درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الصوم
94/02/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: در
نیّت همهی روزهها قصد عنوان لازم است، اما در روزهی ماه
رمضان لازم نیست/ فصل اول: نیت/ کتاب الصوم
فرمودهاند: در روزه نیت لازم است، اما نیت قولی و نیت اخطاری لازم نیست و داعی کفایت میکند.[1] همین مقدار که توجه به عمل دارد، که به آن نیت یا داعی یا قصد یا علم اجمالی ارتکازی میگوییم، کفایت میکند. این مربوط به صوم هم نیست، بلکه مربوط به همه عبادات است. بله، بعضی از توصلیات، خود به خود در خارج موجود میشود، لذا قصد نمیخواهد، مثل باب تطهیر. مثلاً دست او نجس است ولو در خواب در آب بیفتد، پاک میشود. اما معمولاً همهی امور تکوینی و امور تشریعی، تشریعی هم توسلی باشد یا تعبدی باشد، معلوم است که «لاعمل الاّ بالنیة» است. به قول مرحوم صاحب عروه رکن العمل است؛ شکی نیست که قوام عمل به قصد است.
در باب تعبدیات باید قصد تقرب برای خدا هم بشود. اما برای خدا خیلی معنا دارد و بالاخره آنچه فقها دربارهاش صحبت میکنند، این است که عمل ریایی و تظاهر نباشد؛ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذَى کَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَ لاَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ.».[2] اما همان خلوص هم مراتبی دارد: گاهی به راستی برای خدا است، اما برای اینکه دنیایش آباد شود، یا برای خدا است، اما برای اینکه خدا آخرتش را آباد کند، یا به راستی برای خدا است، اما از ترس جهنم، یا از ترس اینکه عاقبتش بخیر نشود. گاهی به راستی برای خدا است، اما شکراً لانعام است، گاهی به راستی برای خدا است، اما آدم عفیف و نجیبی است و استحیاءاً من الله تبارک و تعالی است و گاهی هم هیچ داعی به جز خدا نیست؛ «وَجَدْتُكَ اَهْلا لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُكَ» این مرحله کم پیدا میشو دو مختص به ائمه طاهرین و کسانی است که جدا در راه آنها هستند. که به راستی برسد به آنجا که «اِلهى ما عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ عِقابِكَ وَ لا طَمَعاً فى جَنَّتِكَ وَ لكِنْ وَجَدْتُكَ اَهْلا لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُكَ»[3]. اهل دل این برای خدا بودن را هفت قسم میکنند و آخرش این است که قصد تقرّب دارد و برای عبادتش هیچ داعی در نظر ندارد، جز اینکه این عبد است و او مولا است و ارزش هم دارد. تا اینجا هم از نظر اخلاقی و هم از نظر عرفانی معلوم است.
مسألهی دوم راجع به داعی است و به عبارت دیگر راجع به معنون است. برای اینکه مثلاً روزه به اقسامی منقسم میشود: روزهی قضا، روزهی أدا، روزهی واجب، روزه مستحب، روزه استیجاری و امثال اینها. همهی اینها روزه است، به این معنا که امساک از مفطرات من الفجر الی المغرب است. حالا کسی که روزه به جا میآورد، اگر بخواهد یکی از چیزهایی که گفیتم واقع شود، یعنی قسمی از این روزه و از این کل واقع شود، باید به داعی متحقق شود، داعی هم یعنی قصد عنوان.
مرحوم سید در اینجا میفرمایند: یک حرف نیت روزه است و یکی هم داعی یا قصد عنوان است؛ یعنی مثلاً روزهی قضا، یا روزه ادا یا روزه واجب یا روزهی مستحب. حالا مرادشان در اینجا بطور کلی حرفهای منطق و فلسفه نیست، بلکه یک امر تشریعی است، اما معلوم است که روزه یک کلی است و یک مقصد است و این مقصد منقسم میشود به اقسامی و این اقسام اگر بخواهد تحقق خارجی پیدا کند، متوقف بر قصد است؛ یعنی باید روزهی استیجاری را قصد کند، تا اینکه واقع شود؛ یا روزه قضا را قصد کند، تا اینکه واقع شود؛ باید روزهی مستحبی را قصد کند تا اینکه واقع شود و الاّ کلی خود به خود واقع نمیشود، بلکه قصد میخواهد. یعنی در منطق اینگونه است که اگر یک کلی بخواهد در خارج متحقق شود، اول فصل میخواهد، بعد هم عوارض مشخصه میخواهد. فصل میخواهد که حیوان در انسان بیاید، عوارض مشخصه میخواهد که آن انسان بیاید در زیدیت زید. عوارض مشخصه فرد را ایجاد میکند و عنوان و آن فصل، کلی و جنس را در خارج موجود میکند و الاّ جنس من حیث هو جنس در خارج موجود نمیشود و متوقف بر فصل است؛ باید حیوان ناطق شود تا انسان در خارج وجود پیدا کند و الاّ حیوان من حیث هو حیوان نمیتواند در خارج موجود شود. در اینجا هم اگر بخواهیم کلی در خارج موجود شود، ممکن نیست. یعنی صوم من حیث انّه صوم در خارج متحقق نمیشود، بلکه وقتی متحقق میشود که صوم رمضان یا صوم واجب یا صوم مستحب باشد. اسم این را عنوان میگذاریم. لذا مرحوم سید رضوان الله تعالی علیه میفرمایند علاوه بر اینکه نیت و قصد قربت میخواهد، قصد عنوان هم میخواهد. این حرف خوبی است و نمیشود منعون بدون عنوان در خارج تحقق پیدا کند؛ مثل اینکه جنس بدون فصل در خارج تحقق پیدا نمیکند.
مسألهی بعد اینکه برای عوارض مشخصه لازم نیست نیت کرد، اما اینکه بخواهد روزه را در خارج متحقق کند، قصد عنوان میخواهد. قصد وجه که فقها میگویند یعنی وجوب استحباب، لذا گفتهاند: قصد وجه و قصد تمیز لازم نیست و خود به خود در خارج متحقق میشود و دلیلی بر اینکه قصد وجه و تمیز بخواهیم، نیست و همین عنوانی که مرحوم سید میفرمایند خیلی خوب است که اولاً این روزه نیت میخواهد. عمده هم تقربش است؛ یعنی نیت در مقابل آن ریاست، قربة الی الله باشد. گفتم از نظر اخلاق، این نیت منقسم به اقسامی میشود و خلوص منقسم به اقسامی میشود و همان مرتبه اولش کفایت میکند، اما این نیت باید لله تبارک و تعالی باشد در مقابل ریا و ریا در آن نباشد.
حرف دوم این است که علاوه بر اینکه باید نیت روزه کند، باید نیت عنوان هم بکند. عنوانش این است که روزه کلی را در خارج متحقق میکند. یعنی روزه یک کلی است و اگر بخواهد در خارج بیاید، متوقف بر قصد من است؛ من وجوب را نیت میکنم، آن وقت میشود روزه واجب، با این اضافه که در خارج متحقق میشود؛ یا روزهی استیجاری با نیت من به واسطهی این عنوان در خارج متحقق میشود؛ یا روزهی اعتکاف با نیت من روزه اعتکاف میشود؛ یا روزهی مستحبی که خوب است انسان تا میتواند، مخصوصا در ماه رجب و شعبان روزه بگیرد. حالا اگر بخواهد روزه در خارج متحقق شود، باید نیت استحباب کند. البته زبان نه، اخطار هم نه و توجه آری؛ که معنای توجه یعنی اینکه متوجه باشد که چه میکند. همین توجه را که مرحوم سید اسمش را داعی گذاشتند، در خارج آن را موجود میکند. پس علاوه بر داعی در اصل عمل، داعی در خصوصیات هم میخواهیم؛ به قول ایشان داعیِ عنوان میخواهیم.[4] اگر این عنوان داعی نداشته باشد، معلوم است روزه من حیث هو هو نمیتواند وجود خارجی پیدا کند. جنس من حیث هو هو نمیتواند در خارج موجود شود و وقتی موجود میشود که مفصل به فصل شود و تا مفصل به فصل نشود، نمیتواند موجود شود و تا عوارض مشخصه نیاید، باز آن فرد نمیتواند مشخص در خارج شود. اما حالا مرادمان داعی به معنای فصل این جنس است که اسمش را عنوان این معنون بگذارید. مرحوم سید این را میفرمایند که علاوه بر اینکه باید قصد روزه کند، باید قصد عنوان هم بکند. این چیزها واضح است و از باب اینکه بعد مسائل را بر آن مترتب کنند، فرمودهاند.
مسألهی مشکلی جلو میآید، که اجماع هم روی آن است و محشین بر عروه هم معمولاً فتوا دادهاند و آن این است که مرحوم سید میفرمایند: در ماه مبارک رمضان قصد عنوان لازم نیست؛ همین مقدار که قصد روزه کند، کفایت میکند.[5] مثلاً در روزهی استیجاری باید قصد عنوان کند؛ یعنی باید قصد روزه کند و قصد روزه برای دیگری کند، تا اینکه روزهی استیجاری شود. یا مثلاً در روزهی قضا باید هم نیت روزه کند و هم نیت روزه قضا کند، تا اینکه روزه قضا در خارج تحقق پیدا کند. میفرمایند همه روزهها این دو قصد را میخواهد: یکی قصد معنون و یکی قصد عنوان؛ یکی قصد اصل عمل و یکی قصد داعی. اما میفرمایند: در ماه مبارک رمضان قصد اول را میخواهد و دومی را نمیخواهد و همین مقدار که در ماه مبارک رمضان روزه بگیرد برای خدا ولو اینکه به عنوان ماه مبارک رمضان نشود، کفایت میکند ولو اینکه قصد عنوان نکرده، اما داعی برای روزه گرفتن دارد، اما قصد ماه مبارک رمضان ندارد، این قصد عنوان لازم نیست.
معمولاً مثل صاحب جواهر، بعد هم تقریبا همهی محشین بر عروه گفتهاند: این درست است و برای آن سه چهار دلیل هم آوردهاند، اما عمده دو دلیل است: یکی اجماع و یکی هم اینکه گفتهاند: ماه مبارک رمضان، همین که روزه بگیری، قهراً خود به خود واقع میشود و این یک امر ذاتی است. حتی گفتهاند: یک امر تکوینی است، یا گفتهاند: یک امر ذاتی است؛ لایجوز الصوم در شهر رمضان الاّ روزهی ماه رمضان؛ بنابراین قصد کنی یا قصد نکنی، این روزه واقع میشود.
بعضی هم مقداری شورش کردهاند و مقداری دلیل دیگر آوردهاند و گفتهاند: اصالة الاطلاق و اصالة عدم تعیینیة و اینکه نمیدانم قصد عنوان لازم است یا لازم نیست، برائت میگوید برای شهر رمضان لازم نیست.
اما عمده دو دلیل است: یکی اجماع، یکی هم اینکه ماه مبارک رمضان، همین که روزه بگیری، قهراً خـود به خـود روزهی ماه مبارک رمضان واقع میشود. راجع به اجماع، الان تقریبا همهی این ده بیست نفر محشین بر عروه گفتهاند: قصد عنوان را در همه جا میخواهیم، الاّ در ماه مبارک رمضان.
تصور این حرف، کار مشکلی است، تا اینکه به تصدیق برسد؛ یعنی این آقا که در ماه مبارک رمضان روزه است، اگر از او بپرسند، میگوید: ماه رمضان است و باید روزه بگیرم. ما هم گفتیم: قصدِ قولی و اخطاری لازم نیست، بلکه توجه کافی است. کجا پیدا میشود که توجه به این عمل نباشد؟ لذا حتی در مباحثه های قبل گفتیم: انفکاک داعی از معنون و از روزه زیاد پیدا میشود؛ مثلا اول شب میخوابد، برای اینکه بلند شود و روزه بگیرد و وقتی بلند میشود توجه به هیچ چیز ندارد، بلکه توجه به خوردن سحری و شستن دهان دارد، اما اگر از او بپرسند میخواهی چه کنی، میگوید میخواهم روزه بگیرم. اسم این توجه را علم اجمالی ارتکازی میگذارند.
لذا در مسألهی ما چهار قسم تصور میشود:
یک قسم همین علم اجمالی ارتکازی است؛ یعنی توجه دارد به اینکه ماه رمضان باید روزه بگیرد و مثل همه مردم که برای روزه گرفتن مهیا هستند، این شخص هم به زبان نمیگوید، در دلش هم نمیگوید، اما آن توجه و آن علم اجمالی ارتکازی را دارد و همین مقدار کفایت میکند.
صورت دوم اینکه به زبان بیاورد.
صورت سوم اینکه به دل خطور دهد.
صورت چهارم که مرحوم سید میفرمایند: هیچکدام از این سه نباشد، بلکه فقط روزه باشد، اگر ماه رمضان روزه شد، روزه ماه رمضان را گرفته است.
سؤال ما این است که چطور میشود که نه قصد اجمالی داشته باشد، نه قصد اخطاری داشته باشد و نه قصد قولی، اما روزه یاشد؟ لازمهاش این است که معنون بدون عنوان و جنس بدون فصل در خارج متحقق شود و اینکه میگویند: امر ذاتی است و خود به خود متحقق میشود، میگوییم: اگر قصد کنم و الاّ اگر قصد نکنم خود به خود متحقق نمیشود. بله امر ذاتی است به این معنا که در ماه رمضان، غیر از روزهی ماه رمضان، هیچ روزهای را نمیتوان گرفت؛ «لایجوز الصوم فی شهر رمضان، الاّ صوم شهر رمضان»[6]. این خوب است، اما آیا نباید نیت کند که من میخواهم روزه ماه رمضان بگیرم؟ حالا اگر این نیت نه اجمالی، نه ارتکازی، نه قولی و نه اخطاری باشد و بگوییم خود به خود متحقق میشود؛ چون «لایجوز الصوم فی شهر رمضان الاّ صوم شهر رمضان»، اما همین که میگویید «لایجوز الصوم فی شهر رمضان الاّ صوم شهر رمضان»، معنایش این است که باید نیت اجمالی یا ارتکازی یا قولی باشد تا روزه ماه رمضان در ماه رمضان متحقق شود. مثلاً این شخصی که قبلاً گفته است میخواهم در ماه رمضان روزه بگیرم و الان از همه چیز غافل است، اما اگر از او بپرسند آیا میخواهی روزه بگیری یا نه؟ میگوید بله. به این علم اجمالی ارتکازی میگوییم. حالا در کجا میشود علم اجمالی ارتکازی نباشد و این بتواند روزه بگیرد؟
من خیال میکنم نزاع لفظی باشد؛ کسانی که میگویند نیت نوع و به قول مرحوم سید نیت عنوان نمیخواهد، مرادشان اخطاری باشد و کسانی که میگویند میخواهد، آنها میگویند: این که میخواهد روزه بگیرد ولو صد در صد غفلت هم کرده، اما همین قصدی که یک ماه قبل پیدا شده، یا اول شب پیدا شده،همین قصد روزهی ماه مبارک رمضان است. اما اگر بگوییم قصد صوم دارد، اما قصد صوم ماه رمضان ندارد و این صوم ماه رمضان خود به خود واقع میشود، نمیتوان پذیرفت.
چنین اجماعی هم که ادعا میکنند، اصلاً عدم تعرض است و درکتابها چنین اجماع و قولی نمیتوانید پیدا کنید و این تازه پیدا شده است. بله مرحوم سید فرمودهاند، محشین بر عروه هم امضا کردهاند که همهی روزهها قصد نوع میخواهد، جز روزهی ماه رمضان که قصد نوع نمیخواهد؛ برای اینکه قصدش قهری است. لذا اینکه روزه میگیرد چه کار میکند؟ معنایش این است که این نیت اجمالی ارتکازی دارد. جایی را پیدا کنید که نخواهد روزه بگیرد و روزه واقع شود. این معقول نیست؛ اگر نخواهد روزه بگیرد، اصلاً اصلش لنگ است و گفتیم اولین چیزی که لازم است، نیت عنوان است. مثالهایی هست که بعد مثال میزنیم و مربوط به بحث ما نیست، مثل اینکه به جای روزه ماه مبارک رمضان بخواهد روزه نذری بگیرد. مثلاً روز بیست و یکم ماه رمضان میخواهد روزه نذری بگیرد، برای اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام به فریادش برسد و دخترش را شوهر دهد. به عبارت دیگر نیت را کنار میگذارد و عنوان را میگیرد، برای اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام به فریادش برسد. در ماه رمضان به غیر از ماه رمضان هیچ روزهای نمیتوان گرفت؛ اگر کسی بخواهد روزه قضا بگیرد، یا روزهی نذری یا مستحبی بگیرد، نمیشود، بلکه باید روزه رمضان باشد. همهی اینها نیت میخواهد؛ اگر بخواهد روزه نذری بگیرد، نیت عنوان میخواهد، اگر بخواهد روزه قضا یا روزه برای پدرش بگیرد، باز همینطور است و اگر هم بخواهد برای خودش روزه ماه رمضان، باز همینطور است و اما اینکه فقط نیت روزه یعنی جنس کند و این جنس در خارج بدون عنوان متحقق شود و بگوییم عنوانش ذاتی است، این اصلاً معنا ندارد که عنوان ذاتی باشد.
مثلاً کسی در ماه رمضان نباید روزه بگیرد، حالا میتواند نذر کند که روزه بگیرد و روزه نذری بگیرد؟ ما میگوییم درست است و آقایان میگویند درست نیست؛ برای اینکه «لایجوز الصوم فی شهر رمضان الا صوم رمضان». این نیت دارد که روزه رمضان نباشد و روزه نذری باشد، همهی اینها قصد عنوان است و اصلاً توجه به این دارد که روزه ماه رمضان نباشد و روزه نذری باشد. لذا دو سه عنوان را با هم آورده تا در ماه رمضان روزه مستحبی بگیرد.
حالا آنچه مرحوم سید در اینجا دارد و کار را مشکل کرده و من نمیتوانم درست کنم و محشین امضا کردهاند و روی آن فکر کنید و یک مصداق درست برایش درست کنید، این است که مرحوم سید با طنطراق میفرماید: قصد عنوان در همهی روزهها لازم است، جز ماه رمضان که قصد عنوان لازم نیست و فقط قصد صوم لازم است و وقتی قصد صوم شود، خود به خود، صوم رمضان میشود. ما میگوییم باید نیتی باشد تا جنس در خارج متحقق شود.
فرمودهاند: در روزه نیت لازم است، اما نیت قولی و نیت اخطاری لازم نیست و داعی کفایت میکند.[1] همین مقدار که توجه به عمل دارد، که به آن نیت یا داعی یا قصد یا علم اجمالی ارتکازی میگوییم، کفایت میکند. این مربوط به صوم هم نیست، بلکه مربوط به همه عبادات است. بله، بعضی از توصلیات، خود به خود در خارج موجود میشود، لذا قصد نمیخواهد، مثل باب تطهیر. مثلاً دست او نجس است ولو در خواب در آب بیفتد، پاک میشود. اما معمولاً همهی امور تکوینی و امور تشریعی، تشریعی هم توسلی باشد یا تعبدی باشد، معلوم است که «لاعمل الاّ بالنیة» است. به قول مرحوم صاحب عروه رکن العمل است؛ شکی نیست که قوام عمل به قصد است.
در باب تعبدیات باید قصد تقرب برای خدا هم بشود. اما برای خدا خیلی معنا دارد و بالاخره آنچه فقها دربارهاش صحبت میکنند، این است که عمل ریایی و تظاهر نباشد؛ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذَى کَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَ لاَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ.».[2] اما همان خلوص هم مراتبی دارد: گاهی به راستی برای خدا است، اما برای اینکه دنیایش آباد شود، یا برای خدا است، اما برای اینکه خدا آخرتش را آباد کند، یا به راستی برای خدا است، اما از ترس جهنم، یا از ترس اینکه عاقبتش بخیر نشود. گاهی به راستی برای خدا است، اما شکراً لانعام است، گاهی به راستی برای خدا است، اما آدم عفیف و نجیبی است و استحیاءاً من الله تبارک و تعالی است و گاهی هم هیچ داعی به جز خدا نیست؛ «وَجَدْتُكَ اَهْلا لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُكَ» این مرحله کم پیدا میشو دو مختص به ائمه طاهرین و کسانی است که جدا در راه آنها هستند. که به راستی برسد به آنجا که «اِلهى ما عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ عِقابِكَ وَ لا طَمَعاً فى جَنَّتِكَ وَ لكِنْ وَجَدْتُكَ اَهْلا لِلْعِبادَةِ فَعَبَدْتُكَ»[3]. اهل دل این برای خدا بودن را هفت قسم میکنند و آخرش این است که قصد تقرّب دارد و برای عبادتش هیچ داعی در نظر ندارد، جز اینکه این عبد است و او مولا است و ارزش هم دارد. تا اینجا هم از نظر اخلاقی و هم از نظر عرفانی معلوم است.
مسألهی دوم راجع به داعی است و به عبارت دیگر راجع به معنون است. برای اینکه مثلاً روزه به اقسامی منقسم میشود: روزهی قضا، روزهی أدا، روزهی واجب، روزه مستحب، روزه استیجاری و امثال اینها. همهی اینها روزه است، به این معنا که امساک از مفطرات من الفجر الی المغرب است. حالا کسی که روزه به جا میآورد، اگر بخواهد یکی از چیزهایی که گفیتم واقع شود، یعنی قسمی از این روزه و از این کل واقع شود، باید به داعی متحقق شود، داعی هم یعنی قصد عنوان.
مرحوم سید در اینجا میفرمایند: یک حرف نیت روزه است و یکی هم داعی یا قصد عنوان است؛ یعنی مثلاً روزهی قضا، یا روزه ادا یا روزه واجب یا روزهی مستحب. حالا مرادشان در اینجا بطور کلی حرفهای منطق و فلسفه نیست، بلکه یک امر تشریعی است، اما معلوم است که روزه یک کلی است و یک مقصد است و این مقصد منقسم میشود به اقسامی و این اقسام اگر بخواهد تحقق خارجی پیدا کند، متوقف بر قصد است؛ یعنی باید روزهی استیجاری را قصد کند، تا اینکه واقع شود؛ یا روزه قضا را قصد کند، تا اینکه واقع شود؛ باید روزهی مستحبی را قصد کند تا اینکه واقع شود و الاّ کلی خود به خود واقع نمیشود، بلکه قصد میخواهد. یعنی در منطق اینگونه است که اگر یک کلی بخواهد در خارج متحقق شود، اول فصل میخواهد، بعد هم عوارض مشخصه میخواهد. فصل میخواهد که حیوان در انسان بیاید، عوارض مشخصه میخواهد که آن انسان بیاید در زیدیت زید. عوارض مشخصه فرد را ایجاد میکند و عنوان و آن فصل، کلی و جنس را در خارج موجود میکند و الاّ جنس من حیث هو جنس در خارج موجود نمیشود و متوقف بر فصل است؛ باید حیوان ناطق شود تا انسان در خارج وجود پیدا کند و الاّ حیوان من حیث هو حیوان نمیتواند در خارج موجود شود. در اینجا هم اگر بخواهیم کلی در خارج موجود شود، ممکن نیست. یعنی صوم من حیث انّه صوم در خارج متحقق نمیشود، بلکه وقتی متحقق میشود که صوم رمضان یا صوم واجب یا صوم مستحب باشد. اسم این را عنوان میگذاریم. لذا مرحوم سید رضوان الله تعالی علیه میفرمایند علاوه بر اینکه نیت و قصد قربت میخواهد، قصد عنوان هم میخواهد. این حرف خوبی است و نمیشود منعون بدون عنوان در خارج تحقق پیدا کند؛ مثل اینکه جنس بدون فصل در خارج تحقق پیدا نمیکند.
مسألهی بعد اینکه برای عوارض مشخصه لازم نیست نیت کرد، اما اینکه بخواهد روزه را در خارج متحقق کند، قصد عنوان میخواهد. قصد وجه که فقها میگویند یعنی وجوب استحباب، لذا گفتهاند: قصد وجه و قصد تمیز لازم نیست و خود به خود در خارج متحقق میشود و دلیلی بر اینکه قصد وجه و تمیز بخواهیم، نیست و همین عنوانی که مرحوم سید میفرمایند خیلی خوب است که اولاً این روزه نیت میخواهد. عمده هم تقربش است؛ یعنی نیت در مقابل آن ریاست، قربة الی الله باشد. گفتم از نظر اخلاق، این نیت منقسم به اقسامی میشود و خلوص منقسم به اقسامی میشود و همان مرتبه اولش کفایت میکند، اما این نیت باید لله تبارک و تعالی باشد در مقابل ریا و ریا در آن نباشد.
حرف دوم این است که علاوه بر اینکه باید نیت روزه کند، باید نیت عنوان هم بکند. عنوانش این است که روزه کلی را در خارج متحقق میکند. یعنی روزه یک کلی است و اگر بخواهد در خارج بیاید، متوقف بر قصد من است؛ من وجوب را نیت میکنم، آن وقت میشود روزه واجب، با این اضافه که در خارج متحقق میشود؛ یا روزهی استیجاری با نیت من به واسطهی این عنوان در خارج متحقق میشود؛ یا روزهی اعتکاف با نیت من روزه اعتکاف میشود؛ یا روزهی مستحبی که خوب است انسان تا میتواند، مخصوصا در ماه رجب و شعبان روزه بگیرد. حالا اگر بخواهد روزه در خارج متحقق شود، باید نیت استحباب کند. البته زبان نه، اخطار هم نه و توجه آری؛ که معنای توجه یعنی اینکه متوجه باشد که چه میکند. همین توجه را که مرحوم سید اسمش را داعی گذاشتند، در خارج آن را موجود میکند. پس علاوه بر داعی در اصل عمل، داعی در خصوصیات هم میخواهیم؛ به قول ایشان داعیِ عنوان میخواهیم.[4] اگر این عنوان داعی نداشته باشد، معلوم است روزه من حیث هو هو نمیتواند وجود خارجی پیدا کند. جنس من حیث هو هو نمیتواند در خارج موجود شود و وقتی موجود میشود که مفصل به فصل شود و تا مفصل به فصل نشود، نمیتواند موجود شود و تا عوارض مشخصه نیاید، باز آن فرد نمیتواند مشخص در خارج شود. اما حالا مرادمان داعی به معنای فصل این جنس است که اسمش را عنوان این معنون بگذارید. مرحوم سید این را میفرمایند که علاوه بر اینکه باید قصد روزه کند، باید قصد عنوان هم بکند. این چیزها واضح است و از باب اینکه بعد مسائل را بر آن مترتب کنند، فرمودهاند.
مسألهی مشکلی جلو میآید، که اجماع هم روی آن است و محشین بر عروه هم معمولاً فتوا دادهاند و آن این است که مرحوم سید میفرمایند: در ماه مبارک رمضان قصد عنوان لازم نیست؛ همین مقدار که قصد روزه کند، کفایت میکند.[5] مثلاً در روزهی استیجاری باید قصد عنوان کند؛ یعنی باید قصد روزه کند و قصد روزه برای دیگری کند، تا اینکه روزهی استیجاری شود. یا مثلاً در روزهی قضا باید هم نیت روزه کند و هم نیت روزه قضا کند، تا اینکه روزه قضا در خارج تحقق پیدا کند. میفرمایند همه روزهها این دو قصد را میخواهد: یکی قصد معنون و یکی قصد عنوان؛ یکی قصد اصل عمل و یکی قصد داعی. اما میفرمایند: در ماه مبارک رمضان قصد اول را میخواهد و دومی را نمیخواهد و همین مقدار که در ماه مبارک رمضان روزه بگیرد برای خدا ولو اینکه به عنوان ماه مبارک رمضان نشود، کفایت میکند ولو اینکه قصد عنوان نکرده، اما داعی برای روزه گرفتن دارد، اما قصد ماه مبارک رمضان ندارد، این قصد عنوان لازم نیست.
معمولاً مثل صاحب جواهر، بعد هم تقریبا همهی محشین بر عروه گفتهاند: این درست است و برای آن سه چهار دلیل هم آوردهاند، اما عمده دو دلیل است: یکی اجماع و یکی هم اینکه گفتهاند: ماه مبارک رمضان، همین که روزه بگیری، قهراً خود به خود واقع میشود و این یک امر ذاتی است. حتی گفتهاند: یک امر تکوینی است، یا گفتهاند: یک امر ذاتی است؛ لایجوز الصوم در شهر رمضان الاّ روزهی ماه رمضان؛ بنابراین قصد کنی یا قصد نکنی، این روزه واقع میشود.
بعضی هم مقداری شورش کردهاند و مقداری دلیل دیگر آوردهاند و گفتهاند: اصالة الاطلاق و اصالة عدم تعیینیة و اینکه نمیدانم قصد عنوان لازم است یا لازم نیست، برائت میگوید برای شهر رمضان لازم نیست.
اما عمده دو دلیل است: یکی اجماع، یکی هم اینکه ماه مبارک رمضان، همین که روزه بگیری، قهراً خـود به خـود روزهی ماه مبارک رمضان واقع میشود. راجع به اجماع، الان تقریبا همهی این ده بیست نفر محشین بر عروه گفتهاند: قصد عنوان را در همه جا میخواهیم، الاّ در ماه مبارک رمضان.
تصور این حرف، کار مشکلی است، تا اینکه به تصدیق برسد؛ یعنی این آقا که در ماه مبارک رمضان روزه است، اگر از او بپرسند، میگوید: ماه رمضان است و باید روزه بگیرم. ما هم گفتیم: قصدِ قولی و اخطاری لازم نیست، بلکه توجه کافی است. کجا پیدا میشود که توجه به این عمل نباشد؟ لذا حتی در مباحثه های قبل گفتیم: انفکاک داعی از معنون و از روزه زیاد پیدا میشود؛ مثلا اول شب میخوابد، برای اینکه بلند شود و روزه بگیرد و وقتی بلند میشود توجه به هیچ چیز ندارد، بلکه توجه به خوردن سحری و شستن دهان دارد، اما اگر از او بپرسند میخواهی چه کنی، میگوید میخواهم روزه بگیرم. اسم این توجه را علم اجمالی ارتکازی میگذارند.
لذا در مسألهی ما چهار قسم تصور میشود:
یک قسم همین علم اجمالی ارتکازی است؛ یعنی توجه دارد به اینکه ماه رمضان باید روزه بگیرد و مثل همه مردم که برای روزه گرفتن مهیا هستند، این شخص هم به زبان نمیگوید، در دلش هم نمیگوید، اما آن توجه و آن علم اجمالی ارتکازی را دارد و همین مقدار کفایت میکند.
صورت دوم اینکه به زبان بیاورد.
صورت سوم اینکه به دل خطور دهد.
صورت چهارم که مرحوم سید میفرمایند: هیچکدام از این سه نباشد، بلکه فقط روزه باشد، اگر ماه رمضان روزه شد، روزه ماه رمضان را گرفته است.
سؤال ما این است که چطور میشود که نه قصد اجمالی داشته باشد، نه قصد اخطاری داشته باشد و نه قصد قولی، اما روزه یاشد؟ لازمهاش این است که معنون بدون عنوان و جنس بدون فصل در خارج متحقق شود و اینکه میگویند: امر ذاتی است و خود به خود متحقق میشود، میگوییم: اگر قصد کنم و الاّ اگر قصد نکنم خود به خود متحقق نمیشود. بله امر ذاتی است به این معنا که در ماه رمضان، غیر از روزهی ماه رمضان، هیچ روزهای را نمیتوان گرفت؛ «لایجوز الصوم فی شهر رمضان، الاّ صوم شهر رمضان»[6]. این خوب است، اما آیا نباید نیت کند که من میخواهم روزه ماه رمضان بگیرم؟ حالا اگر این نیت نه اجمالی، نه ارتکازی، نه قولی و نه اخطاری باشد و بگوییم خود به خود متحقق میشود؛ چون «لایجوز الصوم فی شهر رمضان الاّ صوم شهر رمضان»، اما همین که میگویید «لایجوز الصوم فی شهر رمضان الاّ صوم شهر رمضان»، معنایش این است که باید نیت اجمالی یا ارتکازی یا قولی باشد تا روزه ماه رمضان در ماه رمضان متحقق شود. مثلاً این شخصی که قبلاً گفته است میخواهم در ماه رمضان روزه بگیرم و الان از همه چیز غافل است، اما اگر از او بپرسند آیا میخواهی روزه بگیری یا نه؟ میگوید بله. به این علم اجمالی ارتکازی میگوییم. حالا در کجا میشود علم اجمالی ارتکازی نباشد و این بتواند روزه بگیرد؟
من خیال میکنم نزاع لفظی باشد؛ کسانی که میگویند نیت نوع و به قول مرحوم سید نیت عنوان نمیخواهد، مرادشان اخطاری باشد و کسانی که میگویند میخواهد، آنها میگویند: این که میخواهد روزه بگیرد ولو صد در صد غفلت هم کرده، اما همین قصدی که یک ماه قبل پیدا شده، یا اول شب پیدا شده،همین قصد روزهی ماه مبارک رمضان است. اما اگر بگوییم قصد صوم دارد، اما قصد صوم ماه رمضان ندارد و این صوم ماه رمضان خود به خود واقع میشود، نمیتوان پذیرفت.
چنین اجماعی هم که ادعا میکنند، اصلاً عدم تعرض است و درکتابها چنین اجماع و قولی نمیتوانید پیدا کنید و این تازه پیدا شده است. بله مرحوم سید فرمودهاند، محشین بر عروه هم امضا کردهاند که همهی روزهها قصد نوع میخواهد، جز روزهی ماه رمضان که قصد نوع نمیخواهد؛ برای اینکه قصدش قهری است. لذا اینکه روزه میگیرد چه کار میکند؟ معنایش این است که این نیت اجمالی ارتکازی دارد. جایی را پیدا کنید که نخواهد روزه بگیرد و روزه واقع شود. این معقول نیست؛ اگر نخواهد روزه بگیرد، اصلاً اصلش لنگ است و گفتیم اولین چیزی که لازم است، نیت عنوان است. مثالهایی هست که بعد مثال میزنیم و مربوط به بحث ما نیست، مثل اینکه به جای روزه ماه مبارک رمضان بخواهد روزه نذری بگیرد. مثلاً روز بیست و یکم ماه رمضان میخواهد روزه نذری بگیرد، برای اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام به فریادش برسد و دخترش را شوهر دهد. به عبارت دیگر نیت را کنار میگذارد و عنوان را میگیرد، برای اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام به فریادش برسد. در ماه رمضان به غیر از ماه رمضان هیچ روزهای نمیتوان گرفت؛ اگر کسی بخواهد روزه قضا بگیرد، یا روزهی نذری یا مستحبی بگیرد، نمیشود، بلکه باید روزه رمضان باشد. همهی اینها نیت میخواهد؛ اگر بخواهد روزه نذری بگیرد، نیت عنوان میخواهد، اگر بخواهد روزه قضا یا روزه برای پدرش بگیرد، باز همینطور است و اگر هم بخواهد برای خودش روزه ماه رمضان، باز همینطور است و اما اینکه فقط نیت روزه یعنی جنس کند و این جنس در خارج بدون عنوان متحقق شود و بگوییم عنوانش ذاتی است، این اصلاً معنا ندارد که عنوان ذاتی باشد.
مثلاً کسی در ماه رمضان نباید روزه بگیرد، حالا میتواند نذر کند که روزه بگیرد و روزه نذری بگیرد؟ ما میگوییم درست است و آقایان میگویند درست نیست؛ برای اینکه «لایجوز الصوم فی شهر رمضان الا صوم رمضان». این نیت دارد که روزه رمضان نباشد و روزه نذری باشد، همهی اینها قصد عنوان است و اصلاً توجه به این دارد که روزه ماه رمضان نباشد و روزه نذری باشد. لذا دو سه عنوان را با هم آورده تا در ماه رمضان روزه مستحبی بگیرد.
حالا آنچه مرحوم سید در اینجا دارد و کار را مشکل کرده و من نمیتوانم درست کنم و محشین امضا کردهاند و روی آن فکر کنید و یک مصداق درست برایش درست کنید، این است که مرحوم سید با طنطراق میفرماید: قصد عنوان در همهی روزهها لازم است، جز ماه رمضان که قصد عنوان لازم نیست و فقط قصد صوم لازم است و وقتی قصد صوم شود، خود به خود، صوم رمضان میشود. ما میگوییم باید نیتی باشد تا جنس در خارج متحقق شود.