< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الصوم

94/06/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفاوت ریا و نفاق/ بررسی اشکال یکی از فضلا در باره مبنای ما در باره‌ی ریا/ کتاب الصوم
قبل از این‌که وارد بحث شوم، یکی از فضلا راجع به قصد قربت چیزی نوشته است که تذکرش برای همه خوب است. بحث ما درباره ریا این بود که آیا ریا مبطل نماز و روزه است یا نه؟ مشهور بلکه اجماع، بلکه ضرورت این بود که مبطل است. اگر ریا در تعبدیات آمد، عبادت را باطل می‌کند، نماز باشد یا روزه باشد.
اشکال ما این بود که در این‌که ریا برای عبادات و حتی توصلیات خیلی مضرّ است، شکی نیست و در این‌که عبادت فوق العاده بالا را بی‌ارزش می‌کند و قبول نشدن عبادت می‌شود، بلکه گناه بزرگی هم بر آن بار است، شکی نیست، اما آیا عبادت باطل است یا نه؟
گفته‌اند: عبادت باطل است و بطلان عبادت هم برای این است که قصد قربت ندارد؛ باید بگوید چهار رکعت نماز به جا می‌آورم قربة الی الله و این گفته: قربة لشیطان و یا قربت به کسی که می‌خواهد در مقابلش تظاهر کند. پس قصد قربت ندارد و وقتی قصد قربت نداشت، عبادت باطل است.
ما شبهه کردیم؛ برای این‌که در بطلانش و در گناهش و در پوچ بودنش و در این‌که گناه بزرگی است، شکی نیست به معنای این‌که همه فقها فرموده‌اند و معمولاً هم به آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَ الأذَی کَالَّذِی یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَ لاَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ»[1] تمسک کرده‌اند- البته روایت هم زیاد داریم- و گفته‌اند آیه دلالت دارد که اگر ریا آمد، هم عمل باطل است و هم گناهش در سرحد کفر است. شبهه این بود که منّ و أذی مثل ریا نیست؛ یعنی اجماع و ضرورتی که در آنجا هست، در اینجا برعکس است. اگر کسی پولی را به فقیری داد و بر سر او منت گذاشت و گفت اگر من نبودم تو را زندان کرده بودند و تو بیچاره شده بودی و من هستم که تو را رها کردم، یا زخم زبانی هم زد و پول را داد و گفت برو کار کن، چرا اینجا ایستادی؟ این مثل ریا نیست، اما معلوم است که گناهش بزرگ است و «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ»[2]. گفتم: ممکن است به قرینه‌ی «لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأذَى» ریا را هم همین‌طور معنا کنیم و بگوییم ریا عبادت را باطل نمی‌کند، بلکه گردوی حسابی را پوچ می‌کند. پروردگار عالم اعمال ریاکار را قبول نمی‌کند، مورد قبول خدا نیست. این عبادت صحیح است، اما مثل عبادت منّ و أذی است و همین‌طور که آن باطل نیست، این هم باطل نیست و همین طور که آن مقبول نیست، این هم مقبول نیست. به این قرینه، روایات دیگر را هم حمل بر قبول و ناقبول کردیم. اگر خلوص صد در صد باشد، علاوه بر این‌که صحیح است، قبول است، اما اگر ریا آمد مثل منّ و أذی است؛ یعنی صحیح است، اما قبول نیست. اگر کسی بتواند این حرف را بزند، به خاطر این‌که ریاکاری زیاد است و آدم بتواند اصلاً و ابدا ریا در کارش نباشد، خیلی مشکل است، حرف خوبی است.
مرحوم حاج شیخ (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) از مرحوم آقا سید محمد فشارکی نقل کرده بودند و آقا سید محمد فشارکی خیلی بالا بوده، هم علماً و هم عملاً و هم در سیر و سلوک خیلی بالا بوده و ایشان مدعی بوده که من می‌توانم بگویم ریا در کارم نیست؛ وقتی طلبه‌ها اشکال می‌کنند و من جواب می‌دهم، نمی‌دانم این خلوص صد در صد هست یا نه. یعنی یک شخصی مثل آقا سید محمد فشارکی باز شبهه کند، یا مثل بحرالعلوم که در اواخر فرموده بودند: می‌توانم ادعا کنم که ریا ندارم و این درخت رذالت را از دل کنده‌ام. خیلی مرد می‌خواهد.
معمولاً مردم حج و نماز و کارهایشان ریا است و در مجالس خود، تعریف‌های عجیب و غریبی از عباداتشان می‌کنند. اگر آدم بتواند این حرف را درست کند که عبادات عموم مردم که معمولاً ریا در آن هست، باطل نیست؛ به این‌ معنا که قضا داشته باشد، اما مقبول هم نیست؛ «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ»، خیلی خوب می‌شود. بگوییم ریا موجب بطلان نیست، بلکه سبب می‌شود که عبادت را ولو این‌که درخشندگی خاصی داشته باشد، کمرنگ کند. در روایات داریم که اعمال را که می‌آورند، مثل ماه درخشندگی دارد، اما پروردگار عالم همه را رد می‌کند و می‌گوید این عبادات‌ها از شریک است و هیچ عبادتی را از او قبول نمی‌کند. البته نمی‌گویند چرا نماز نخواندی، بلکه می‌گویند چرا ریا کردی و چرا نماز نخواندی و چرا ریا کردی، تفاوت دارد. اگر کسی بتواند این حرف را بزند، چیز خوبی است وگره‌هایی را باز می‌کند، ولی گفتن آن مشکل است؛ برای این‌که من ندیده‌ام کسی بگوید. اما حرفی که هست این است که ریا در میان مردم عام البلوا است و اگر ما بتوانیم عبادات مردم را تصحیح کنیم، به این‌معنا که به آنها بگوییم: قضا ندارد، اما به آنها بفهمانیم که عباداتی که در آن ریا باشد، مثل عبادات فاسق و فاجر است و خدا قبول نمی‌کند و در آیه‌ی «لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأذَى كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ»؛ که لفظ بطلان آمده، بگوییم: به قرینه‌ی منّ و أذی، «أی لایتقبل الله فی المنّ و الأذی و کذلک فی الریا».
بالاخره مرحوم سید در اینجا در بحث صوم چندین مرتبه فرموده‌اند: ریا عمل را باطل می‌کند، به این‌معنا که قضا دارد. حالا در باب صوم با اصل بگوییم کفاره ندارد، اما مرحوم سید این را هم قبول ندارد و می‌فرماید: اگر ریاکار شد، هم قضا دارد و هم کفاره دارد. در همین مثال عوامانه که شخصی نماز می‌خواند، دو نفر رسیدند و گفتند: به به! چه نماز زیبا و خوبی! نماز را شکست و گفت: روزه هم هستم. یعنی نمازم را تو می‌بینی و روزه هم هستم و بارک الله بگو. گفتم: بزرگان در خلوص لنگند و حتی مثلاً استاد بزرگوار ما [آیت الله العظمی بروجردی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)] دم مرگ گریه می‌کرد و یکی از آقایان تسلّی داد و گفت: آقا! الحمدلله عمر پربرکتی داشتید؛ هم مرجعیت و هم غیر مرجعیت و بالاخره عمر پربرکتی داشتید. گریه ایشان بیشتر شد و روایتی خواند که: «أَخْلِصِ‌ الْعَمَلَ‌ فَإِنَّ النَّاقِدَ بَصِيرٌ»[3]. نظیر این را سیر و سلوکی‌ها زیاد دارند و در این اواخر حضرت امام (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) که به ما نصیحت می‌کردند، شاید در سال، سه چهار مرتبه این آیه را می‌خواندند که: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى»[4]؛ قیام فقط برای خدا، چه در خلوت و چه در جلوت. و تاکید این آیه‌ی «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ» به اندازه‌ای است که بگو موعظه فقط من این است که خلوص داشته باشید، چه در خلوت و چه در جلوت.
همه‌ی این‌ها قرینه باشد بر این‌که «لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأذَى كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ»؛ یعنی روزه به واسطه‌ی ریا باطل نمی‌شود، اما گردوی پوچ و بی ارزش می‌شود. نتیجه هم این‌که اگر ریاکاری کرد، عبادتش باطل نمی‌شود. مثلاً اگر آقای حاجی آمده و هرکه بیاید تعریف خودش را بکند و وضع عبادات و کردار و گفتارش را بگوید و مرتب افتخار به اعمالش کند، اعمال باطل نمی‌شود. لذا اگر بتوانیم بگوییم، انصافاً حرف خوبی است. لذا این حرف من ولو احتمال هم باشد، حرف خوبی است؛ روی این حرف کار کنید و ببینید که آیا می‌شود برای آن پایه درست کنید. حرف خوبی است و حرفی است که نباید تسامح کنیم و باید جدی بگیریم. ریا امر خفی است و لذا در روایات داریم که ریا به اندازه‌ای خفی است که مثل این‌که مورچه است که در شب تار روی سنگ سیاه راه رود که نه جای پا دارد و نه می‌توان آن را دید.[5] ریا خیلی مخفی است و گریه‌ها و زاری‌ها به خاطر همین بوده است که سیر و سلوکی‌ها نمی‌دانستند ریشه‌ی رذالت ریا را از دل کنده‌اند یا نه. بنابراین چون مهم است، اگر کسی بتواند حرف مرا پایه دار کند، مطلب احتمالی در فقه بیاید و کم کم آن احتمال منجز شود به این که تسلّم اصحاب که گفتم مرحوم سید شاید در عروه بیش از پنجاه جا و در این باب صوم سه چهار جا با قاطعیت می‌فرماید ریا روزه را باطل می‌کند، مخدوش شود.
چیزی که این فاضل عزیز نوشته این است که قصد قربت با ریا تفاوت دارد و باید به این توجه کنیم. همین‌طور که همه بزرگان گفته‌اند، اصلاً امتثال در تعبدیات یک امر عقلی است. مرحوم آخوند (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) در کفایه چند جا این را دارند و از مرحوم شیخ انصاری گرفته‌اند، این‌که انسان باید بگوید نماز می‌خوانم قربة الی الله، شرعی نیست، بلکه عقلی است؛ برای این‌که قصد قربت درج در ماهیت عمل تعبدی شده است. قصد قربت درج در عمل شده و امر عقلی هم است و اگر روایت و آیه هم داریم، ارشاد است. «وَ لا نَعْبُدُ إِلا إِيَّاهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ»[6] ارشاد عقل است و عقل ما می‌گوید که تعبدی یعنی امتثال و امتثال یعنی قصد قربت.
این قصد قربت منقسم می‌شود به چند قسم: یکی این‌که عمل را می‌آورد برای خدا، قربة الی الله و یکی عمل را برای تظاهر می‌آورد و این نفاق می‌شود. یکی هم عمل را می‌آورد قربة الی الله و اما برای مردم هم هست و شریک قرار می‌دهد. معنای ریا این است. فاضلی که برای من نوشته، قصد قربت و ریا را خلط کرده‌اند و این هم اشتباه است و خیلی از بزرگان این خلط را کرده‌اند. قصدی که با قربت نباشد، غیر از ریا است؛ برای این‌که معنای تعبدی که قصد قربت می‌خواهد، این است که برای خدا بیاوریم. اگر فقط شد، خلوص می‌گویند و اگر فقط نشد، به آن ریا می‌گویند؛ یعنی به راستی کسانی که ریاکار هستند، برای مردم نمی‌آورند، بلکه برای خدا می‌آورند، اما می‌خواهند مردم هم ببینند و تعریف خودشان را هم می‌کنند و ریاکاری و خودنمایی هم می‌کنند. در مقابلش صورت دیگری هم هست که اصلاً آدم لاابالی است و خیلی از ما در تملق‌ها و چاپلوسی‌هایمان قبول نداریم و می‌گوییم: گاهی به عنوان تظاهر نماز می‌خواند. این اصلاً قصد قربت ندارد و ریا هم ندارد، بلکه تظاهر و نفاق دارد. معنای نفاق یعنی آوردن عمل درحالی که می‌نماید برای خداست، اما برای خدا نیامده است. ریا آن است که عمل را به راستی قربة الی الله می‌آورد، اما دیگری را هم در عبادتش شریک می‌کند. آنجا که شریک قرار دهد، به آن ریا می‌گوییم و آنجا که اصلاً خدا در کار نباشد، نفاق و تظاهر می‌شود و آنجا که صد در صد خدا باشد، خلوص می‌شود. از همین جهت سفارش شده که نماز شبتان را در خانه و مخفی بخوانید که حتی شبهاتی جلو نیاید. لذا باب ریا، یعنی شریک قرار دادن؛ یعنی عبادت را برای خدا و برای مردم می‌آورد. اما اگر فقط برای مردم باشد، تظاهر و نفاق است و اصلاً از بحث ما بیرون است و آنجا که می‌گویند: قصد قربت یک امر تعبدی نیست، بلکه امر عقلی است، می‌گویند وقتی می‌خواهد نماز بخواند، تعبدی است و قصد امتثال است و قصد امتثال یعنی صد در صد برای خدا آوردن. در جای دیگر می‌فرمایند اگر در قصد امتثال، ریا آمد، یعنی غیر خدا کسی دیگر را در عبادت دخالت داد، این ریا می‌شود.
باز فقها می‌فرمایند: کسی که اصلاً نیت نمی‌کند، اگر توصلی باشد، ذات عمل تحقق پیدا می‌کند؛ زیرا امتثال نمی‌خواهد و اما اگر امتثال بخواهد، باطل می‌شود. باطل بودنش به خاطر این‌ است که قصد قربت نیامده است، باطل بودنش برای این‌ است که تظاهر و نفاق بوده است. در باب ریا این‌طور نیست و ریا این است که به راستی برای خدا می‌آورد، اما تعریف خودش را هم می‌کند و این‌که درروایات آمده ریا خیلی خفی است و مواظب باشید شیطان از راه ریا نیاید، به خاطر همین است. روایت عجیبی است که کسی را به صف محشر می‌آورند و می‌پرسند چه کاره بودی؟ می‌گوید طلبه بودم. می‌گویند بله، اما فی سبیل الله نبود. یا می‌گوید: جبهه رفتم. آن‌وقت می‌گویند بله اما فی سبیل الله نبود. یا می‌پرسند چه کاره بودی؟ می‌گوید خدمت به خلق خدا. آن‌وقت می‌گویند بله، اما فی سبیل الله نبوده است. همه این‌ها جهنمی می‌شود. این‌ها تظاهر است و بطلان عمل به خاطر نبودن قربة الی الله است. اما آوردن عمل قربة الی الله و علاوه بر قربة الی الله، قربة برای کسی که عمل را به او نشان می‌دهد و یا برای او می‌گوید، این شرک است. لذا در روایات ما شریک آمده است. یا این‌که عمل را به جا می‌آورد، اما ریایی است و پروردگار عالم می‌گوید من شریک خوبی هستم و عمل برای او باشد و من نمی‌خواهم. یعنی در ریا شریک قرار می‌دهد و در قصد ناامتثال، نفاق نشان می‌دهد. فرق است بین ریا و نفاق. نفاق آنجا است که قصد قربت نباشد و ریا آنجا است که قصد قربت باشد، قصد نشان دادن به دیگری هم باشد.
پس جواب این شبهه‌ای که این فاضل فرموده‌اند این است که ریا را با نفاق خلط کرده‌اند و گفته‌اند: این‌که فقها ریا را نیاورده‌اند و در مبطلات نماز و روزه شمارش نکرده‌اند و گفته‌اند: از مفطرات خوردن و آشامیدن است، اما نگفته‌اند اولش ریا است، برای این‌ است که در آنجا گفته‌اند که نیت قربت می‌خواهد. جواب این است که آنجا راجع به خلوص و نیت قربت و نیت امتثال است و در مقابلش تظاهر و نفاق است و در مقابلش ریا نیست و ریا چیز مستقلی در مقابل تظاهر و نفاق است، هرکجا نفاق و تظاهر است و هرکجا خدا نیست، عمل باطل است و عقلاً باطل است؛ برای این‌که قصد امتثال جزء ماهیت و حقیقت است.
مرحوم سید در همه جا، من جمله در اول روزه راجع به نیت در ده بیست مسأله صحبت کردند و ایشان در آنجا اسم ریا و امثال این‌ها را نیاوردند و آنچه در آن ده بیست مسأله‌ی اول صوم بود، همه مربوط به نیت بود. یجب فیه النیة و نیت را به امتثال معنا کردند و امتثال را معنا کردند به این‌که می‌گوید نماز می‌خوانم قربة الی الله. مسأله در این دو سه روز راجع به ریا است؛ یعنی قصد قربت هست، اما علاوه بر قصد قربت، قصد دیگران هم هست و خیال می‌کند عبادت صحیح است و خیال می‌کند به راستی برای خدا آمده است و پرده‌ها که عقب رود، می‌بیند برای خدا نبوده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo