< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

95/12/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسأله نوزده: اگر کسی زراعت یا باغی را بخرد، پول خرید آن، جزء مؤنه است/ شرط اول: نصاب/ شرایط زکات غلات/ زکات غلات/ اجناس زکویه/ کتاب الزکاة

«مسأله 19: لو اشتری الزرع فثمنه من المؤونة، و کذا لو ضمن النخل و الشجر، بخلاف ما اذا اشتری نفس الأرض و النخل و الشجر، کما انّه لا یکون ثمن العوامل اذا اشتراها منها.»[1]

می‌فرمايند: اگر کسی کشتزار گندمی را بخرد، می‌تواند پولی که برای اين گندم‌ها، يا برای اين صحرا و يا برای اين کشت داده است، حساب کند و از مخارج برداشت کند. مثلاً اگر صد هزار تومان داده و اين کشت و زراعت را خريده است، اگر صد و چهل و چهار من اضافه بر آن صد هزار تومانی که داده است، دارد، اين زکات دارد و اما اگر منهای آن پولی که داده، صد و چهل و چهار مَن به نصاب نرسد،‌ زکات ندارد؛ برای اينکه مثل خرج و مخارجی است که خرج اين زراعت کرده است. بعد می‌فرمايند: اما اگر زمين را با زراعت خريد، يا زمين را با درخت‌های مو خريد، نبايد آن را حساب کند و اگر صد و چهل و چهار من است، بايد زکاتش را بدهد؛ برای اينکه او مالک زمين شده و به تبع آن مالک زراعت هم شده است و مثل آنجا است که زمين از خودش باشد و در آن زراعت کند؛ چطور آن زمين را حساب نمی‌کند، در اينجا هم آن زمين و آن کشت را حساب نمی‌کند.

گفتن مسأله مشکل است؛ برای اينکه پولی که می‌دهد، هم برای زمين می‌دهد و هم برای زراعت می‌دهد. اگر اين زمين باير بود، قيمتش پنجاه هزار تومان بود و اما الان که سبز است و گندم کاشته است، قيمتش صد هزار تومان است؛ پنجاه هزار تومان برای کشت اين زمين داده است. همين‌طور که صورت اول را گفتيد از مؤنه است، اين صورت را هم بايد بگوييد از مؤنه است.

اما مرحوم سيد نمی‌فرمايند. عبارت ایشان اين است: «لو اشتری الزرع فثمنه من المؤونة، و کذا لو ضمن النخل و الشجر، بخلاف ما اذا اشتری نفس الأرض و النخل و الشجر، کما انّه لا یکون ثمن العوامل اذا اشتراها منها»؛ اگر زراعت روی زمين را خريد،‌ پولی که برای اين زراعت داده از مؤنه است يعنی مثلاً صد هزار تومان داده و اين زراعت را خريده و الان که می‌خواهد حساب کند بايد ببيند صد و چهل و چهار من گندم منهای آن صد هزار تومان دارد يا نه و اگر دارد زکات دارد و اگر ندارد، زکات ندارد. اگر خود زمين که کشت روی آن هست،‌ بخرد،‌آنگاه نبايد حساب پول زرع را بکند برای اينکه مالک است و چطور اگر مالک بود زمين از مخارج نبود، الان هم از مخارج نيست و اگر صد و چهل و چهار من گندم دارد و از زمين برداشت کرده بايد زکات بدهد.

سوالی که از مرحوم سيد داريم، اين است که اگر زمين باير بود، پنجاه هزار تومان می‌خريد و الان که زمين کشتزار است، صد هزار تومان خريده است، پس پنجاه هزار تومان برای زمين داده و پنجاه هزار تومان برای زراعتش داده است. حال شما گفتيد: اگر زراعت را خريده بود، بايد حساب کند، پس اينجا هم بايد حساب کند. در مورد درختان هم همين‌طور است؛ گاهی ميوه‌ی درخت‌ها را می‌خرد که اگر با آن پولی که داده، به حد نصاب برسد، زکات دارد و اما اگر به حد نصاب نرسد، زکات ندارد. اما يک دفعه خود درخت را می‌خرد، ‌می‌فرمايند: اگر خود درخت را بخرد، ميوه‌اش را نبايد حساب کند و اگر صد و چهل و چهار من خرما برداشت، بايد زکات بدهد. سوال ما از مرحوم سيد اين است که اگر اين درختان ميوه نداشت، پنجاه هزار تومان قيمت داشت و الان که ميوه دارد، صد هزار تومان قيمت دارد و اين پنجاه هزار تومان را برای ميوه‌ها داده است. اين مثل آنجا است که پنجاه هزار تومان برای آب و عمله و کارگر و غيره خرج کرده باشد؛ پس مطلق کارها را بايد حساب کنيم. ظاهراً اين‌گونه است و نمی‌توان طور ديگری معنا کرد که بگوييم: اگر زمين بايری خريد، اين زمين باير زکات ندارد. اين معلوم است که زمين باير زکات ندارد.

لذا مراد مرحوم سيّد همين است که گاهی کشت اين زمين را می‌خرد و گاهی زمين را با کشت می‌خرد؛ اگر کشت را بخرد، می‌تواند حساب کند و اگر به صد و چهل و چهار من نمی‌رسد و نصف آن خرج زراعت شده و پول زراعت داده، از مؤنه است و می‌تواند بگويد خرج کرده‌ام و مثل آنجا است که خرج و مخارج کرده است و اما اگر زمين بخرد و مالک زمين بشود، به تبع، مالک زرع هم می‌شود و وقتی به تبع مالک شد، مثل آنجا است که مالک زمين خودش باشد، چطور در آنجا زمين را حساب نمی‌کند، در اينجا هم حساب نمی‌کند.

ولی اين‌طور که من عرض می‌کنم، آن استفاده‌ای که از اين زمين می‌برد، اگر استفاده را بخرد، «من المؤنه» و اگر زمين را با استفاده بخرد، باز آن کشت «من المؤنة» است. لذا بايد حساب کند، و ببیند اگر پولی که بابت زراعت داده‌، کم کند، صد و چهل و چهار من گندم برايش باقی می‌ماند يا نه، اگر باقی مانده، زکات بدهد وگرنه زکات ندارد. اما اين را نگفته‌اند و گفته‌اند: اگر کسی زمين بخرد، يا باغ يا نخلستان بخرد و بعد اين نخلستان برايش ميوه کند، نبايد نخلستان را حساب کند و بايد ببيند ميوه‌هايش به حد نصاب رسيده يا نه و مثل آنجا است که نخلستان را خودش درست کرده باشد، يا به او ارث رسيده باشد، در اينجا هم نخلستان را خريده است.

«مسأله 20: لو کان مع الزکوی غیره فالمؤونة موزعة علیهما اذا کانا مقصودین و اذا کان المقصود بالذات غیر الزکوی، ثمّ عرض قصد الزکوی بعد اتمام العمل، لم یحسب من المؤن، و اذا کان بالعکس حسب منها.»[2]

می‌فرمايند: اگر در ميان گندمی که کاشته،‌ خيار بکارد، يا مثلا در مزرعه‌ی گندم، درخت‌های سيب داشته باشد و آبی که استفاده می‌کند، هم برای گندم است و هم برای درخت‌ها و ميوه‌ها است، در اينجا قسمت می‌شود. اگر صد هزار تومان آب خريده، پنجاه هزار تومان از گندم و پنجاه هزار تومان از ميوه‌ها است، خرج و مخارجی که کرده است، بر هر دو قسمت می‌شود. اگر در زمين هم گندم و هم زردآلو را اراده کرده باشد؛ «اذا کانا مقصودین و اذا کان المقصود بالذات غیر الزکوی، ثمّ عرض قصد الزکوی بعد اتمام العمل لم یحسب من المؤن».

يک فرع را انداخته‌اند و يک فرع که مربوط به بحث نيست، فرموده‌اند. به عنوان مثال زمينی است که درخت زردآلو دارد که زکات ندارد، اگر در اين زمين، گندم بکارد، وقتی که به زمین آب می‌دهد، هم برای درخت‌ها و هم برای زراعتش است. خواه ناخواه بايد بگوييم: اگر صد هزار تومان خرج کرده، پنجاه هزار تومان برای درخت‌ها و پنجاه هزار تومان برای گندم است و می‌تواند خرج و مخارج گندم‌ يعنی پنجاه هزار تومان را کم کند. اما می‌فرمايند: اين بايد مقصود بالذات باشد، يعنی آبی که داده، برای زراعتش باشد، نه برای درخت‌ها. اما اگر برای زراعتش باشد و درخت‌ها خود به خود آبياری بشود، می‌فرمايند: همه‌ی اين خرج و مخارج از اين زمين است. برعکس، اگر برای اين درخت‌ها، آبياری می‌کند و گندم هم کاشته است، می‌فرمايند: نبايد خرج و مخارج را حساب کند و اگر صد و چهل و چهار من گندم پيدا کرد، بايد زکاتش را بدهد. يعنی عرفاً اگر کسی زمينی داشت و برای آن درخت‌ها صدمه می‌کشد، کود می‌ريزد، آب می‌دهد و عمله می‌گيرد. بعد می‌گويد: الان که درخت‌ها را کاشتيم و برای حاصلش تلاش می‌کنيم، خوب است گندم هم بکاريم، لذا هم گندم خوشه می‌کند و هم زردآلو برداشت می‌کند، مرحوم سيد می‌فرمايند: خرج و مخارج گندم را حساب نکن، بلکه همه‌ی خرج و مخارج را پای درخت‌ها بگذار؛ برای اينکه تو قصد نداشتی و قصد تو دخالت دارد.

ما می‌گوييم: چرا قصد دخالت دارد؟ آنچه ما می‌خواهيم اين است که الان عرفا می‌گويند: زراعت اين آقا صد هزار تومان خرج آب برداشته و هم گندم و هم درختان زردآلو به ثمر رسيده است. معمولاً صد هزار تومان را هم بايد از گندم‌ها و هم از درخت‌ها کم کند، خواه مقصود باشد يا مقصود نباشد. اما يک دفعه در زراعت‌ها، در حالی که گندم است، يک درخت يا دو درخت گردو هم هست و اين زراعتش را می‌کارد و پول خرج می‌کند و عمله می‌گيرد و درضمن اين دو درخت گردو هم خود به خود آبياری می‌شود؛ در این صورت اگر صد هزار تومان خرج کرده است، خوب است که بگوييم اين خرج برای درختان گردو نيست؛ برای اينکه از اول قصد نداشته است و اصلاً عرفا نمی‌گويند ده هزار تومانِ اين خرج، برای درختان گردو است. لذا يک چيز عرفی می‌شود؛ عرف خرج و مخارج را پای هر کجا گذاشت، می‌پذیریم؛ اگر پای هر دو گذاشت، قسمت می‌شود، اگر پای گندم‌ها گذاشت، مربوط به گندم‌ها می‌شود، و اگر پای درخت‌ها گذاشت، باز مربوط به گندم‌ها می‌شود؛ خواه قصد بالعرض باشد يا نباشد. دائرمدار اين است که گندم فضول باشی باشد، يا درخت‌ها و يا هر دو، همه کاره باشند. اگر هر دو همه کاره باشند، قسمت می‌شود و اگر درختها همه کاره باشند، حساب نمی‌شود و اگر گندم همه کاره باشد باز حساب نمی‌شود. اما درست کردن فرمايش مرحوم سيد مشکل است. عبارت اين است:

«لو کان مع الزکوی غیره فالمؤونة موزعة علیهما اذا کانا مقصودین». اول به طور کلی می‌فرمايند: اگر صحرایی هم درخت زردآلو دارد و هم برای کشت گندم زمين دارد، مؤنه بین هر دو قسمت می‌شود، اما بعد قيد می‌زنند و می‌فرمايند: «اذا کانا مقصودين»؛ اگر بخواهد هم گندم بکارد و هم درخت پرورش دهد، قسمت می‌شود، اما اگر يکی مقصود نباشد و خودکار باشد، مثل درخت گردویی که در آن مزرعه است، بايد برای زمينی که برای گندم کاشته است، همه‌ی خرج و مخارج را بدهد.

ما گفتيم: بايد بگوييم: اگر عرفاً بگويند آب برای هر دو، عمله برای هر دو و کودی که داده شده، برای هر دو است، آن‌وقت «موزعة عليهما»، خواه قصد داشته باشد، يا قصد نداشته باشد.

در مسأله‌ی بعد می‌فرمايند: «و اذا کان المقصود بالذات غیر الزکوی، ثمّ عرض قصد الزکوی بعد اتمام العمل لم یحسب من المؤن، و اذا کان بالعکس حسب منها»؛ اگر درخت‌ها خودجوش باشند، حساب نمی‌شود. اما مرحوم سيد مسأله را جای ديگر برده‌اند و می‌فرمايند: «اذا کان المقصود بالذات غیر الزکوي، ثم عرض قصد الزکوی بعد اتمام العمل لم يحسب من المؤنة»؛ برای اينکه در خرج و مخارج قصدش اين بوده که گندم به دست بيايد و چون راجع به درختان زردآلو قصد نداشته، بنابراين «لم يحسب من المؤنة» و اما ده درخت زردآلویی که در اين مزرعه آب خورده و عمله برای آن کار کرده، چون او اول می‌خواسته گندم بکارد و بعد ديده زردآلوها هم عالی درآمده است.

علی کل حالٍ اگر عرفاً خرج اين درخت‌ها کرده، خرج و مخارج از آن جدا می‌شود وگرنه خير. اما «عرض قصد الزکوی بعد اتمام العمل» ظاهراً دخالتی در بحث ما ندارد. لذا من گفته‌ام: «فالأقوی انّ المؤنة موزعة مطلقا»، مگر آنجايی که اصلاً عرف مثل دو تا درخت گردو در مزرعه‌ای که گندم کاشته‌اند، به حساب نياورد و اما اگر به حساب بيايد، اگر قصد داشته باشد، يا نداشته باشد، يا از اول قصد کند يا از آخر قصد کند، عرف می‌گويد: خرج و مخارج قسمت می‌شود و مقداری برای درخت‌ها و مقداری برای گندم‌ها حساب می‌شود. حال چون در مسأله، يک نحو شهرتی روی حرف مرحوم سيد است و حرف من شهرت ندارد، فکری کنيد و ببينيد آيا حرف من درست است يا نه.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo