< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الصوم

94/02/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسأله 1: قصد و نیت اوصاف و عوارض شخصیه در روزه شرط نیست/ فصل اول: نیت/ کتاب الصوم
مرحوم سید رضوان‌ ‌الله ‌تعالی ‌علیه تقریباً بیست مسأله در نیت دارند. مسأله‌ی اولش این است: «لایشترط التعرض للأداء والقضاء ولاالوجوب والندب ولا سائرالأوصاف الشخصیة، بل لو نوی شیئاً منها فی محلَّ الآخر صحّ»[1]
مرحوم سید در اینجا راجع به یک مطلب مهم، سه مسأله پشت سر هم متذکر شده‌اند و آن این است که قصد عنوان شرط است، اما قصد خصوصیات شرط نیست. لذا اگر خصوصیات آورده نشد و یا جابه جا آورده شد، اشکال ندارد، اما قصد عنوان در هر تکلیفی باید باشد. این نظیر فصل و عوارض مشخصه است، گرچه تشبیه هم تشبیه غلطی است، برای این‌که ما اگر بخواهیم فقه را با فلسفه مخلوط کنیم، جور در نمی‌آید، اما از نظر اسمی و تقریب به ذهن خوب است. زید در خارج یک جنس به نام حیوان و یک فصل به نام انسان دارد و عوارض مشخصه‌ای به نام خصوصیات رنگی و قدی و محلی و امثال اینها دارد. زید اگر بخواهد در خارج موجود شود، باید جنس و فصل باشد، اما عوارض مشخصه لازمه وجودش نیست. گاهی پیر است، گاهی جوان است و گاهی نوجوان است؛ گاهی زیبا است و گاهی نازیبا است و این‌ها مربوط به خصوصیات زیدیت است، نه مربوط به اصل وجودِ جنس و فصل.
در تکلیف و در مأموربه هم همین‌طور است. مثلاً نماز یک جنس دارد، به نام صلاة و یک عنوان دارد، به نام مثلاً نماز ظهر و عصر، و یک عوارض مشخصه دارد که این نماز را در مسجد بخوان، با حضور قلب و مؤدب بخوان و بعد از آن تعقیب بخوان. آن نماز، جنس است و باید در خارج متحقق شود. فصل و عنوان هم مثلاً نماز مغرب است. آن کیفیاتی هم که دارد عوارض مشخصه آن است. اگر بخواهد نماز موجود شود، باید اصل صلاة موجود شود، به این معنا که نیت نماز داشته باشد، نوع هم باید مشخص شود، مثلاً صلاة صبح و آن عوارض مشخصه هم چون لازمه‌ی وجود نیست، خواه نیت کند یا نیت نکند، در خارج موجود می‌شود و علاوه بر این‌که قهراً در خارج موجود می‌شود، ربطی هم به مکلف به و مأموربه ندارد.
لذا می‌توانیم یک قاعده کلی بگوییم و ای کاش مرحوم سید در مسأله‌ی اول و دوم و سوم، ما را راحت کرده بودند و یک قاعده‌ی کلی گفته بودند؛ همین‌طور که در ضمن این سه مسأله، دو سه مرتبه فرموده‌اند: قصد عنوان، مثل قصد اصل روزه لازم است، اما قصد عوارض مشخصه لازم نیست؛ برای این‌که خودش می‌آید و در مکلف به و مأمور به هم دخالت ندارد. لذا این قاعده را در مسأله‌ی اول در ضمن بحث می‌فرمایند، اما مثال‌هایی که می‌زنند، مربوط به عنوان است، نه مربوط به خصوصیات و این از عجائب است. به ادا و قضا مثال می‌زنند. اما اگر بخواهند به عوارض مشخصه مثال بزنند، خوب است مثال برنند به این‌که در روز بیست و یکم ماه رمضان نیت کند یا نکند، حتی اگر اشتباه هم بکند و خیال کند بیستم ماه رمضان است، روزه اش صحیح است. اما ایشان می‌فرمایند: اگر قصد عنوان باشد، لازم است و اگر قصد خصوصیات باشد، لازم نیست. اما مثـالی می‌زنند که در این مثال گم می‌شویم. اگر فرموده بودند: «لایشترط التعرض للخصوصیات» خوب بود، اما به جای خصوصیات می‌گویند: «لایشترط التعرض للأداء والقضاء ولاالوجوب والندب» و همه‌ی این‌ها از عناوین است و از خصوصیات نیست.
اگر کسی بخواهد نماز نافله‌ی صبح بخواند، هیچ فرقی بین نافله‌ی صبح و اصل وجوب نماز نیست؛ نماز واجب صبح دو رکعت است، نافله هم دو رکعت است و هیچ تفاوتی ندارد. تفاوتش به این است که اگر بخواهد تحقق خارجی پیدا کند، باید نیت وجوب یا نیت استحباب کند؛ اگر نیت وجوب کند، صلاة فریضه می‌شود و اگر نیت استحباب کند، نافله می‌شود. در اداء و قضاء هم همین‌طور است، کسی که می‌خواهد نماز بخواند، اگر بخواهد نمازهای قضا را بخواند، باید نیت کند، اگر هم بخواهد نمازهای ادا بخواند، باید نیت کند و اگر همین‌طور نماز بخواند، چیزی واقع نمی‌شود. اگر نیت قضا کند، نماز قضا واقع می‌شود و اگر نیت قضا نکند، مسلّما واقع نمی‌شود و اداء و قضاء و وجوب و ندب از عناوین است.
بعد درباره‌ی قصد وجه و قصد تمیز صحبت می‌کنیم که آیا قصد وجه و تمیز در نماز شرط است یا نه؟ و می‌گوییم که در آن اختلاف است؛
بعضی گفته‌اند: نه، که مرحوم آخوند در کفایه یک حرف کلی از صاحب جواهر دارند و می‌گویند: قصد وجه و تمیز، چون عام البلوی بوده و درباره‌ی آن چیزی گفته نشده و روایتی نداریم، این دلیل بر عدم وجوب است.[2]
این حرف خوبی است. مثلاً کسی می‌خواهد نماز ظهر و عصر بخواند، اما اسم ظهر و عصر را نگوید و پشت سر هم بخواند، بعضی می‌گویند: این خود به خود تمیز است و نماز واقع می‌شود و یا مثلاً در نماز واجب و مستحب گفته‌اند: لازم نیست بگوید نماز وجوبی به جا می‌آورم. دلیلش خوب است، اما وقتی بیاییم در مصادیق، گیر می‌کنیم. مثل همین مصداقی که گفتم، یعنی نماز صبح و نماز نافله صبح، که این جا قصد وجه می‌خواهد؛ برای این‌که عنوان و معنون است. یا ادا و قضا عنوان است و عوارض مشخصه نیست. آن وقت مرحوم سید گاهی به ادا و قضا مثال می‌زنند و گاهی به روزه‌ی امروز و روزه‌ی فردا مثال می‌زنند. نمی‌دانم چه شده که خدشه مثالی کرده‌اند. راجع به روزه‌ی امروز و فردا معلوم است که از خصوصیات است و قصد نمی‌خواهد و خود به خود واقع می‌شود. علی کل حال عوارض مشخصه خود به خود واقع می‌شود. پس ادا و قضا و وجوب و استحباب از عناوین است و حتی نماز ظهر و عصر از عناوین است و وقتی از عناوین شد، این باید نیت ظهر کند و باید نیت عصر کند. اسم آن را قصد تمیز می‌گذارند و الاّ فرق بین نماز ظهر و عصر چیست؟ بعضی از بزرگان گفته‌اند: همین که نماز ظهر را اول می‌خواند و نماز عصر را دوم می‌خواند، مثل نماز جمعه که مرحوم سید گفته‌اند: نمازجمعه خود واقع می‌شود و نماز عصر خود واقع می‌شود، اما در جاهای دیگر گیر می‌کنیم؛ یعنی وجوب و استحباب و ادا و قضاء از عناوین است.
این عناوین گاهی خودش می‌آید، اما در این‌که از عناوین است و از عوارض مشخصه نیست، اشکالی نیست و نمی‌توان گفت ظهریت و عصریت از عوارض مشخصه است، یا روزه‌ی قضا و روزه‌ی ادا و یا روزه‌ی مستحب و واجب از عوارض مشخصه است. معلوم است اگر بخواهد روزه قضا بگیرد، باید نیتش را بکند؛ اگر هم بخواهد روزه مستحب بگیرد، باید نیتش را بکند. آنجا که تمیز هم ندارد، مثل فریضه‌ی صبح و نافله‌ی صبح است، معلوم است که به واسطه‌ی فریضیت وجود پیدا می‌کند و تکلیف را ساقط می‌کند، در نافله هم خدا به واسطه‌ی استحبابیت ثواب می‌دهد. همه‌ی این‌ها از عناوین می‌شود؛ اگر بخواهیم به خصوصیات مثال بزنیم، همین مثال‌هایی است که مرحوم سید در آخر کلام یا در فرع دوم می‌گویند؛[3] مثل روزه‌ی امروز و فردا، خیال می‌کرده امروز دوم ماه رمضان است و روزه گرفته، بعد فهمیده روزه سوم ماه رمضان است. این اشتباه در تطبیق است. مثلاً روز بیست و یکم ماه رمضان است و این هم اهل روزه نبوده و الان اهل روزه شده و معمولاً بعضی اراذل و اوباش به قول خودشان روز گناه را روزه می‌گیرند. حالا این نیت کرد و روز بیست و یکم ماه رمضان را روزه گرفت، بعد فهمید که روز بیستم یا بیست و دوم بوده است. این طوری نیست؛ برای این‌که مأموربه آمده است، مأتیّ به و مأمور به تطابق پیدا کرده و به قول مرحوم سید خصوصیات نیامده است. لذا این مثال‌های مرحوم سید را نمی‌توان درست کرد.
الحمدلله درباب روزه‌ زیاد کتاب نوشته شده است؛ مرحوم آقای حکیم، مرحوم آقای خوئی و حاج آقا رضا همدانی کتاب دارند. کتاب‌های تازه‌ای نوشته شده و الحمدلله چاپ هم شده است. ما آن زمان‌ها در مضیقه‌ی کتاب بودیم؛ هم پول نداشتیم و هم کتاب کمیاب بود. من یادم است شفا را که نزد علامه طباطبائی می‌خواندیم، کتابِ شفا نبود. ایشان یک شفا داشت، شاگردها هم دو سه تا کتاب داشتند وبرای تطبیق عبارت، سه چهار نفر روی یک کتاب بودند. مدرسه‌ی حجتیه یک شفا داشت و ما سه نفر بودیم و قرار گذاشته بودیم اول شب یکی، وسط شب یکی و آخر شب هم یکی از آن استفاده کند. الان کتاب فراوان است. مخصوصاً در باب روزه زیاد کتاب نوشته شده است؛ کتاب‌های عالی از افراد عالی نوشته شده است.
علی کل حال مرحوم سیّد رضوان‌ الله ‌تعالی ‌علیه درمسأله‌ی اول فرموده‌اند: «لایشترط التعرض للأداء والقضاء ولاالوجوب والندب ولا سائر الأوصاف الشخصیة، بل لو نوی شیئاً منها فی محلَّ الآخر صحّ.»
در مسأله‌ی دوم دوباره همین را می‌گویند، اما به روزه‌ی اول ماه و روزه‌ی دوم ماه، مثال می‌زنند. مثلاً خیال می‌کرد اول ماه رمضان است و نیت اول ماه کرده بود، بعد فهمید دوم ماه رمضان است و باید نیت دوم ماه می‌کرد.
این مسأله در باب نماز هم هست، مثلا در رساله‌ها دارد که امام جماعت باید عادل باشد. شخصی به مسجد رفت، به عنوان این‌که پشت سر زید نماز بخواند و امام جماعت نیامده بود و یک نائب گذاشته بود و این نمی‌دانست و نماز جماعت را خواند. بعد فهمید عمرو به جای زید است. آیا این نماز درست است یا درست نیست؟ می‌گویند: نماز درست است؛ برای این‌که عدالت شرط است، نه زیدیت. اگر این شخص عمرو را عادل می‌دانسته، خواه ناخواه نماز جماعت واقع شده و عدالتی هم که می‌خواسته، آمده است. حتی قدری بالاتر، اگر دومی عادل نبوده و این به عنوان زیدی که عادل است، اقتدا کرده و حالا فهمیده عمرو فاسق بوده، باز نمازش درست است؛ برای این‌که عدالت شرط ذُکری است و شرط واقعی نیست و وقتی شرط ذُکری باشد، ندانسته این کار را کرده و عدالت شرط نبوده است. حتی صورت قیدیّت هم در رساله‌ها آمده است؛ مثلاً نماز می‌خواند به قید این‌که زید باشد و در ذهنش بوده که اگر زید نباشد، نماز نمی‌خوانم و الان نماز خواند و بعد فهمیده که عمرو است. می‌گویند این نماز باطل است؛ چون شرط قیدیت دارد. ولی ما می‌گوییم: صحیح است، نماز جماعت می‌خواهیم که آمده است و این هم از عوارض مشخصه است و عوارض مشخصه به اصل تکلیف ضرر نمی‌زند.
لذا اگر مرحوم سید می‌خواستند عالی درآید، باید می‌فرمودند: «لایشترط التعرض فی الاوصاف الشخصیة بل لو نوی شیئاً منها فی محل الآخر صحّ.» آن وقت مرحوم سید باید به روزه‌ی اول ماه رمضان و روزه‌ی دوم ماه رمضان مثال زده باشند، اما به ادا و قضا مثال زده‌اند که خیال می‌کرده ماه رمضان نیست و بالاخره نیت قضا کرده و روزه گرفته است. حالا عنوان نیامده و نماز باطل است.
لذا روزه‌ی اول ماه رمضان و روزه‌ی دوم ماه رمضان صحیح است ولو قید هم باشد من می‌گویم: روزه درست است ولو این‌که قید هم نباشد. گفتم: بعضی از لاابالی‌ها می‌ترسند که روز بیست و یکم را روزه نگیرند و در آن روز روزه می‌گیرند و یا برای احترام به امیرالمؤمنین علیه السلام روزه می‌گیرند و اگر بیست و یکم نباشد، روزه نمی‌گیرند. بالاخره الان به نیت بیست و یکم روزه گرفت، بعد فهمید که بیستم است. این روزه صحیح است برای این‌که به قول مرحوم سید روز اول و دوم و بیست و یکم از خصوصیات و از عوارض مشخصه است و از عناوین نیست و آنچه دخالت دارد، عنوان است و عوارض مشخصه دخالت ندارد.
اصل مطلب عالی است، اما مرحوم سید باید این فرع اول را نگفته باشند و فرع دوم را فرموده باشند. فرع سوم هم در همان فرع دوم درج می‌شود؛ برای این‌که در فرع دوم به روز اول و دوم مثال می‌زنند و در فرع سوم به این‌که عالم به مفطرات است و می‌گویند:[4] لازم نیست تفصیلاً بداند چند مفطر داریم؛ برای این‌که مفطر بودن از عوارض مشخصه است. بله این باید به نحو اجمال از مفطرات امساک کند. حال یا اسم مفطر را بیاورد، که معمولاً مردم می‌گویند: روزه می‌گیرم، قربة الی الله و این یعنی امساک از مفطرات. اصلاً بلد نیست که مفطرات چیست. شاید عموم مردم خوردن و آشامیدن را بدانند، ولی حتی بسیاری از مردم جماع را نمی‌دانند. اما همین مقدار که نیت اجمالی به مفطرات می‌کند و یا مفطر را به چیز دیگری تبدیل می‌کند و می‌گوید: روزه‌ی ماه رمضان می‌گیرم قربة الی الله. روزه می‌گیرم، یعنی امساک از مفطرات. لذا این هم از عوارض مشخصه است.
لذا مرحوم سید در فرع دوم می‌فرمایند: نیت خصوصیات لازم نیست و به روز اول و روز دوم ماه مثال می‌زنند. در فرع سوم اسم خصوصیات را نمی‌آورند، بلکه مفطرات را جلو می‌آورند و می‌گویند لازم نیست مفطرات را نیت کند. صورت قیدش را اشکال می‌کنند که اگر کسی به قید این‌که امام جماعت زید است نماز می‌خواند و الاّ ولو این‌که هر دو عادل هستند،نماز نمی‌خواند، مرحوم سید می‌گویند: این جا اگر معلوم شد، امام عمرو بوده، نماز باطل است و این نماز را قیدیت متخصص می‌کند.
ولی ما می‌گوییم: اگر این نیت از عوارض مشخصه شد- که هست- قید این شخص نمی‌تواند مأموربه را متقید کند. خدا می‌تواند مأموربه را متقید کند، امام ‌علیه السلام هم می‌تواند متقید کند، اما این آقا بخواهد مأموربه را متقید کند، معقول نیست. او می‌تواند نماز را با عوارض متشخصه متقید ‌کند، به این معنا که پشت سر زید نماز بخواند، در مسجد بخواند، تعقیب بخواند، بعضی اوقات زود نماز می‌خواند، بعضی اوقات سه تا سبحان الله و الحمدلله می‌گوید و بعضی اوقات یکی می‌گوید. این‌ها قید است و مربوط به مأمور به نیست، بلکه مربوط به مکلّف است که گاهی نماز خوب می‌خواند و گاهی نماز بد می‌خواند. همه‌ی قیودات را این شخص ایجاد می‌کند، نه شارع. به عبارت دیگر این قیودات مربوط به مأموربه نیست، بلکه مربوط به مأتیّ به است. مأتیّ به با مأمور به تطابق کند، مأتیٌ به هرچه باشد؛ نمازمطابق شود با نمازی که شارع گفته، حالا در مسجد باشد، یا در خانه باشد، حمد و سوره را زود بخواند، یا آهسته بخواند، در رکوعش فقط یک بار سبحان الله بگوید، یا هفتاد مرتبه بگوید، تعقیب حضرت زهرا سلام اله علیها بگوید، یا نگوید، تمام این‌ها قید مأتیٌ‌ به است، یعنی عوارض مشخصه برای مأتیٌ‌ به است، نه برای مأمورٌ به و اگر بخواهیم بگوییم صحیح یا فاسد است، باید روی مأموربه برویم و ببینیم آیا این عناوین قید مأموربه است یا نه؛ هرکجا قید مأموربه باشد، بگوییم: قید عنوان است و باید بیاید و هرکجا از عناوین نباشد، یعنی قید مأمورٌ به نباشد، بگوییم از عوارض مشخصه است و اشکال ندارد.
بنابراین اگر مرحوم سید آن مسأله‌ی اول را نگفته بودند و مسأله دوم را فرموده بودند، به این معنا که اسم آورده بودند که هرچه مربوط به عوارض مشخصه است، بیاید یا نیاید تأثیر در مأمورٌ به ندارد و اگر می‌خواستند علمی کنند- که مرحوم سید انصافاً خیلی علمی و صاف جلو آمدند و استدلال‌های مرحوم سید خیلی صاف است. از همین جهت گاهی خیلی شیرین و عالی در اینجا استدلال می‌کنند- اگر گفته بودند: هرچه از عناوین باشد، قصد می‌خواهد و هرچه از عوارض مشخصه باشد، قصد نمی‌خواهد. به عبارت دیگر بهتر بود بگویند: هرچه مربوط به مأموربه باشد، قصد می‌خواهد و هرچه مربوط به مأتیٌ به باشد، قصد نمی‌خواهد. اصل مطلب درست است، اما در مثال‌ها، روز اول و دوم ماه رمضان از عوارض مشخصه است و مثال خوبی است، اما ادا و قضا، و وجوب و استحباب از عوارض مشخصه نیست.
خود مرحوم سید دو سه روز پیش برای عنوان به اداء و قضا مثال زدند و آنجا فرمودند: همین‌طور که قصد مأموربه می‌خواهیم، قصد عنوان هم می‌خواهیم[5] و مرحوم سید و دیگران فرمودند: اگر قصد عنوان نباشد، مأمورٌ به متحقق نمی‌شود؛ برای این‌که مأمورٌ به به منزله‌ی جنس است و اگر بخواهیم وجود خارجی پیدا کند، باید آن را مفصل به فصل کنیم و مفصل به فصل همین است که مرحوم سید فرمودند: دو نیت می‌خواهد: یکی اصل نماز یا اصل روزه و یکی هم نماز استیجاری یا نماز ادائی یا روزه ادائی و قضائی. این‌ها مثال‌هایی است که مرحوم سیـد زده‌اند و عالی است. عوارض مشخصه هم مثل این‌که کفاره بدهکار است، حال نیت او روز اول یا دوم است یا مثلاً نیت کرد این زید است و عمرو نیست و بعد فهمید عمرو است و اما زید و عمر هر دو فقیر بودند. این از عوارض مشخصه می‌شود.
این مثال‌هایی که مرحوم سید زده‌اند، مانند خودشان خیلی رسا است و اما جا به جا است. اگر مرحوم سید، مسأله‌ی اول را حذف کرده بودند و مسأله‌ی دوم را آورده بودند و همین عبارتی که در مسأله‌ی اول هست، در مسأله دوم هم آورده بودند که لایشترط عوارض مشخصه و خصوصیات در مأتیّ به و آنچه واجب است عنوان است که مربوط به مأموربه است. مثل روزه‌ی اول ماه رمضان و روزه‌ی دوم ماه رمضان، که این اولیت و دومیت مربوط به مأتیٌّ به است، نه مأمورٌ به. بعد هم گفته بودند: آنجا که قصد عنوان شرط است، علم اجمالی ارتکازی کفایت می‌کند، که سابقاً هم فرمودند: لازم نیست به زبان بیاورد و لازم نیست از ذهن بگذراند و از مقوله‌ی قول و ذهن نیست، بلکه از مقوله‌ی داعی، یعنی علم اجمالی ارتکازی است. لذا فرموده بودند: همین که می‌خواهد روزه بگیرد و به عنوان اجمال می‌گوید: هرچه برای من حرام است من از آن امساک می‌کنم، کفایت می‌کند. بلکه من خیال می‌کنم بهتر است که تبدیل کند؛ چون عوام مردم تبدیل می‌کنند و می‌گویند: روزه می‌گیرم قربة الی الله. این‌که می‌گویند: روزه می‌گیرم، یعنی امساک از مفطرات می‌کنم. آن وقت سه مسأله، یکی می‌شد.
آنچه من گفتم، مرحوم سید و محشین بر عروه هم قبول دارند و نزاع امروز ما، نزاع معنوی نیست که یکی قبول داشته باشد و یکی قبول نداشته باشد، بلکه همه قبول دارند که قصد عناوین باید بیاید، اما قصد عوارض مشخصه و خصوصیات لازم نیست بیاید و این عنوان اجمالی کفایت می‌کند. همین که روزه می‌گیرد قربة الی الله کفایت می‌کند. اما این‌که روزه چیست و مفطرات چند تا است، اصلاً در نظر ندارد، یا بلد نیست، اما همین مقدار که روزه می‌گیرد قربة الی الله، کفایت می‌کند. آن وقت سه مسأله، یک مسأله می‌شود و خیلی رسا می‌شود و همه و من جمله مرحوم سید آنچه من گفتم، قبول دارند.
حالا اگر چیزی به نظر شما آمد که سه مسأله را همان سه مسأله کنید و اداء و قضا را از عوارض مشخصه بدانید، بفرمایید تا استفاده کنیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo