< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

96/11/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اگر در معدن آن چه استخراج کرده است، تدریجاً به حد نصاب برسد، آیا خمس آن واجب است؟

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.‌

 

در جلسۀ قبل راجع به مسئلۀ 7 مقداری مذاکره کردیم، اما قبل از مسئلۀ 7، مسئله‌ای را مرحوم سید عنوان کردند که تقریباً پنج مسئله یا پنج فرع از یک مسئله است و این مسئله جا افتاده است. ما در جلسۀ قبل مسئلۀ 7 را خواندیم و این مسئله هم باید خوانده شود و بعد مسئلۀ 7 را مباحثه کنیم. فرع یک:و لا یعتبر فی الإخراج أن یكون دفعة فلو أخرج دفعات و كان المجموع نصابا وجب إخراج خمس المجموع.در معدن گفتند باید قیمتش بیست دینار باشد تا اینکه خمس بر آن واجب باشد. حال این بیست دینار را تدریجاً به دست آورده است. مثلاً هر روز می‌رفته و مقداری از معدن را درمی‌آورده و کم کم بیست دینار شده است. آیا خمس دارد یا نه؟!مرحوم سید می‌گویند خمس دارد و محشین بر عروه می‌گویند خمس دارد، مرحوم صاحب جواهر می‌گویند خمس دارد، اما از مقدس اردبیلی و بعضی دیگر نقل می‌کنند که گفتند خمس ندارد. شاید نزاع، نزاع لفظی باشد. این مسئلۀ امروز که پنج فرع دارد، همه فهم عرفی است. یکی می‌گوید خمس دارد و یکی می‌گوید خمس ندارد. آنکه می‌گوید خمس ندارد، می‌گوید صدق بیست دینار نمی‌کند و آنکه می‌گوید خمس دارد، زیرا صدق بیست دینار می‌کند. لذا نه برای اختلاف در روایات و نه برای اختلاف در اصول،‌ بلکه برای اختلاف در فهم عرفی است. مرحوم سید از کسانی هستند که فهمیدند فرقی بین تدریج و دفعی نیست. مقدس اردبیلی فهمیدند که فرق هست و بعضی هم گفتند دفعات یک بار خیلی طول می‌کشد، مثلاً در ایام یک سال گاهی برای تفریح می‌رود و مقداری از معدن را درمی‌آورد و بعد از یک سال بیست دینار می‌شود و باید خمسش را بدهد. و اما اگر دفعات متصل عرفی دارد، مثل اینکه هر روز می‌رود و مقداری از معدن را استخراج می‌کند، این بیست دینارش خمس دارد. ظاهراً حق با مرحوم سید است، اما اگر به راستی بردیم در مثالی که من می‌زنم، حق با مقدس اردبیلی است. ممکن است اختلاف در میان شما عزیزان هم بیفتد و بعضی از شما بگویید صدق بیست دینار می‌کند و بعضی بگویید نه. هرکدام از مجتهدین فهمش برای خودش و مقلدینش حجت است. من خیال می‌کنم اگر از مرحوم سید بپرسند که این تفریحی سر معدن می‌رود و در مدت یک سال بیست دینار جمع می‌کند. اصلاً تا می‌آید بیست دینار جمع شود، اولیها را مصرف کرده به معنای اینکه فروخته و استفاده کرده است. چیزی که باید به آن توجه داشته باشید و مرحوم سید باید تذکر داده باشند و در همۀ این پنج فرع می‌آید، اینست که ما اگر شک کردیم که آیا به استخراجی که کردیم، خمس واجب است یا نه؛ اصل اقتضاء می‌کند عدم وجوب را. نمی‌دانم چرا مرحوم سید «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و همچنین محشین بر عروه این حرف مرا در اینجا متعرض نشدند، درحالی که لازم بود متعرض شوند، برای اینکه کسانی که می‌گویند خمس ندارد، می‌گویند شک داریم که آیا بر این مستخرج خمس واجب است یا نه، بنابراین رفع مالایعلمون می‌گوید نه. فرع دوم: حتّی فیما لو أخرج أقلّ من النصاب و أعرض ثمّ عاد فأکمله علی الأحوط لو لم یکن الأقوی. و لو اشترک جماعة فی استخراج المعدن فهل یعتبر بلوغ نصیب کلّ واحد منهم النصاب أو یکفی بلوغ المجموع نصاباً؟ الأحوط الثانی و إن کان الأوّل لا یخلو من قوّة. بیکار بود و مثلاً گِل سرشوری پیدا کرده بود و مقداری از گِل سرشور را برداشت می‌کرد. بعد وقتی کار پیدا کرد، این کار را رها کرد. مثلاً در آموزش و پرورش رفت و وقتی تابستان شد، تصمیم گرفت که معدن درآورد. نتوانستند فتوا دهند اما احتیاط واجب کردند. روایتهایی که خواندیم در مقام بیان اصل حکم است و در مقام خصوصیات نیست، پس اطلاق‌گیری از روایات نیست. دائرمدار فهم عرفی است. در فرع اول مرحوم سید فهمیدند که دفعة و دفعات تفاوت نمی‌کند، اما در فرع دوم که اعراض باشد، فهمیدند اگر اعراض کرد برای خودش یک چیز است و وقتی شروع کند چیز دیگری است، پس هرکدام باید به بیست دینار برسد. اما نتوانستند جازم شوند، بنابراین احتیاط کردند. ایرادی که به مرحوم سید هست، اینست که اگر احتیاط مستجب بود، خوب بود و الاّ شما که متبحّر در اصول هستید. در صورت اول شک نداشتید و گفتید خمس دارد و در صورت دوم شک دارید،‌ پس باید بگویید خمس ندارد. باید بگویید «الأقوی عدم الوجوب و إن کان الأحوط کذلک»، آنگاه احتیاط مستحبی شود. فرع سوم:و إذا اشترك جماعة فی الإخراج و لم یبلغ حصة كل واحدة منهم‌ النصاب و لكن بلغ المجموع نصابا فالظاهر وجوب خمسه.

دو نفر معدنی را استخراج کردند. این معدن بیست دینار هست اما مشترک است و ده دینار از یکی و ده دینار از دیگری است. مرحوم سید می‌فرمایند این خمس دارد. برای اینکه در روایات آمده اگر معدنی را استخراج کردید باید به بیست دینار برسد و این هم معدنی را استخراج کرده و به بیست دینار رسیده است، پس باید خمسش را بدهد. لذا جزماً می‌فرماید خمس دارد، درحالی که جزماً باید بگویند خمس ندارد. برای اینکه این آقا ده دینار استفاده کرده و ده دینار خمس ندارد. روایت داشتیم که «إذا أخرج و یکون مقداره عشرین دیناراً فعلیک الخمس»؛ این آقا معدن استخراج کرده و حصۀ او ده دینار بوده، پس خمس ندارد. اما مشترکاً بیست دینار است، پس اینکه در خارج بیست دینار است، نباید خمسش را بدهند. اگر کسی شک کرد که استقلال و اشتراک تفاوت می‌کند یا نه، برمی‌گردد به اینکه کل واحد این دو نفر شک دارند که آیا باید خمس بدهند یا نه، بنابراین رُفع مالایعلمون می‌گوید نه.

نمی‌دانم چه شده که مرحوم سید که در اصول انصافاً تبحر خوبی دارند و مخصوصاً در فروعات اگر بهتر از مرحوم آخوند نباشند، کمتر هم نیستند. شما از فضلا هستید و حرف مرا تصدیق می‌کنید. اگر حاشیه بر مکاسب مرحوم شیخ را مطالعه کنیم، می‌بینیم که بهترین حواشی، حاشیه‌های مرحوم سید در مکاسب است. مکاسب فقط راجع به خیارات نیست که ما خیال کنیم خیلی اهمیت ندارد بلکه مکاسب، دائرة المعارف در فقه است و حواشی خوبی بر آن نوشته شده و حاشیۀ مرحوم سید صاحب عروه بهترین حواشی است و در مسئلۀ ما مسلّم اصل داریم و نمی‌دانم چرا اصل را جاری نکردند. فرع چهارم:و كذا لا یعتبر اتحاد جنس المخرج فلو اشتمل المعدن على جنسین أو أزید و بلغ قیمة المجموع نصابا وجب إخراجه.لازم نیست فقط نقره باشد، اگر استخراج معدن می‌کند، خاکی که استخراج می‌کند هم طلا و هم نقره دارد. وقتی تصفیه کنند، هم طلا و هم نقره از آن می‌گیرند. حال اگر طلا را استخراج کند، ده دینار است. نقره‌اش هم ده دینار است اما نقره و طلا روی هم رفته بعد از تصفیه بیست دینار است و مرحوم سید می‌گویند باید خمس بدهد. مرحوم صاحب جواهر می‌گویند نه و بعضی از بزرگان محشین بر عروه نیز می‌گویند نه، اما فهم عرفی مرحوم سید می‌گوید جنس واحد و جنسین تفاوت ندارد؛ اما ظاهراً اینطور نیست. برای اینکه روایاتی که می‌گوید اگر استخراجی که می‌کند به بیست دینار برسد، خمس دارد و الاّ‌ نه. اما اگر استخراج جنسین کند و کل واحد ده دینار باشد، خمس ندارد و لاأقل برائت می‌گوید لازم نیست. لذا گفتم ما امروز استدلال نداریم و مرحوم سید باید متعرض اصل می‌شدند اما اصل را متعرض نشدند و رفتند روی حرف اول و اینکه پنج فرعی که فرمودند، تمسک به روایت نیست بلکه تمسّک به استدلال فقهی هم نیست،‌بلکه تمسّک به فهم عرفی است. مرحوم سید با فهم عرفی خود در همۀ این مسائل فرمودند خمس هست و در یکی از آن احتیاط وجوب کردند. بعضیها در همۀ این مسائل می‌گویند نه، مثل مقدس اردبیلی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و شما هم ممکن است بفرمایید نه، یعنی تمسک به روایات نیست و تمسک به استدلالهای فقهی هم نیست و تمسک به فهم عرفی است و فهم عرفی مقدم بر اصول عملیه است، لذا مرحوم سید این اصول عملیه را در اینجا نیاوردند،‌ شاید به خاطر اینکه جازم بودند. چون عرفاً جازم به مسئله بودند، لذا در هر چهار مسئله فتوا دادند و نوبت به اصل عملی نرسیده است. روایتها در مقام اصل تشریع است و اگر روایتی در مقام بیان اصل تشریع باشد، دلالت بر خصوصیات ندارد و نمی‌توان گفت مولا در مقام بیان خصوصیت است و خصوصیت نگفته، پس اطلاق اراده کرده است؛‌ لذا همه روی فهم عرفی است. مرحوم سید آنطور فرمودند و مقدس اردبیلی آنطور فرمودند و مرحوم صاحب جواهر در این چهار پنج فرع اختلاف دارند و همه از این باب است، اما چیزی که باید بگویند، اینست که دلیل شما فهم عرفی است. خدا رحمت کند یک نفر پای منبر آقای بروجردی می‌نشست و آدم خوبی بود. تا آقای بروجردی شروع به بحث می‌کرد، می‌گفت آقا اطلاق ندارد. و ما می‌گفتیم اطلاق ندارد و حتی بعضیها می‌گفتند آقای بروجردی می‌گویند بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین، اطلاق دارد یا ندارد. اما این اصل عملی در این چهار فرعی که گفتیم، حسابی هست. شک می‌کنیم که آیا خمس برایش واجب است یا واجب نیست، در هر چهار فرع اصل عملی می‌گوید خمس واجب نیست. مسئله اینست که:لو أخرج خمس تراب المعدن قبل التصفیة‌ فإن علم بتساوی الأجزاء فی الاشتمال على الجوهر أو بالزیادة فیما أخرجه خمسا أجزأ و إلا فلا لاحتمال زیادة الجوهر فیما یبقى عنده‌.مثلاً گل سرشور یا خاک طلا یا خاک نقره می‌آورد و تصفیه نشده خمسش را می‌داد. مرحوم سید فرض کردند که این جایز است. اگر بداند بیست دینار طلا در این خاک طلا هست، باید خمسش را بدهد. برای اینکه نمی‌داند خمس بدهکار هست یا نه، اصل می‌گوید بدهکار نیست. چیزی باقی می‌ماند و آن اینست که اختبار کند، یعنی صبر کند و تصفیه کند و ببیند بیست دینار هست یا نه. حال اگر کسی بگوید اختبار لازم است، لذا باید تصفیه کند و بعد از تصفیه ببیند به بیست دینار رسید یا نه و اگر بیست دینار هست، خمس دهد و اگر بیست دینار نیست، خمس ندارد. معنایش اینست که اختبار در موضوعات فقه است. مثل کسی که نمی‌داند آیا خمس بدهکار است یا نه، باید حسابرسی کند و ببیند خمس بدهکار است یا نه و اگر همینطور اصل جاری کند، جایز نیست. بعضی از بزرگان گفتند در شبهات موضوعیه، اختبار لازم است، اما در شبهات حکمیه، اختبار لازم نیست. درحالی که اگر کسی بخواهد رفع مالایعلمون جاری کند، باید تفحص کند. اگر یادتان باشد مرحوم شیخ انصاری و همچنین مرحوم آخوند و دیگران می‌فرمودند انسان همینطور بنشیند و با رفع مالایعلمون اجزا و شرایط را از کار بیندازد، نمی‌شود بلکه اختبار می‌شود. اما در شبهات موضوعیه مثل قاعده ید و قاعده اصالة الصحة و غیره و حتی در شکیات گفتند اختبار لازم نیست. اما مرحوم سید در اینجا می‌فرمایند «و الا فلا لاحتمال زیادة الجوهر»،‌ پس چون احتمال هست، باید اختبار کند. یعنی در شبهات موضوعیه باید اختبار کرد. آیا این حرف درست است یا نه؟! و صلّی الله علی محمّد وَ آل محمّد

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo