< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

96/06/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

فرمودند سيادت اثبات می‌شود به بيّنه و شياع. معمولاً هرکجا در پيش بيّنه می‌آيد، شياع مفيد للعلم می‌آيد، اما در اينجا نيامده است. معلوم می‌شود که مطلق شياع را ولو مفيد للعلم هم نباشد، در اينجا حجت می‌دانند. بايد خيلی مفصل درباره‌اش صحبت کرده باشند اما متأسفانه به همين نياوردن مفيد للعلم اکتفاء کردند. لذا معمولاً از عبارت ايشان استفاده شده که سيادت اثبات می‌شود به بيّنه و شياع مفيد للعلم. آيا به خبر واحد و خبر ثقه و خبر عدل اثبات می‌شود يا نه؟! باز مرحوم سيّد در اينجا حرفی درباره‌اش نزدند. اما در عروه ايشان نتوانستند راجع به خبر ثقه در موضوعات تصميم بگيرند. گاهی فرمودند «و فی خبر العدل اشکالٌ». گاهی فتوا دادند «فی خبرالعدل لايجوز». گاهی هم فتوا داند «فی خبر العدل در موضوعات يجوز»، اما معمولاً وقتی عروه را بررسی کنيم، می‌فرمايند «وفی خبرالعدل اشکالٌ». و ما در خبر ثقه می‌گوييم هيچ تفاوتی بين خبر ثقه در احکام و در موضوعات نيست. همينطوری که اگر روايتی به واسطه خبر عدل يا خبر ثقه به ما رسيد، برای ما حجت است و بايد بر طبق آن عمل کنيم، اگر خبر ثقه يا خبر عدل در موضوعی از موضوعات به ما رسيد، بايد به آن عمل کنيم. دليلش هم همان دليلی که برای حجيت خبر واحد در احکام آورديم، همان دليل برای موضوعات نيز هست. شما در خبر ثقه يا خبر عدل، در احکام بعد از بررسی‌های کامل مثل فرائد، شيخ انصاری بالاخره رسيدند به اينجا که خبر ثقه در احکام حجت است. اسمش را خبر عدل گذاشتند و مرادشان عدل در گفتار است. گفتند به دليل بنای عقلاء؛ برای اينکه عقلاء به خبر ثقه و خبر عدل در احکام عمل می‌کنند و ردی از آن نشده است،‌ بلکه مرحوم آخوند در کفايه می‌فرمايد با تواتر اجمالی در روايات اثبات و امضا هم شده است. اما آن روايتها نمی‌تواند کار کند بلکه می‌تواند امضا کند. لذا خبر واحد در اصول ما که بحث می‌کنيم خبر واحد حجت است يا نه، يعنی خبر واحد در احکام. آن بحثهای مفصّل و بحثهای شيرين مرحوم شيخ انصاری بالاخره رساند به آنجا که بنای عقلا روی عمل کردن به خبر ثقه در احکام است و ردی از آن نشده است. اين عدم رد دليل امضاست. همين فرمايش مرحوم شيخ انصاری و همين فرمايش مشهور من جمله مرحوم آخوند در کفايه که راجع به خبر عدل در احکام فرمودند، ما هم خبر عدل در موضوعات را می‌گوييم. ما هم می‌گوييم بنای عقلاء بر اينست که اگر ثقه‌ای حرفی بزند،‌ حرفش را می‌پذيرند. کسی که به دست آورده عدل در گفتار است و راستگويی و ثقه بودن او را به دست آورده، اگر حرفی بزند اين حرفش حجت است. وقتی چنين باشد، گفتار عقلاء مربوط به موضوعات است و نه مربوط به احکام. لذا اينطور است که بنای عقلاء بر حجيّت خبر واحد است. نود درصد بالاتر در موضوعات است. ردی از اين نشده و عدم رد دليل امضاست. لذا اگر رفيق ثقه اين آقا گفت امروز ناهار زيد به خانۀ شما می‌آيد، اين را ترتيب اثر می‌دهد. در خانه می‌ماند برای اينکه مهمانداری کند. اگر گفت فلانی گفت ساعت هشت بيا با تو کار واجبی دارم، مسلّم می‌رود. اگر نرود او را مذّمت می‌کند و می‌گويد چرا ساعت هشت نيامدي. می‌گويد نمی‌دانستم. می‌گويد مگر فلانی که ثقه بود به تو نگفت. يعنی همينطور که اگر بداند بايد ساعت هشت برود، اگر عدل و ثقه‌ای گفت، همۀ عقلاء اين را جای علم می‌گذارند. می‌گويند خبر واحد در موضوعات حجت است. اينطور که من عرض کردم نبايد بگوييم خبر واحد در موضوعات حجت نيست و در احکام حجت است بلکه بايد بگوييم خبر واحد عندالعقلاء چون در موضوعات حجت است پس در احکام نيز حجت است. فقط و فقط روايتی درست کردند و می‌گويند شبهۀ مرحوم سيد «رضوان‌الله‌تعالی‌عليه» که گاهی می‌گويد حجت است و گاهی می‌گويد حجت نيست و گاهی می‌گويد فيه اشکالٌ، به خاطر روايت مسعدة بن صدقه است که حضرت يک قاعدۀ کلی فرمودند «کلٌ‌ علی ذلک الاّ أن يتبيّن لک أو تقوم به البيّنه».

گفتند که خبر در موضوعات حجت نيست مگر اينکه يقين کنی يا بيّنه برآن قائل شوند. گفتند اين روايت می‌گويد يا علم يا بيّنه و اگر علم يا بينه نباشد، خبر واحد در موضوعات حجت نيست. اما معنای «تقوم به البيّنه» چيست؟ آيا معنايش حجت است يا بيّنه اصطلاحي؟!معنای لغوی آن بيّنه اصطلاحی نيست. يعنی بيّنه در لغت اينطور نيست که اطلاق شود بر دو نفر عدل، مثل اينکه در باب قضا و شهادات بيّنه می‌خواهند؛ بلکه اين يک اصطلاح در فقه ماست و يک اصطلاح در باب قضا و شهادات است. بيّنه گفتند و از آن اراده کردند عدلين را. اين اصطلاح فقهی و طلبگی است و اما از نظر لغت،‌ بيّنه يعنی ما يتبيّن به. حضرت امام صادق «سلام‌الله‌عليه» فرمودند همه چيز را قبول نکن يا علم و يا چيزی که جای علم است. آنگاه خبر ثقه می‌شود. خود اين روايت دلالت می‌کند بر اينکه خبر ثقه در موضوعات حجت است. عرف احکام ندارد و همۀ اين احکام در موضوعات است. شما که می‌فرماييد عقلاء به خبر ثقه عمل می‌کنند،‌يعنی در موضوعات. يعنی می‌گويد زيد می‌آيد و ما بايد قبول کنيم چون ثقه است. می‌گويد زيد ساعت هشت نمی‌آيد و اين هم از خانه بيرون می‌رود و اگر هم آمد، نمی‌تواند مؤاخذه کند. می‌گويد فلانی گفت نمی‌آيد و ثقه بود و من هم ترتيب اثر دادم و از خانه بيرون رفتم. تمام اين بنای عقلاء در موضوعات است. اصلاً عقلا که احکام ندارند و احکام مختص به اسلام عزيز و مختص به دين است. ما بايد برعکس بگوييم. می‌گوييم خبر واحد در موضوعات پيش عقلاء حجت است و ردی از آن نشده، پس خبر واحد در موضوعات حجت است پس در احکام نيز حجت است. حقيقتاً اينطور ست و ما از موضوعات پی به احکام می‌بريم. ما به واسطه حجيت خبر واحد در موضوعات، می‌گوييم خبر واحد در احکام حجت است. برای اينکه فرقی نيست بين اينکه بگويد شيخ مفيد گفت يا بگويد امام «سلام‌الله‌عليه» گفت. فرقی نيست بين اينکه بگويد زيد می‌آيد و يا بگويند امام صادق گفتند ساعت هشت برو يا قبل از آفتاب نمازت را بخوان. همينطور که اگر ثقه‌ای گفته بود دو رکعت نماز برای من بخوان، او هم بايد بخواند، الان که شارع مقدس گفته دو رکعت نماز قبل از آفتاب بخوان، بايد بخواند. دليلش همان دليل اول است يعنی خبر واحد در موضوعات و در احکام حجت است. لذا حرف حسابی و خوبی است و اصلاً اگر خبر واحد را در موضوعات حجت ندانیم، لازمه‌اش اينست که خبر واحد را در احکام نيز حجت ندانيم. برای اينکه اگر بگوييم بنای عقلاء بر حجيت خبر واحد است و ردی نشده پس حجت است، می‌گوييم درست نيست برای اينکه عرف احکام ندارد تا اينکه بگويی خبر واحد در پيش آنها حجت است. اگر بخواهيد بايد بگوييد خبر واحد در موضوعات عرفاً حجت است و در احکام نيز فرقی بين موضوعات و احکام نيست و ردی نشده، پس خبر واحد در موضوعات حجت است و در احکام نيز حجت است. اين خلاصه حرف است، لذا ما همه جا دوش به دوش علم، دوش به دوش بيّنه می‌گوييم خبر عدل. علم خودش حجت است و به قول شيخ انصاری «العلم القطع حجة لاتنال يد الجعل اثباتاً و لا نفياً». بيّنه نيز خودش حجت است برای اينکه دوتاست و کل واحد عندالعقلاء حجت است پس دو تا بودن معلوم است که حجت در حجت است. اما چيز ديگری عرض کردم و در نظر مبارکتان باشد و آن اينست که اصلاً از نظر شرعی بيّنه در ميان عرف نيست و بينه مختص باب قضاء‌ و شهادات است. لذا اينکه دو شاهد بيايد تا حجت باشد، آمدن دو شاهد يا يک شاهد در پيش مردم تفاوتی ندارد. شارع مقدس در باب قضا و شهادات سختگيری کرده و گفته دو تاست. مثلاً در باب عمل منافی با عفت برای اينکه می‌خواهد شهرت پيدا نکند و آبروی مردم ريخته نشود، گفته چهار تا؛ و الاّ‌يکی و دو تا و سه تا و چهار تا در غير باب قضا و شهادات است و بيّنه در فقه ما نيست الا در باب قضا و شهادات. لذا هيچ جا غير از قضا و شهادات نداريم که بايد بيّنه باشد. زيد در پيش شما شهادت می‌دهد که عمرو عادل است. آنگاه عادل می‌شود. اما بر اينکه دو شاهد بايد شهادت دهد، دليل نداريم. شما در احکام يک دليل نمی‌توانيد پيدا کنيد که در موضوعات بيّنه می‌خواهيم. بله، خبر عدل و خبر واحد و ثقه حجت است در موضوعات،‌الاّ ما أخرجه الدليل. يعنی آن دليل بگويد خبر واحد حجت نيست. مثل باب قضا و شهادات که می‌گويد خبر واحد حجت نيست و بينه می‌خواهد. بعضی اوقات با بينه هم قبول نمی‌کند و در مهام امور بيّنه هم خيلی نمی‌تواند کار کند. حتی بعضی اوقات علم شخصی هم نمی‌تواند کار کند. اينها از استثناهاست و ربطی به بحث ما ندارد. بحث ما اينست که سيادت اثبات می‌شود به اينکه 1ـ علم داشته باشيم. اين کم پيدا می‌شود که کسی علم به سيادت کسی داشته باشد. 2ـ بيّنه باشد، 3ـ خبر عدل باشد. 4ـ شياع مفيد للعلم باشد. همۀ اينها سيادت را درست می‌کند اما چيز ديگری که مهمتر از همۀ اينهاست در موضوعات و من جمله سيادت، اينکه شياع ولو مفيد للعلم هم نباشد و غالب اين چيزها حجت است به واسطه شياع و مفيد للعلم هم نيست. مثل از نظر پدر و پسر، شما می‌گوييد فلانی پسر فلانی است. بايد بگوييد به دليل اينکه مردم می‌گويد و شياع فی البلد هست. يا می‌گوييد فلانی سيّد است، به دليل اينکه بزرگ شده در شهر ماست و آباء و اجدادش سيد بودند و اين هم سيد است. اين شياع فی البلد می‌شود. من الان می‌دانم مرحوم سيد در يک جا فرمودند شياع فی بلده و در اينجا شياع مفيد للعلم نگفتند و شياع فی بلده هم نگفتند اما يادم هست که در يک جا «شياع فی بلده» را گفتند. تمام چيزهايی که ما الان روی آن پافشاريم می‌کنيم و حجت درست می‌کنيم، به واسطه شياع مردمی است. اگر يادتان باشد خيلی چيزها می‌گويد حجت است برای اينکه لايعلم الاّ من قبَله. خانم مقدس است می‌گويدمن پاک شدم، می‌گويند قولش را قبول کن. يا آقا می‌گويد اين زن من است و آن خانم می‌گويد او شوهر من است. قولش را قبول کن. فلانی پسر فلانی است، قولش را قبول کن. تخيل و توهم و غيره نيز در اينجا حرام است. اينکه تخيل کند اين از پدرش هست يا نه. اين تخيل و توهم است يعنی عرف اينها را تخيل می‌داند. همين الان که ما اينجا نشستيم در پيش مردم پدر و مادر و طايفه و لقب و اسم داريم و همۀ اينها يک ظهور عرفی است و علم آور هم نيست اما اين ظهور را عقلاء حجت می‌دانند. اصلاً اگر حجت ندانند، به قول عوام، اختلال نظام لازم می‌آيد. مثلاً فلانی مغازه دارد و بايد بگوييم مالش از خودش است و اگر تخيل کنيم که از خودش نيست، تخيل و وسوسه است و چيزيست که اسمش را قاعدۀ يد می‌گذارند و معنای قاعدۀ يد همين است و تمام اين قواعد برمی‌گردد به شياع فی بلده،‌و اين فرمايش مرحوم سيد در اينجا فی بلده را ندارد اما مفيد للعلم را هم ندارد. ما گردن مرحوم سيد می‌گذاريم و می‌گوييم مراد از مرحوم سيد اينست که سيادت اثبات می‌شود به علم، سيادت اثبات می‌شود به شياع مفيد للعلم، که اين را نداريم يا کم داريم و سيادت اثبات می‌شود به شياع فی بلده، يعنی مردم می‌گويند سيد است و همين مقدار کفايت می‌کند. مردم می‌گويند اينها زن و شوهرند و همين مقدار کفايت می‌کند و نود درصد زندگی مردم روی همين شياع فی بلده می‌چرخد. ولو اينکه بعضی اوقات مخالف واقع هم می‌شود، بشود برای اينکه اگر اين ظهور نباشد اختلال نظام لازم می‌آيد و لذا عقلاء‌برای اينکه اختلال نظام لازم نيايد، ظهور فی بلده را راجع به همه چيز حجت کردند. می‌گويند فلانی پسر فلانی است که مرده و ارثش به اين آقا می‌رسد. حال اين واقعا نمی‌داند که اين پسر اين آقا بوده و علم ندارد اما اين ظهور کفايت می‌کند، لذا همۀ احکام بار بر او می‌شود من جمله سيادت و نکاح و توارث همين است و ترتب پدری و پسری همين است و ترتب زن و شوهری همين است و همۀ اينها علم نيست بلکه ظهور ترتّبی دارد و اسمش را شياع فی بلده بگذاريد و اين شياع فی بلده حجت است، لذا يقين و بيّنه نمی‌خواهيم و شياع مفيد للعلم نمی‌خواهيم، بلکه شياع فی بلده می‌خواهيم و ولو يقين نداريم اما اين شياع يک ظهور عرفی است که عرف آن را بالاتر از خبر واحد می‌داند و آن را حجت می‌داند. مرحوم سيّد «رضوان‌الله‌تعالی‌عليه» هم در عروه در يک جا در خصوص اين حرفها، اين شياع فی بلده را دارند.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo