< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الصوم

94/06/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: پنجم: دروغ بستن به خدا، پیامبر و ائمه‌ی طاهرین(علیهم السلام)/ فصل دوم: ما یمسک عنه الصائم (مفطرات روزه)/ کتاب الصوم
فرموده‌اند: «الخامس: تعمد الکذب علی الله تعالی أو رسوله أو الائمة صلوات الله علیهم، سواء کان متعلقا بامور الدین أو الدنیا...»؛[1]از چیزهایی که روزه را باطل می‌کند، دروغ گفتن و دروغ بستن به خدا و پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه طاهرین (علیهم السلام)، بعد هم دروغ بستن به فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) و همه انبیاء است. بعد هم دروغ بستن به مراجع و علما در احکام می‌آید.
مسأله‌ی امروز همان‌طور که در اکثر رساله‌ها آمده، این است که اگر کسی راجع به حکمی از احکام الله دروغی بگوید و به خدا، یا پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و یا به یکی از ائمه طاهرین (علیهم السلام) تهمتی بزند، روزه‌اش باطل است.
این مسأله‌، انصافاً مسأله‌ی مشکلی است. سه قول هم در مسأله‌ هست:
یکی مشهور در میان قدماء[2]است و آن همین است که مرحوم سید در عروه آورده‌اند.
یکی هم مشهور در میان متأخرین است که بزرگانی مثل محقق در شرایع[3] و علامه در تذکره[4] و امثال این‌ها‌ می‌گویند: دروغ بستن و دروغ گفتن درباره خدا و پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه طاهرین (علیهم السلام) گناه و تهمت است و گناهش خیلی بزرگ است، اما روزه را باطل نمی‌کند.
قول سوم، قول محشین بر عروه است که این‌ها‌ معمولاً حرف مرحوم سید را قبول نکرده‌اند، اما احتیاط وجوبی کرده‌اند و معمولاً می‌بینیم بزرگانی که حاشیه بر عروه دارند، این جمله مرحوم سید را که درست فتوا می‌دهند، همه زیر این جمله می‌گویند علی الأحوط، یعنی نتوانسته‌اند به جایی برسند و احتیاط کرده‌اند و معنایش این است که آن روزه را باید بگیرد و بعد هم قضا بگیرد. اما معلوم است که کفاره ندارد و بعد درباره کفارات صحبت می‌کنیم که کفاره روزه مربوط به چیزهای خاصی است؛ ممکن است روزه باطل باشد، قضا هم داشته باشد، اما کفاره نداشته باشد. این سه قول در مسأله‌ی هست و معلوم می‌شود که مسأله‌ی مشکل است.
قدماء تمسک کرده‌اند به روایاتی که تقریبا ده روایت است، که مرحوم صاحب وسائل این روایات را نقل می‌کنند و می‌خواهند بگویند که این ده روایت دلالت می‌کند بر این که تهمت زدن به خدا و پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه طاهرین (علیهم السلام) یا هر حکمی از احکام الله که برگردد به خدا، روزه‌اش باطل است. معنایش این نیست که می‌تواند روزه را بخورد، بلکه حتماً باید روزه را بگیرد که سابقاً اسمش را وجوب تأدبی گذاشتند و بعد هم این روزه را قضا کند.
متأخرین هم راجع به این ده روایت اشکال دارند و می‌فرمایند: دلالت این روایت‌ها‌ تام نیست. وقتی دلالت‌ها تام نباشد، نمی‌دانیم تعمّد کذب روزه را باطل می‌کند یا نه، آن‌وقت «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون»‌[5] می‌گوید نه.
این که بعضی گفته‌اند در اینجا اشتغال هست، اشتباه بزرگی کرده‌اند و اشتغال نیست، بلکه أقل و أکثر ارتباطی است. می‌دانیم مثلاً 5 چیز روزه را باطل می‌کند، خوردن و آشامیدن و نزدیکی و استمناء، اما نمی‌دانیم تهمت زدن به خدا روزه را باطل می‌کند یا نه؛ می‌دانیم گناه است و گناهش بزرگ است، اما نمی‌دانیم روزه را باطل می‌کند یا نه.
محشین بر عروه هم در این مسأله مانده‌اند؛ از یک طرف می‌بینند این روایت‌ها‌ نمی‌تواند مدرک باشد، از آن طرف می‌بینند قدماء این روایت‌ها‌ را نقل کرده‌اند و بر طبق آن فتوا داده‌اند و این روایت‌ها‌ را تام دانسته‌اند. اگر به راستی انسان دقت کند، محشین بر عروه باید بگویند برائت؛ برای این که روایت‌ها‌ را تام ندانسته‌اند و اشکال کرده‌اند، ولی نتوانسته‌اند از قول قدماء بگذرند و برای آنها سخت بوده، لذا به جای این که برائت بیاورند، احتیاط واجبی آورده‌اند.
حال چند تا از ده روایت بخوانیم و ببینیم چقدر دلالت دارد.
موثقه سماعه: «قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ كَذَبَ فِي رَمَضَانَ، فَقَالَ: قَدْ أَفْطَرَ وَ عَلَيْهِ قَضَاؤُهُ. فَقُلْتُ: فَمَا كَذِبَتُهُ؟ قَالَ: يَكْذِبُ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِه صَلَّی الله ُعَلَیْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّمَ.»[6]
دلالت و سند روایت خوب است و کم پیدا می‌شود که در این‌گونه روایت‌ها‌ که موثقه است بگویند سند خوب نیست، بلکه سند خوب است و دلالت هم خوب است.
صحیحه أبي بصير: «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ‌ الْكَذِبَةُ تَنْقُضُ الْوُضُوءَ وَ تُفَطِّرُ الصَّائِمَ‌ قَالَ: قُلْتُ: هَلَكْنَا قَالَ: لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا ذَلِكَ الْكَذِبُ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ[7]
ما دروغ می‌گوییم و اگر بخواهیم بگوییم که روزه‌ باطل است، آن‌وقت همه‌ی روزه‌ها باطل می‌شود و اگر بگوییم یکی از منقضات وضو این است که دروغ بگوید، «هَلَكْنَا»؛ یعنی خیلی برای ما سخت شده است. امام (علیه السلام) فرمود: آنطور که تو خیال کردی نیست.
اشکال مهمی که روایت دارد و این اشکال به سایر روایات سرایت می‌کند، این است که حضرت وضو را با روزه پیش هم گذاشته‌اند که همین‌طور که تهمت زدن به پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) روزه را باطل می‌کند، تهمت زدن به پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) وضو را هم باطل می‌کند. خواه ناخواه القای خصوصیت هم می‌توان کرد که بگوییم غسل را هم باطل می‌کند. اما این‌که‌ تهمت زدن به پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) یکی از احداث است و طهارت را از بین می‌برد، این را احدی نگفته است؛ نه قدماء گفته‌اند و نه متأخرین گفته‌اند. لذا این روایت، روایات دیگر را هم خدشه دار می‌کند. باید بگوییم: مراد از این نقضی که امام صادق (علیه السلام) فرموده‌اند، قبول است و صحت نیست. این‌که‌ مشهور است و شما روی منبر می‌فرمایید: روزه‌ی عوام و خواص و روزه‌ی اخص الخواص داریم و روزه‌ی صحیح آن است که از مفطراتی که در رساله‌ها هست، اجتناب کنیم. این روزه‌ی صحیح است و قضا و کفاره ندارد. روزه‌ی مقبول آن است که متقی باشد؛ لاأقل در وقت روزه گناه نکند؛ «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ».[8] روزه اخص‌الخواص آن است که دل هم روزه باشد؛ افکار فراوان و وسوسه‌ها و تخیل‌ها در ذهن و دل نیاید. بگوییم این روایت که وضو را با روزه پیش هم گذاشته و فرموده است: دروغ به خدا هر دو را باطل می‌کند، یعنی هر دو را ناقبول می‌کند، نه این‌که‌ هر دو را ناصحیح کند. بالاخره نمی‌شود گفت، اگر کسی در ماه مبارک رمضان تهمتی به خدا زد و وضو داشت، وضویش باطل است و مثل این است که محدث شده و باید وضو بگیرد. این را احدی از قدماء و متأخرین نگفته‌اند. یک ضرورت در دین است و مثلاً سنّی‌ها که می‌گویند خواب محدث نیست، می‌گویند: دروغ گفتن بر خدا و پیغمبر گناه است، اما ناقض نیست.
جمع بین این دو روایتی که خواندیم، این است که بگوییم تهمت زدن به خدا و ائمه طاهرین (علیهم السلام) گناهش بزرگ است و از دروغ گفتن عادی بزرگ‌تر است و تهمت زدن به دیگران به اندازه‌ای گناهش بزرگ است که مرحوم کلینی نقل می‌کنند در قیامت او را روی تلّ چرک و خون نگاه می‌دارند و باید جواب دهد. حالا چه رسد دروغ به خدا و پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه طاهرین (علیهم السلام) باشد، که گناه بزرگ است، اما از مبطلات نیست. آن‌وقت به قرینه‌ی آن، روایتی که فرمود روزه را باطل می‌کند، یعنی بطلان قبولی و نه بطلان صحتی. دلالت روایت حسابی خوب است و گفتم ده روایت در مسأله هست و چهار پنج روایتی که بر فساد دلالت می‌کند، هم سندش خوب است و هم دلالتش خوب است و یا صحیحه است، یا موثقه، چهار پنج روایت دیگر هم صحیح السند است، اما دلالتش، دلالت درستی نیست.
روایت این است: صحیحه أبي بصير: «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ‌ الْكَذِبَةُ تَنْقُضُ الْوُضُوءَ وَ تُفَطِّرُ الصَّائِمَ‌ قَالَ: قُلْتُ: هَلَكْنَا قَالَ: لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا ذَلِكَ الْكَذِبُ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
اگر جمله‌ی «تَنْقُضُ الْوُضُوءَ» از امام صادق (علیه السلام) نبود، روایت بهتر از موثقه بود و از روایات بسیار عالی است و دلالت می‌کرد بر این‌که‌ دروغ به خدا و پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه طاهرین (علیهم السلام) روزه را باطل می‌کند. اما این جمله که در کلام راوی هم نیست و در کلام خود امام صادق (علیه السلام) است و فرموده «تَنْقُضُ الْوُضُوءَ»، چه کنیم؟
صاحب جواهر می‌فرمایند: تفکیک کن. مرحوم آقای حکیم و مرحوم آقای خوئی هم این را می‌گویند که تفکیک کن و «تَنْقُضُ الْوُضُوءَ» را بر قبول حمل کن و «تُفَطِّرُ الصَّائِمَ» را بر بطلان حمل کن.
و این‌که‌ صحیح نیست. به جای این‌که‌ این‌طور بگوییم، سیاق را حفظ می‌کنیم و می‌گوییم: هر دو به قرینه‌ی «تَنْقُضُ الْوُضُوءَ» گناهش بزرگ است. «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ»، خدا این وضو را قبول ندارد و برو وضو بگیر، این روزه را هم قبول ندارد، قضایش را بگیر. العرف وفّق جمع بین دلیلین و این‌که‌ ما تفکیک کنیم.
مرحوم صاحب جواهر می‌فرمایند: ما نظیرش را داریم و مثال می‌زنند به غسل جمعه که به آن امر شده، به غسل جنابت هم امر شده و یجب الجنابة و الجمعة و یکی را حمل بر کراهت می‌کنیم و یکی را حمل بر وجوب. در تجبُ ممکن است کسی مثل صاحب معالم بگوید امر ظهور در وجوب ندارد و امر معنای عامی است که هم مستحب و هم واجب را می‌گیرد. گفتم این مسأله‌ای که مهم شده و مرحوم محقق در معتبر به روایت تمسک کرده‌اند و بالاخره مرحوم محقق می‌فرمایند: از این «تَنْقُضُ الْوُضُوءَ» پی می‌بریم که مراد قبول است، نه صحت.
متأخرین از یک طرف می‌بینند که اگر بگویند صحت، نمی‌شود و اگر بگویند فساد، مشکل است و لذا افتادند در توجیه کردن و گفته‌اند: در میان قدما شهرت هست، اما این شهرت مدرکی است و شیخ طوسی فرموده: و تدلّ علیه صحیحة ابی بصیر و راجع به «تَنْقُضُ الْوُضُوءَ» حرف نزده است و عجب اینجا است که قدماء این روایات را برای فساد نقل کرده‌اند، اما اشکال‌هایش را نقل نکرده‌اند.
صحیحه محمد بن مسلم: «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ الْغِيبَةُ تُفَطِّرُ الصَّائِمَ وَ عَلَيْهِ الْقَضَاءُ.»[9]
آن قضیه تنقض است و این سوال هم نیست، بلکه ابتکاری از خود امام باقر (علیه السلام) است.
مرحوم سید بن طاووس مرد وارسته‌ای بوده و اهل دل و اهل معرفت بوده است و با دعا و راز و نیاز سر و کار داشته است. ایشان در اقبال روایتی نقل می‌کند که روایت، مرسله نیست، بلکه مصححه است، برای این‌که‌ مرحوم سید بن طاوس روایت را قبول کرده است.
سید بن طاوس فی الاقبال: «رَأَيْتُه فِي أَصْلٍ مِنْ كُتُبِ أَصْحَابِنَا». این اصل، آن چهارصد کتاب است که اسمش را اصول اربعمأه می‌گذارند و چهارصد کتاب از طلبه‌ها بود و این طلبه‌ها مثل ما بودند و فرقش این است که همه چیز را فدای علم می‌کردند و ما علم را فدای همه چیز می‌کنیم و لذا آنها اصول اربعمأه درست کردند و ما را مستقل کردند و یکی از کتاب‌ها در دست سید بن طاوس بوده است و مرحوم مجلسی دوم نیز بعضی از کتاب‌ها را داشته‌اند، مرحوم کلینی هم داشته‌اند و این اصول اربعمأه پیش خیلی‌ها بوده، اما متأسفانه پیش ما نیست.
«قَالَ: رَأَيْتُ فِي أَصْلٍ مِنْ كُتُبِ أَصْحَابِنَا قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ‌: إِنَّ الْكَذِبَةَ لَتُفَطِّرُ الصَّائِمَ وَ النَّظْرَةَ بَعْدَ النَّظْرَةِ وَ الظُّلْمَ كُلَّهُ قَلِيلَهُ وَ كَثِيرَهُ.»[10]
حسابی لفظ «لَتُفَطِّرُ» آمده است، هم راجع به مطلق دروغ و غیبت و ظلم و امثال این‌ها و روایت مصححه است و مصححه به معنای این‌که‌ اصلی از اصول اربعمأه بوده که پیش مرحوم سید بن طاوس بوده و مرحوم سید بن طاوس در اقبال آورده و مرحوم صاحب وسائل هم از اقبال نقل می‌کند. همه‌ی این‌ها قرینه بر این است که این روایت‌ها دلالت می‌کند بر این‌که‌ روزه مقبول آن است که لاأقل در روزه گناه نشود. قرآن می‌گوید روزه قبول آن است که متقی باشد؛ نه در شب گناه کند و نه در روز و ملکه عدالت داشته باشد. همه‌ی این روایت‌ها این‌گونه است.
وقتی چنین باشد، روایتی که خواندیم که فقط مربوط به دروغ بر خدا بود، به قرینه‌ی این روایت‌ها حمل می‌کنیم بر قبول، نه صحت. متأخرین هم این را بلد بودند و کم و بیش همین‌طور فرموده‌اند و لذا بزرگانی مثل شهیدین و محققین و علامه در تذکره، حسابی فتوا داده‌اند که دروغ بر خدا و پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) روزه را باطل نمی‌کند. نوبت که به استفتاءات و رساله‌ها رسیده، نتوانسته‌اند به این جزمی حرف بزنند و احتیاط کرده‌اند.
لذا اگر مثل محشین بر عروه بترسید، باید احتیاط کنید و این روزه را بگیرد و قضای آن را هم بگیرد و اگر نترسید، حسابی فتوا دهید که دروغگو دشمن خداست و گناهش خیلی بزرگ است. این‌که‌ حتی در میان ما اهل علم شهرت بسزایی پیدا کرده و از موسی بن جعفر (علیه السلام) روایتی نقل می‌کنند که انصافاً کمرشکن است، ‌که‌ دروغگو را به صف محشر می‌آورند و اول سیخ داغش می‌کنند و یکی از سیخ‌های جهنم را می‌آورند و از سینه به پهلو و از پهلو به سینه و از کمر به کمر و بعد از این‌که‌ او را سیخ داغ کردند، آن‌وقت به جهنم می‌برند. گناه دروغ خیلی بزرگ است و دروغ بر خدا و پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) گناهش خیلی بزرگ است، اما روزه را باطل نمی‌کند. اما اگر بترسیم همان‌طوری که محشین بر عروه ترسیده‌اند و این ده بیست نفری که حاشیه زده‌اند، فتوا ندارند، ما هم باید احتیاط کنیم.
مرحوم سید به فساد روزه فتوا داده‌اند؛ چون وقتی عروه را می‌نوشته، در دردسر عجیبی گیر کرده بوده است؛ یعنی زمان احتیاط بوده است. می‌گویند: مرحوم صدر (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) که یکی از مراجع بزرگ بوده و با مرحوم سید رفیق بوده است، وقتی عروه‌ی مرحوم سید را دیده، با ایشان قهر کرده و گفته بود: تو جسور در فتوا دادن هستی و من با تو رفاقت نمی‌کنم. درحالی که بیچاره در عروه جسور نیست و مثل اینجا فتوا هم می‌دهد.
من خیال می‌کنم مرحوم سید این‌ها را گفته‌اند، شنیده‌اند و می‌دانند، اما ای کاش مرحوم سید هم مثل محشین بر عروه احتیاط می‌کردند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo