< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الصوم

94/06/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فروعات/ هفتم: ارتماس در آب/ فصل دوم: ما یمسک عنه الصائم (مفطرات روزه)/ کتاب الصوم

مرحوم سید (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) بالاخره فتوا دادند که یکی از مبطلات روزه، عمداً سرزیر آب کردن است. روی این فتوا تقریباً بیست فرع متفرّع کرده‌اند.

ما هم به نظرمان رسید که ارتماس، ولو عمداً باشد، روزه را باطل نمی‌کند. اما معلوم است که نظیر ارتماس اگر در روزه نباشد، خوب است. لذا از نظر ما این بیست فرعِ مرحوم سید، سالبه به انتفاع موضوع است؛ چون این بیست فرعی که مرحوم سید فرموده‌اند، مترتب بر این است که ارتماس روزه را باطل می‌کند، ولی اگر روزه را باطل نکند، این فرع‌ها، سالبه به انتفاع موضوع می‌شود. اما چون الان مشهور در میان بزرگان- هم قدماء و هم متأخرین و مخصوصاً محشین بر عروه- این است که ارتماس روزه را باطل می‌کند، ، لذا این بیست فرع را باید متعرض شویم. چیزی که در مسأله هست، این‌ است که خیلی از این فروع، هم مطالب علمی، هم فقهی و هم اصولی است، لذا فروعات معمولاً فروعات مفیدی است.

اولین فرعی که مرحوم سید دارند، این است که اگر همه‌ی منافذ یعنی دو چشم و دو گوش و دهان را زیر آب کند، اما سر را زیر آب نکند، مثلاً صورتش را در آب بزند و وقتی صورت را در آب بزند، چشم‌ها در آب می‌رود، دماغ در آب می‌رود، دهان هم در آب می‌رود، حالا مقداری بیشتر صورت را در آب بزند، گوش‌ها را هم در آب می‌کند اما پشت سر و موهای سر و بالاخره کله زیر آب نمی‌رود، بالاخره اگر کسی منافذ را زیر آب کند، آیا روزه را باطل می‌کند یا نه؟ مرحوم سید رأس را به کله‌ی انسان، از گردن به بالا، غیر از گردن معنا می‌کنند.

مرحوم سید می‌فرمایند: نه و این از عجایب است. مرحوم سید می‌فرمایند: روزه را باطل نمی‌کند، برای این‌که مثلاً پشت سر و موها و چانه را زیر آب نکرده، اما منافذ سر را زیر آب کرده است. این فرع و نظیر این فرع را که مرحوم سید دارند، معمولاً محشین بر عروه هم دارند و قدر متیقن‌گیری می‌کنند و می‌گویند: روایاتی که دلالت می‌کند بر این‌که ارتماس رأس، روزه را باطل می‌کند، ظهور در همه‌ی سر دارد؛ بنابراین اگر همه‌ی سر نباشد، روزه باطل نیست.[1] بعضی از فروع دیگر هم هست و این قدرمتیقن گیری از مرحوم سید و از محشین بر عروه، خوب دیده می‌شود.

اما انصافاً ملتزم شدن به این حرف کار مشکلی است؛ که بگوییم: اگر گفت: «لاترتمس فی الماء»، باید همه‌ی سر باشد و اگر همه منافذ باشد، کافی نیست. درحالی که موی بدن زیر آب نباشد، یا چانه زیر آب نباشد، مثل کسی است که در آب بنشیند. در همین بیست فرع فتوا می‌دهند و روایت هم داشتیم که اگر مرد در آب بنشیند و همه بدنش، به جز سر در آب باشد، طوری نیست. برای خانم هم گفتند طوری نیست، اما در روایت گفت: برای این‌که از جلو آب را جذب می‌کند، خوب است که این کار را نکند. [2] از روایات فهمیده می‌شود که منافذ خصوصیت دارد، لذا چون راجع به زن جذب آب از جلو بیشتر از مرد است، برای مرد گفتند طوری نیست و برای زن گفتند اشکال دارد؛ البته حمل بر کراهت کرده‌اند. لذا مرحوم سید که روایات راجع به زن حمل بر کراهت می‌کنند، برای این‌که جذب آب می‌کند، پس راجع به منافذ هم باید این فتوا را بدهند. ما ظهور داریم و القای خصوصیت داریم و قیاس مستنبطه داریم و بالاخره اجتهاد داریم.

این‌که ما بگوییم: «اسماعیل یقول بسم الله الرحمن الرحیم»، و اگر بگویند «اسماعیل یقول» کجا بوده؟ بگوییم: روایتی که داریم مستحب است روی کفن بنویسی، در آن روایت داشت «عن الاسماعیل عن الصادق علیه السلام»، پس باید بنویسم: «اسماعیل یقول بسم الله الرحمن الرحیم».

این نمی‌شود؛ زیرا اخباری نیستیم. یک دفعه آدم‌های بی‌سوادی به نام اخباری بر فقه تحمیل می‌شوند، که این‌ها کنار می‌روند، اما یک دفعه مثل مرحوم صاحب حدائق با دوره فقه دقیقش و مثل صاحب وسائل که مرحوم صاحب وسائل خیلی خوب بین روایات جمع می‌کنند. بعضی‌ها جرأت پیدا کردند و بالا رفتند و مثل صدوقین و مثل کلینی را اخباری کردند و اخباری حسابی بین روایات جمع می‌کند و از خودش و روایات چیزی درمی‌آورد و ظهورگیری می‌کند، القای خصوصیت می‌کند. اصلاً معنای اجتهاد یعنی همین. حالا اگر ما بگوییم: ارتماس یک تعبد است و قبول داریم که یک تعبد است، اما این تعبّد نه به اندازه‌ای که بگوید «اسماعیل یقول بسم الله الرحمن الرحیم»، بلکه یک ذره کم و زیاد نباشد و کم و زیاد نکن و روی عین روایت فتوا بده و اخباری شو و یک ذره کم و زیاد کردن، کفر است. بعضی از اخباری‌ها آدم‌های لجوجی هستند و تکفیر عجیبی راجع به اصولی‌ها دارند. خدا رحمت کند مرحوم وحید بهبهانی را که خیلی به اخباری و اصولی خدمت کرد.

علی کل حال مسأله این است که اگر گفت: «اسماعیل یقول بسم الله الرحمن الرحیم»، آن‌وقت حرف مرحوم سید درست است؛ برای این‌که آنچه در روایات است، این است که «لَا يَرْتَمِسِ‌ الصَّائِمُ وَ لَا الْمُحْرِمُ رَأْسَهُ فِي الْمَاءِ».[3] اگر منافذ باشد و چانه نباشد، پشت سر نباشد، این بعض الرأس است و کل الرأس نیست، پس روزه درست است. وقتی روزه اشکال دارد که همه‌ی سر در آب باشد.

بعد مرحوم سید در این حرف می‌مانند و می‌گویند: مثل الان که موها بلند است و یا خانم‌ها که موهایشان بلند است، اگر غیر از موها، همه‌ی سر را در آب کنند، روزه را باطل می‌کند؛ اما اگر دو گوش و همچنین سر باشد، روزه را باطل نمی‌کند. لذا معلوم می‌شود خود مرحوم سید «کل الرأس من حیث هو کلٌّ» را قبول ندارد.

اگر بخواهیم فرع اول را درست کنیم، باید همین را بگوییم که در روایات رأس و سر دارد، پس اگر منافذ زیر آب باشد و مابقی سر بیرون باشد، رأس نیست، پس روزه را باطل نمی‌کند. اگر بتوانید القای خصوصیت کنید، بگویید: اگر کسی همه منافذ، حتی گوش‌ها را زیر آب کرد، روزه‌اش باطل است؛ برای این‌که «لَا يَرْتَمِسِ‌»، برای این‌که نفوذی در کار است، یعنی ذرات آب نفوذ می‌کند و لذا مثلاً راجع به مرد می‌گوید در آب بنشین و به زن می‌گوید در آب ننشین و البته مکروه است. نظر امام (علیه السلام) این است که چون منافذ بدن آب را جذب می‌کند، خوب است، یا واجب است که این کار نشود.

اما مهمتر از این مسأله، مسأله دوم است که پذیرفتنش خیلی مشکل است و مسأله این است که می‌فرمایند: اگر سر را زیر شیر کرد، طوری نیست. آن وقت‌ها تجمل گراها یکی از کارهایشان این بود که چند مَن شیر را در ظرفی می‌ریختند و برای این‌که بدنشان نرم شود، در ظرف می‌نشستند. حالا اگر کسی در وانِ شیر رفت و سر را زیر شیر کرد، می‌گویند طوری نیست و اما اگر زیر آب کرد، روزه را باطل می‌کند؛ برای این‌که همه روایات دارد که «لَا يَرْتَمِسِ‌ فِي الْمَاءِ» و «ماء» شیر را نمی‌گیرد.

مرحوم سید مقداری بالاتر، می‌فرمایند: آب مضاف را هم نمی‌گیرد. آبی که به راستی به آن آب گِل یا آب شور می‌گویند، این هم طوری نیست. لذا آب مضاف و گلاب و شیر و شربت و غیره را می‌گویند طوری نیست و باید آب مطلق باشد تا روزه را باطل کند و الاّ این‌ها روزه را باطل نمی‌کند.[4]

از این‌ها پی می‌بریم که همان حرف ما در نظر مبارک مرحوم سید بوده که ارتماس اصلاً روزه را باطل نمی‌کند. لذا ‌دیده‌اند که قدماء گفته‌اند و نمی‌شود از قول قدماء گذشت، لذا گفته‌اند: ارتماس روزه را باطل می‌کند. اما در ذهن مبارکشان بوده که ارتماس روزه را باطل نمی‌کند و لذا مرتب قدر متیقین می‌گیرند و می‌رسانند به اینجا که اگر سر را در آب فرو کند، روزه‌اش باطل است، اما اگر در آب شور یا در شربت یا شیر و امثال این‌ها باشد، روزه را باطل نمی‌کند.

این هم فرع دوم بود. ولی انصافاً اگر کسی بگوید روزه را باطل می‌کند، اگر بخواهد بین آب مطلق و آب مضاف فرق بگذارد و برای آب مضاف بگوید طوری نیست، اما آب مطلق اشکال دارد، این زور است و خیال نکنم کسی بتواند به مطلب جزم پیدا کند. اما نمی‌دانم چطور مرحوم سید در این فرع دوم به مطلب جزم پیدا کرده‌اند.

فرع سوم: می‌فرمایند: اگر منافذ را ببندد؛ درِ چشم را سفت ببندد، در دو گوش چیزی بگذارد، دهان را ببندد و بالاخره همه منافذ را ببندد و سر را زیر آب کند، این روزه را باطل می‌کند. می‌فرمایند: آن وقت‌ها یا این‌که یادشان نبوده و یا اصلاً این نبوده است. مثلاً دریانوردها گاهی یک ماه در دریا هستند و به قول مرحوم سید مثلاً اگر یک ظرفی روی سرش بگذارد و سرش در آن ظرف باشد، روزه را باطل نمی‌کند؛ زیرا ارتماس رأس نشده و اما اگر منافذ را ببندد و سر در آب کند، روزه باطل می‌شود.[5]

اگر باطل می‌شود، پس درِ چشم را ببندد یا نبندد، تفاوتی نمی‌کند؛ به هرحال باید چشم را ببندد و مواظب باشد آب در چشمش نرود. لذا در آنجا برای منافذ خصوصیتی قائل بودند و در اینجا خصوصیتی قائل نیستند و می‌گویند اگر درِ چشم ها و گوش‌ها و دهان را بستی و سر را زیر آب کردی، روزه باطل است و اما اگر کاسه مانندی روی سرت گذاشتی و زیر آب رفتی، روزه باطل نیست؛ برای این‌که ارتماس رأس صدق نمی‌کند، بلکه ارتماس کاسه صدق می‌کند. اما در آنجا که چشم را بسته باشد، ارتماس رأس صدق می‌کند، بنابراین روزه را باطل می‌کند.

در فرع بعد می‌فرمایند: اگر زیر آب بایستد، طوری نیست و اما اگر در آب برود، اشکال دارد. اگر نهر به اندازه‌ای است که وقتی داخل آن برود، پیدایش نیست، روزه را باطل می‌کند و اما اگر نهر معمولی باشد ولو این‌که آب به همه‌ی بدن او می‌رسد، اما روزه را باطل نمی‌کند و فرق است بین این‌که در آب برود، یا آب روی او ریخته شود. اگر آب روی او ریخته شد، طوری نیست و اما اگر در آب برود، اشکال دارد. بله صورتی که صب الماء به اندازه‌ای باشد که خیلی تند باشد و درحقیقت صدق کند که این زیر آب رفت، آن‌وقت اگر صدق کرد، باطل است.[6]

همه‌ی این‌ها دلیل و برهان و اطلاق روایت ندارد و همه معنای عرفی است. من می‌گویم اطلاق ندارد، مرحوم سید می‌گویند اطلاق دارد. نه من می‌توانم بر مرحوم سید تحمیل کنم و نه مرحوم سید می‌تواند بر من تحمیل کند. شما نفیا یا اثباتاً استحسان می‌کنید، من هم نفیاً یا اثباتاً استحسان می‌کنم. بله استحسان‌های مجتهد برای خودش و مقلدینش حجت است، اما استحسان‌های مجتهدی برای مجتهدین دیگر حجت نیست.

در فرع بعد می‌فرمایند: اگر سهواً زیر آب برود، طوری نیست. این زیاد اتفاق می‌افتد. مثلاً می‌داند که روزه است و می‌داند ارتماس روزه را باطل می‌کند، اما یادش نیست. حالا یا این‌که یادش رفته که سر زیر آب کردن روزه را باطل می‌کند و یا یادش رفته که روزه است. می‌فرمایند: در این صورت، به قاعده رفع؛ «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون»‌[7] و من جمله «رُفِعَ السَّهْوُ» طوری نیست. اما اگر سهو نیست و اضطرار و اکراه است، می‌فرمایند: اگر اکراه باشد، روزه‌اش باطل است، مثل این‌که او را مجبور کنند که شنا کند و او با اختیار خودش شنا می‌کند. می‌گویند: روزه‌اش باطل است؛ «رُفِعَ مَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ»[8] می‌گوید: شنا بکن، گناه ندارد، اما روزه باطل است؛ برای این‌که با اختیار بوده و خودت در آب رفته‌ای.[9]

قاعده اکراه هم همین است و فرق بین اکراه و اضطرار این است که در باب اضطرار، اختیار از انسان ساقط است؛ مثل این‌که او را بلند کنند و در آب بیندازند و اکراه آن است که خودش این کار را می‌کند، اما اگر نکند، او را می‌کشند. در باب اضطرار چون اختیار ساقط می‌شود، معلوم است که روزه‌اش صحیح است ولو یک ساعت هم او را در آب نگاه دارند، روزه اشکال ندارد؛ برای این‌که اختیاری در کار نبوده است. اما اگر اکراه باشد و فقط سر را زیر آب کند، روزه‌اش باطل است؛ برای این‌که اکراه بوده و با اختیار سرش را زیر آب کرده است. البته در هر دو گناه ندارد و «رُفِعَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْه»‌ [10] و «رُفِعَ مَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ» می‌گوید گناه نکرده‌اند و اما این‌که روزه باطل است یا نه، باید ببینیم اختیار دارند یا نه؛ اگر اختیار دارد، روزه‌اش باطل است و باید قضا به جا بیاورد، اما گناه نکرده و کفاره ندارد و اگر با اختیار نبوده، اضطرار است و روزه‌اش باطل نیست. آن‌وقت می‌گویند مثل آنجا است که او را در آب بیندازند و یا خودش در آب بیفتد؛ یعنی کنار نهر راه می‌رفت، پایش لیز خورد و در آب افتاد. می‌گویند: روزه این هم باطل نمی‌شود و اما اگر او را هُل دادند، باز طوری نیست؛ زیرا اختیار در کار نیست. اما اگر مجبورش کردند، در اینجا روزه باطل است، اما گناه نکرده است.

ای کاش مرحوم سید یک جمله هم گفته بودند که اگر جهلاً باشد، باز طوری نیست؛ برای این‌که در همه‌ی این‌ها به حدیث رفع تمسک می‌کنند و نمی‌دانم چرا «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» مظلوم واقع شده است. «رُفِعَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْه»‌ و ««رُفِعَ مَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ» را صحبت کرده‌اند و از «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» را صحبت نمی‌کنند و در آخر کار می‌فرمایند: اگر جهلاً ارتماس کرد، مثل آنجا است که علماً ارتماس کرده و روزه‌اش باطل است. پس اگر حدیث رفع کار می‌کند، در همه جا کار کند و اگر حدیث رفع کار نمی‌کند، در هیچ جا کار نکند اما بگوییم حدیث رفع در «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون»کار نمی‌کند اما در «رُفِعَ مَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ» کار می‌کند. لذا خوب بود که مرحوم سید در اینجا که اکراه و اضطراررا آورده‌اند، جهل را هم بیاورند و بگویند: اگر جاهل به حکم، یا جاهل به موضوع باشد، طوری نیست. مثلاً آب خیلی زلال بود و نمی‌دانست که آب گود است و خیال می‌کرد تا سینه‌ی او است و در آب رفت و اتفاقا گود بود و زیر آب رفت، می‌گویند روزه‌اش باطل است و جهل به موضوع است. در جهل به حکم هم نمی‌دانست ارتماس روزه را باطل می‌کند و می‌دانست که اگر برود، سرش زیر آب می‌رود و اما جهلا سر را زیر آب کرد،. می‌فرمایند: اگر جهل به حکم ،یا جهل به موضوع باشد، روزه باطل است و اما اگر مضطر یا مکره باشد، روزه باطل نیست.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo