< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

94/01/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کفاره‌ی احرام را کجا باید ذبح کرد؟/ خاتمة / مقصدسوم: بقیه‌ی محظورات/ رکن سوم: لواحق/ کتاب حج
مسأله دیروز مسأله‌ی خوبی بود و مسأله این بود که آیا کسی که باید کفاره بدهد، می‌تواند این کفاره را در وطن خودش ذبح کند و به فقرا بدهد و یا این‌که باید در منی باشد؟
عرض کردم روایات فراوانی در مسأله هست. یک دسته از روایات می‌گوید: کفاره مثل قربانی است و باید در منی باشد. یک دسته از روایات می‌گوید: کفاره در مکه هم باشد، کفایت می‌کند. یک دسته از روایات هم می‌گوید: اگر کفاره مربوط به حج باشد، باید در منی باشد و اگر مربوط به عمره است، باید در مکه باشد.
روایات زیاد بود، اما دیروز در این باره سه روایت خواندیم. یک دسته از روایات دلالت دارد که ذبح این کفاره هرکجا باشد، اشکال ندارد؛ در منی باشد، یا در مکه باشد و یا این‌که در وطن باشد. معلوم است که اگر در وطن باشد، از جهاتی بهتر است. مثلاً یک شخصی لباس دوخته پوشیده و باید کفاره بدهد و یا تظلیل کرده و باید کفاره بدهد؛ می‌فرمایند: وقتی به وطنش آمد، باید این کفاره را در آنجا ذبح کند و به فقرا بدهد. چند روایت به این مضمون داریم که فرموده جایز است. حالا یکی از روایات را می‌خوانیم.
موثقه اسحاق بن عمار: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: الرَّجُلُ يُخْرِجُ‌ مِنْ حَجَّتِهِ شَيْئاً يَلْزَمُهُ مِنْهُ دَمٌ يُجْزِيهِ أَنْ يَذْبَحَهُ إِذَا رَجَعَ إِلَى أَهْلِهِ، فَقَالَ: نَعَمْ.» [1]
سند روایت خوب است و دلالتش خوب‌تر است. سوال می‌کند: اگر کفاره‌ای به ذمه‌ی کسی باشد و وقتی به وطنش آمد آن را ذبح ‌کند، آیا کفایت می‌کند یا نه؟ حضرت فرمودند: کفایت می‌کند.
اگر بخواهیم بین روایات جمع کنیم، این است که این کفاره را هرکجا ذبح کند، کفایت می‌کند، در منی باشد، یا در حج باشد، در وطنش باشد و یا در غیر وطنش باشد. هرکجا ذبح کند، اشکال ندارد و من جمله وقتی به وطنش آمد، گوسفند را در مقابلش به عنوان پیشواز می‌کشند و اما گوشتش را استفاده نمی‌کنند، بلکه به فقرا می‌دهند، و این کار خوب و آسانی است. جمع دلالی هم است؛ یعنی العرف وفّق جمع بین این روایات کند و بگوید: اگر در منی باشد، افضل است و اگر در مکه باشد، فالأفضل است و اگر در وطنش باشد، کافی است و روایات منی یا روایات مکه را حمل بر استحباب می‌کند.
اگر مطالعه کرده باشید روی این خیلی سر و صدا هست اما این‌طور که عرض می‌کنم جمع بین روایات است و جمع دلالی هم هست و عرف وفّق جمع بین روایات کند. این نعم نصّ در جواز است و مابقی روایت‌ها ظهور در وجوب است و خواه ناخواه حمل ظاهر بر نصّ یک جمع دلالی عالی است و بگوییم: در وطنش باشد، جایز است، اما در منی بهتر است و در مکه فالافضل است.
ممکن است کسی چیز دیگری هم بگوید که حالا که در وطن افضل است، پس در منی و در مکه مرجوحیت پیدا می‌کند و آن روایت‌ها اصلاً حمل بر افضلیت هم نمی‌شود و حمل بر افضلیت آنجا است که هم در مکه و هم در منی مورد مصرف باشد و چون مورد مصرف نیست و یا در مکه نمی‌تواند این کار را بکند، بنابراین آن افضلیت هم از کار می‌افتد. سابقاً صحبت کردیم و افضلیت در منی را درست کردیم، بنابراین راجع به مسأله سه دسته روایت داریم: دسته سوم دلالت می‌کند بر این که جایز است این کفاره را در خانه خودش و در وطنش ذبح کند. بنابراین جایز است این کار را بکند و بعضی اوقات هم شاید افضل باشد. حالا گفتن این مشکل است، اما روایت نص در مطلب است که می‌توانی این کار را بکنی.
همه‌ی این‌ها از باب مثال است، برای این‌که آن روایت‌هایی که دیروز خواندیم، بعضی اوقات مثلاً از باب تظلیل است، بعضی اوقات می‌گوید: من حجه، و این حجه اعم است از حج و عمره، ظاهراً این‌ها با آن کلمه‌ی «شَيْئاً يَلْزَمُهُ مِنْهُ دَمٌ» معنایش این است که یک کفاره به ذمه‌اش است و این کفاره که به ذمه‌اش است، مربوط به حج باشد، یا مربوط به عمره باشد و یا مقداری بالاتر، مثلاً در مکه صحنه‌ای برایش جلو آمده و نذری کرده و یا قسمی خورده است؛ بالاخره همه‌ی این‌ها را شامل می‌شود. عمده «شَيْئاً يَلْزَمُهُ مِنْهُ دَمٌ» است، اما این‌که این را کجا ذبح کند، بعضی روایات می‌گوید: در منی و بعضی اوقات می‌گوید در مکه. روایاتی که می‌گوید در منی، چند روایت است، هم مربوط به حج است و هم مربوط به عمره است. یک دسته از روایات می‌گوید در مکه،که هم مربوط به حج است و هم مربوط به عمره است. هفت ـ هشت روایت نظیر این روایت اسحاق بن عمار است، که در بعضی از روایات «مِنْ حَجَّتِهِ» هم نیست.
روایت این است: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: الرَّجُلُ يُخْرِجُ‌ مِنْ حَجَّتِهِ شَيْئاً يَلْزَمُهُ مِنْهُ دَمٌ يُجْزِيهِ أَنْ يَذْبَحَهُ إِذَا رَجَعَ إِلَى أَهْلِهِ، فَقَالَ: نَعَمْ
آن روایات «یخرج من حجه» را هم ندارد و این‌طور دارد: «له کفارة»، یا «له شیء یجزیه عن یصبح اذا رجع الی اهله؟ فقال: نعم». جمع بین روایات همین را اقتضاء می‌کند؛ روایت‌ها زیاد است، اما جمع دلالی دارد و جمع دلالی آن این است که «قَالَ: نَعَمْ» به ما می‌گوید: کفاره را هرکجا ذبح کند، اشکال ندارد و من جمله وقتی به وطن برگشت، این کار را بکند، اشکال ندارد.
مسأله‌ی بعد این است که آیا خودش می‌تواند از این کفارات بخورد یا نه؟ قرآن در باب قربانی حج می‌فرماید: مقداری را خودش بخورد و مقداری را به افراد آبرودار بدهد.[2] قرآن به سه قسم منقسم کرده که در باب قربانی صحبت کردیم که این از باب مثال است و می‌شود همه را به فقرا داد. اما علی کل حال در آنجا این‌طور بود که مقداری را خودش بخورد، مقداری را به مستمندان بدهد و مقداری را به آبروداران بدهد. حالا اگر خودش نخواست بخورد، طوری نیست. البته بعضی‌ها گفته‌اند: واجب است، اما قول معتنابه‌ای نیست. بعضی هم گفته‌اند: همه را به فقرا بدهد. این هم خوب است، اما معتنابه نیست. آنچه قرآن می‌فرماید و روایات آن را تفسیر می‌کند، این است که تقسیم بندی کرده که مقداری از گوسفندی که قربانی کرده خودش بخورد، مقداری به فقرا و مقداری را هم به آبروداران بدهد. حالا آیا راجع به کفاره هم می‌توانیم این را بگوییم یانه؟
روایات مانند باب قربانی، مختلف است. بعضی از روایات می‌گوید: خودش نمی‌تواند بخورد. بعضی از روایات می‌گوید: کمی از آن را می‌تواند بخورد؛ یعنی مثلاً در وطنش گوسفندی را آبگوشت کرده و می‌خواهد به فقرا بدهد، می‌تواند مثلاً کله پاچه‌اش را خودش بخورد. راجع به عقیقه هم همین‌طور است. مرحوم محدث قمی هم در مفاتیح در طرز عقیقه می‌گویند: خودش نخورد.[3] روایات دیگری هست که اگر خودش هم بخورد، طوری نیست. مثلاً عقیقه را باید آبگوشت کند و به فقرا بدهد و استخوانهایش را نشکند و زیر خاک کند. حالا این عقیقه می‌کند و مثلا گوشت را بیست قسمت می‌کند و به فقرا می‌دهد و یکی را خودش برمی‌دارد. فقرا هم مراد، آن فقیری نیست که به راستی مخارج خودش را نداشته باشد، یعنی افرادی که در مضیقه هستند؛ ولو خرج و مخارج خودش را هم می‌تواند اداره کند. مثلاً عقیقه را به همسایه ها می‌دهد و یکی را خودش برمی‌دارد و یا کله پاچه را خودش برمی‌دارد.
کفاره و نذری هم همین‌طور است؛ مثلاً نذر کرده یک گوسفند برای سلامتی آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بکشد، برای این‌که رفع بلا و رفع گرفتاری او شود. حالا گوسفند را که می‌کشد، می‌تواند مقداری از گوسفند را خودش بخورد. اما این‌طور نباشد که نصف گوسفند را خودش بردارد، اما می‌تواند مقداری را خودش بردارد؛ چه در باب عقیقه و چه در باب کفاره و نذر و چه در باب قربانی.
بعضی از روایات گفته‌اند: نه، بعضی گفته‌اند: آری و بعضی گفته‌اند: اگر نذری باشد نه و اگر غیرنذری باشد مثل کفاره، می‌شود. اما مثل بحث قبلی، روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله دارد که می‌تواند خودش هم استفاده کند. آن وقت جمع بین روایات اقتضاء می‌کند که خودش می‌تواند به طور متعارف استفاده کند؛ مثلاً وقتی از مکه یا عمره می‌آید، به عنوان رسمی که هست گوسفند را در مقابلش ذبح می‌کنند و بعد این گوسفند را می‌پزند و آبگوشت می‌کنند و به همه می‌دهند، خودشان هم از این آبگوشت می‌خورند و یا مثلاً کله پاچه را برای خودشان برمی‌دارند و مابقی را قسمت می‌کنند.
جمع بین روایات اقتضاء می‌کند که مثل قربانی باشد و همین‌طور که در قربانی مستحب است مقداری را خودش بخورد و مقداری را به فقرا بدهد و مقداری را به آبرومندها بدهد، ظاهراً کفاره هم باید همین‌طور باشد.
صحیحه جعفربن بشیر: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ‌ عَنِ الْبُدْنِ الَّتِي تَكُونُ جَزَاءَ الْأَيْمَانِ وَ النِّسَاءِ وَ لِغَيْرِهِ يُؤْكَلُ مِنْهَا، قَالَ: نَعَمْ يُؤْكَلُ مِنْ كُلِّ الْبُدْنِ[4]
این روایت مربوط به حج نیست، بلکه مربوط به قَسَمی است که خورده است. «سَأَلْتُهُ‌ عَنِ الْبُدْنِ الَّتِي تَكُونُ جَزَاءَ الْأَيْمَانِ وَ النِّسَاءِ وَ لِغَيْرِهِ»؛ یعنی در باب حج یا در باب عمره العیاذبالله با زنش نزدیکی کرده است، که سابقاً مسأله‌اش را خواندیم و گفتیم: باید یک شتر قربانی کند. به عبارت دیگر «سألته عن الفدی التی تکون جزاء الأَیمان والنساء ولغیره یؤکل منها؟ قال: نعم یؤکل من کل البُدن.». مثلا اگر می‌خواهد، مقداری گوشت از گردنش بردارد، یا یک رانش را بردارد و از هرکجا بخواهد می‌تواند استفاده کند. این روایت مربوط به حج و عمره نیست. راجع به کفاره باشد، یا راجع به نذر یا قسم باشد، یا راجع به عقیقه باشد و راجع به هرچه باشد، اگر بُدن یعنی شتر که خصوصیت ندارد و از باب مثال است، حال آیا وضعش چگونه است؟ آیا می‌تواند از کفاره بخورد یا نه؟ حضرت می‌فرمایند: می‌تواند بخورد و از هرکجا هم که بخواهد طوری نیست. مثلاً گوسفند را می‌کشد ولو عقیقه یا نذری است و یا کفاره‌ای است و کفاره‌اش هم یا مربوط به حج و یا مربوط به عمره است، آیا می‌تواند استفاده یا نه؟ گوسفند را می‌کشد و به فقرا می‌دهد و کله پاچه‌ی گوسفند را هم برای خودش برمی‌دارد.
ظاهراً روایت از نظر سند خوب است، از نظر دلالت هم خوب است و جمع بین روایات اقتضاء می‌کند جواز را. این هم مسأله خوبی است، مخصوصاً راجع به عقیقه که در میان مردم مشهور شده که خودش نمی‌تواند بخورد و پدر و مادر نمی‌توانند بخورند و یا مثلاً باید استخوانهایش را نشکنند، همه‌ی این‌ها از باب مثال و استحباب و افضلیت است. اگر کسی خواست برای بچه‌اش عقیقه کند که خیلی سفارش روی آن شده و یا بلایی جلو آمده و می‌خواهد گوسفندی بکشد و یا نذری کرده و یا قسم خورده و بالاخره اگر بخواهد گوسفندی بکشد، لازم نیست آبگوشت کند و در خانه مهمانداری کند، که این کار هم کار مشکلی است. لذا این گوسفند را بیست قسمت می‌کند و به بیست نفر از همسایه ها و فقرا و امثال این‌ها می‌دهد و کله پاچه را هم خودش برمی‌دارد و یا یکی از آن بیست قسمت را خودش برمی‌دارد.
لذا تمام حرف‌ها در عقیقه سالبه به انتفاع موضوع است؛ به این معنا که همه این‌ها مستحب است. حالا استخوان‌هایش را بشکند یا نشکند، یا آبگوشت کند یا نکند و خودش بخورد ویا نخورد، همه‌ی این‌ها مستحب می‌شود. عقیقه آن است که یک گوسفند برای سلامتی بچه‌اش بکشد و این واجب است. اما طرز آن که در مفاتیح محدث قمی و در ادعیه آمده، مستحب است و واجب نیست. حالا من جمله خوردنش هم همین است و خودش می‌تواند بخورد، حالا عقیقه باشد، یا نذری باشد، یا قسم باشد و یا کفاره باشد.
مسأله‌ی آخری که مرحوم محقق در باب حج دارند و بعد وارد عمره مفرده می‌شوند، یک مسأله‌ی خیلی مهم و مفیدی است و آن این است که باب حج برای جاهل مقصر و ناسی و مجنون و بچه خیلی تفاوت دارد، تا آنجا که گفته‌اند: باید متعمّد باشد، عالم باشد، فهمیده باشد؛ و مرحوم محقق یک قاعده‌ی کلی به دست می‌دهند، که یک نحو تهافتی هم با مسائل قبل دارد. مرحوم محقق در مسائل قبل این‌طور صریح نمی‌گفتند، اما در اینجا دارند. مرحوم صاحب جواهر هم گاهی می‌گفتند و گاهی نمی‌گفتند و احتیاط می‌کردند و احتیاط نمی‌کردند، اما در این‌جا به این صریحی نگفته‌اند و یا کم گفته‌اند.
عبارت مرحوم محقق این است: «تسقط الکفارة عن الجاهل و الناسی و المجنون الاّ الصید[5]
صاحب جواره می‌فرمایند: «علی المشهور بل لا خلاف اجده»،[6]بعد از آن به قواعد «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون»‌؛ و «رُفِعَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْه»‌ و «مَا أُكْرِهُوا عَلَيْه»‌[7] و «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنِ الصَّبِي‌»[8] تمسک می‌کنند و بعد از آن به بیش از ده روایت تمسک می‌کنند،که «کُلُّ امْرِءٍ رَكِبَ أَمْراً بِجَهَالَةٍ فَلَا شَيْ‌ءَ عَلَيْه‌»[9] و یا «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون»‌و یا «رُفِعَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْه»‌.
این مسأله‌ی آخر انصافاً مسأله‌ی مبارکی است. یک قاعده کلی است که صاحب جواهر ادعای شهرت و ادعای اجماع روی آن می‌کنند و می‌فرمایند: باب حج غیر از ابواب دیگر است. جاهل مقصر معذور است، ناسی معذور است و کم کم هم از کفاره روی همه اعمال حج می‌روند و می‌گویند الا ما أخرجه الدلیل. هرکجا دلیل داری بگو و هرکجا دلیل نداری، نگو و حج منحصر به عامد است و این خیلی کم پیدا می‌شود که مثلاً کسی می‌داند اگر ناخن بگیرد، باید یک گوسفند ذبح کند و ضرورتی هم در کار نیست و عمداً مخالفت خدا کند و ناخن بگیرد. این یا نیست یا خیلی کم است. صورت عمد خیلی کم پیدا می‌شود، اما صورت نسیان و جهل به حکم و جهل به موضوع و اضطرار زیاد پیدا می‌شود و مرحوم محقق و بعد صاحب جواهر ادعای اجماع می‌کنند که همه الاّ عالمِ عامد معذورند.
این مسأله‌ی آخرشان بهترین مسائل از باب حج برای مردم است.



[3]مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص962، ط آستان قدس رضوی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo