الان فلسطین یک مملکت حسابی و به تمام معنا و بالاتر از لبنان بود، اما بالاخره الان فلج شده و اسرائیلیها، فلسطینیها را فلج کردند.
هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست و مائیم که باید مواظب باشیم در وسط مملکتمان اسرائیل درست نکنیم. ما باید مغازه به آنها نفروشیم و اگر مغازه باز کردند، در مغازۀ آنها نرویم و با آنها تجارت نکنیم. ما باید مبارزۀ منفی با آنها بکنیم. قرآن روی مبارزۀ منفی خیلی پافشاری دارد. پیغمبر اکرم برای جنگ موته رفتند و سه چهار نفر برای جنگ نرفتند و عذرشان این بود که میگفتند زن و بچۀ ما در خانه تنها هستند درحالی که پیغمبر اکرم برای زن و بچۀ آنها سرپرست قرار میداد. پیغمبر اکرم رفتند و برگشتند و اینها برای استقبال پیغمبر آمدند. پیغمبر اکرم فرمودند کسی با اینها حرف نزند. اینها با هرکه سلام و تعارف میکردند، مسلمانها اعتنا نمیکردند. حتی نوشتند به زن و بچۀ آنها هم اعتنا نمیکردند. قرآن میفرماید: (وَ عَلَى الثَّلاَثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَ ضَاقَتْ عَلَیهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لاَ مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلاَّ إِلَیهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیهِمْ لِیتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ) ﴿التوبة، 118﴾. لذا برای توبه و انابه آمدند و اظهار پشیمانی کردند و پیغمبر هم توبۀ آنها را قبول کرد و مردم با آنها آشتی کردند. اگر این اصفهان ما با بهائیها مبارزۀ منفی کند، یک سال طول نمیکشد که فرار میکنند و میروند. اگر مسلمانها یک سال با یهودیها و نصرانیها رابطه را قطع کنند، ما همین مبارزۀ منفی ما قبضه کردن بازار نداریم. الان میبینیم بازار تهران را یهودیها قبضه کردند. این تقصیر خودمان است. چرا با اینها رفت و آمد و خرید و فروش میکنند! بنابراین اول مرحوم سید میگویند «سواء كانت أرض مزرع أو مسكن أو دكان». بحث امروز ما بحث سیاسی است و اینست که میخواهد (وَ عَلَى الثَّلاَثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا) را زنده کند و بفرماید ای مسلمان با یهودیهای متقلب و حقهباز و با حزب مضرّ بهائیگری و با نصرانیهای نرم به حسب ظاهر و خشن به حسب واقع، رفت و آمد نداشته باشید.