درس خارج فقه آیت الله مظاهری
95/11/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسأله 12: حکم کسی که مالک نصاب است، اما با پرداخت زکات، از نصاب میافتد/ شرط چهارم: سال بر آنها بگذرد/ شرایط زکات انعام/ اجناس زکویه/ کتاب الزکاة
«مسأله 12: إذا كان مالكاً للنصاب لا أزيد ــ كأربعين شاة مثلاً ــ فحال عليه، أحوال فإن أخرج زكاته كل سنة من غيره تكررت لعدم نقصانه حينئذٍ عن النصاب، و إن أخرجها منه أو لم يخرجها أصلاً لم تجب إلاّ زكاة سنة واحدة، ولو كان عنده أزيد من النصاب ــ كأن كان عنده خمسون شاة ــ وحال عليه أحوال لم يؤدِّ زكاتها وجبت عليه الزكاة بمقدار ما مضى من السنين إلى أن ينقص عن النصاب.»[1]
کسی چهل گوسفند دارد و سال به سال از آن چهل گوسفند که بايد يک گوسفند زکات بدهد، از خارج بدهد؛ مثلاً گوسفند نر میخرد و زکات میدهد. میفرمايند: تا اين چهل گوسفند کم نشده، بايد هر ساله زکات بدهد؛ اما اگر چهل گوسفند دارد و یکی از آن گوسفندها را زکات بدهد و سال ديگر سی و نه گوسفند داشته باشد، زکات ندارد.
محشين بر عروه هم مسأله را مفروغٌ عنه گرفتهاند و حرف مرحوم سيد (رضواناللهتعالیعليه) را امضا کردهاند و گفتهاند: زکات دادن دائرمدار نصاب است. اگر چهل گوسفند دارد، بايد زکات بدهد و اگر چهل گوسفند ندارد، لازم نيست زکات بدهد. لذا اين کسی که چهل گوسفند دارد و يکی از گوسفندها را زکات میدهد و سال ديگر هم زياد نشدهاند، بنابراين گوسفندها به حد نصاب نرسیده است و زکات ندارد. اما اگر چهل گوسفند دارد و زکاتش را از خارج میدهد؛ مثلاً يک گوسفند میخرد و زکات میدهد و اين چهل گوسفند باقی میماند، در اين صورت سال ديگر هم بايد زکات بدهد؛ برای اينکه هر کس چهل گوسفند دارد، بايد يک گوسفند زکات بدهد و اين هم چهل گوسفند دارد، پس بايد يک گوسفند زکات بدهد.
اشکالی که در مسأله هست، اين است که در آن صورتی که از خارج يک گوسفند میخرد و زکات میدهد، الان گوسفندی که میدهد از بابت آن چهل گوسفند میدهد، خواه ناخواه اين از نظر واقع و نفسالامر سی و نه گوسفند دارد. لذا اگر يک گوسفند از خارج بخرد و به جای آنکه از چهل گوسفند يک گوسفند بدهد، از خارج بدهد، سر سال اين چهل گوسفند نصابی ندارد؛ چرا که چهل گوسفند از خودش است، اما يکی از آنها را زکات داده است؛ حال گاهی از خودش میدهد و گاهی قيمتش، يا عوض آن را میدهد. نمیدانم چرا اين اشکال را متعرض نشدهاند، در صورتی که ظاهراً مسألهی واضحی است. اگر کسی چهل گوسفند دارد، بايد يک گوسفند از اين چهل گوسفند بدهد. وقتی يک گوسفند از اين چهل گوسفند داد، سی و نه گوسفند میشود و اگر سال ديگر سی و نه گوسفند داشته باشد، زکات ندارد. يا کسی چهل گوسفند دارد و اجازه دادهاند که میتوانی از خود گوسفندها زکات بدهی، يا قيمتش را بدهی و يا گوسفند ديگری بخری و بدهی و اين شخص، يک گوسفند نر يا قوچ خريد و زکات داد. الان از نظر وجوب زکات سی و نه گوسفند دارد و اگر خودش کم نشده، قيمتش کم شده است. در حقيقت آن قيمت، يا گوسفند نر، به جای يکی از گوسفندهای ماده است؛ پس اگر زکاتش را داد، سال ديگر به حسب ظاهر چهل گوسفند دارد، اما به حسب واقع، سی و نه گوسفند دارد و زکات برايش واجب نيست؛ برای اينکه يکی از اين چهل گوسفند را زکات داده است.
بنابراين بايد بگوييم: اگر چهل گوسفند دارد و العياذبالله زکات ندهد، بايد سال ديگر زکات بدهد؛ ولی اگر چهل گوسفند نداشته باشد، زکات ندارد. دائرمدار اين است که اين نصاب هست يا نه و اگر از خود گوسفندها، يا از قيمت گوسفند و يا از عوض گوسفند زکات بدهد، نصاب به هم میخورد؛ يعنی در حقيقت چهل گوسفند، سی و نه گوسفند میشود. گاهی سال بعد، در خارج سی و نه گوسفند دارد و آن جایی است که از خود گوسفندها زکات میدهد و گاهی واقع و نفسالامر سی و نه گوسفند دارد و آن جايی است که يک گوسفند بخرد و به جای يکی از اين گوسفندان زکات بدهد، در این صورت، اين گوسفند از خودش است و مال زکوی او سی و نه گوسفند است.
عبارت اين است: «إذا كان مالكاً للنصاب لا أزيد ــ كأربعين شاة مثلاً ــ فحال عليه، أحوال فإن أخرج زكاته كل سنة من غيره تكررت لعدم نقصانه حينئذٍ عن النصاب، و إن أخرجها منه أو لم يخرجها أصلاً لم تجب إلاّ زكاة سنة واحدة، ولو كان عنده أزيد من النصاب ــ كأن كان عنده خمسون شاة ــ وحال عليه أحوال لم يؤدِّ زكاتها وجبت عليه الزكاة بمقدار ما مضى من السنين إلى أن ينقص عن النصاب.»
اگر کسی چهل گوسفند داشته باشد و سالها روی اين گوسفندها بگذرد، اما اين چهل گوسفند را دست نزند و وقتی سر سال بشود، از غير اين گوسفندها، يک گوسفند زکات بدهد، میفرمايند: «تکررت لعدم نقصانه».
و حال آنکه بايد بگويند: «لم تکرر لوجود نقصانه»،؛ برای اينکه مثل اين است که يکی از اين چهل گوسفند، مال خودش نباشد؛ برای اينکه يک گوسفند خريده و به جای آن زکات داده و در حقيقت چهل گوسفند، سی و نه گوسفند شده است. باز سال ديگر يک گوسفند از خارج میدهد و همينطور چند سال چهل گوسفند دارد، اما در حقيقت هر سال از اين چهل گوسفند، نصاب کم میشود و هر چه قيمت گوسفند به عنوان زکات بدهد، از اين زکات کم میشود. کسی که الان قوچی میخرد و زکات میدهد، نيت میکند و میگويد: ما چهل گوسفند داشتيم و میخواستيم این گوسفندها دست نخورد، لذا يک گوسفند خريدیم و زکات دادیم. بنابراين چطور سال اول که زکات را از خارج میدهد، چيزي بر ذمّهاش نيست؛ برای اينکه زکات آنچه برايش واجب بوده، داده است، سال دوم هم زکات برايش واجب نيست؛ برای اينکه سی و نه گوسفند دارد و در حقيقت يکی از اين چهل گوسفند را زکات داده است.
«مسأله 13: إذا حصل لمالک النصاب فی الأنعام ملک جدید إما بالنتاج، و إما بالشراء، أو الإرث أو نحوها- فإن کان بعد تمام الحول السابق، قبل الدخول فی اللاحق فلا إشکال فی ابتداء الحول للمجموع، إن کمل بها النصاب اللاحق، و أما إن کان فی أثناء الحول فإما أن یکون ما حصل بالملک الجدید بمقدار العفو، و لم یکن نصابا مستقلا، و لا مکملا لنصاب آخر، و إما أن یکون نصابا مستقلا، و إما أن یکون مکملا للنصاب….»[2]
اگر کسی چهل گوسفند داشت، بيست گوسفند هم خريد، يا گوسفندها زاد و ولد کردند و شصت گوسفند شدند، حال اگر سال روی آن گذشته است، معلوم است که بايد زکات آن چهل گوسفند را بدهد و همينطور که اگر کسی شصت گوسفند داشته باشد، باید همان يک گوسفند را زکات بدهد؛ برای اينکه بيست گوسفند ديگر عفو است، در اينجا هم بيست گوسفند، نصاب دوم نيست، بلکه نصاب اول است که مقداری اضافه شده است. بالاخره اينها عفو است، تا اينکه به هشتاد يا صد و بيست ويک برسد و فرض اين است که به عدد نصاب اضافه نشده است و مثلاً بيست گوسفند، يا سی گوسفند اضافه شده است، لذا میفرمايند: زکات ندارد؛ برای اينکه موقع سال که میخواهد زکات بدهد، زکات به چهل گوسفند تعلق میگيرد و مابقی عفو است.
اما اگر چهل گوسفند اضافه شد،چه میشود؟
مرحوم سيد (رضواناللهتعالیعليه) میفرمايند: بايد دو نصاب حساب کنيم؛ بايد چهل گوسفند اول را يک نصاب قرار دهد و يک گوسفند زکات بدهد و برای چهل گوسفند ديگر هم سال قرار بدهد و وقتی سالش شد، يک گوسفند بدهد؛ برای اينکه چهل گوسفند يک گوسفند زکات دارد و اين شخص هم دو نصاب چهل گوسفندی دارد که بايد زکات آنها را بدهد.
مرحوم صاحب جواهر[3] و مرحوم نائينی، از محشين بر عروه فرمودهاند: اين شخص چهل گوسفند دارد و نصابش يک گوسفند است، حالا هم که هشتاد گوسفند پيدا کرده، نصابش يک گوسفند است. چطور اگر از اول هشتاد گوسفند داشت، زکاتش يک گوسفند بود و چهل گوسفند ديگری عفو بود، در اينجا هم اين چهل تا عفو است و اينکه بگوییم: تا سی گوسفند عفو است، سی و نه گوسفند هم باشد عفو است، اما وقتی چهل گوسفند شد، بايد دو نصاب حساب کند و هر کدام را مستقل حساب کند، به چه دليل؟ چطور در آنجا که هشتاد گوسفند دارد، چهل گوسفند آن عفو است، در اينجا هم که چهل به اضافهی چهل دارد، بايد بگوييم: عفو است.
ظاهراً حق با مرحوم صاحب جواهر و مرحوم نائينی در حاشيه بر عروه است.
«و کذلک اذا حصل الزيادة بمقدار العفو کمن له أربعون شاة فملک بين الحول عشرين شاتاً لان العشرين بعد الأربعين عفوٌ و اما لو حصل له نصاب مستقل کمن کان له اربعين شاة ثم اشترا اربعين شاة فلکل واحد منها سنةٌ مستقلة و نصابٌ مستقل.» بعد حرف صاحب جواهر را به طور احتمال نقل میکنند و میفرمایند: «و يحتمل الحاقه بالقسم الثاني»؛ احتمال اين هست که به قسم دوم ملحق کنيم و بگوييم: اين شخص هشتاد گوسفند دارد و نصاب اول است و به نصاب دوم نرسيده، بنابراين يک گوسفند بيشتر برای او واجب نيست. اما ظاهراً احتمال ضعيفی است و اصلاً عرف نمیپسندد.
الان اگر بخواهيم عرفی بحث کنيم، میگوییم: اگر کسی چهل گوسفند دارد، پنجاه گوسفند هم خريد، يا چهل گوسفند دارد، سی و نه گوسفند دیگر هم خريد، همهی اينها نصاب اول است. حال اگر چهل تا گوسفند دارد و چهل تای ديگر خريد، پس بگوييم: چون هر که چهل گوسفند داشته باشد، بايد يک گوسفند زکات بدهد و اين در وسط سال خريده، يک سال مستقل برای خودش پيدا میکند. میگوييم در سی و نه تا و پنجاه گوسفند نصاب مستقل پيدا نمیشود پس در اينجا هم پيدا نمیشود بلکه نصاب مستقل پيدا میشود در وقتی که صد و بيست و يک گوسفند داشته باشد. لذا بايد بگوييم حق با صاحب جواهر و مرحوم نائينی از محشين بر عروه است واینها درست فرمودهاند.
روايتی در مسأله هست که بعضی به آن تمسّک کردهاند.
روايت 1 از باب 8 از ابواب زکات أنعام؛ صحيحه محمد بن مسلم: «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ قَالا: وَ كُلُّ مَا لَمْ يَحُلْ عَلَيْهِ الْحَوْلُ عِنْدَ رَبِّهِ فَلَا شَيْءَ عَلَيْهِ فِيهِ فَإِذَا حَالَ عَلَيْهِ الْحَوْلُ وَجَبَ عَلَيْهِ.»[4]
هر چه سال بر آن حلول نکرده باشد، زکاتش بر صاحب گوسفند واجب نيست. آنوقت مفهوم لقب گرفتهاند و گفتهاند: پس اگر سال بر آن گذشت، چيزی بر عهده او هست.
علیالظاهر روايت دلالت ندارد؛ روايت میگويد: گوسفند و شتر و گاو سال دارد و بايد سال از آن بگذرد تا زکاتش واجب باشد و تا سال برای آن نگذرد، چيزی بر عهدهی او نيست. اما اگر يک حول و نصف حول داشت و نصف حول، به اندازهی حول اول بود و در وسط سال پيدا شد، آيا زکات دارد يا نه؟ روايت محمد بن مسلم اصلاً در صدد اين حرف نيست. لذا دلالت روايت برای اينکه گوسفند سال دارد و وقتی يک سال در ملک صاحبش بماند، زکات به آن تعلّق میگیرد، قوي است؛ اما روايت متعرض نيست و دلالت هم ندارد که اگر کسی چهل گوسفند دارد و چهل گوسفند هم اضافه شد، حکمش چیست.
فتلخّص مما ذکرناه اينکه مسألهی دوم اين است که اگر کسی چهل گوسفند داشته باشد، تا صد و بيست و يک گوسفند هر چه اضافه شود، عفو است؛ چهل گوسفند باشد، يا پنجاه گوسفند تا اينکه برسد به صد و بيست و يک و وقتی صد و بيست و يک گوسفند شد، نصاب دوم میرسد.