< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الصوم

94/06/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی صور مختلف روزه‌ی یوم الشک /مسأله 17/ فصل اول: نیت/ کتاب الصوم
در مسأله‌ی 17 فرموده‌ا‌ند[1]: «صوم یوم الشک یتصور علی وجوه:»؛ می‌فرمایند: آن روزه‌ی یوم الشکی که دیروز درباره‌اش صحبت کردیم، به اقسامی منقسم می‌شود.
«الاول: أن یصوم علی أنه من شعبان، و هذا لا اشکال فیه سواء نواه ندبا أو بنیة ما علیه من القضاء أو النذر أو نحو ذلک»؛ یعنی نمی‌داند ماه رمضان شده یا نه و به عنوان آخر ماه شعبان روزه می‌گیرد. حالا نیتش گاهی آخر شعبان است و گاهی روزه‌ی قضا دارد و نیت روزه قضا می‌کند و گاهی روزه‌ی استیجاری قبول کرده و آن روزه را می‌گیرد و هرچه باشد، بالاخره نیت روزه‌ی ماه رمضان نمی‌کند. می‌فرمایند: معلوم است که این صورت اشکال ندارد. حتی می‌فرمایند: اگر بعد معلوم شد ماه رمضان بوده، روزه‌اش صحیح است؛ قبل از ظهر معلوم شود، یا بعد از ظهر معلوم شود و این روزه‌ای که قصد کرده، به روزه‌ی ماه مبارک رمضان مبدّل می‌شود.
این یک صورت است که می‌فرمایند: این اشکال ندارد و همه فقها گفته‌اند، روایات فراوانی هم درباره‌ی آن هست و بالاخره پروردگار عالم روزه‌ی غیر ماه رمضان را به عنوان روزه ماه مبارک رمضان قبول می‌کند؛ یعنی یک تبدیل تعبدی است. همین‌طور که مرحوم سید می‌فرمایند و سابقاً مباحثه کردیم و روایات فراوانی هم دارد و به قول ایشان اشکالی در این صورت نیست ولو نیت رمضان هم نکرده، اما پروردگار عالم این روزه را به عنوان ماه رمضان قبول می‌کند و این یک تعبد است. مثلاً نیت روزه‌ی استیجاری کرده و رمضان می‌شود و یا نیت شعبان کرده و رمضان می‌شود، هر نیتی کرده باشد، پروردگار عالم نظیر تقبل ناقص به جای کامل، این را هم تقبل شیء به جای شیء دیگر می‌کند. این صورت بلااشکال است و کسی در این باره اشکال نکرده، روایات فراوانی هم در مسأله داریم و حتی مثلاً می‌توان گفت یک ضرورت در فقه است.
پس صورت اول این شد که: «أن یصوم علی أنه من شعبان، و هذا لا اشکال فیه سواء نواه ندبا أو بنیة ما علیه من القضاء أو النذر أو نحو ذلک»
این صورت در مقابل این است که نیت رمضان کند. در من شعبان، یک بار به راستی نیت آخر شعبان می‌کند و استصحاب می‌گوید ماه شعبان بوده و الان روزه‌ی شعبان است. مرحوم سید من شعبان را معنا می‌کند و می‌فرماید: «و هذا لا اشکال فیه سواء نواه ندبا أو بنیة ما علیه من القضاء أو النذر أو نحو ذلک»؛ یعنی نیت آخر شعبان باشد، یا روزه‌ی قضا دارد و نیت روزه‌ی قضا کرده و یا روزه‌ی نذری کرده است، یا این‌که روزه‌ی استیجاری به ذمّه اوست و نیت روزه‌ی استیجاری کرده است.
بعد می‌فرمایند: «و لو انکشف بعد ذلک أنّه کان من رمضان أجزأ عنه و حسب کذلک»؛ یعنی اگر یوم الشک برگشت و یوم الرمضان شد؛ یعنی ماه را دیدند و در پیش حاکم شرع اثبات شد، می‌فرمایند: این روزه‌ی رمضان درست است. این نیت نکرده، اما پروردگار عالم این روزه را به عنوان ماه رمضان قبول می‌کند. فرقی هم نمی‌کند قبل از ظهر متوجه شود، یا بعد از ظهر متوجه شود. البته با قواعد نمی‌توان درست کرد، بلکه باید بگوییم یک تعبد است و روایات فراوانی درباره‌اش داریم و مثل آنجا که تقبل ناقص به جای کامل است، در اینجا نیز چنین است.
«الثانی: أن یصومه بنیة أنه من رمضان، والأقوی بطلانه وإن صادف الواقع
نمی‌داند ماه رمضان است یا نه و به نیت ماه رمضان نیت می‌کند. می‌فرمایند: «والأقوی بطلانه». که دیروز مرحوم سیّد بطلان را قبول کردند و فرمودند: اگر روزه‌ی آخر شعبان که استصحاب می‌گوید آخر شعبان است، به نیت رمضان به جا آورد، روزه‌اش باطل است. قاعده هم می‌گوید روزه باطل است؛ برای این‌که نیت رمضان کرده و استصحاب می‌گوید باید نیت شعبان کنی.
اما حرفی که هست این است که این که «روزه باطل است ولو ماه مبارک رمضان هم باشد»، به قاعده‌ی «ما صَدَر، وقع فی محله و ما وقع وقع فی محله»، خدا روزه‌ی ماه رمضان از من می‌خواست و من هم نیت ماه رمضان کردم و روزه‌ی رمضان گرفتم، پس باید بگوییم: صحیح است واما ایشان می‌فرمایند باطل است؛ «والأقوی بطلانه وإن صادف الواقع»؛ اقوی این است که روزه‌اش باطل است ولو این‌که به راستی ماه رمضان شده است. جهل مرکب بود و ماه دیده نشده بود و استصحاب می‌گفت ماه شعبان است و این اهمیت به استصحاب نداد و نیت رمضان کرد و بعد هم قبل از ظهر ماه را دیدند. می‌فرمایند: این روزه باطل است. نیت مطابق واقع شده و واقعا هم ماه رمضان بوده، اما باز روزه باطل است.
در بحث دیروز می‌گفتیم: این درحالی که نمی‌داند ماه رمضان است یا نه، چطور می‌تواند نیت رمضان کند؟ پس روایاتی که می‌گوید صحیح است، این روایات از نظر ثبوتی اشکال دارد. مگر این‌که روایاتی که دلالت بر صحت می‌کند ببریم در تعلیق مَنوی و بگوییم: معنای این‌که امام (‌علیه السلام) فرموده روزه صحیح است، این است که اگر نیت احتمالی کند و بگوید: اگر ماه رمضان است، به نیت ماه رمضان و اگر ماه رمضان نیست، به نیت شعبان باشد، صحیح است. برای این‌که در روایاتی که دیروز خواندیم امام (‌علیه السلام) فرموده‌ا‌ند: نیت رمضان کردی و ماه رمضان هم شده و درست بوده، «وُفِّقْتَ لَهُ»؛[2]، توفیق پیدا کردی و آنچه نیت کردی، مطابق با واقع شد و واقعاً ماه رمضان بود و تو هم نیت ماه رمضان کردی. روایات صحیح این را می‌گوید و اشکالی که ما داشتیم این بود که می‌گفتیم: آیا این را ثبوتاً مثل صورت اول می‌توانیم درست کنیم و بگوییم تعبّد است و روایت است و روایت می‌فرماید: صحیح است؟ که می‌گفتم روایات باب 5 از ابواب وجوب صوم دلالت بر این صحت می‌کند و این روایات صحیح السند و ظاهرالدلاله است. حالا بگوییم صحیح است، نیت ماه رمضان کرده و ماه رمضان هم شده و صحیح است. اگر بتوانید اشکال مرا جواب دهید، باید بگوییم والأقوی هو الصحة، برای این‌که روایاتی که دلالت بر فساد می‌کرد به قرینه روایت محمد بن حکیم که دیروز خواندیم، روایات را حمل بر تقیه کردیم.
ما یک دسته روایات داشتیم که می‌گفت اگر کسی آخر شعبان به نیت رمضان روزه بگیرد، روزه‌اش باطل است و آخر شعبان باید روزه را بخورد. گفتم عامه به این حرف اتفاق دارند؛ لذا روایاتی که می‌گوید باید روزه‌اش را بخورد و نمی‌تواند به عنوان رمضان بگیرد، این روایات با حرف عامه جور در می‌آید و لذا روایات بطلان را حمل بر تقیه می‌کنیم. روایت محمد بن حکیم[3]هم همین را می‌گفت، سوال کرد از روزه‌ی یوم الشک و گفت: عامه می‌گویند درست نیست، فرمود‌ند: آنها دروغ می‌گویند؛ برای این‌که روزه‌ی ماه رمضان می‌خواسته و روزه‌ی ماه رمضان شده است. لذا روایاتی که می‌گفت روزه باطل است که این حرف مرحوم سید هم است، حمل بر تقیه کردیم و در روایات بطلان هم، اشکالمان این بود که اگر بخواهیم بگوییم «والأقوی بطلانه»، آن‌وقت این چطور می‌تواند جزم به نیت کند؟ نمی‌داند ماه رمضان است یا نه، جزم کند که ماه رمضان است. نظیر این‌که می‌بیند زید است، تجزماً بگوید که این عمر است. استصحاب می‌گوید ماه شعبان است و بگوییم اسلام می‌گوید یقین کن ماه رمضان است و به نیت ماه رمضان که به جا آوردی، درست است. لذا در این صورت دوم مرحوم سید اگر بتوانید جواب مرا بدهید، باید بگوییم الأقوی هو الصحة. برای این‌که دو دسته روایت داریم و یک دسته می‌گوید صحیح است و یک دسته روایت می‌گوید باطل است و روایات باطل موافق با عامه است و روایت محمد بن حکیم را شاهد جمع گرفتیم و گفتیم روایت محمد بن حکیم شاهد جمع است برای این‌که حضرت فرموده‌ا‌ند روزه صحیح است و نیت تو موافق با واقع درآمده است. گفت عامه می‌گویند روزه باطل است و حضرت فرموده‌ا‌ند عامه دروغ می‌گویند. لذا می‌شود «والأقوی هو الصحة».
اما حرف در این است که چطور مقام ثبوتش را درست کنیم؟ مقام ثبوتش این است که به عنوان ماه مبارک رمضان روزه گرفته، درحالی که می‌داند ماه رمضان نیست، یا لاأقل نمی‌داند ماه رمضان است یا نه و جزماً بگوید ماه رمضان است. لذا شک دارد ماه رمضان ست یا نه و جزماً بگوید ماه رمضان است. روایاتی که دیروز خواندیم و می‌گفت صحیح است، این روایت‌ها صحیح السند و ظاهرالدلاله است و بعضی از آنها حسابی دلالت داشت و مورد فتوای بعضی از بزرگان هم است که اگر شک دارد ماه رمضان است یا نه، به نیت مافی الذمّه و نیت ماه شعبان نیت کند، آن‌وقت مقام ثبوتش ممکن است، اما به نیت ماه رمضان نیت کند، این مقام ثبوتش محال است. وقتی محال باشد، روایات فساد که حرف عامه بود را درست کردیم و گفتیم‌: مراد از روایات صحیح این است که مافی الذمّه است. می‌گوید ما روزه می‌گیریم و اگر شعبان باشد، برای شعبان و اگر ماه رمضان بود، برای ماه رمضان باشد. اسم این را تعلیق در مَنوی می‌گذاریم. معمولاً همه ما در حرم حضرت رضا (‌علیه السلام) بیکاریم نشستیم و می‌گوییم یک شبانه روز نماز بخوانیم و اگر نماز به ذمّه ما است، نمازها برای آن باشد و اگر نماز به ذمّه ما نیست، نماز «الصَّلَاةُ قُرْبَانُ‌ كُلِ‌ تَقِيٍ‌»[4] باشد.
عوام مردم از این کارها زیاد می‌کنند. مثلاً پدرش را دوست دارد و درحالی که پدرش نماز می‌خوانده، اما برای پدرش یک عمر نماز اجاره می‌کند. می‌گوید اگر نماز به ذمّه‌اش است، به جای آن و اگر نماز به ذمّه اش نیست، ثوابش برای پدرم باشد. اگر بتوانیم این را درست کنیم، برمی‌گردد به مورد سوم و لذا در این مورد دوم مرحوم سید، چون در مقام ثبوتی آن اشکال داریم، اگر این مقام ثبوتی را درست کنید، پس باید بگویم الأقوی هو الصحة. و اما در مقام ثبوت گیریم، پس سالبه به انتفاع موضوع می‌شود. فرع دوم این بود: «أن یصومه بنیة أنه من رمضان، والأقوی بطلانه وإن صادف الواقع»؛ یوم الشک را به نیت رمضان روزه بگیرد. به مرحوم سید می‌گوییم ممکن نیست.
«الثالث : أن یصومه علی أنه إن کان من شعبان کان ندباً أو قضاءً مثلاً، وإن کان من رمضان کان واجباً، والأقوی بطلانه أیضاً»؛ جزم در نیت نمی‌کند و همین‌طور که شک در منوی دارد، به عنوان شک، نیت می‌کند و می‌گوید: اگر ماه رمضان است، روزه‌ی ماه رمضان و اگر ماه شعبان است، روزه‌ی آخر شعبان باشد.
می‌گویند این هم باطل است،. اما ظاهراً وجهی برای بطلان ندارد، مگر این‌که کسی بگوید تردید در نیت است و تعلیق و تردید در انشاء محال است. که در اصول ما هم مشهور همین است که تعلیق در انشاء محال است؛ برای این‌که انشاء از ایجادیات است و وقتی از ایجادیات باشد، تعلیق بردار نیست. پس تعلیق در انشاء محال است و در اینجا مرحوم سید فرموده‌ا‌ند باطل است، یعنی نمی‌تواند نیت جزمی کند؛ برای این‌که تردید در نیت با نیت جزمی سازگار نیست.
اما اگرکسی بگوید: تردید در نیت و تعلیق در انشاء یک امر اعتباری است و قیاس کردن مقام اعتبار به مقام تکوین غلط است، وجهی برای بطلان ندارد. ما در اصول می‌گوییم: این‌که مشهور شده تعلیق در انشاء محال است، ما می‌گوییم تعلیق در انشاء محال نیست و اقوی دلیل شیء، وقوع شیء است و در میان مردم فراوان است و حتی مثلاً به پسرش می‌گوید اگر نمره بیست آوردی، من یک خانه برایت می‌خرم. اگر مادرت از دست تو راضی باشد و بگوید از دستت راضی هستم، تو را به مشهد می‌برم. همه‌ی اینها تعلیق در انشاء است و این‌که بزرگان فرموده‌ا‌ند: تعلیق در انشاء محال است و تکوین را به تشریع و مقام تشریع قیاس کرده‌اند، وجهی ندارد. مقام انشاء یک امر قراردادی است. همین‌طور که ما فراوان با هم قرارداد می‌کنیم، در شرایطمان و در معاملاتمان و در همه عقودمان تعلیق وجود دارد، تعلیق در مقام انشاء هم مانعی ندارد. تعلیق در تکوین محال است، یعنی بگوییم این زید یا هست و یا نیست. یک دفعه خبر می‌دهیم و نمی‌دانیم هست یا نیست و می‌گوییم: نمی‌دانم زید هست یا نیست. اما یک دفعه انشاء می‌کنیم و می‌گویم: زید یا هست یا نیست، مثل این‌که بگوید: این خانه‌ام را یا می‌فروشم یا نمی‌فروشم. گفته‌اند: اینها تعلیق در انشاء است و محال است. چنانکه تعلیق در تکوین محال است، در انشاء هم محال است. ما می‌گوییم تعلیق در تکوین محال است؛ برای این‌که نمی‌شود امر وجودی در خارج باشد یا نباشد، اما به نحو تردید بگوییم یا هست یا نیست که اسمش را فرد مردد می‌گذارند و می‌گویند فرد مردد وجود خارجی ندارد. بنابراین مرحوم سید وجه سوم را بردند روی تعلیق در انشاء و تعلیق در انشاء را می‌گویند ممکن نیست و به جای این‌که بگویند ممکن نیست، می‌گویند روزه باطل است.
«الرابع: أن یصومه بنیّة القربة المطلقة بقصد ما فی الذمة، و کان فی ذهنه أنّه إمّا من رمضان أو غیره، بأن یکون التردید فی المنوی لا فی نیّته، فالأقوی صحّته».[5]
می‌گوییم این همان فرع سوم است. اگر کسی تعلیق در انشاء را محال بداند، باید بگوید: کارهای مردم و حرف‌های مردم و انشاءات مردم که فراوان است، تعلیق در منوی است و تعلیق در مُنشأ است و تعلیق در منشأ طوری نیست. لذا ای کاش مرحوم سید مورد سوم را نگفته بودند و چهارم را فرموده بودند و تفسیر کرده بودند که تعلیق در انشاء نمی‌شود و تعلیق در مُنشأ می‌شود. پس بنابراین اگر این‌طور نیت کند و بگوید اگر ماه رمضان است، روزه‌ی رمضان و اگر ماه شعبان بود، روزه‌ی ماه شعبان باشد، صحیح است.
خلاصه حرف این‌طور شد که صورت اول بلااشکال است و درصورت دوم اگر بتوانید اشکال مرا جواب دهید که چطور می‌تواند جزم به رمضان کند، درحالی که نمی‌داند رمضان است یا نه، وگرنه بگوییم باطل است به خاطر این‌که سالبه به انتفاع موضوع است و سومی را هم بگوییم سالبه به انتفاع موضوع است و چهارم بلااشکال است. پس این کار مردم که ما در رساله‌ها کار دستشان می‌دهیم و می‌گوییم اگر روزه گرفتی به نیت رمضان، روزه‌ات باطل است؛ می‌گوییم این درست نیست، بلکه کار مردم درست است. مردم روزه می‌گیرند، به این عنوان که اگر ماه رمضان شد روزه‌ی رمضان و اگر ماه شعبان باشد روزه‌ی ماه شعبان باشد. حالا اسمش را تعلیق در منوی یا تعلیق در نیت بگذارید و تعلیق در نیت در امور اعتباری جایز است.
البته اگر بخواهیم مسأله بلااشکال باشد و مطابق همه اقوال باشد، باید بگوییم این مسأله دو صورت دارد: یک صورت این‌که قصد می‌کند ماه شعبان را که روزه‌اش مطلقا درست است و یک قسمت هم قصد می‌کند تردید در نیت و تعلیق در منوی را و می‌گوید اگر ماه رمضان است، روزه‌ی ماه رمضان و اگر ماه شعبان است، روزه‌ی ماه شعبان باشد؛ یعنی اگر ماه شعبان است، روزه‌ی مستحبی و اگر ماه رمضان است، روزه‌ی ما برای ماه رمضان باشد. بس بگوییم صحیح است و این چهار قسم مرحوم سید، به دو قسم برمی‌گردد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo